گزارش عملکرد کارگاه آموزشی ۵ اردیبهشت ماه
خلاصه سی دی سیگار و جایگزینی آن
خلاصهای از سی دی سیگار و جایگزینی آن
سی دی سیگار برایم خیلی آموزنده بود. استاد میفرمودند که تریاک برای طبیعت لازم هست برای حیاط لازم هست؛ منافع خودش را دارد، مثل آب، خیلیها در آب؛ در استخر، دریا و سیل خفه میشوند و میمیرند آنوقت هم باید بگوییم که چرا خداوند آب را خلق کرده است؟ آ ب را خلق کرده، آب هم جایگاه و منافع خودش را دارد. خیلی مثال میشود زد، خداوند هیچچیزی را جهت بیهودگی خلق نکرده است بنابراین هر چی در طبیعت هست بستگی به انسانها دارد که انسانها چگونه از آن استفاده میکنند؛ وقتی سیل و زلزله اینها برای نابودی بشر وجود دارد، مثل ایدز و خیلی بیماریهای دیگر چه قدر انسانها براثر مواد مخدر اُوردوز کردن که باعث مرگشان شد؛ اگر آنها را حساب کنیم، اگر اینها را با هم جمع کنیم بهاندازه تلفات سیگار نمیشود.
حالا میگوییم چرا پس در جهان تلفات سیگار آنقدر جلویش گرفتهشده اما جلوی تریاک گرفته نشده است تلفات سیگار از تریاک هم بالاتر است، استاد میگوید که نمیخواهم از تریاک دفاع کنم.
درگذشته سیگار اولاً اینجوری نبود سیگارت بهاصطلاح اینجوری نبود که سیگار توتون، تنباکو یا چپق میکشیدند آنها هم مخرب بود، یا قلیان درستشده بود، قلیان را استفاده میکردند. سیگارهای بزرگ کوبایی، دیدید که سیگار کلفتی هست یا پیپ یا چپق بود پیپ هم یک نوعی چپق بود که از آن استفاده میشد؛ که بعداً یک شخصی آمد سیگار را به این شکل درآورد که قابلدسترس همه باشد در کاغذ توتون پیچید به این شکل درآورد.
اقتصادی کرد که برخی کشورها هم از این طرح پشتیبانی کردند بهنحویکه ژست بسیاری از شخصیت فیلمها شخص سیگار به لب و مشروبخوار شد پشت همه اینها یک سری مقاصد است. یکسری مسائل اقتصادی همپشتش هست شاید مثلاً سیگار مال یک کشور خاصی بود سرمایهگذاری بود، جلویش را نگرفتند، ترویجش کردن، تبلیغ هم کردن قبلاً شما نگاه میکردی تمام فیلمهای سینمایی یکی از ژستهایش ژستهای با سیگار بود. اگر جان وین را میدیدی داشت سیگار میکشید. اینها همه در فیلمها با سیگار بودن مشروب خوردن و سیگار کشیدن بین این طوایف بود شاید بعضیاوقات مسائل اقتصادی مسائل سیاسی هست یکسری سیاستهاست که ما سر در نمیآوریم که بهتر فکرشم نکنیم.
در خیلی چیزها اولین چیزی که هست سیاست است و سیاست سیگار هم همینطور بود اینقدر درگذشتهها باعث شیوع سیگار شد یک موقعی گفتن سیگار ضرر دارد سیگار نکشید نباید بکشید خطراتی دارد مرگ دارد برای حنجره ضرر دارد اما کارخانه سیگارسازی آمدن روی سیگارهایشان یک عکس قدیمی عکسهای ظریف و نحیف میانداختند از لاغری و ظریف استفاده کردن برای تبلیغات سیگار یکدفعه در تبلیغاتشان آدمهای خشن را نشان میدادند روی پاکت سیگار عکس کابوی قوی مینداختن که روی اسب نشسته بعد پیامشان این بود که سیگار نباید بکشید سیگار مال بچهننهها نیست مال آدمهای قوی مثل کابوییها که سیگار میکشند ولی باورمان نمیشود مرگ برای همه هست. در هرلحظه ممکن است بمیریم ولی باورمان نمیشود. در مورد سیگار هم هینطور هست باورمان نمیشود که یک روز سر ما هم این بلا خواهد آمد.
