خلاصه ای از سی دی قیاس

يکي از مسائلي که در سفر دوم ممکن است به وجود بيايد مسئله تسخير است کاري که تسخير انجام می‌دهد شبيه کاري است که مواد روي انسان انجام می‌دهد همانطور که مواد روي چشم و حس ما پرده و حجاب می‌کشد و باعث می‌شود واقعيت پيرامون را نبينيم و در برابر دلسوزی‌های ديگران نسبت به خودمان خشمگين شويم و خودمان را بدون ايراد ببينيم و خود را پس از مصرف مواد خيلي خوش تيپ و سرحال ببينيم در سفر دوم همين کار را تسخير با ما می‌کند با اين تفاوت که مواد مخدر قابل رويت بود اما مسئله تسخير چيزي نيست که بتوانيم آن را ببینیم.

درسفردوم چيزهاي زيادي بايد آموخت يکي از این‌ها سنت‌های الهي است که در کلام‌الله شريف اين سنت‌ها غيرقابل تغيير معرفي شدند داستان‌های پيامبران که در قرآن آمده يکي از سنت‌های الهي است که بیان‌کننده توانایی‌های آن‌ها در مسائل مختلف است که نماد رسيدن انسان‌ها به مراحل بالاي انساني است و هدف خداوند از بيان اين داستان‌ها مخاطب قرار دادن ما انسان‌هاست.

ما انسان‌ها دائماً در حال قياس کردن خود با ديگران هستيم مثلاً اگر من روزي ۱۰ساعت کارمي کنم و در آمد ماهانه‌ام يک ميليون تومان است ديگري که روزي۸ساعت کار می‌کند بايد ماهانه ۸۰۰هزارتومان درآمد داشته باشد درغيراين صورت از واژه‌هایی مانند بی‌عدالتی .شانس و...استفاده می‌کنیم اين قياس عقلاني است و عقل هیچ‌گاه فرمان اشتباه صادر نمی‌کند در واقع مشکل از داده‌هایی است که به عقل داده شده است بايد دانست همه فعالیت‌های ديگران فقط آن چيزي نيست که ما می‌بینیم .قياس کردن خود با دیگران سه نتيجه دارد يا باعث تنفر از کسي که خود را با آن قياس کرده‌ایم می‌شود یا باعث تنفر از خداوند می‌شود و يا در خوش‌بینانه‌ترین حالت باعث تنفر از خودمان می‌شود که هر سه این‌ها خواسته نفس اماره است براي به دست گرفتن اختیار ما و با دادن يک سري اطلاعات غلط به عقل آن را در ورطه سقوط قرار می‌دهد.

عقل نيز با اين اطلاعات اشتباه فرمان نادرست صادرمي کند در واقع قياس کردن چيز ساده و اتفاقي نيست بلکه ابزار نفس اماره است براي کيش و مات کردن عقل قياس کردن وسيله نابودي انسان را فراهم می‌کند.

براي فهم و درک يک موضوع بايد گيرنده انسان آن موضوع را به خوبي درک کند مثلاً شايد در حال حاضر یک هنرمند بسیار خوبي در يک نقطه وجود داشته باشد ولي ديگران ارزش آن را ندانند ولي بعدها به ارزش او پی ببرند يا در مقوله اعتياد فرد گیرنده‌هایش نسبت به مسئله درمان شايد بسته باشد اما زماني که اين پرده از چشمان فرد برداشته شود به اين راه ايمان می‌آورد.اساساً اگر ما چيزي از علم يا هنرياچيزهاي ديگر در نمی‌یابیم دليل بر وجود نداشتن اين مسائل در جهان نيست در حقیقت اينهاوجوددارند اما حس‌های ما نسبت به اين مسائل بسته است و آن‌ها را دريافت نمی‌کنیم این‌ها همه به آيه "ليس للانسان الا ما سعي" مربوط می‌شود يعني هیچ‌چیز براي انسان به دست نمی‌آید مگر با سعي و تلاش خود انسان. حسادت دو مبنا دارد يکي اينکه ما شرايط لازم را در خودمان به وجود نياورديم دوم اينکه اگر کسی به چيزي دست ميابد حتماً بهايان را پرداخت کرده اگر اين دو مسئله را بدانيم ديگر خودمان را با ديگران قياس نمی‌کنیم قياسي که ما انجام می‌دهیم بر اساس اطلاعات بسیار غلط صورت می‌گیرد اولاً که از گذشته خودمان اطلاع نداريم ثانیاً از فرمان خودمان و ديگران اطلاع نداريم يعني نمی‌دانیم خودمان به کجا قرار است برويم و ديگران قرار است بروند.

به طور کلي با توجه به مطالب گفته‌شده می‌توان نتيجه گرفت قياس يکي از کاربردی‌ترین ابزار نفس اماره است براي منحرف کردن انسان از مسير حيات چون ما با قیاس کردن احساس می‌کنیم عدالت رعايت نشده و در مقام انتقام بر می‌آییم و آنحاست که نيروهاي اهريمني روي کارمي آيند در واقع نيروهاي منفي می‌خواهند انسان خود را با ديگران مقايسه کند و وقتي اين قياس را انجام داد و به نتيجه دلخواه نرسيد آنگاه نيروهاي خودشان را روانه ميدان می‌کنند و آنگاه انسان دچار فالهمها فجورها می‌شود و انسان شروع می‌کند به پيوند با اين نيروهاي منفي که در ابتدا بسیار جذاب است چون انسان را به اهدافش می‌رسد اما در ادامه ما می‌مانیم و وجدان درد و... و از همه مهم تر نيروهاي منفي که به ما چسبیده‌اند و ما را رها نمی‌کنند ما انسان‌ها فکر می‌کنیم يک کار منفي را انجام می‌دهیم و هر وقت خواستيم آن را رهامي کنيم اما این‌گونه نيست براي مثال فردي در شرايط عادي جامعه به خواسته‌هایش نمی‌رسد و جذب گروه‌های مافيايي مي شود و ثروت زيادي به دست می‌آورد پس از مدتي از اين کار خسته می‌شود و می‌خواهد از اين سيستم خارج شود اما اين اجازه را به او نمی‌دهند. خداوند به انسان می‌گوید کار نیک انجام بده من ده برابر آن به تو پاداش می‌دهم شيطان نيز چنين وعده‌ای مي دهد با اين تفاوت که خداوند اول کارما را می‌بیند سپس پاداش می‌دهد اما شيطان ابتدا يک پاداش زودگذر به انسان می‌دهد واو را بنده خود می‌کند پس از آن انسان باید مطیع شيطان باشد.

