۰۲مهر
ادامه مطلب...
۳۰شهریور
ادامه مطلب...
۲۷شهریور
وادی هفتم
در وادی یکم تا چهارم بر روی تفکر متمرکز شدیم و در وادی پنجم دانستیم که بایستی افکار و اندیشههای خود را از قوّه به فعل درآوریم و در وادی ششم، فرمانروائی عقل را به رسمیت شناختیم.
اکنون در مرحلهای قرار داریم که عقل بایستی با نیروهای خود، بعضی از مجهولات را کشف نماید تا راه درست را به ما نشان بدهد؛ پس در این وادی بحث را بر روی پیدا کردن راه ادامه میدهیم تا به اهمیت آن بیشتر پی ببریم، زیرا این مسئله، فوق العاده مهم است.
چه انسانها و دوستان زیادی از ما قربانی شدند، فقط به دلیل این که راه را پیدا نکردند و یا راه را اشتباه رفتند. چه بسیارند انسانهایی که قربانی شدند و زندگی آنها متلاشی شد، فقط برای این که راه را پیدا نکردند.
بعضی از آنها از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و انسانهای مصمم و با ارادهای هم بودند؛ اما در اثر انتخابِ راه غلط، وسایل نابودی خود و دیگران را فراهم نمودند. حتی برخی که راه حل نهائی را برای حل مشکل خود پیدا نکردند دست به خودکشی زدند.
ما نمیتوانیم بگوئیم که آنها بیاراده بودند، چرا که ارادۀ فوق العاده قوی هم داشتند؛ اما جسم آنها، روان آنها و تفکر آنها به دلیل پیدا نکردن راهِ حل برای مشکلشان، از تعادل طبیعی خارج شده بود.
همیشه پیدا کردن راهِ صحیح برای حل مشکلات، در تمام زندگی نقش مؤثری دارد. چه انسانهای زیادی وارد دستههای گوناگون شده و به خیال خود راه درستی انتخاب کرده بودند و به فکر خود به مَرغزار میرفتند، درحالیکه سر از مسلخ درآوردند و نابود شدند و زمانی فهمیدند که کار از کار گذشته بود.
بنابراین یافتن راه؛ یکی از مهمترین و اصلی ترین مسئلهها میباشد، پس میگوئیم :
رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری، آنچه برداشت می نماید.
حال بهتر است با وجود آنکه معنای کلی عنوان این وادی را میدانیم، باز هم معنای لغوی واژگان آن را بنویسیم:
- راز = مطلب پوشیده و پنهان، سِرّ
- رمز = راز نهفته، علامت مخصوص که از آن چیزی یا مطلبی درک شود. امر یا مطلب غیر مفهوم که برای حل آن، کلید لازم باشد.
- کشف = آشکار ساختن، پیدا کردن
- حقیقت = حق، اصل و منتهای هر چیز، راستی، درستی.
بنابراین برای کشف حقیقت و یا برای آشکار ساختن اصل هر موضوع یا حقیقتی که پنهان است، ما نیازمندیم تا رمز و راز آن را بگشائیم، که در اینجا رمزِ آن میشود؛ پیدا کردن راه یا مسیر حرکت، و راز آن؛ یعنی آنچه برداشت مینماید یا طی کردن و پیمودن راه یا مسیر حرکت تا رسیدن به حقیقت.
به عبارت دیگر برای باز کردن قفل هر دری یا صندوقی، اوّل بایستی کلید آنرا پیدا کرد و دوّم بایستی با کلید، اقدام به باز نمودن قفل نمود.
حال که صحبت قفل و کلید شد در نظر داشته باشیم؛ همیشه قفل سازان، بسیار و کلیدسازان، اندک هستند.
برای روشن شدن موضوع، باز هم از مثالی استفاده میکنیم؛ اگر ما در تهران باشیم و بخواهیم با اتومبیل خود به تبریز برویم، اولین کار این است که بایستی بهترین راه را پیدا کنیم و سپس حرکت کنیم و برای ما خیلی روشن است که پس از حرکت، تا زمانیکه فاصلۀ تهران - تبریز را طی نکرده باشیم هرگز به حقیقت که در اینجا همان اصلِ موضوع یا تبریز است، نخواهیم رسید.