سیگار مثل خیلی چیزهای دیگر ضرر دارد وقتیکه انتظاری نداری سرطان حنجره میگیری درست لحظهای که انتظارش را نداری سرطان ریه میگیری در لحظهای که انتظارش را نداری سکته قلبی، درست در لحظهای که انتظارش را نداری یک بیماری دیگر سراغت میآید.
یکی از مهمترین قسمتهای ما ریه هست اگر ریهای که سیگاری نیست؛ یک سلولهایی هست که ریه را تمیز میکند وقتیکه تنفس میکنیم اگر ما یک ریهای سیگاری هست نگاه کنیم مثل قیر شده در کالبدشکافی اگر بیایم کسی که سیگار نمیکشد ریه شفاف خوشرنگ صورتی دارد ولی آنکسی که سیگار میکشد ریهای کاملاً سیاه کاملاً کثیف است که تمام سلولها را همه دود و همه را قیر گرفته است. چون اکسیژن کافی به سلولها نرسیده است کسی که سیگار مصرف میکند بیشتر سرما میخورد. استاد میفرمایند؛ وقتی من سیگار را گذاشتم کنار سرماخوردگیام خیلی کم شد، یکوقتهای سالی دو سالی سه سالی پیش میآید آن هم سه یا چهار روز طول میکشد.
ما اگر صورتمسئله آن قضیه را بدانیم، ممکن است آن مسئله را بتوانیم حل کنیم اگر صورتمسئله را ندانیم قادر به حل آن مسئله نیستیم. این در مورد درمان سیگار صادق است در مورد مواد مخدر هم صادق است. در درمان سیگار ما باید بدانیم که سیگار چهکار میکند بارها به شما گفتن بله سیگار باعث سکته میشود سیگار چهار هزارتا سم دارد فقط یکی را بدانیم که ریهها را تبدیل به یک دوده بخاری میکند همین یک دونه کافی است. افرادی که سیگاری هستند تعداد خیلی کم قادر هستند که سیگار نکشند بقیه برایشان امکانپذیر نیست و برایشان دشوار هست.
برای هرکسی پیش آمد است که ۳۰ یا ۴۰ بار درمان کرده چرا به درمان نرسیدند، برای نکشیدن پس این راههای غلط است. گفتم به خاطر همین است که در مسئله درمان اعتیاد، همه میخواهند که درمان کنند، قصاب میخواهد درمان کند، کمپ میخواهد درمان کند، نیروی انتظامی میخواهد درمان کند، دژاکام میخواهد درمان کند، در ماهواره قرصهای سناتور را معرفی میکنند که اعتیاد را درمان میکند و چهارتا خاصیت دارد، چرا تا حالا درمان نکردند؟ پس اینها غلط هست پاسخ اصلی این است که مواد سیگار هم عملیات جایگزین انجام بگیرد.
سیگار، برای شخص یک کاری انجام میدهد یک کاربردی دارد دیوانه نیست که توتون را دود میکنند چرا برگ خیار یا یونجه دود نمیکنند، فقط توتون و تنباکو را میکشند، جواب میدهد. به دلیل اینکه تنباکو یک مادهای دارد به نام نیکوتین و از سد خونی مغز میگذرد وارد سیستم میشود یکچیزی شبیه نیکوتین هم ما در مغز داریم که باعث آرامش و آسایش میشود و ما انسانها دچار یک حالت خوبی میشویم و بعد یواشیواش جایگزین میشود چون شبیه آن را در بدنمان داریم و الآن در کنگره ۶۰ درمان سیگار با آدامس نیکوتین هم انجام میشود.