ما برای رسيدن به خواسته‌هایمان نيازمند انرژي هستيم و اگر اين انرژي را از راه نادرست به دست آوریم خيلي چيزها را از دست می‌دهیم انسان به خودي خود نيرويي ندارد و اگر بخواهد به يک چيزي برسد بايد يک سري نيرو تحت فرمان او قرار گيرند و به وسيله اين نيروها در ذهن ديگران اختلال ايجاد می‌کند و به خواسته پلید خودمی رسد و نيروهاي منفي نیز به اهدافشان دست پيدا می‌کنند نيروهاي بازدارنده به جايي نفوذ می‌کنند که دانايي در آنجا رشد نکرده باشد و شرط بقايشان نیز همین است بنابراين وقتي انسان خود را با ديگران قياس می‌کند احساس می‌کند خداوند عدالت ندارد و شروع می‌کند به بازي نامعقول و خود را در اختيار نيروهاي منفي قرارمي دهد.

منبع وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

حل کردن مشکلات

ویدیویی از آقای احسان رنجبر روانشناس و راهنما در رابطه با نحوه و چگونگی حل کردن مشکلات توسط خود انسان که شما را به دیدن آن دعوت می کنیم.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی یکشنبه ۲ مردادماه

🔰هفتمین جلسه از دور سوم کار گاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر محمدو نگهبان موقت مسافر کامران و دبیرمسافر نازی بادستورجلسه وادی پنجم و تاثیرآن روی من ، روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۱/۵/۲ راس ساعت ۱۸ عصر آغاز بکار کرد. 🔸خلاصه سخنان استاد درجهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست بلکه توام با رفتن و رسیدن، آنرا کامل می نماید. درجهان ما منظور همین جهان فیزیکی (کره زمین) است. که ما نه تنها در جهان فیزیکی بلکه در چندین جهان دیگر نیز هستیم و زندگی می‌کنیم. مانند جهان جسم؛ و برای اینکه بتوانیم مراقب جسم خود باشیم باید از یک سری قوانین مانند تغذیه مناسب، ورزش و فعالیت به اندازه و خواب مناسب پیروی کنیم تا تعادل و آرامش بر این جهان حکمفرما شود. جهان بعدی جهان ذهن است که بیشتر آدم‌ها درحالیکه در جهان خاکی (فیزیکی) زندگی می‌کنند، اما حواس و حس هایشان در جهان ذهن آنهاست. هر صوت یا تصویری را که می شنویم یا می بينيم بلافاصله در فیلتر باورهای ذهنی چرخی می‌زند و نسبت به هرچیزی ادراک متفاوتی دارند. اگر به یک لیوان نگاه کنیم شاید یک نفر بگوید به درد آب خوردن می‌خورد یک نفر دیگر بگوید به درد دعوا و آنرا در سر کسی بزند و یک نفر دیگر بگوید به درد کاشتن گل می‌خورد. در این جهان باورهای انسان‌ها متفاوت است. جهان ذهنی بسیار جهان گسترده‌ای است. ما انسانها در جهان فیزیکی هرکاری را که بخواهیم انجام دهیم حتی در زمان اعتیاد، قبل از انجام دادن، در ذهن مان برنامه ریزی کرده ایم و سپس انجام دادیم. اگر وادی اول یعنی تفکر کردن را یاد بگیریم می‌توانیم انسان موفقی در زندگی باشیم. انسان‌ها فکر می‌کنند که تفکر کردن را بلد هستند.فکرکردن صحیح اینست که در مورد موضوع یا مطلبی و یا هر سوالی، باید آگاهانه در موردش تفکر کنیم. چون مسئول اعمالمان ، خودمان هستیم که ابتدا باید مسئولیت آنرا بپذیریم و در جهت ساختن ساختارش حرکت کنیم.چون همه چیز در پرتو درست تفکرکردن و دقیق حرکت کردن است که به سرانجام می‌رسد. تهیه و تنظیم: خانم نازی
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی یکشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۱

