نویسنده مدیر

کارگاه آموزشی ۲۲ مردادماه

🔰نهمین جلسه از دور سوم کارگاه‌ های آموزشی و عمومی کلینیک شفای سبز به استادی آقای رنجبر و نگهبان موقت مسافر کامران و دبیری مسافر نازی با دستور جلسه « نقش سی دی ها در آموزش و همچنین تولد ۴ سال رهایی مسافر محمد» روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۱/۵/۲۲ راس ساعت ۱۸ آغاز بکار کرد. 🔸خلاصه سخنان استاد سی دی ها در آموزش و درمان اعتیاد نقش به سزایی دارند.به ما می گویند روان چیست. روان همان خلق و خو است که خلق و خو را دو چیز می سازد یکی جهان بینی و دیگری فیزیولوژی است. یعنی جسم ما و شبه افیونی بدن ما، هورمون و آنزیم ها و غیره که مربوط به به روان می باشد. اگر این‌ها درست کار نکنند خلق و خوی ما خراب می‌شود.سی دی های کنگره ۶۰ چگونگی افکار و اندیشه را به ما آموزش می‌دهند.چنانچه افکارو اندیشه درست نباشد باعث می‌شود خلق و خوی ما دچار اختلال شوند.سی دی ها جهان بینی‌را به ما آموزش می‌دهند. نوشتن سی دی ها در درمان اعتیاد موثر است و روی دیدگاه ما اثر می‌گذارد. چون نقش جهان بینی برای ما واجب و الزامی است. اگر در درمان اعتیاد همین جهان بینی و سی دی ها نباشند در کنگره چه چیزی را به ما می خواهند آموزش بدهند؟ هرکس سی دی های بیشتری گوش دهد و بنویسد و حضورش بیشتر و مرتب تر باشد به درمان بهتری خواهد رسید.سی دی های متعددی در سطوح مختلف برای جهان بینی در دسترس ما قرار دارند. کنگره ۶۰ برمبنای دو فرایند است..یکی روش DST ؛ داروی شفابخش OT و درمان فیزیو لوژی یا جسم است و دیگری جهان بینی و افکار واندیشه ماست.که در پرتو این جهان بینی افراد بسیاری به تعادل رسیده و اثر گذار بوده است. که در‌‌‌‌ اثر تکرار و آموزش و یادگیری‌ صورت می‌گیرد. تهیه از مسافر نازی
ادامه مطلب...

خلاصه سی دی فاضلاب های جوشان

چشمه زمانی می‌تواند جوشان باشد که دارای منابع آب باشد و منابع آب باید در دل کوه‌ها ذخیره‌شده باشند. خاصیت دوم اختلاف ارتفاع است یعنی آب از کوه‌ها و تپه‌ها سرازیر شود و چشمه باید پایین باشد تا این‌چنین فشار آب روی چشمه وارد شود.

زمانی که قدرت منابع آبی نیرومند بوده و اختلاف ارتفاع زیاد باشد ، به صورت اتوماتیک تبدیل به چشمه جوشان می‌شود. وقتی چشمه‌ای جوشان شد تبدیل به رودی خروشان شده و به دریا منتهی می‌شود یا به مقصد می‌رسد. از رودهای خروشان و چشمه‌های جوشان می‌توان به رود می سی‌سی پی یا رود نیل اشاره نمود.

چشمه زمانی می‌تواند جوشان باشد که دارای منابع آب باشد و منابع آب باید در دل کوه‌ها ذخیره‌شده باشند. خاصیت دوم اختلاف ارتفاع است یعنی آب از کوه‌ها و تپه‌ها سرازیر شود و چشمه باید پایین باشد تا این‌چنین فشار آب روی چشمه وارد شود.

زمانی که قدرت منابع آبی نیرومند بوده و اختلاف ارتفاع زیاد باشد ، به صورت اتوماتک تبدیل به چشمه جوشان می‌شود. وقتی چشمه‌ای جوشان شد تبدیل به رودی خروشان شده و به دریا منتهی می‌شود یا به مقصد می‌رسد. از رودهای خروشان و چشمه‌های جوشان می‌توان به رود می سی‌سی پی یا رود نیل اشاره نمود.