در ادامه امیدوارم همهٔ ما انسانها زندگی بدون سیگار و قلیان و مواد مخدر داشته باشیم و خدا را شکر که در مسیر کنگره ۶۰ قرار گرفتیم تا با روش Dst و داروی درمان آن بتوانیم به درمان سیگار یا خیلی دیگر از مواد اعتیادآور مضر برسیم تا هم بتوانیم سالم بمانیم و جامعه بهتری داشته باشیم. من هم به خودم قول دادم که همیشه پشتوانه همسرم باشم و به او امید بدهم که با ترک کردن سیگار میتواند زندگی خیلی سالمی داشته باشد.
و از آقای مهندس حسین دژاکام تشکر میکنم که این صورتمسئلهها را در اختیار ما گذاشته و به آن آگاهیهای که میخواهیم برسیم.
کلاس های درمان اعتیاد کلینیک شفای سبز
کارگاه آموزشی ۱۱ اردیبهشت ماه
کارگاه آموزشی ۴ اردیبهشت ماه
خلاصه ای از سی دی سی دی خانواده ۱ و ۲
خانواده مانند ریشه یک درخت است و ما اگر بخواهیم بگوییم نه اینطور نیست در بحث بیماری اعتیاد پس چرا اولین و بزرگترین صدمه که وارد میشود به خانواده است؟
پس میتوانیم بگوییم خانواده ریشه هر فرد است ما اگر در یک باغ در بهترین جا و مکان و بهترین خاک را داشته باشیم ولی یک درخت را از ریشه در آوریم و بر روی خاک قرار دهیم آن درخت کمکم خشک خواهد شد و این مسئله را میتوان در انسان هم تصدیق کرد، انسان اگر در بهترین امکانات و آب و هوا و کشور باشد ولی از ریشه خود جدا شود بیشک از بسیاری از نعمتها محروم خواهد شد و رو به زوال خواهد رفت و این مسئله در اکثر انسانها صدق میکند به جز تعداد محدود که آن را کنار میگذاریم.
مسئله دیگر این است که شاید سؤال شود پس در طول تاریخ انسانهایی بودند که خانواده نداشتند و یتیم به دنیا آمدهاند پس چرا دست به کارهای بزرگ زدهاند و موفق بودهاند؟
در جواب باید گفت به عنوان مثال درخت خرما را در نظر میگیریم این درخت ستون بسیار محکمی دارد و میوهای که میدهد بسیار خوب و قوت بسیار عالی دارد، خرما را میتوان بر خلاف میوههای دیگر به صورتغذا استفاده کرد و آسیبی هم ندید و میوههای دیگر اگر پشت سر هم مصرف شوند در انسان تخریب زیادی به وجود میآورند.
علت اینکه خرما این میوه را میدهد و تنه تنومند دارد این است که جزء محدود درختهایی است که محرومیت را میکشد و در شورهزار و کم آبی اینطور بهترین بازدهی را دارد و این مسئله در بعضی از انسانها صدق میکند ولی نباید اینطور تعبیر شود که ما میتوانیم از ریشه خود و خانواده خود جدا شویم چون این کار اصلاً منطقی نیست و این مسئله در اکثر مواقع موجب تخریب شده است.
مسئله بعدی که به آن اشاره میشود انسانهای قرون وسطی هستند که در اروپا اکثراً برده بودند ولی با پیدایش دوران رنسانس این مسئله رنگ باخت و خانواده باعث شد شخص به بالاترین نقاط دست یابد و اروپا به همین دلیل بسیار پیشرفت کرد ولی در این دوره که هستیم چون افراد از خانوادههای خود کمکم جدا میشوند و هر یک تنها زندگی میکنند.