🔰ششمین جلسه از دور سوم کار گاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر حسن و نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر نازی با دستور جلسه تخریب شیشه و مخدرهای جدید و درمان با متد دی اس تی روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۱/۴/۲۶راس ساعت ۶ عصر آغاز بکار کرد. 🔸خلاصه سخنان استاد شیشه یک ماده مخدر و مخرب بسیار قوی و خطرناک است و اعتیاد به آن در مقایسه با مواد های مخدر شناخته شده مانند؛ تریاک و هروئین بسیار خطرناک است.به اعتقاد کنگره 60 هر نوع ماده مخدرقابل درمان است‌. و هم اکنون مصرف کنندگان شیشه زیادی درکنگره به درمان قطعی رسیده اند. درمان شیشه و هروئین راحت است .گرچه خیلی ها معتقد‌ند که شیشه درمان ندارد. درحقیقت سخت ترین درمان اعتیاد، درمان تریاک است . چون در تریاک بین ۲۵ الی ۵۰ نوع ترکیبات دارویی دارد که همه ی این ترکیبات اکثرا اعتیادآور است. وهرویین چون دی اسیداستیل مرفین است فقط مرفین دارد. تریاک حاوی کدئین، پاپاورین، تبائین، نارکوتین و غیره می‌باشد.متادون هم ترکیبی از تبائین و تریاک است. مصرف کننده تریاک و هروئین در زمان درمان از دردخواب و خوراک ندارد و ممکن است چندماهی مشکل خواب داشته باشد.شیشه عکس العمل آشکاری ندارد چون ازیک ماده دی اسید استیل مرفین درست شده است.وقتی مصرف شیشه را از مصرف کننده قطع می‌کنیم فقط باید بخوابد چون خواب آور است. مصرف شیشه بدلیل بالا رفتن دوپامین در مغز شخص دچار مشکل اسکیزوفرنی می‌شود به نوعی که شخص مصرف کننده دیگرصاحب این جسم نیست و اختیاری از خود ندارد. زیرا براثر ازبین رفتن سیستم های عصبی در بیداری خواب می بیند. یعنی در بیداری ۵ حس ظاهری مانند بینایی، شنوایی، چشایی و بویایی و لامسه از کار می افتد و بجای این ۵ حس ظاهری ، ۵ حس درونی که درخواب همراه ماهستند فعال می‌شوند تعادل و بالانس بودن شخص ازبین می‌رود به همین دلیل دچار توهم می‌شود. تنها چیزی که مصرف کننده شیشه را درمان می‌کند شربت 0T است که ممکن است درمان طول بکشد.مصرف کننده شیشه وهروئین مانند این است کبریتی زیر یک برگ روزنامه بگیریم و سریع روزنامه آتش می‌گیرد از بین می‌رود. تمام موادها مخدر هستند اما شیشه مواد مخدر و مخربی است. تهیه و تنظیم: خانم نازی
ادامه مطلب...

خلاصه سی دی منیت

منیت در تمام سطوح مختلف وجود دارد. 

منیت چگونه شروع به رشد می‌کند ؟ چطور متولد می‌شود ؟ در چه زمینه‌هایی تخریب به وجود می‌آورد و چه بلایی سر صور پنهان انسان می‌آورد ؟  منیت  احساسی است ناشی از اینکه که شخص جایگاه خود را بالا تر از آنچه هست تصور می‌کند . نقطه شروع خیلی مسئله مهمی است و شرط اصلی برای منیت این است که شخص در هستی شروع به حرکت  کند ؛ موفقیت‌هایی در زمینه کار , مقام , علم به دست آورد و بتواند در آن زمینه بدرخشد ، توانایی‌هایی را به دست آورد و استعدادها را در خود شکوفا کند در آن موقع شرط لازم برای منیت را دارد وگرنه کسی که توانایی ندارد نمی‌تواند منیت داشته باشد. کسی که ریاضی را خوب متوجه می‌شود در علم ریاضی ، کسی که خوب ساز می زند در ساززدن و کسی که هنر خوب پول در آوردن را بلد است در زمینه کسب‌وکار دچار منیت می‌شود .

چگونه منیت متولد می‌شود؟ موقعی که در یک جمعی کاری انجام می‌دهیم که دیگران نمی‌توانند انجام دهند و یا در مسابقه طوری مسابقه می‌دهیم که از همه بازیکنان بهتر بازی می‌کنیم و یا در بین حاضرین بهتر از همه صحبت می‌کنیم به طوری که جمع تحت تأثیر قرار می‌گیرند ، مورد تشویق دیگران قرار می‌گیریم و از این تشویق انرژی در درون ما به وجود می‌آید  و لذت خاصی به ما دست می‌دهد .  به صورت ناخودآگاهمی گردیم که چطور این لذت در ما به وجود آمده و شروع به مقایسه کردن خودمان با دیگران می‌کنیم .  تا این لحظه اتفاقی نیفتاده است .اصل قضیه اینجاست .اگر دانایی و ظرفیت کم باشد پاسخ به این سؤالات و نتیجه این است که تو از بقیه خیلی جلوتر هستی بیشتر از دیگران می‌فهمی , درک و شعور و فهم تو بالاتر است ماهیت و ساختار تو با دیگران فرق می‌کند.

وقتی این نتیجه استخراج شد از همین جا منیت شروع می‌شود ولی اگر دانایی بالا باشد از قیاس خود با دیگران این نتیجه را نمی‌گیرد . چون شخص دانا می‌داند که انسان جهات گوناگونی دارد و با مقایسه یک پارامتر و آن هم در یک زمان کوتاه چنین نتیجه‌ای نمی‌توان گرفت ؛ مثلاً دو ماشین در کنار هم را باهم مقایسه کنیم که چون سپر این ماشین تمیز تر از ماشین دیگر است پس این ماشین خیلی بهتر است . درحالی‌که ماشین صدها قطعه دیگر هم دارد و می‌توان گفت که انسان صدها هزار برابر ماشین قطعه و پارامتر دارد. پس موقعی که دانایی اندک باشد ما با قیاس در مورد توانایی  خودمان به این نتیجه می‌رسیم که ماهیت و ساختار بهتری داریم .این در ما باور ذهنی به وجود می‌آورد و  مسیر ما را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد . به چه صورت ؟ به این صورت که ما جایگاه خودمان را در هستی گم می‌کنیم و نمی‌دانیم که در چه جایگاهی هستیم .

وقتی جایگاهمان را گم کردیم خیلی اتفاقات می‌افتد ؛ مثلاً در شهر کرمان هستیم فکر می‌کنیم در تبریز هستیم ،در نقشه نگاه می‌کنیم و محاسبات را بر اساس شهر تبریز انجام می‌دهیم درحالی‌که تمام حرکات و محاسبات اشتباه است . تازه این قسمت ساده کار است . مسئله دیگر توقع احترام  رتبه ۵ یا  یک دکتر را داریم و فکر می‌کنیم که دکتر هستیم در صورتی که رتبه ۲ و سیکل هستیم . همین باعث می‌شود در درون ما خشم و تنفر به وجود آید و به هم بریزیم . مفهومی به نام تنافر یا جدایی( دور و  فاصله‌دار ) .