انسان‌ها برای اینکه به مقصد برسند باید مانند چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان باشند. چشمه زمانی می‌تواند جوشان باشد که منابع اطلاعاتی و آگاهی داشته و این منابع باید در تمام سطوح وجود داشته باشد.

دانایی دارای دو بخش می‌باشد دانایی خاص و دانایی عام البته دانایی  و دانایی موثر نیز وجود دارد. ما فکر می‌کنیم فردی که در رشته تحصیلی خاص به اوج رسیده است همه چیز می‌داند در صورتی که اصلاً این‌گونه نیست و آن فرد تنها در یک رشته به دانایی رسیده است. مثلاً در فیزیک به دانایی رسیده است اما از طب یا نجوم یا بسیاری از مطالب دیگر اطلاعاتی ندارد. گاهی اوقات انتظار نمی رود که افراد تحصیل‌کرده معتاد باشند و گفته می‌شود آن‌ها تحصیلات بالایی دارند و از اعتیاد می‌دانند ، پس چگونه به اعتیاد روی آورده‌اند؟ منظور ما از دانایی این نیست.

البته دانستن به تنهایی کافی نیست و یک سی دی یا کتاب همه اطلاعات را دارد. انسان‌هایی که فقط می‌دانند مانند کتاب یا سی دی هستند و اطلاعات آن‌ها در حد دانستن می‌باشد.

وقتی می‌گوییم دانایی به این منظور است که فرد اطلاعات و دانش را داشته باشد ، تفکر کند و تجربه کسب کرده باشد. دانایی یعنی دانستن ، آموزش در کنار تفکر و تجربه. ممکن است فردی تنها در رشته‌ای مذهبی دانایی داشته باشد و اگر شخصی در رشته‌ای به دانایی رسید دلیل بر این نیست که در تمام سطوح به دانایی رسیده است.

دانایی که کنگره ۶۰ به آن معتقد می‌باشد دانایی عام است. دانایی عام یعنی علم زیستن ، علم زندگی کردن یا به عبارتی علم و هنر زیستن. دانایی باید به مرحله‌ای برسد که بتوانیم زندگی کنیم و مردم‌دار باشیم ، بتوانیم از زندگی لذت ببریم و از ضد ارزش‌ها فاصله بگیریم ، باید خود را به ارزش‌ها نزدیک کنیم.

وقتی دانایی این‌گونه بود ، هر انسانی می‌تواند به مقصد و هدف برسد. منظور از هدف ، رسیدن به قلل رفیع انسانیت یا رسیدن به توحید و یگانگی و یا ... نیست ، این‌ها کلمات بزرگی هستند و باید آن‌ها را خوب شکافت تا مثلاً رسیدن به توحید معنا یابد. ما می‌خواهیم به نقطه‌ای برسیم تا به صلح ، آرامش و آسایش دست یابیم. اگر بخواهیم به صلح ، آرامش و آسایش برسیم باید از تمام ضد ارزش‌ها پرهیز کنیم.

کسی که ربا می‌خورد به پول می‌رسد اما به آسایش و آرامش نمی‌رسد. کسی که غیبت می‌کند و دروغ می‌گوید به آسایش و آرامش نمی‌رسد. شخصی که انواع مواد مخدر را مصرف می‌کند ممکن است در مقطعی به حالی دست یابد اما به آرامش و آسایش نمی‌رسد. اگر افراد هرگونه حرکتی در مسیر ضد قانون داشته باشند به آرامش و آسایش نمی‌رسند. باید در صراط مستقیم قرار بگیریم تا به صلح ، آرامش و آسایش برسیم و این‌گونه تا زمانی که زنده هستیم لذت ببریم. با خلاف نمی‌توان لذت برد و به آرامش رسید.

بعضی انسان‌ها چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان هستند و به بحر و اقیانوس ملحق می‌شوند اما بعضی انسان‌ها باتلاق‌های جوشان و فاضلاب‌های خروشان هستند که در نهایت به باتلاق‌ها و فاضلاب‌ها منتهی می‌شوند. البته باید در ذات انسان‌ها چنین چیزی باشد در غیر این صورت جوالی سیاه خواهند بود. جوال یک گونی است که در گذشته از پوست بز درست می‌شد ، موی بز معمولاً سیاه است و هرچه شسته شود سفید نمی‌شود. باید درون انسان‌ها چیزی باشد در غیر این صورت مانند جوال سیاه خواهند بود و هرچه آب روی آن‌ها ریخته شود سفید نمی‌شوند.