اکنون اگر ما به صورت سرانگشتی به انسانها نگاه کنیم، گروهی از آنها هستند که برای انجام کارهای خودشان این قانون یعنی وادی هفتم را در نظر میگیرند و گروهی هم هستند که اصلاً به آن توجه نمیکنند، پس بیائیم انسانها را به صورت فرضی به دو گروه تقسیم کنیم و با کمی تفکر، نگاه کنیم که ما در کدامین گروه قرار داریم:
اولین گروه، کم خردان هستند.
اگر ما در این گروه قرار داشته باشیم نشانۀ آن اینستکه همیشه و اول، حرف میزنیم و بعداً فکر میکنیم و یا برای انجام هر کاری، اول بدون تفکر و بررسی، آن کار را انجام میدهیم و سپس وقتی که به مشکل برخورد کردیم به دنبال بررسی و راه حل میگردیم؛ بنابراین همیشه در حال ایجاد مشکل برای خود و دیگران هستیم و مرتباً بایستی به این و آن بگوئیم؛ نفهمیدم، متوجه نشدم، منظوری نداشتم، تقصیر خودم نبود، خیال میکردم، معذرت میخواهم!
بعضی وقتها هم تصور میکنیم بهترین راه، کوتاهترین و ارزانترین راه است و به خیال خام خود، میخواهیم کسی پیدا شود و با یک قرص یا یک وِرد و یا یک طلسم و یا یک انرژی کیهانی و یا با نقشۀ گنج، مشکل ما و یا بیماری ما و یا شکست عشقی ما را حل کند و در نظر نمیگیریم که؛
کَل اگر طبیب بودی، سَر خود دوا نمودی.
مثلاً شخصی که نان ندارد بخورد، ما از او نقشۀ گنج میخریم و یا فردی که سر تا پایش مملو از بیماریهای جورواجور است میخواهد با انرژی، بیماری ما را درمان کند. به راستی چرا چنین است؟
برای اینکه ما قبل از پیدا کردن راه و تعیین مسیر، حرکت میکنیم و در اکثر اوقات از بیراهه سر درمی آوریم.
گروه دوّم، خردمندان هستند.
اگر ما در این گروه قرار داشته باشیم، یکی از نشانههای آن این است که همیشه قبل از لب گشودن برای سخن گفتن، اوّل فکر میکنیم؛ چون میدانیم سخن گفتن، خود به نوعی تعیین مسیر است و یا برای انجام کار، اول با تفکر تمامی اوضاع و شرایط آن را از تمامی جهات بررسی میکنیم و سود و زیان انجام آن کار را مورد ارزیابی قرار میدهیم و سپس اقدام به عمل مینمائیم.
فرد خردمند میداند که بهترین و ماندگارترین گنج، گنج درون خودش است که بایستی آن را کشف نماید و اوقات خود را در بیغولهها برای پیدا کردن گنجِ زیر خاک تلف نمیکند، خصوصاً در مکانهایی که این کار، غیر قانونی است.
اگر ما در گروه خردمندان قرار داشته باشیم، به آرامی درخواهیم یافت که جهان و جهانها مملو از انواع و اقسام انرژی است و همینطور بانکهای جهان مملوّ از شمش و سکههای طلا، جواهرات و پولهای جورواجور و رنگ و وارنگ است و چون نیک میدانیم ذرهای از این پولها و جواهرات و طلاها را هرگز به صورت مجانی به کسی نخواهند داد، پس این خوش خیالی خواهد بود که انتظار داشته باشیم این انرژیهای ناشناخته را هم مجانی در اختیار ما قرار بدهند.
به اعتقاد فرد خردمند، این حرکتها و از ناشناختههای مرموز، یاری جستنها مانند پنیری است که در تله موش قرار گرفته و باعث میگردد شخص با دستان خودش درب خانه یا شهر وجودی و یا جسم خود را باز نماید و به انواع و اقسام انرژیهای مثبت و منفی، اجازۀ ورود به کالبد خودش را بدهد و باعث گردد پس از مدتی بسان دیوانگان، مانند صخرۀ گلی در هم فرو ریزد.