تنافر : دو خطی که در فضا هیچ ارتباطی به هم نداشته باشند این دو خط از هم متنافر هستند. 

اولین محصولی که منیت در انسان به وجود می‌آورد جدای اینکه در هستی جایگاه خود را از دست می‌دهد تنفر است .

حالا ببینیم چه چیزهایی با تنفر همگام هست ؟

وقتی احترامی که در خور آن هستیم به ما می‌شود به هم می‌ریزیم چون توقع احترام بیشتری را داریم ؛در صورتی که اگر ما بدانیم کجا هستیم چنانچه دیگران هم  جایگاه ما را نادیده بگیرند ممکن است ناراحت شویم ولی دچار تنفر نمی‌شویم . حالت‌هایی مثل خشونت ، کینه ، حسادت ، مکر و ... همه از منیت متولد می‌شود و همه زیرشاخه این پارامتر قرار می‌گیرند یعنی همه چیزهایی که تنفر در آن مشترک است .

موقعی که ما جایگاه خودمان را در هستی از دست دادیم ؛علاوه بر اینکه محاسبات ما غلط می‌شود ،سرگردان می‌شویم ،دچار تنفر می‌شویم ،امکان ارتباط درست خودمان یا تبادل انرژی درست  با طبیعت را نیز از دست می‌دهیم یعنی از خیلی از خوراک‌ها و چیزهایی که باید دریافت کنیم محروم می‌شویم . وقتی به ما احترام نگذارند ناراحت می‌شویم و به هم می‌ریزیم ، می‌آییم یک حصار یا دیواری دور خودمان درست می‌کنیم که کسی نتواند به ما آسیبی برساند . بنابراین ما می‌مانیم در حصاری بسته و  از دریافت امواجی که هستی به عنوان خوراک به سمت ما می‌فرستد محروم می‌شویم.

کسی  که دچار  منیت می‌شود در این دو حالت نوسان می‌کند . یا خودش را جمع می‌کند و از عواطف و احساسات محروم می‌شود و یا اینکه به حریم دیگران وارد می‌شود.

 چون جایگاه خودش را بالا تر از دیگران می‌بیند این اجازه را به خودش می‌دهد که وارد حریم دیگران شود . مثلاً یکی که پسر خاله هست فکر می‌کند که حکم  پدر بچه را دارد و به خودش این اجازه را می‌دهد که زیر گوش بچه بزند در صورتی پدرش چنین کاری را نمی‌کند .  منیت  بیش‌ترین تأثیر را  روی چاکرای سوم ( خورشیدی ) می‌گذارد . و اگر چنین وضعیتی به وجود آید ما حالت سرگردانی پیدا می‌کنیم یعنی اتصال را با هستی از دست می‌دهیم به طور کلی  تمام ما انسان‌ها و موجودات برای اینکه بتوانیم کارهایمان را انجام دهیم و انگیزه برای حرکت داشته باشیم به انرژی نیاز داریم . حالا این انرژی را باید یا به نحوی از دیگران بدزدیم و به دست بیاوریم ( وارد حریم دیگران شویم و با شکستن حریم دیگران انرژی را به دست آوریم )یا اینکه به مرحله تولید و جوشش برسیم . از این دو حالت خارج نمی‌شود.

وقتی ما انرژی خودمان را از دیگران تأمین کنیم اگر به ما احترام نگذارند ، تعریف ، پشتیبانی و تأییدمان نکنند به ما بر می‌خورد و ناراحت می‌شویم ولی اگر موجود خودجوشی باشیم و بتوانیم شادی را از درون خودمان تجربه کنیم آن وقت تمام این مسائل برطرف می‌شود و دیگر نیازی نداریم که انرژی و احترام را از دیگران بدزدیم یا آن را  از بیرون به نحوی به دست آوریم . اگر ما نتوانیم این مسئله را حل کنیم و نتوانیم به مرحله تولید برسیم همیشه درگیر این چرخه‌ها هستیم. همیشه حسادت می‌کنیم و انرژی را از کینه ، تنفر ، رقابت ، مقایسه به دست می‌آوریم چون راهی به جز این برای به دست آوردن انرژی نداریم .

منبع وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

خلاصه گزارش عملکرد جلسه ۱۲ تیرماه ۱۴۰۰

🔰پنجمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر نازی و نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه حرمت و قوانین کلینیک شفای سبز؛ روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۱/۴/۱۲ راس ساعت ۱۸ عصر آغاز بکار کرد. 🔸خلاصه سخنان استاد حرمت و نظم و انضباط در کلینیک هفته ای یکبار در جلسه یکشنبه ها قرائت می‌شود. کلینیک یک مکان امن و مقدسی است که هرشخض باید با ورود به این مکان ، حرمت و قوانین آن را حفظ کند. حرمت یعنی احترام گذاشتن و حریم نگه داشتن می‌باشد. در این قوانین قید شده‌: یکدیگر را سرزنش نکنیم ؛ دروغ نگوییم؛ بدون اجازه و معرفی خود صحبت نکنیم ؛ حرف یکدیگر را قطع نکنیم ؛ بدون اجازه راهنما به یکدیگر شماره تلفن ندهیم ؛ حضور به موقع در جلسات ؛ پرداخت به موقع هزینه ثبت نام کلاسها ؛ لباس و پوشش مناسب داشته باشیم. قوانین و حرمت کلینیک ؛ قوانین الهی و سالمی هستند که به ما کمک می‌کنند برای دوری از کارهای ضد ارزشی و کارهای ضداخلاقی . به راهنمای خود احترام می‌گذاریم و گفته های راهنما را ، چه در مورد مقدار داروی تعیین شده در ساعات مقرر؛ گوش کردن به سی دی ها و نوشتن سی دی های مربوطه؛ و حضور به موقع در جلسات است ؛ دقت در اجرای قوانین کلینیک در مسیر درمان ؛ به ما کمک می‌کند از حال خوبی برخوردار باشیم. سفر اولی ها باید توجه داشته باشند برای گرفتن گل رهایی قانون است که حتما ۴۰ عدد سی دی را کامل نوشته باشند که بهتر است در طول درمان خود به نوشتن این سی دی ها بپردازیم تا در موقع رهایی به مشکل بر نخوریم. یکی دیگر از کارهایی که به ما کمک می کند حال خوبی داشته باشیم «خدمت کردن » در کلینیک است. درآخر علاوه بر توجه داشتن به قوانین و حرمت کلینیک شفای سبز لازم است روزهای یکشنبه خانمها با روسری سفید و آقایان با لباس سفید در جلسات حضور داشته باشند. تهیه و تنظیم: خانم نازی
ادامه مطلب...