افرادی که به کنگره می‌آیند بعد از گذشت ۲ یا ۳ ماه مشخص می‌شود که واقعاً چشمه جوشان و رود خروشان هستند یا باتلاق جوشان و فاضلاب خروشان. کسانی که فاضلاب و باتلاق باشند دوام زیادی نمی‌آورند و بعد از مدت کوتاهی حضور در کنگره از کنگره جدا می‌شوند و امیدوار هستیم تا نوبت آن‌ها سر برسد و بازگردند.

صحبت‌های من متعلق به تمام کسانی است که صدای من را می‌شنوند و در مورد تمام افراد صادق است و ارتباطی به نژاد ، رنگ پوست ، ملیت ، پول و ... ندارد. انسان در هر شرایطی می‌تواند تبدیل به چشمه جوشان و رود خروشان شود و در مقابل می‌تواند فاضلاب جوشان و باتلاق خروشان باشد. نباید صحبت‌های من را به گونه‌ای برداشت کنید که ارتباطی به شما ندارد و باید تکلیف خود را مشخص کنید که از کدام دسته هستید.

اگر کسی می‌خواهد چشمه جوشان و رود خروشان باشد باید ۱۰ دقیقه قبل از شروع جلسه در نمایندگی حضور یابد. کسی که دیر در جلسه حاضر می‌شود به سختی تغییر می‌کند و به سختی درست خواهد شد اما ممکن است شاغل باشد یا به خاطر کارهای خود نتواند به موقع حاضر شود.

مسئله بعدی این است که افراد باید مطیع قوانین و مقررات باشند و باید در مقابل دستورات راهنما سر تعظیم فرود آورد. باید بفهمد که در کنگره ۶۰ به او خدمت می‌شود و این خدمت بلاعوض می‌باشد. باید در مقابل آموزش به گونه‌ای رفتار کند که بیاموزد. راهنما اطلاعات و تجربه خود را به رهجو به صورت رایگان ارائه می‌دهد و رهجو باید با تمام وجود آن را دریافت نماید.

مسئله دیگر این است که افراد باید امیدوار باشند. یک شخص متد و روش کنگره را قبول دارد یا خیر و خارج از این دو حالت نیست. اگر متد کنگره مورد قبول فرد باشد باید تسلیم راهنما باشد و اگر متد کنگره را قبول ندارد باید به دنبال کار خود برود و وقت خود را تلف ننماید. باید اول فرمانبرداری را آموخت تا فرمانده شویم. از نظر دانش ، و اطلاعات و علم ، اگر قطب عالم بشریت باشید اما مصرف‌کننده باشید ، نشان‌دهنده جهالت شماست و اینکه در مسیر اشتباهی قدم گذاشته‌اید.

وقتی وارد کنگره می‌شوید باید هر چه دارید را بیرون از درب کنگره بگذارید و اگر بخواهید آن‌ها را با خود حمل کنید به درمان نخواهید رسید. فرضاً ممکن است فرد تحصیلات تا مقطع دکترا داشته باشد اما راهنما دیپلم هم نداشته باشد ، اما راهنما در علم درمان اعتیاد بهترین است و نشانه آن سلامتی اوست و اینکه دارای چندین رهجو بوده و افرادی را به رهایی رسانده است.

کنگره ۶۰ مانند حمام عمومی در قدیم است. کنگره ۶۰ روح و روان و جسم افراد را شستشو می‌دهد و تمیز می‌کند. اگر سرهنگ یا کشیش یا هر شخصیتی بخواهد با لباس مخصوص خود وارد شود ، شسته نخواهد شد. زمانی که افراد در حمام‌های قدیمی وارد می‌شدند ، یک لنگ دریافت می‌کردند و حتی نمی‌توانستند با خود لنگ ببرند و به این ترتیب همه افراد مانند یکدیگر بودند. زمانی که دلاک می‌خواست افراد را بشوید نمی‌دانست چه کسی وزیر است و چه کسی کارگر ، چه کسی شاه است و چه کسی گدا ، چون همه به حمام آمده بودند تا خود را بشویند و تمیز شوند.