خردمند میداند؛ امروز ممکن است استادانی مجرب و کارآزموده و آگاه به انرژیها و یا آگاه به کائنات وجود داشته باشند، ولی این افراد بسیار کمیاب و نادر هستند، آنقدر کمیاب که شاید ما به ندرت در طول زندگی خودمان قادر به دیدن آنها باشیم، بنابراین هیچگاه بدون مطالعه و به سرعت، پای در این راه نخواهد گذارد.
پس خردمند برای یافتن هر راهی، اول تفکر و بررسی میکند تا صراط مستقیم را پیدا کند و صراط مستقیم یا راه مستقیم، راهی است که انسان را به مقصد راستین میرساند.
حال خواه مقصد، بهشت برین باشد یا رسیدن به یک هدفِ معقول و یا کشف یک حقیقت.
خردمند میداند که تمامی پیامبران و متفکرین و اندیشمندان، همه و همیشه میخواستند صراط مستقیم را به انسان نشان بدهند، یعنی همان یافتن راه؛ تا انسان به مقصد نیکوئی که همانا صلح، آرامش، آسایش، درستی و محبت است رهسپار گردد.
حال ممکن است پرسش شود، نشانۀ راه مستقیم چیست؟
با وجود اینکه همیشه یافتن راه و یا پیدا کردن صراط مستقیم، با اهمیت است؛ ولی رسیدن به مقصود و یا هدف، موضوع دیگری است، پس در وحلۀ نخست بایستی بدانیم که این راه ما را با سلامتی به مقصد ویا هدف میرساند و یا خیر؟
بنابراین یکی از نشانههای صراط مستقیم، رسیدن به هدف و مقصد با وضعیت مناسب میباشد، پس بایستی خوب بنگریم افرادی که قبل از ما از این راه رفتهاند؛ چگونه به مقصد رسیدهاند، آیا به مقصد رسیدهاند و یا از ناکجاآباد سر درآوردهاند و یا چند درصد از آنها سالم به مقصد رسیدهاند؟
البته ممکن است مقصد، فنا باشد و یا بقا.
اگر در صراط مستقیم باشد، فنا هم بقاست، اما به گونهای دیگر!
و بعضی راهها وجود دارد که فقط بایستی توسط پیشگامان و مکتشفین پیدا و گشوده شود که قانون دیگری دارد.
بهرحال در هر لحظه از زندگی، اتفاقاتی برای ما رخ میدهد که حتی بعضی از آنها بسیار ساده و پیش پاافتاده میباشند و ما بایستی نسبت به آنها عکسالعمل نشان بدهیم، البته چه بخواهیم و چه نخواهیم. در ضمن گاهی عکسالعمل نشان ندادن هم خود، عکسالعمل میباشد.
بُروز عکسالعمل ما نسبت به این اتفاقات گوئی راهی است که ما یافتهایم و پای در درون آن میگذاریم تا به مقصد برسیم حال ممکن است مقصد؛ نقطۀ خوب همراه با شادی و محبت و صلح و آرامش و آسایش باشد و ممکن است مقصد؛ نقطهای طوفانی همراه با زمین لرزۀ توأم با گرد و غبار و فروریختن آوار بر سرمان باشد. مثل یک برخورد و در گیریِ کوچک در منزل یا محل کار و یا کوچه و خیابان و یا پارک!