قضاوت

عملکردی که در اثر قضاوت به وجود میاید:

توضیح در مورد قوانینی که در هستی وجود دارد:بسیاری از قوانین همان طور که در علم فیزیک و ریاضی جاری هستند می‌توان آن را در مورد صور پنهان انسان استفاده کرد باید بگردیم و جایش را پیدا کنیم وپازل آن را سر جای خودش بگذاریم .

بحثی که در فیزیک تأثیرگذار است بحث نیرواست.تمام کارهایی که انجام می‌شود و قوانین فیزیک در آن جاری است و بر اساس آن پایه‌ریزی می‌شود،بحث نیرو است.نیروهای هستی را از نظر عملکرد و ماهیت آنها به چهار بخش تقسیم کرده‌اند:

۱.نیروی جاذبه ۲.نیروی جاذبه و دافعه الکتریکی ۳_نیروی هسته‌ای قوی ۴_نیروی هسته‌ای ضعیف

در جهان‌بینی نیرو معادل حس است و کاری که حس انجام می‌دهد ،در هر موجودی باعث حرکت می‌شود.البته چیزهای دیگری هم هست ولی اگر انسان نسبت به چیزی حس نداشته باشد هیچ حرکتی در مورد آن نمی‌تواند انجام دهد،اگر هم بخواهد انجام دهد باید اول حس آن را به وجود بیاورد،بعد که حس به وجود آمد می‌تواند حرکت کند و در مورد آن ،کاری انجام دهد .این کاری که نیروها انجام می‌دهند یکسری قوانین در آن‌ها حاکم است و نکته مهم اینکه :وقتی بخواهد نیرویی به وجود بیاید چه از جنس دافعه باشد چه از جنس جاذبه ،یا هر وقت بخواهد حسی به وجود بیاید باید حتماً در آن نیروی گرانش و نیروی جاذبه الکتریکی به وجود بیاید و باید دوتا قطب وجود داشته باشد مثل قطب مثبت و قطب مثبت دیگر یا قطب مثبت و منفی.که دو قطب همنام باشند دافعه به وجود میاید اگر غیر همنام باشند جاذبه به وجود میاید .اگر بخواهیم جرم داشته باشیم باید حتماً دوتا توزیع یا دوتا قسمت جرم دار داشته باشیم .مثل خورشید و ماه و زمین ،چون یک جرم تنها نمی‌تواند نیرو را به وجود بیاورد هر چقدر هم که بزرگ و قوی باشد.مفهوم این  حرف این است که "برای اینکه احساس به وجود بیاید هیچ‌وقت یک بستر مناسب کافی نیست "خیلی مسایل دیگر است . خیلی انسان‌ها در بحث جامعه‌شناسی میگویند ،جامعه شرایط بدی دارد یا بستر بدی داشت که باعث شده افرادی تخریب شوند در صورتی که جامعه‌ای که خیلی مناسب باشد فقط یک محیط یا یک بستر است .مثلاً یک جرمی که خیلی بزرگ و قوی باشد در اطراف خودش یک میدان به وجود میاورد ،یک بار الکتریکی قوی که جز یک محیط مناسب برای جذب شدن کار دیگری نمی‌تواند انجام دهد.اگر در یک میدان بار مثبت قوی یک ذره خنثی قرار بدهیم هر قدر هم میدان قوی باشد هیچ اتفاقی در آن نخواهد افتاد.نه جاذبه به وجود میاید نه دافعه .یک آهنربای خیلی قوی را اگر درونش یک قطعه چوب قرار دهیم هیچ اتفاقی نمی‌افتد ،اما اگر بر روی چوب یک ذره آهن وجود داشته باشد به شدت جاذبه به وجود میاید و آهن جذب می‌شود همان یک ذره آهن همان قسمت دوم را به وجود میاورد.

از این اصل برای درمان اعتیاد استفاده می‌شود.در کنگره وقتی درمان اتفاق می‌افتد که در آن مسئله ناخالصی که مربوط به مصرف مواد و اعتیاد است صفر شود و برطرف شود.وقتی که صفر شد شخص بین تمام مصرف‌کنندگان دنیا

قرار بگیرد آن جاذبه و دافعه در کار نیست .برخی از بچه‌ها میگویند اگر تمام دنیا مواد مصرف کنند من از کنارش رد می‌شوم .تا اینجا یک بخش مسئله بود و بخش دوم اینکه :ما حس را احساس می‌کنیم چه حس خوب چه حس بد .ما باید دوتا توزیع بار داشته باشیم .یعنی اگر من احساس خوبی نسبت به یک محیط یا یک فرد پیدا می‌کنم علتش چیست؟

جواب حس است.علتش این است که در آن محیط یا آن فرد یک میدان خوب است.اما در درون من هم یک جو جاذبه و یک جو مکمل وجود دارد که وقتی این دوتا در کنار هم قرار می‌گیرند احساس خوب به وجود میاید یا احساس بد به وجود میاید.اگر آن ویژگی یا طبیعت که من مشاهده می‌کنم و احساس در من به وجود میاید،اگر از آن ویژگی در درون من نباشد هیچ احساسی در من به وجود نخواهد آمد و من هیچ حسی نسبت به آن ندارم پس برای به وجود آمدن حس مکمل و جاذبه آن ویژگی در درون من باشد و این موضوع شامل هم صفات خوب وهم صفات بد می‌باشد.