مثلاً در کشور فرانسه، با مشکلات بسیاری مواجه شدند چون که خانواده مانند مواد اولیه درجه یک میماند و وقتی که ما یک انسان را مثلاً یک کارخانه در نظر بگیریم، خانواده با رساندن بهترین مواد اولیه به آن، بهترین بازدهی و رشد و پیشرفت را برای انسان به همراه دارد و میتوان گفت مهمترین این مواد اولیه، محبت یک خانواده به فرد و احساس مسئولیت به یکدیگر میباشد.
افرادی را میبینیم که از خانواده خود جداشدهاند و رابطه خود را کاملاً قطع کردهاند ، اگر در چهره این افراد نگاه کنیم ، چهره آنها مانند افرادی است که از بدو تولد یتیم به دنیا آمدهاند و بیشک بسیاری از کمبود ها را با خود به همراه دارند، ما در مقوله بیماری اعتیاد صدمات شدیدی به ریشه خود که همان خانواده است وارد کردیم پس بعد از رهایی باید آن نقاط را شناسایی کرده و آنها را ترمیم کنیم نه اینکه چون حسهایمان بازشده مثلاً وقت خود را با دوستان کنگرهای و دیگر چیزها بگذرانیم البته در این مورد تعادل حرف اول را می زند، همان طور که در کنگره و تمام زندگی تعادل حرف اول و آخر را می زند و این جمله که درمان فرای ترک است و تعادل فرای درمان را همیشه سرلوحه باید داشته باشیم.
خلاصه گزارش کارگاه ۲۸ فرودین ماه
ظرفیت،مسئولیت و قبله گم کردن
دستور جلسه این هفته : ظرفیت و مسئولیت ( قبله گم کردن )
با نگاهی سطحی به کلمات و واژه های دستور جلسه این هفته ، می توان تا حدی به مفهوم آن پی برد ، اما برای درک عمیق تر موضوع ، بایستی نگاه سطحی را به نگاهی عمیق تبدیل نماییم . در ابتدا نگاهی داریم به واژه های ظرفیت و مسئولیت .
ظرفیت یعنی یک ظرف تا چه اندازه ای گنجایش دارد و مسئولیت ، از ریشه سئل ، سؤال و مسئول ، یعنی کسی که مورد سوال قرار می گیرد و بایستی در قبال مسئولیت خود پاسخگو باشد . مسئولیت یعنی وظایفی که بر عهده ما گذارده شده و بایستی در مقابل سوالاتی که در ارتباط با آن مطرح می شود پاسخگو باشیم .
برای آشنایی بیشتر با این مفاهیم طبق معمول از مثال کمک می گیریم .
اگر یک لیوان آب را در نظر بگیرید ، این لیوان می تواند مقدار معینی آب یا مایعات دیگر در خود جای دهد که به آن مظروف می گویند. اگر ما بیشتر از این گنجایش ، آب داخل لیوان بریزیم ، آب اضافی سرریز می شود ، یعنی ظرف ، کنجایش یا تحمل مظروف را ندارد . مثال دیگر : اگر یک تریلر که دارای پنج محور و هیجده چرخ می باشد را در نظر بگیریم ، ظرفیت تحمل و بارگیری این تریلر حدود ۲۴ تن است که با وزن خود تریلر ، که حدود ۱۶ تن می باشد ، نباید از ۴۰ تن بیشتر باشد، اگر بیش از این بارگیری شود ، بایستی منتظر اتفاقات غیر عادی باشیم . مثل آسیب رساندن به پل ها و جاده و همینطور خود تریلی .
همانگونه که در وادی نهم توضیح داده شده ، هر چیزی را در نظر بگیریم ، نسبت به شرایط و عوامل بیرونی و یا نیروهایی که به آن وارد می شود ، یک نقطه تحمل دارد که اگر نیروی وارد شده بیش از نقطه تحمل باشد ، از وضعیت تعادل خارج می شود . مانند سرریز شدن لیوان آب و یا شکستن فنرهای تریلی و غیره ...