۲۳شهریور
خلاصه سی دی جسم
در سی دی جسم جناب مهندس به مسئله سلولهای بنیادی ا شاره میکند که سلول های بنیادی سلول های هستند که مرتب خودشان را ترمیم و تعویض می کنند و اینکه فردی۵۰ یا۶۰ سال عمر می کند و ومشکلی برای او پیش نمی اید .این ها به خاطر سلولهای بنیادی است چون مرتب بازسازی و ترمیم می شوند .در تمام قسمت های بدن این اتفاق رخ میدهد و سلول ها که تخریب شدهاند را بازسازی و تعویض می کنند . آقای مهندس اشاره می کند علاوه براینکه درمان اعتیاد با روش dst همین روش در حال حاضر روی انواع سرطان ها مانور میدهد. و می بینیم که بیماری صرع که در دنیا هنوز روش برای درمان آن وجود ندارد افراد بسیاری با این روش به در ما ن رسیده اند .ونکته دیگری که جناب مهندس درسی دی جسم به آن ا شاره می کنند مسئله سلامتی و تندرستی است که ما باید به سلامتی جسم خود اهمیت بدهیم. برای اینکه جسم سالمی داشته باشیم یکسری نکات و قوانین را باید رعایت کنیم. اگر یک سری مواد غذایی به بدن نرسد دچار انواع و اقسام بیماری ها می شویم بدن ما از خاک تشکیل شده یعنی تمام عناصری که در بدن ما وجود دارد در خاک وجود دارد همانند کلسیم منیزیم پتاسیم آهن .هر کدام از این مواد معدنی که در بدن کم باشدبدن ما دچار اختلال می شود .برای مثال اگر ویتامین b۶در بدن ما کم باشد کلسترول دررگ ها ر رسوب میکند اگر پتاسیم و منیزیم بدن فرد متعادل باشد دچار سکته نمی شود چون منیزم رگهارا پاکسازی می کند .پس ما باید از انواع ویتامین ها استفاده کنیم. یا همین تخم مرغ که می گویند کلسترول بالا میبرد باعث چربی سوزی میشود . جناب مهندس در سی دی اشاره می کنند به اینکه اگر ما دچار انواع سکته می شویم به خاطر این است که از مواد غذایی تازه و سالم استفاده نمیکنیم .و یکی از مهمترین عاملهای سکته را سیگار اعلام کردند که باید آدامس نیکوتین را جایگزین سیگار کنیم. و اینکه سعی کنیم کمتر از غذاهای فست فود استفاده کنیم مثلا برای تهیه قورمه سبزی همان روزی که می خواهیم غذا درست کنیم به مقدار نیاز تهیه کنیم و لازم نیست سبزی را برای چندین ماه فریزر کنیم چون این کار باعث می شود تمامی ویتامین های آن از بین برود وتفاله ای بیش نیست. حتی المقدور از نوشیدن هایی مثل نوشابه استفاده نکنیم چون بر اساس تحقیقاتی که انجام دادند در آمریکا خانم هایی که بیش از دولیوان در روز نوشابه میخوردند ۹۳٪ تا ۹۷٪ازرگهای انها رسوب کرده بود و همچنین سعی کنیم از لبنیاتی که خودمان درست میکنیم استفاده کنیم نه اینکه لبنیات بازاری که در آن مواد افزودنی دارند و همینطور از مغزیجات مخصوصاً مغز فندق گردوکه قلب را قوی میکند و برای سلامتی قلب مفید است.. سعی کنیم میوه ها را در فصل خودشان استفاده کنیم و به ورزش و سلامتی خود اهمیت بدهیم.
منبع وبسایت کنگره 60
۲۲شهریور
کارگاه آموزشی ۱۳ شهریورماه
دوازدهمین جلسه از دور سوم کارگاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافرکامران و نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر نازی با دستور «جلسه جهان بینی ۱و۲» روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۱/۶/۱۳ راس ساعت ۱۸ آغازبکارکرد.
خلاصه سخنان استاد
جهان بینی یعنی من از خودم و محیط پیرامونم چه احساس، برداشت و ادراکی دارم. جهان بینی یک علم است. کنگره ۶۰ معتقد است جهان بینی یکی از ارکان و ستون های اصلی درمان اعتیاد است.