یعنی من یک فردی را می‌بینم و در من احساس نفرت به وجود میاید و از آن فرد حرصم می‌گیرد و یا از او بدم میاید این موضوع به من چه چیزی را می‌گوید؟این مسئله به من می‌گوید که آن صفت یایان ویژگی که من در آن فرد می‌بینم در درون خود من هم هست اگر نبود من نباید آن را احساس می‌کردم یا اینکه  این حس نمی‌توانست در من به وجود بیاید .خیلی وقت‌ها آدم صفات و ویژگی‌هایی را در یک نفر می‌بیند و از آن‌ها  حالش به هم میخوردولی در این فکر است که من از آن ویژگی وصفت مبری هستم چون از آن صفت خوشم نمی‌اید و من آن صفت را نمی‌پسندم باید با کمال تأسف یا اطمینان گفت :تو خودت هم از آن جنس هستی و آن صفت را در درون خودت داری اگر نداشتی نمی‌توانستی آن صفت را حس کنی چون نیرو به دوتا بخش احتیاج دارد ولی نکته مهم این است که آن صفت یا ویژگی ممکن است در یکی زیادتر باشد و در دیگری کمتر باشد.مثلاً :جاذبه‌ای که بین زمین و خورشید به وجود میاید خورشید از نظر حجمی و جرم یک میلیون و سیصد هزار برابر زمین است و از نظر وزن هم شاید یک میلیون برابر زمین باشد ولی جاذبه‌ای که بین زمین و خورشید به وجود می‌آید یکسان است .قانون سوم نیوتن :نیرویی که زمین به خورشید وارد می‌کند با نیرویی که خورشید به زمین وارد می‌کند یک اندازه است و هیچ فرقی نمی‌کند اما چون خورشید خیلی بزرگتر و گردن کلفت تراز زمین است در آن ویژگی یا صفت که در اینجا جرم است خیلی بزرگ‌تر است ،پس تعیین‌کننده خورشید است و خورشید فرمان می‌دهد که زمین به دور او بچرخد و چون ازنظر آن صفت و ویژگی خورشید احاطه دارد خورشید دور زمین نمی گردد و ثابت است و زمین به دور خورشید می‌گردد.

اگر من ویژگی بدی را در کسی دیدم و آن صفت در من خیلی اندک هم باشد در من آن نیرو به وجود میاید در کنگره میگویند،همه چیز یک صور آشکار دارد و یک صور پنهان.یعنی آن ویژگی ممکن است در من به صورت آشکار باشد یعنی خودم می‌بینم و حسش می‌کنم .از آدم دروغ گو بدم می‌آید اما خودم هم دروغ می‌گویم خودم هم میدانم که دارم دروغ می‌گویم .در فیلم اشک‌ها و لبخندها می‌گوید من قطعه‌ای را از یکی دزدیدم ویکی دیگر آمد از من دزدید،من از آدم دزد حالم به هم می‌خورد،یعنی آن صفت را در خودش می‌دید.اما خیلی وقت‌ها آن صفت یا ویژگی

در من پنهان است و خودم هم از آن اطلاعی ندارم ممکن است در آستانه ظهور باشد و در آستانه تولد باشد آن صفت.

چون در کنگره می‌گوییم هر چیزی برای اینک به وجود بیاید باید بذر آن در زمین مناسب کاشته شود.و آن زمانی که جوانه میزند یک مرحله ،و تا تبدیل به میوه می‌شود یک فاصله زمانی زیادی وجود دارد که این فاصله زمانی قابل توجه است.پس اگر آن صفت و ویژگی در من به صورت پنهان باشد مثل همان هسته می‌باشد که در خاک است و در بستر وجود من هست و دارد خاک را می‌شکافد و کم‌کم بیرون میاید.دیر یا زود آن اتفاق می‌افتد آن بذر جوانه‌زده و میوه میدهد میوه اش همان صفتی است که در دیگران می‌دیدم و ازش خوشم نمی‌آمد ممکن است سه سال بعد خودش را نشان بدهد و تبدیل شوم به یک انسان حسود .همان مثال "که آدم از چیزی بدش بیاید سرش می‌اید "

علتش این است که در درونش تخم آن صفت هست این قانونی است که پذیرشش برای خیلی آدم‌ها سخت است و خیلی آدم‌ها نمی‌پذیرند که همان صفت بد را دارند.قانون اول:اگر صفت خوب یا بدی در کسی مشاهده کردم و در من احساس به وجود آمد آن صفت یا ویژگی در من هست ،آشکار یا پنهان.اگر آن صفت بد و ناگوار باشد و در آن شخص صد تا باشد و در من پنج تا باشد مثل انسانی که کینه جو است یا بی‌رحم و فتنه جو است اگر من نسبت به آن احساس نفرت بکنم این در وجود من هم هست و اگر من با این شخص وارد جنگ شوم بر اساس حسی که در من به وجود آمده (حس کینه و بیزاری)بر اساس این حس وارد نبرد شده‌ام و نیرو بین هر دوتا یکسان است اما کسی که آن صفت را صدتا دارد ومن که پنج تا دارم نیروی او بر پنج قسمت وارد می شود و کسی که بیشتر ضربه می خورد کسی است که خوش جنس تره بیشتر ضربه می خورد چون جنس خرابش کمتره .با آدمی که غیر صراط مستقیم است نباید وارد جنگ شد چون ازاوضربه خواهیم خورد و این جنگ برنده‌ای نخواهد داشت و هر دو طرف بازنده هستند. خیلی از آدم‌های نااهل برای اینکه در مبارزه برنده شوند از همان حس و نیرو استفاده می‌کردند و در انها همان حس را القا می‌کردند.

