بایگانی ماهانه: قالب تاریخ آرشیو به صورت ماهانه

شکر نعمت

بر آن شدم که چند سطری من باب شکر سیاه کنم باشد تا ما را راهی بر این اصل باز شود که قلیل من عبادی لشکور! دانی و مما رزقناهم ینفقون که باشند؟ سوگند که ندانی تا روزی نشناسی! باش تا به آنان که با جان خود جهاد میکنند رسی! چه میشنوی؟ هنوز شکر باید بدانی تا به جهاد راهت باشد. اول باب شکر است که تا شکر نکنی ازدیاد نعمت نیابی که ان وعد الله حق. شکر به زبان که خود اگر از دل برنخیزد لقلقه ای باشد که راه بر هیچ برد! تو را چه سود وقتی ندانی از چه سخن میگویی؟ مگر نعمت را دیده ای که شکر خواهی به جای آوردن! هیهات! شکر را به عمل قائم باید بودن! ازآنچه شما را نصیب کرده است با دیگران قسمت کنید تا راه بر شما نمایان کنند. اگر از مال نصیب برده ای آنان که نصیبی ندارند را عشقی برسان! چاره ای یافته ای؟ بیچاره را دریاب! علمی از کتب الایمان علی قلوبهم گرفته ای، دیگران را جرعه ای ده! تا روزی تو چه باشد هرچه هست انفاق کن! منزل اول این راه ترس باشد! چه از دست دادن ترس آورد و منزل دوم عجب و انانیت! هرکه در عجب بماند کافر شده است که دویی وجود ندارد! هرچه هست اوست و از اوست و بر اوست لا اله الا هو هو . در پس انانیت، عشق بیابی! باش تا از حجاب معشوق به انفاق درگذری تا شکوه عشق بینی! هیهات! قلیل من عبادی لشکور! تو ای برادر من که فدایت شوم، تو قدم در شکر نه! دیگران نبین و باور نکن که عادت پرست باشند! تو آن باش که شک به دامن عمل میکشی تا راه بیابی. رها کن و حرکت کن که به حرکت راه نمایان میشود.....   احسان رنجبر
ادامه مطلب...

رهایی علی از مسافران کلینیک شفای سبز

بیست و سومین جلسه از دور دوم کارگاه های آموزشی مرکز شفای سبز به استادی آقای احسان رنجبر؛ نگهبانی آقای کامران و دبیری خانم نازی با دستور جلسه «جشن رهایی مسافر علی » یکشنبه  مورخ ۱۷ آذر ماه ۹۸ ساعت ۶ عصرآغاز به کار کرد. 🕯خلاصه سخنان استاد :
 🔸زمانی که کارم را به عنوان راهنما و روانشناس در کلینیک شفای سبز شروع کردم، علی جزو کسانی بود که به کلینیک می آمد. چندبار گفتم به او که جلسه را منظم شرکت کن اما زیاد اعتقادی به جلسه نداشت. به هر حال چند ماهی که از حضور من گذشته بود کم کم دیدم که علی هم جلسات را می آید. یک جلسه می آمد و یک جلسه نمی آمد و زیاد متعادل نبود. خودش هم راضی نبود و خانومش هم یک جلسه می آمد و یک جلسه نمیامد. چند ماهی که گذشت درمان را جدی تر گرفت و حداقل هفته ای یک جلسه را شرکت می کرد. همان حرفی است که من همیشه به شما میزنم؛ اگر مرتب جلسه نیایید به آنچه می خواهید نمی رسید. کسانی که منظم نیستند نمی توانند به درمان برسند.
🔸به هر حال علی مرتب تر شده بود. کم کم متوجه شد حالش دارد بهتر می شود. همیشه سوالاتش را صادقانه می پرسید. این خیلی خوب بود. من با کمتر شاگردی کار کردم که از من بپرسد مواد را کنار بگذاریم که چی شود؟  یا مثلا وقتی اعتقادی به چیزی ندارد بگوید من اعتقاد ندارم می شود کمک کنید؛  به حالت کمک این سوال را می پرسد. و میخواست درونش آن را پیدا کند این خیلی خوب است. من هم خوشحال می شوم وقتی فرصت میدهم برای سوال پرسیدن و بچه ها سوالشان را صادقانه می پرسند. چون این نشان می دهد که رفته اند فکر کردند و راحت راجبش می توانند صحبت کنند و سوال های علی برای دیگران هم خوب میشد به هرحال امروز بعد از این همه مدت بالاخره در این چندماه اخیر توانست حرکت کند و امروز دیگر اولین روزی است که دارویی مصرف نکرده . انشالله مبارک باشد هم برای خودش و هم برای خانومش. خروج از اعتیاد قدم اول است این باور کردنش برای کسی که خارج هم می شود سخت است. ما عملا دیدیم که می شود بچه هایی که تلاش کردند دیدند می شود مهم نیست که چقدر تخریب داشتند مهم این است که درمان می شوند؛ چه باور دارید چه ندارید.
 🔸علی که صادقانه به ما می گفت درمان را باور ندارم. من هم میگفتم اصلا مهم نیست جلسات را بیا ببین به درمان می رسی یا نه؟ نهایتش نمی رسی!
 🔸به هرحال به خودش، همسرش، آقای دکتر فتحی و تمام بچه ها تبریک می گویم.  هر کسی که به رهایی می رسد شک نکنید کار دسته جمعی همه ماست. به اضافه یک سری نیروهایی که دارند کمکمان می کنند. اصلا شوخی نیست؛ زنده شدن مردگان؛ کار بسیار بسیار حساسی است و مطمئن باشید حمایت زیادی از ما می‌شود که می توانیم اینکار را انجام دهیم وگرنه امکان نداشت بتوانیم انجام دهیم.
ادامه مطلب...

پشتیبانی