کسانیکه در مسیر درمان اعتیاد هستند یک خواسته مشترک دارند و آن خواسته این است که بدون مصرف مخدر یا محرک بیرونی حالشان خوب باشد. خلق و خوی خوبی داشته باشند. بتوانند با اطرافیان خود رفتاری متعادل و مناسب داشته باشند. انرژی برای زندگی داشته باشند. برای رسیدن به این ها دو اصل لازم و ضروری است:
۱. جسم ۲.جهان بینی؛ جسم با داروی شفابخش OT و جهان بینی با فراگیری علم و الفبای جهان بینی به تعادل می رسد.
درمان اعتیاد شامل جسم ؛ روان و جهان بینی است.
خلق و خوی یا همان روان با درمان جسم و فراگیری علم جهان بینی اتوماتیک درست میشود. جهان بینی را نباید دست کم بگیریم.
در جهان بینی کنگره ۶۰ ما هنر زندگی کردن را می آموزیم. الفبای زندگی را یاد میگیریم تا بتوانیم با خود و محیط پیرامونمان ارتباط برقرار کنیم. با منابع کنگره این الفبا را به سادگی منطبق با قوانین حقیقی طبیعت فرا می گیریم. مثلا وقتی میخواهد صبر و استقامت را به ما آموزش دهد مثالی از طبیعت می آورد. اینکه از آب نرمتر و از سنگ سخت تر وجود ندارد. اگر آب قطره قطره مداوم با سنگ برخورد داشته باشد در نهایت موجب سوراخ شدن سنگ میشود.
انشاالله بتوانیم از این منابع برای داشتن یک زندگی سالم استفاده کنیم.
۱۹شهریور
خلاصه سی دی معلم
زمانی که آدم و حوا خلق شدند خداوند از آنها پرسید آیا من پروردگار شما هستم و آنها پاسخ دادند بله بعد مسئله سجده بر آدم پیش میاید که شیطان این کار را نمیکند و عصیان میکند که این کار باعث میشود شیطان از درگاه خداوند رانده شود .
آنجا شیطان از خداوند مهلت خواست خداوند هم فرمود از مهلت یافتگانی خداوند به آدم و حوا فرمود شما الآن در بهشت هستید که هرچه بخواهید در اختیار شماست فقط به این درخت نزدیک نشوید شیطان که از درگاه راندهشده بود به آنها گفت: شما اگر به این درخت نزدیک شوید جایگاهتان از این هم بالاتر میرود درست مثل وعدهای که به انسان برای مصرف مواد مخدر میدهد.
بههرحال آنها به آن درخت نزدیک شدند و چیزهایی که پنهان داشتند آشکار شد و با برگ سعی بر پوشاندن خود داشتند در اثر این نقض فرمان خداوند آنها را به پایینترین جایگاه فرستاد تا با آزمایشهای متعدد به جایگاه اولیه خود برگردند البته اینیک سنت الهی است برای همه انسانها یعنی نقض فرمان نقطه آغاز سقوط هر انسانی است حالا هرچقدر این نقض فرمان بیشتر شود انسان بیشتر سقوط میکند تا جایی که انسان به عمق تاریکیها فرو میرود یعنی تا جایی که نیروهای درونش بهصورت مشروط در اختیارش قرار میگیرد.
برای مثال یک مصرفکننده مواد مخدر به شرطی میتواند راه برود که مواد مصرف کند و یا زمانی که انسان بر تفکراتش کنترل ندارد و در ذهنش انواع تصاویر میاید چون تفکراتش در اختیارش نیست و یا زمانی که گفتار یا کردار انسان در اختیارش نیست و حرفی میزند یا عملی انجام میدهد که بعد پشیمان میشود بهشت جایی است که انسان تمام نیروهایش تحت فرمانش است
همانطور که شرط و نقطه آغاز ورود به تاریکی نقض فرمان است شرط خروج از تاریکی هم فرمانبرداری است کسی که برای خروج از تاریکی اعتیاد وارد کنگره میشود باید از خودفرمانی بهفرمان برداری برسد فرمانبرداری سلسلهمراتب دارد و اختصاص بهفرمان برداری از خداوند ندارد برای خروج از هر تاریکی انسان باید از شخصی که قبلاً آن تاریکی را تجربه کرده و از آن خارجشده فرمانبرداری کند این فرمانده هم خودش قبلاً فرمانبردار بوده و چون درست مراحل فرمانبرداری را طی کرده به او مجوز فرماندهی دادهشده این شخص فرمانده یا راهنما هم دارای یک پشتوانه عظیم است راهنما بخش تاریکی را کنار زده و به روشنایی رسیده زمانی که رهجو میآید در تاریکیها قرار دارد وقتی بین راهنما و رهجو پیوند برقرار شد جدا از اینکه رهجو تحت الامر راهنما میشود تحتالحمایه او نیز قرار میگیرد و زمانی که تاریکی در رهجو طغیان میکند راهنما از روشنایی خود به او میدهد اگر رهجو فرمان پذیر نباشد اتصال بین آنها قطع میشود.