اینکه حس بد به آن‌ها القا می‌کردند با آنها وارد جنگ می‌شدند.حالا بین من و یک آدم یا یک سیستم این احساس به وجود آمده مثل اینکه بگویم من از عرب‌ها بدم میاید ،اتفاقی که می‌افتد این است۱-آن احساس بد رادارم۲-بر اساس آن حسی که دارم قضاوت می‌کنم و نتیجه این می‌شود که بر اساس احساسم قضاوت بدی می‌کنم و آن شخص و یا آن سیستم را محکوم می‌کنم .اگر انسان از شخص یا طایفه‌ای بدش بیاید سعی می‌کند نقاط منفی آن فرد را بگردد و پیدا کند که این حس بد خودش را توجیه کند و بگوید اگر من از فلانی بدم می‌اید به خاطر این است که کار زشت انجام می‌دهد.

۳-حالا قضاوت می‌کنم و حکم صادر می‌کنم چه اتفاقی می‌افتد؟وقتی که فرد یا مجموعه‌ای را محکوم کردم که شاید قلبی هم باشد و کسی از آن خبر نداشته باشد دوتا اتفاق می‌افتد:۱-جنگیدن همیشه با شمشیر و اسلحه نیست جنگیدن اشکال مختلفی دارد و همیشه به صورت رو در رو نیست وقتی که در مورد یک نفر حس بدی دارم و قضاوت می‌کنم و محکومش می‌کنم مثل این است که اینجا نشسته‌ام و دکمه یکسری موشک را می‌زنم و مستقیماً گلوله موشک به آن شخص یا سیستم برخورد می‌کند.آن شخص ممکن است هزاران کیلومتر از من دور باشد اما این نیرو حتماً به آن شخص اصابت می‌کند و فاصله در این مسئله دخالتی ندارد آن شخص یا آن سیستم با من به صورت علنی وارد جنگ می‌شود و نبرد شروع‌شده و من باید منتظر باشم تا او هم موشک‌هایش را به سمت من شلیک کند و این جنگیدن تخریب زیادی هم دارد.خیلی از ماها هستیم که در آن واحد با ده‌ها نفر این جنگ رادارند هرروز و هر شب چه مقدار زیادی نیرو و انرژی  لازم است تا این جنگ ادامه پیدا کند ؟و چه هزینه سنگینی انسان باید بپردازد ؟چون حس‌های بازدارنده از طرف آن شخص به طرف من برمی‌گردد انسان یک سنگینی خاصی احساس می‌کند از همین قانون محکوم کردن و قضاوت کردن نشأت می‌گیرد.

محصول دیگر این جنگ :صفت ناخوشایند مثل یک قاتل حرفه‌ای می‌ماند که طوری قتل را انجام می‌دهد که هیچ مدرکی از خود بجا نمی‌گذارد تا شخص دیگری به عنوان قاتل شناخته و اعدام شود نفس اماره یا بخش منفی و بازدارنده انسان دقیقاً مثل همان قاتل حرفه ایست کارها را طوری انجام می‌دهد که تمام شواهد متوجه یک شخص یا سیستم دیگر است چون وقتی قاتل شناخته نشود و بجایش شخص دیگری اعدام شود معنی آن این است که قاتل با خیال راحت در وجود من نقشه می‌ریزد برای حرکت‌های بعدی و من باید از نقشه‌های او در هراس باشم چون او در کارش استاد است این دوتا اتفاق همزمان می‌افتد .اگر من آن فرایند(قضاوت) را متوقف کنم و دست از محکوم کردن افراد بردارم نتیجه معکوس به دست می‌آید و نتیجه آن می‌شود که آن قاتلی که قبلاً راحت می‌گشت وزندگی می‌کرد شرایط و محیطی مهیا می‌شود که آن بخش از صفت ناخالصی در وجودم پنهان بود رویت کنم و ممکن است سه ماه طول بکشد.مشکل اصلی در مسیر تزکیه و پالایش کردن از بودن در تاریکی نیست مشکل اصلی ندیدن تاریکی است.

چون انسان صفات ناخوشایند و تاریکی را در خودش نمی‌بیند هیچ‌وقت دست به پالایش نمی‌زند .تمام تلاش نفس اماره در این است که رویت نشود چون قاتل از زمانی که شناسایی و رویت شد دیگر نمی‌تواند راحت باشد و در خیابان بگردد باید پنهان شود و دیگر هیچ جایی برایش امن نیست .جایی که انسان ویژگی تاریکی را در خودش دید پنجاه درصد پالایش را روی خودش انجام داده وقتی که به شخصی چیزی میگوییم تکذیب می‌کند ومی گوید من این‌طوری نیستم علتش این است که قسمت تاریکی خودش را نمی‌بیند و در مورد دیگران قضاوت می‌کند و حکم صادر می‌کند وقتی که قضاوت انجام می‌دهیم اتفاقات ناگوار می‌افتد مثلاً قضاوت کرده و میگویم مکانی که کار می‌کنم یا زندگی می‌کنم جای بدی می‌باشد وقتی قضاوت کردم اتفاق بد می‌افتد اگر در موردش قضاوت نکنم ممکن است آن مکان قبلی به مکان خوبی هم تبدیل شود