ما انسان ها نیز در مورد مسائل مختلف و عوامل و یا نیروهایی که در زندگی با آنها سرو کار داریم ، ظرفیت یا گنجایش مشخصی داریم . برای مثال ، نقطه تحمل ما برای تحمل آب سرد ، ممکن است در حدی باشد که بتوانیم حداکثر در آبی با دمای ۱۵ درجه سانتی گراد شنا کنیم ، اما اگر دمای آب ۱۰ درجه و یبا کمتر باشد دیگر نتوانیم شنا کنیم .
یا اینکه می توانیم مسافت ۵۰۰ متر را بدویم و بیشتر از ۵۰۰ متر از تعادل خارج شویم و دیگر نتوانیم ادامه بدهیم. یا مسائل مالی و پول و خلاصه هر موضوعی را که در ذهن خود تصویر سازی کنیم ، می بینیم که ظرفیت خاصی داریم که عبور از آن ، ما را به آستانه آشوب می رساند و از تعادل خارج می کند .
پذیرش مسولیت نیز درست به همین شکل است . یعنی ظرفیت و تحمل ما برای پذیرش آن ، محدود است . همه انسان ها در زندگی خود دارای مسئولیت هایی می باشند ، حالا یکی مسئول اداره یک خانه است ، یکی مسئول اداره یک شرکت سهامی است ، دیگری مسئول اداره یک مدرسه است ، یکی دیگر مسئول اداره یک مغازه یا کارگاه است و یکی مسئول کارخانه و دیگری مسئول یک شهر .
اگر کسی هم پیدا شود که هیچ کدام از این ها را نداشته باشد ، فکر نکنیم بی مسئولیت است ، او نیز مسئول است ، حد اقل مسئول خودش که هست و مسئولیت خود و شهر عظیم وجودی ، بزرگترین و مهمترین مسئولت است .
رابطه عجیبی بین ظرفیت و نقطه تحمل ما و مسئولیت های ما وجود دارد . در وضعیت تعادل ، هر کدام از ما درست در جایی هستیم که باید باشیم ، یعنی امکانات ، توانایی ها و مسئولیت هایی داریم که مطابق با ظرفیت ماست و اگر مسئولیت ما اندکی از ظرفیت یا گنجایش ما بیشتر شود ، از نقطه تعادل خارج می شویم . ما در کنگره ۶۰ ، این نقطه را ، یعنی جایی که شخص مسئولیتش از ظرفیتش بیشتر باشد و از تعادل خارج شود را نوعی بی تعادلی می دانیم که اصطلاحاً به آن " قبله گم کردن " می گویند . قبله گم کردن ، تعبیری از همان خروج از وضعیت تعادل ، یا به هم ریختن است . یعنی شخص سرش گیج می رود ، نمی داند چه باید انجام دهد ، نمی داند به کدام سو باید به ایستد و فراموش می کند که چه افرادی و یا چه سیستمی او را در رسیدن به این جایگاه یاری رسانده اند و فراموش می کند که این مسئولیت را چه کسی به او داده است . نمی داند در حوزه مسئولیتش چه برخوردی درست است و چه برخورد و عملکردی نادرست و در قبال مسئولیت خود نمی تواند پاسخگو باشد .
چند سال پیش که کنگره ۶۰ تازه شکل گرفته بود ، سیستم اداره کنگره ۶۰ مثل امروز مدون و دارای سیستم یا سامانه نبود و نیروی آموزش دیده کافی هم وجود نداشت و این اتفاق زیاد رخ می داد . در آن زمان افرادی که وارد کنگره ۶۰ می شدند ، اغلب با روش سقوط آزاد ( قطع ناگهانی مصرف ) و یا شبه سقوط آزاد و یا سفر اول کوتاه ، وارد سفر دوم می شدند و خیلی زود وارد چرخه خدمت و پذیرش مسئولیت می شدند و چون آموزش کافی ندیده بودند و ظرفیت آن ها با این سرعت افزایش پیدا نمی کرد ، سنگینی کفه مسئولیت نسبت به کفه ظرفیت ، باعث می شد تا شخص از وضعیت تعادل خارج شود و به عبارتی قبله خود را گم کند .