در کنگره همین قانون صادق می‌باشد ، کسانی که به کنگره می‌آیند به دلیل این است که روح ، روان و افکار منفی آن‌ها شسته شود و به سلامتی جسمی و روانی بازگردند. افرادی که به کنگره می‌آیند باید تسلیم باشند تا به سلامتی بازگردند. همه افراد در کنگره به خواست خود آمده‌اند ، بنابراین صحبت‌های بزرگان را محترم شمارید و بپذیرید. باید از ابتدای ورود به کنگره مسئله را جدی بگیرید.

کسانی که از ابتدا کنگره را جدی گرفته‌اند خیلی سریع به درمان رسیده‌اند و کسانی که مرتب در جلسات حاضر نمی‌شوند و در زمان مقرر در نمایندگی مربوطه حضور ندارند به درمان نرسیده یا دیر به درمان رسیده‌اند.

با اطمینان خاطر می‌گویم روشی که در کنگره ۶۰ می‌باشد در هیچ کجای دنیا وجود ندارد. این مسئله را به جرات بیان می‌کنم به دلیل اینکه بزرگ‌ترین متخصصان جهان که مانند برادر ، دوست و همکار من هستند ، از طریق اینترنت با من در رابطه‌اند. روش درمانی کنگره ۶۰ در هیچ کجای دنیا نیست و شربت اپیوم تینکچر به خاطر کنگره ۶۰ درست شد.

آقای مهندس طاهری ( جانشین دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر ) در مراسم ورزش بیان نمود : در صورتی که تمام سیستم ها با اپیوم تینکچر مخالف بودند ، تنها آقای مهندس حسین دژاکام و شاگردان او بودند که سندی بدون نقص بودند و دلیل قبول و پخش شربت اپیوم تینکچر در سراسر کشور جناب مهندس و شاگردان او بودند. حتی در بین سیستم های پزشکی با شربت اپیوم تینکچر مخالفت‌های شدیدی صورت می‌گرفت. بنابراین شربت اپیوم تینکچر به سختی در دستان ما قرار گرفته است.

دو نعمت بزرگی که انسان قدردان آن‌ها نیست سلامتی و امنیت می‌باشد. افرادی هستند که شب‌ها بیدارند تا ما در آرامش و آسایش باشیم. برای شربت تریاک سختی‌های فراوانی کشیده شده است البته نه به اندازه سرزمین ایران ولی ما هم سختی‌های زیادی متحمل شده‌ایم. باید قدر شربت اپیوم تینکچر را بدانید و آن را مفت از دست ندهید و به راحتی از مسیر کنگره خارج نشوید. باید در کلینیک ها مرتب و منظم حاضر شوید و هر فردی تنها داروی خود را دریافت نماید. در کلینیک ها قرار ملاقات نگذارید و قوانین اپیوم تینکچر را کاملاً رعایت کنید. کار مسافران گرفتن داروی خود می‌باشند و اگر سؤال مهمی باشد مطرح نمایند و نباید با پزشکان روبرو شوند. اگر مسئله افسردگی در میان باشد به پزشکان ارتباطی ندارد و باید با راهنمای خود مطرح نمایند. از قوانین کنگره ۶۰ این است که نمی‌توانند از کلینیک ها دارویی دریافت نمایند چراکه اپیوم تینکپر دریافت می‌کنند.

شخصی که تریاک را به عنوان دارو مصرف می‌نماید داروهایی مانند آمی تریپ ترین ، زاناکس و ... کوچک‌ترین اثری ندارد. تریاک به عنوان مادر داروها می‌باشد ، در اپیوم و اپیوم تینکچر ۲۵ داروی قوی نهفته است. اپیوم و اپیوم تینکچر هم خواب‌آور می‌باشد و هم غیر خواب‌آور ، هم شادی‌آور است و هم ضد افسردگی ، هم دوپینگ کننده جنسی است و هم تسکین‌دهنده روح و روان ، هرچه نام ببرید در این دارو موجود می‌باشد. ممکن است قرصی تخصصی باشد و افرادی خاص آن را مصرف نمایند.

