با تفکر ساختارها آغاز می گردد.
در جهان برای انجام هر عملی نیازمند تفکر هستیم، حتی زمانی که می خواهیم بر اساس احساسمان عمل کنیم با کمی تامل متوجه خواهیم شد که قبل از پدیدار شدن احساساتی مانند خشم، ترس، نگرانی، اضطراب و غیره فکر و اندیشه در ذهن شخص عامل اصلی خواهد. البته قبل از اینکه بیشتر از این جلو برویم بهتر است کمی به تفاوت فکرهای روزمره و تفکر بپردازیم.
فکرهای روزمره آن نوع از اندیشه است که فرد دائم در طی روز به موارد مختلف که اغلباً مربوط به خودش هم نمی باشد و دائم در افکار خود به قضاوت و نظر دادن در رابطه با دیگر انسان ها و یا شرایط محیطی می پردازد. خود گونه ای از بیماری است که بشر به آن مبتلا شده است.
و اما در رابطه با تفکر اگر بخواهیم ساده و روان آن را بیان کنیم همان فکر کردن اما به صورت آگاهانه، همراه با تمرکز بر روی حل مسائل زندگی، مشکلات و ساختن عادت های جدید است. برای مثال به رایانه های اولیه نگاه کنید که در ابتدا در اندازه ای بزرگ وبه مرور زمان کوچک تر ولی مفیدتر ظاهر شدند. شخصی یا اشخاصی که ابتدا اولین رایانه را ساختند تا مدت ها به نحوه و چگونگی ساخت آن فکر کرده بودند و سپس شروع به ساخت آن کردند و با این عمل ساختار جدیدی را به وجود آوردند که پس از آن ها هم ادامه داشت و دیگر محققین و دانشمندان به تکمیل آن پرداختند.
اگر بخواهیم مثالی روشن تر از ساختن یک ساختار با استفاده از تفکر بپردازیم می توانیم ساختمان ها و منازل مسکونی را در نظر بگیریم که ابتدا نقشه آن در ذهن نقشه کش ساخته شود و سپس روی کاغذ پیاده سازی و بعد از آن عملیات پی ریزی شروع خواهد شد تا پایه های آن ها محکم شود سپس بدنه اصلی نصب شده تا مراحل دیگر ساخت به مرور زمان ادامه پیدا کند. اما این نوع از تفکر صرفا به جهان بیرون، یعنی آنچه که می توانیم با دو چشم خود از محیط برداشت کنیم مربوط می شود.
گونه ای دیگر از تفکر در رابطه با جهان درون هر شخص است. منظورمان از درون اعضای داخلی جسم نیست بلکه خواسته ها، ذهن، عادات، افکار و اندیشه انسان است و به قول مولانای رومی “ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی خود استخوان و ریشه ای”. اگر خوب بنگریم و گذشته را مرور کنیم درخواهیم یافت که عادات و رفتارهای امروز ما نتیجه ی اعمال گذشته ماست و اگر باز هم عمیق تر شویم خواهیم دید که خود در گذشته به شکل های گوناگون در افکار خویش خواستار شرایط کنونی بوده ایم.
اگر امروز من انسان دروغگویی هستم، حتماً دروغ هایم را در ذهن مرور می کردم و بعد در جهت آنها عمل میکردم و یا اگر امروز مصرف کننده مواد مخدر شده ام به طور حتم در گذشته به مصرف مواد مخدر فکر می کردم و یا اگر انسانی هستم که علاقه مند به مطالعه و ورزش باشم در گذشته بر اثر افکاری که داشتم و اعمالی که انجام دادم ذر ذره ساختار مطالعه و ورزش را در درون خود به وجود آورده ام و اکنون بدون اینکه تلاش آن روز های اولیه را برای شروع مطالعه یا انجام ورزش داشته باشم به راحتی این دو امر را انجام می دهم.
چند سطری که در بالا مطالعه کردید بر پایه کتاب عشق 14 وادی برای رسیدن به خود از مهندس حسین دژاکام بنیان کنگره 60 است. امیدواریم از مطالعه این کتاب غافل نمانید.
دیدگاهتان را بنویسید