منبع وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

خلاصه گزارش عملکرد کارگاه آموزشی ۵تیرماه

چهارمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر نازی با دستور جلسه وادی چهارم و تاثیر آن روی من؛ روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۱/۴/۵ راس ساعت ۱۸ عصر آغاز بکار کرد. 🔸خلاصه سخنان استاد : تیتر وادی چهارم می گوید «در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن ؛ یعنی سلب مسئولیت از خویشتن» ما باید بدانیم مسائل حیاتی یعنی چه؟ و این وادی به ما چه می‌خواهد بگوید!! در وادی یک آقای مهندس در مورد تفکر صحبت می‌کنند و در وادی دوم درباره انسان و کل موجودات اشاره می‌کنند که همه برای یک هدفی خلق شده اند. هیچ‌کدام ازما به هیچ نیستیم حتی اگر خودمان فکر کنیم هیچ هستیم.در وادی سوم به اهمیت وجود انسان اشاره می‌کنند که برای حل مشکلات بیشترین بارحل هرمشکل بر دوش خود ما می‌باشد. که باید بیشترین تفکر کوشش را برای حل آن مشکل نماییم. این مسئولیت برعهده هیچ کسی نخواهد بود.مگر شخص خودمان. این مسئله فقط برای افراد مصرف کننده مواد نیست. درتمام مسائل زندگی باید یاد بگیریم و بپذیریم چنانچه مرتکب اشتباهی شدیم دیگران را مقصر ندانیم و تنها کسی که به ما می‌تواند کمک کند خودم هستم. انسان برای این خلق شده که به سمت‌کامل شدن حرکت کند. در مسئله اعتیاد هم ، قبل از اینکه دنبال مقصر و مسبب باشیم باید ابتدا به فکر درمان و رهاشدن از مسئله اعتیاد باشیم. هرچقدر در حل مشکلات‌ دیگران را مقصر بدانیم ، خودمان‌ بیشتر دچار مشکل می‌شویم و رنج می‌بریم. قبل از اینکه فکر کنیم وجامعه و دیگران را مقصر کنیم که برای من چه کرده اند، به خودت بگو من برای دیگران و جامعه چکار انجام داده ام. زیرا جامعه از تک تک ما تشکیل شده است و اگر همه افراد مسئولیت کارهای مان را به عهده بگیریم و همه کارها را به نحو احسن انجام دهیم آن جامعه تغییر می‌کند. پس هرکسی، مسئول تغییر و دگرگونی فضای درونی اش؛‌ خودش می‌باشد. تهیه و تنظیم؛ خانوم نازی  
ادامه مطلب...

خلاصه سی دی شروع از یک نقطه

انسان در هر جایگاهی باشد ، در هر شرایطی که باشد ، چه خوب ،چه بد، هر جائی که باشد اگر حرکت کند باید از یک نقطه شروع کند . به آرامی نه جهشی، به عنوان مثال اگر انسان بخواهد سفر کند از یک قدم شروع می‌شود . یا اگر بخواهد پس انداز کند از یک مقدار کم شروع می‌شود . زمانی که انسان از یک نقطه شروع می‌کند هدف برایش دوردست است و به چشم دیده نمی‌شود.برای رسیدن به هدف در دوردست باید هدف را ترسیم کرد، برنامه‌ریزی کرد، و برای رسیدن به آن تلاش کرد. اگر هدف داشته باشید حتماً به آن خواهید رسید . اگر دیر به ایستگاه برسی اتوبوس را نخواهی دید . یعنی انسان باید به موقع حرکت کند و تأخیر نداشته باشد تا به هدف برسد. برای رسیدن به رهایی باید حوصله کافی برای این کار را داشته باشید . وقت و انرژی کافی داشته باشید . مشتاق این کار باشید . درست مثل کشاورزی که اول زمین را شخم میزند ، بذرمی کارد، رسیدگی می‌کند تا زمانی که به کشت برسد . انسان باید به مرحله‌ای برسد که هر چه می‌خواهد به آن برسد و باید از ته دل بخواهد تا به آن برسد. همین که وارد کنگره شدید آغاز فصل جدیدی می‌باشد؛ باید در این مسیر پیشرفت کنید و برای رسیدن به آن تلاش و کوشش کنید. اگر تمام زندگی شد فقط و فقط رسیدن به یک هدف به اصل موضوع نپرداختیم . نباید تمام زندگی بشود درمان اعتیاد یا پس انداز کردن . در راه رسیدن به هدف نمی‌توانیم سرعت به کار ببریم . نمی‌توانیم زمین را هر روز آبیاری کنیم ؛ که زودتر کشت کنیم . وقتی از یک نقطه شروع کنیم ما را به نقطه دیگری هدایت می‌کند؛ و در پایان که به هدف رسیدیم در تفکر نمی‌گنجد که چطوری به این هدف رسیدیم. متوجه می‌شوید که از نوشابه گواراتر هم هست . یعنی اگر بهترین نوشابه برایمان مواد است ! وقتی به هدف می‌رسیم می‌فهمیم که گواراتر از نوشابه هم وجود دارد.

انسان سه نوع سن دارد.

  1. شناسنامه‌ای
  2. فیزیولوژی
  3. روحی و روانی

سن شناسنامه‌ای یعنی سنی که در شناسنامه دارد . فیزیولوژی یعنی بیست سال سن دارد ولی مثل یک پیرمرد هفتادساله هزار و یک مرض دارد. یا هفتاد سال دارد ، ولی مثل جوان بیست‌ساله می‌ماند . روحی و روانی یعنی جوانی که از نظر روحی سالم نباشد. خودکشی کرده و... برابر باسن واقعی او نباشد.

دو کار باید در سفر اول انجام داد.

  1. طی کردن مراحل سفر
  2. رسیدگی به کارها و مسئولیت‌های روزانه و برنامه‌ریزی آن‌ها
منبع وبسایت کنگره 60
ادامه مطلب...

پشتیبانی