ترس در برابر کم شدن دارو

ترس در برابر کم شدن دارو

اصولاً فرد مصرف‌کننده، با مصرف مواد مخدر در طی درازمدت، افیون را جزوی از وجود خویش کرده است و این مسئله در تاروپود جسم و جان او ریشه‌های خود را محکم گره زده است.

در کلینیک شفای سبز با استفاده از متد DST (روش درمانی کنگره 60) با در نظر گرفتن زمان مناسب و استفاده داروی مناسب ذره دره مواد مخدر را از شخص بیمار جدا می‌کنیم و این امر شاید برای او کمی همراه با ترس و اضطراب باشد زیرا فرد بیمار مصرف‌کننده این باور را دارد که مواد مخدر جزوی از اوست و زمانی که می‌خواهیم مقداری از آن را کم کنیم طبیعی است که شخص در ابتدا با این احساسات دست‌وپنجه نرم کند.

در این مرحله بیمار باید بداند و آگاه باشد که در این روش  حداقل فشار را متحمل خواهد شد و فشار واردشده صرفاً به دلیل بازسازی بخش‌های ازکارافتاده‌ی جسم است که در یک هفته تا ده روز هر پله‌های کاهشی امری بدیهی تلقی می‌شود.

در متد DST شخص خود متوجه خواهد شد که با کم کردن دارو در هر پله وضعیت جسمانی و روانی بهتری پیدا خواهد کرد، جدای از این موارد فرد برای این بتواند به ترس های خود غلبه کند و طبق برنامه درمانی حرکت خویش را ادامه دهد ملزوم است به افزایش سطح آگاهی و تغییر جهان‌بینی که این موضوع با شرکت در کلاس‌های جهان‌بینی کلینیک شفای سبز رخ خواهد داد.

فرد بیمار باید بداند که ترس ها به دو شاخصه اصلی تقسیم می‌شوند. شاخه اولی شامل ترس هایی می‌شود که از حرکت انسان در جهات مختلف می‌تواند جلوگیری کند خاصه در صعود و یا سقوط او می‌تواند مؤثر واقع شود. شاخه دوم ترس ها نیز دقیقاً عکس این موضوع است و زیرمجموعه آن ترس هایی خواهد بود که باعث حرکت آدمی بوده است.

شخصی که در مراحل درمان قرار می‌گیرد با نزدیک شدن به پله‌های کاهشی خود ممکن است هم‌زمان با هردوی این ترس ها روبرو شود درواقع هم از این‌که داروی خود را کم کند و دچار سندروم محرومیت از مواد مخدر (خماری) شود خواهد ترسید که این موضوع کاملاً طبیعی است، در همین حین فرد به این ترس نیز دچار خواهد شد که اگر دارو را کم نکند و در همین مرحله باقی بماند چه اتفاقی برای او رخ خواهد داد! حال اینجاست که متوجه اهمیت جهان‌بینی و حضور افراد در کلاس‌ها خواهیم شد.

فردی که مرتب به افزایش و ارتقای آگاهی خود پرداخته و به‌صورت منظم خود را در معرض القاء کلاس قرار داده در هنگام کاهش پله به ترس از آن غلبه می‌کند زیرا او آموخته است جهانی که در آن زندگی می‌کنیم تماماً از اضداد تشکیل شده و در جهان اضداد، مسئله ای مبتنی بر سکون نداریم همه‌چیز یا در حال سقوط است و یا در حال صعود.

او به‌خوبی می‌داند و مشاهده کرده است که اگر در جای خود بماند و حرکت خود را آغاز نکند سقوط خواهد کرد و  درنهایت مسیرش به مسلخ ختم می‌شود؛ بنابراین حتی ترس هم گاهی می‌تواند نیروی محرکه و رشد انسان باشد و مانند تمام دیگر موضوعات هستی مسئله‌ای نسبی است، گاهی مفید و گاهی می‌تواند مضر واقع شود در این میان انتخاب با انسان است و این بسته به میزان افزایش و رشد عقلانی اشخاص بستگی دارد.

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن                     شرط اول قدم آن است که مجنون باشی.

نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن                     ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی.

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش            کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟!

تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای                          ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی.

اشتراک گذاری پست

1 دیدگاه

  • کامران پاسخ

    سلام و خداقوت.

    آذر ۹, ۱۴۰۰ در ۷:۵۸ ق٫ظ

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


پشتیبانی