و رهجو میماند و تاریکیهایش اگر راهنما دچار منیت،تکبر و خودخواهی شود تاریکیهای خودش از پشت و تاریکیهای رهجو از جلو به او فشار میآورد ولی زمانی که راهنما رهجو را از تاریکیهای اعتیاد خارج کرد داناییاش در مورد اعتیاد تبدیل به دانایی مؤثر میشود.
و بهفرمان عقل در این مسئله نزدیک و نزدیکتر میشود البته فرایند علمآموزی توسط روح انجام میشود که در قرآن گفتهشده که روح تحت امر رب است یعنی فرایند علمآموزی که توسط روح انجام میشود تحت امر رب و مربی است زمانی که مربی به روح اجازه داد روح ماهیت چیزهایی را که بر ما پنهان است روشن میکند کسانی که سقوط آزاد ترک میکنند چون آموزش نمیبینند ماهیت اعتیاد برایشان روشن نمیشود و همیشه از اعتیاد میترسند این خواسته نفس است که ماهیت تاریکیها پنهان شود
کسی که در سفر اول است چون تحت فرمان راهنماست حال خوبی دارد ولی در سفر دوم چون نه تحت فرمان است و نه راهنما و فرمانده آن حال خوشسفر اول را تجربه نمیکند .
برای خروج از تاریکیها همیشه فرد باید فرمانبردار باشد و این اتفاق گاهی با آموزش دیدن و گاهی با آموزش دادن میافتد.
منبع وبسایت کنگره 60
۱۸شهریور
ادامه مطلب...
۱۴شهریور
کارگاه آموزشی یکشنبه ۶ شهریورماه
یازدهمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر آقای رنجبر، نگهبانی مسافر آقای احمد و دبیری مسافر خانم نازی با دستور جلسه «عدالت آیا در کنگره همه باهم برابرند» روز یک شنبه مورخ ۱۴۰۱/۶/۶ راس ساعت ۱۸ آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد
موضوع عدالت ، موضوعی نیست که بتوان به راحتی در مورد آن سخن گفت. اگر به آرم کنگره ۶۰ دقت کرده باشیم در قسمت بالای آرم واژه "عدالت" قرار دارد و در ضلع سمت راست "معرفت" و در ضلع سمت چپ "عمل سالم" قرار گرفته است.
در موضوع اعتیاد و درمان قطعی آن، رسیدن به تعادل یکی از موضوعات بسیار مهم است و یکی از نتایج آموزشهای جهان بینی میباشد. به واقع حرکت ما در رسیدن به تعادل که مفهومی از عدالت میباشد از معرفت آغاز میگردد و با کسب دانش و آگاهی به عمل سالم میرسیم و از نتیجه عمل سالم عدالت پدیدار میگردد.