آن زمان افرادی بودند که با گذشت مدت کوتاهی از رهایشان ، در حالی که آموزش کافی ندیده بودند و روش درمانشان هم سقوط آزاد بود و به تعادل نرسیده بودند ، به مسئولیت هایی چون دبیری ، نگهبانی و حتی کمک راهنمایی می رسیدند و به دنبال آن از تعادل خارج می شدند و حالشان خراب می شد ، برخوردشان با دیگران تغییر می کرد ، حرف زدنشان تغییر می کرد ، رفتارهای غیر متعادل از آن ها سر می زد و در نهایت می رفتند و به اعتیاد برگشت می کردند .
به تدریج با پیشرفت کنگره ۶۰ و طراحی ساختارهای مدون و منظم برای واگذاری مسئولیت به افراد و از سوی دیگر ، آموزش کافی برای افزایش دانایی و ظرفیت افراد و آماده سازی آنان برای پذیرش مسئولیت ، باعث شد که به تدریج این وضعیت از بین برود و ما امروزه مثل آن موقع ها ، دیگر شاهد چنین اتفاقاتی نیستیم و اگر هم وجود داشته باشد خیلی کم و به ندرت روی می دهد .
در حال حاضر افرادی که به کنگره ۶۰ وارد می شوند و سفر اول خود را برای درمان اعتیاد و رهایی آغاز می کنند ، حداقل ۱۰ ماه طول سفر اول را پشت سر می گذارند و در طول این مدت ، حداقل ۴۰۰ ساعت حضور در کنگره ۶۰ و کلاس های آن و آموزش های همه جانبه آن را می گذرانند و بسیاری مسائل را تجربه می کنند و می آموزند که یکی از آن ها ، آمادگی برای پذیرش مسئولیت هایی چون مهمانداری ، نگهبانی نظم یا آبدارخانه است ، زیرا همین مسئولیت ها نیز بعضاً می تواند باعث قبله گم کردن بشود . تعجب نکنید ، دیده شده است که حتی مسئولیت آبدارخانه هم باعث از تعادل خارج شدن فرد شده است و همینطور مهمانداری یا نگهبانی نظم ، چون ظرفیت این مسئولیت ها را نداشته اند .
هم اکنون در کنگره ۶۰ ، افراد به تدریج با مقوله پذیرش مسئولیت آشنا می شوند و آن را تجربه می کنند و به تدریج ظرفیت آن ها افزایش پیدا می کند . در سفر دوم حداقل یک سال طول می کشد تا شخص به درجه کمک راهنمایی برسد ، البته اگر از آزمون ها و دیگر مراحل ، با موفقیت عبور کند . در طول این یک سال نیز شخص نزدیک به ۵۰۰ ساعت حضور در کنگره ۶۰ و کلاس های آن را تجربه می کند که با احتساب سفر اول ، این عدد به حدود یک هزار ساعت می رسد . او در این مدت ، مسئولیت های مختلف از جمله مهمانداری ، نگهبانی نظم ، میکروفن گردانی ، آبدارخانه ، دبیری و استادی را تجربه می کند و آرام آرام برای مسئولیت های مهمتر ، نظیر نگهبانی ، کمک راهنمایی و مرزبانی آماده می شود .
پس از گذشت نزدیک به ۲ سال از حضور فرد در کنگره ۶۰ ، او به اندازه کافی ظرفیت پذیرش مسئولیت را در خود به وجود می آورد . او اعتیاد خود را درمان کرده است ، یعنی در مسئولیت شهر وجودی خود ، که شاید بزرگترین مسئولیت است ، کوتاهی ننموده و کارش را درست انجام داده است . انسانی که در قبال مسئولیت شهر وجودی خویش کوتاهی ننماید و در قبال آن پاسخگو باشد و مسئول و فرمانده خوبی برای شهر وجودیش باشد ، قطعاً در دنیای بیرون نیز می تواند یک مسئول خوب و با کفایت باشد .