در کنگره ۶۰ همه باهم برابر نیستند. تازه وارد یک جایگاه دارد. سفراولی یک جایگاه دارد. کمکراهنما،راهنما، نگهبان ، مرزبان هرکدام جایگاه خاص خود را دارند. البته از بعضی جهات این جایگاهها ممکن است یکسان باشند، مانند اینکه همه ما درهنگام جلسه روی صندلی می نشینیم. یا همه ما مسافر هستیم . اما در بسیاری از موارد نیز جایگاه ها باهم برابر نیستند.مثلا: آیا کسانیکه روی زمین فساد می کنند با کسانیکه به دیگران خدمت میکنند برابرند؟
یا کسی که راهنما شده و لژیون دارد، با کسیکه چندین سال در مسیر درمان است و هنوز به رهایی نرسیده است برابرند؟
خیر.این ها باهم برابر نیستند هر کدام جایگاه خاص خودشان را دارند. اگر بگوییم که این بی عدالتی است ؛ باید جواب داد خیر.اگر با همه ی این جایگاه ها یک جور
برخورد شود عین بی عدالتی است.
۱۲شهریور
خلاصه سی دی علم ۲
ما باید در جهانبینی و تفکرات خودمان از تجربیات دیگران استفاده کنیم اینیک اصل است که تجربه توسط انسان صورت میگیرد اما ما نباید همهچیز رو تجربه کنیم اگر بخواهیم همهچیز را تجربه کنیم تاقیامت اگر وقت داشته باشیم باز کم است یک سری اتفاقات در جامعه میافتد که این اتفاقات باید برای تجربه باشد ببینیم چه اشتباهاتی در آن وجود داشته است یک سری چیزها در درون خودمان باید تزکیه کنیم و یک سری در اجتماع این را باید بدانیم علم توانایی است که در راستی و درستی دلالت میکند این میشود تعریف علم علم کلیسا یک سری قوانین داشت ولی قوانینی که نوشته بودند بر راستی و درستی دلالت نمیکرد قوانینی مندرآوردی بود واگرعلم پیشرفت می کردماهیت آن قوانین مندرآوردی آشکار میشد علت اینکه در آن زمان با پیشرفت علم مخالفت میکردند همین مسئله بود تفکراتی که اینگونه باشد همیشه باعث سقوط میشود چرا علم اینقدر اهمیت دارد?مگر روش تدریجی که راهنماها تدریس میکنند و آموزش میدهند خارج از علم است علم همین است یک سری قوانین دارد که بر راستی و درستی دلالت میکند این قوانین را هرکس آموخت میتواند موفق باشد وسفرخوبی داشته باشد علم اثر جادویی به وجود میآورد و پیچیدگی ها را ساده میکند علم انرژی را از سطح پایین به بالا میکشد اگردرکشوری علم نباشد و یا خیلی کم باشد وضعیت مردم چطور است?برق مثل معجزه است تلفنی وجود ندارد آسایش وجود ندارد وضعیت سخت میشود هر انسان مثل یک کشور است اگر کشوری علم نداشته باشد در آن عدالت وجود ندارد اگر انسانی هم در خودش علم نداشته باشد ودرزندگی به دنبال آن نرود مثل کشوری است که در آن برق وجود ندارد اگر انسان بخواهد انرژیهای منفی خودش انرژی خواب خودش را به انرژی باکیفیت تبدیل کند باید علم آن را یاد بگیرد و بدون این امکانپذیر نیست هزاران سال نماز و عبادت نمیتواند کار علم را انجام دهد تبدیلات با اعلم به وجود میآید برای همین پیامبر روی علم تأکید داشتند فرمودند از گهواره تاگور دانش بجوی ما باید رابطهی بین علم و محبت وثورت را پیداکرده باشیم یعنی باید در ذهن ما به وجود آمده باشد که علم با ثروت و محبت رابطهی تنگاتنگ دارد اگر علمی میخواهد به وجود بیاید یک سری کارها و مراحل باید انجام شود اثر علم بهصورت جادویی است میتواند همهچیز را دگرگون کند یک سری چیزها در درون انسان هست که جنبهی منفی تخریبی دارد و نمیدانیم با آنها کارکنیم ولی اگر اینها را تبدیل کنیم به چیزهایی تبدیل میشوند که تصورش رانمیکردیم این کار را علم برای ما انجام میدهد ممکن است من سالها درس بخوانم ولی فقط اطلاعات جمع کنم این به درد نمیخورد اطلاعات در کامپیوتر هم میتوانیم پیدا کنیم.
ما باید مسئله علم را یاد بگیریم چیزی که در انسان قدرت یادگیری قدرت حفظ کردن مطالب و قدرت به ذهن سپردن و ارتباط دادن مسائل به همدیگر میشود و این قدرت را به وجود میآورد چیزی نیست جز احساس محبت در درون اگر انسان دچار آسیب روانی شود اگر دچار حسهای مخرب شود قدرت شبه افیونی او از کار میافتد یعنی اگر ما ازنظر احساسی تحتفشار قرار بگیریم و خوراک عاطفی و عشق ورزیدن را جذب نکنیم مواد شبه افیونی ما از کار میافتد بدون اینکه موادی مصرف کرده باشیم در سقوط انسان یک سلسلهمراتب وجود دارد مهمترین مسئله جهانبینی است وقتی به افکاری که داریم انرژی بدهیم جذب میکنند و در ادامه اینها رادرمسیر ما قرار میدهند وما با آنها پیوند برقرار میکنیم این در تمام مسائل میتواند باشد هرچه مغناطیس قویتر باشد فاصلهی آن با ما بیشتر میشود در مورد افکار مثبت هم همینطور است در قسمت جهانبینی باید اول باورهای اساسی و تفکرات عوض شود سپس اولین کاری که باید بکنیم که اندیشههای مخرب و ویران گری که داریم شروع به تغییر دادن آنها کنیم اگر اینها تغییر کرد معادلات حرکت عوض میشوند آدمهای مسیر ما عوض میشوند و روان هم شروع به تغییر میکند
۰۶شهریور
کارگاه آموزشی ۳۰ مردادماه
دهمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر محمد و نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر نازی با دستور جلسه «وادی ششم و تاًثیر آن روی من» روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۱/۵/۳۰ راس ساعت ۱۸ آغاز
بکار کرد...
🔰خلاصه سخنان استاد
اولین چیزی که خداوند خلق کرد عقل است.
انسان تنها موجودی است که با تمام موجودات دیگر فرق دارد. قدرت اختیار و انتخاب دارد و در قبال انتخابش باید خودش جوابگو باشد. موجودات دیگر قدرت تشخیص و انتخاب ندارند و غریزی عمل میکنند. یک عده فکر میکنند عقل همان کارکرد مغز است که درست نیست. زیرا اگر قرار باشد عقل در مغز باشد وقتی انسان فوت میکند و از بین میرود یعنی دیگر عقلی وجود ندارد؛ روح(نفس) بدون عقل مفهومی ندارد. عقل قابل تشخیص است ویک چیزی مانند راهنمای درون است که ما را هدایت میکند.
عقل مانند یک قاضی است که انگار دو نیرو در ما وجود دارد و کاملا جدی است.
یک نیروی منفی(جن) و دیگری نیروی مثبت(روح) که دائما در تلاش هستند و ما بین این دو نیرو نفس وجود دارد.نفس با حاکمیت عقل(قاضی) تصمیم میگیرد هم برای نیروی مثبت؛ هم برای نیروی منفی..
هرچه دقیقتر و درست تر عمل کنیم به فرمان عقل نزدیکتر و کاملتر میشویم ومانند روزنه نوری است که ذره ذره بزرگ و بزرگتر میشود. انسانها یا آگاه هستند یا ناآگاه و انسان بد وجود ندارد. و اگر انسان بداند ذره ای یا مثقالی به کسی ظلم یاضرر برساند باید جوابگو باشد چون سیستم بسیار بسیار دقیق طراحی شده است واین نظم در در کائنات و سیستم در صور پنهان و صور آشکار هم وجود دارد. راهنمایی که در لژیون دقیق و درست عمل میکند پاداشش را میگیرد و همیشه در صلح و آرامش است.
هر چه انسان آگاهتر باشد از عقل خودش بیشتر استفاده میکند.
درکل انسان به مرحله و جایگاهی میرسد که هم عقل دارد هم عشق و هم ایمان؛ و باید از هر سه اینها بدرستی استفاده کند.
تهیه از مسافر نازی