او آموزش ها را دیده و به آن ها عمل کرده است . اگر آموزش ندیده بود و عمل نکرده بود ، به درمان و رهایی نمی رسید . او در آزمون هایی چون پذیرش مسئولیت های ابتدایی موفق بوده و حالش خراب نشده است و حال دیگران را نیز خراب نکرده است . دیپلماسی ، روابط عمومی و چگونگی ارتباط با جمع و دیگران را آموخته است ، اگر نیاموخته بود از عهده همین مسئولیت های کوچک بر نمی آمد و حالش خراب می شد . اگر نیاموخته بود او را به عنوان استاد جلسه انتخاب نمی کردند و مسئولیت های دیگر را نیز به او نمی دادند . او مردم داری را آموخته است . اگر نیاموخته باشد در انتخابات نگهبانی یا مرزبانی رای نمی آورد . بعد از همه این ها ، نوبت به کمک راهنمایی می رسد ، نوبت به مرزبانی و در ادامه به ایجنت بودن می رسد .
به قول یکی از اساتید کنگره ۶۰ ، تکامل در جمع صورت می گیرد .جمع کنگره ۶۰ جمع عجیبی است . در این جمع ، انسان خیلی چیزها را می آموزد و با آموختن آن ها به تکامل می رسد .
در جمع اعضای کنگره ۶۰ ، باید در صراط مستقیم بود ، باید صاف بود ، باید درست بود ، باید یکی بود ، باید پیرو اصول ، قوانین و حرمت کنگره ۶۰ بود . باید آموخت و عمل کرد ، در غیر این صورت نمی توان با این جمع هماهنگ شد .
آموزش ، تجربه و تفکر است و یا به عبارت دیگر ، دانایی است که ظرفیت و نقطه تحمل ما را بالا می برد و افزایش می دهد تا بتوانیم حامل و مجری خوبی برای مسئولیت های خودمان در کنگره ۶۰ باشیم و در مقابل مسئولیت هر زمان مورد سؤال قرار گرفتیم بتوانیم پاسخگو باشیم .
آیا تا به حال به این موضوع اندیشیده ایم که چطور می شود یک مصرف کننده مواد مخدر که بعضاً جایگاهی در اجتماع و حتی در خانواده خود نداشته است ، تبدیل به کمک راهنمایی می شود که می تواند عده زیادی رهجو را در لژیون خود راهبری کند ؟
و همه آن ها حرف شنوی کامل و نهایت احترام را نسبت به او داشته باشند و او بتواند تعادل خود را حفظ کند ؟ و یا همان کسی که در گذشته مصرف کننده مواد مخدر بوده ، در انتخابات مرزبانی بتواند آرای خود را به سطحی برساند که به عنوان مرزبان انتخاب شود و مسئولیت یک نمایندگی و صدها عضو آن را به عهده بگیرد و حالش خراب نشود و از تعادل خارج نشود؟
پروسه درمان اعتیاد در کنگره ۶۰ و به کارگیری متد بسیار پیشرفته DST با استفاده از داروی اپیوم یا اپیوم تینکچر ، به تعادل رسیدن سیستم ایکس و ساختارهای جسم ، روان و جهانبینی ، آموزش های جهانبینی ، خدمت کردن و حضور موثر در جمع و در کنار همه این ها ، استفاده از مکمل ورزش و داشتن رشته ورزشی ، ما را به حداکثر تعادل می رساند و در این وضعیت ، ظرفیت ما نیز نسبت به نیروها و عواملی که در زندگی با آن ها سرو کار داریم ، به نحو چشمگیری افزایش می یابد.