کنگره ۶۰ افراد را در استخر شنا و آب زلال فرومی‌کند و شلنگ آب زلال در اختیار شماست ، چرا دنبال آفتابه می‌گردید. شما قوی‌ترین دارو را دریافت می‌کنید چرا به دنبال قرص و دارویی دیگر هستید؟

در دانشگاه تهران داروی اپیوم تینکچر  را برای درمان بیماری‌هایی خاص استفاده می‌نماییم. بیماری‌هایی مانند کولیت استرالیا که باید روده بزرگ را ببرند و هیچ دارویی جوابگوی این بیماری نیست. برای درمان چنین بیماری‌هایی از داروی اپیوم تینکچر استفاده می‌شود پس باید ارزش این دارو را بدانید. باید با مسئولین هماهنگ باشید و داروی خود را اندازه دریافت نمایید. هر اشتباهی در مسیر دریافت داروی خود انجام دهید به ضرر شماست. باید در دریافت داروی خود منظم باشید و این‌گونه برای خودتان بهتر است.

کسانی که مانند فاضلاب جوشان و باتلاق خروشان هستند هیچ‌گاه به درمان نمی‌رسند و مخل آسایش و آرامش کنگره نیز می‌شوند. کسانی که از کنگره استفاده نمی‌کنند حقی ندارند کوچک‌ترین ضرری به کنگره وارد کنند. هیچ فردی حق ندارد مخل آسایش راهنما شود ، هیچ‌کدام از راهنمایان شما خدمت‌گزار شما نیستند که هر زمان بخواهید با آن‌ها تماس بگیرید و توقع یاری داشته باشید. در کنگره ۶۰ تلفن زدن به راهنما ممنوع می‌باشد و باید راهنما را حضوری ببینید.

کسانی که راهنما در زمان‌های مختلف در اختیار آن‌هاست ترک سقوط آزاد دارند و در آن‌ها قطع ناگهانی مصرف صورت گرفته است. چنین افرادی حال خوبی ندارند و باید با راهنما در تماس باشند. سیستم کنگره ۶۰ این‌گونه نیست و افراد در روز اپیوم تینکچر مصرف می‌کنند. اگر فردی عادی ۱۰ سی‌سی شربت تریاک بخورد می‌میرد اما افراد در کنگره مصرف بیشتر و کمتر به عنوان دارو دارند و حتی خمار نمی‌شوند. افراد سقوط آزادی تا سال‌های بعد خمار هستند و فشار سختی را تحمل می‌کنند.

مسافران کنگره ۶۰ حق مشاوره با پزشکان کلینیک ها را ندارند. شما یا بیمار هستید یا معتاد. اگر معتاد هستید می‌توانید از کنگره ۶۰ سرویس دریافت کنید ولی اگر بیمار هستید کنگره ۶۰ نمی‌تواند به شما سرویس بدهد و باید به پزشک مراجعه کنید. کسانی که احساس می‌کنند احتیاج به مشاوره روان‌پزشک دارند و باید قرص بخورند ، به کنگره ۶۰ ارتباطی نخواهند داشت و باید نزد روان‌پزشک بروند و این در تخصص ما نیست ، بنابراین نمی‌توانیم به آن‌ها سرویس بدهیم.

اگر افراد زیر نظر تخصص کنگره ۶۰ بودند باید تحت نظر راهنمایان باشند و گوش به فرمان ، باید با دستورات راهنما پیش روند. ما خود باید این مرز را تشخیص دهیم که جزء کدام دسته هستیم. اگر این تشخیص وجود نداشته باشد به تضاد بر خواهیم خورد و مخل ما می‌شوند.

ما در کنگره ۶۰ اعلام کرده‌ایم که تحت هیچ شرایطی افراد قرصی را پذیرش نمی‌کنیم البته ناگفته نماند افرادی که تا به حال در کنگره بودند و قرص مصرف می‌کردند به خوبی پیش‌رفته‌اند ولی از این پس افراد قرصی را پذیرش نخواهیم کرد. درمان افراد قرصی در تخصص کنگره ۶۰ نمی‌باشد و اگر درمان آن‌ها را بدانیم چنین کاری نخواهیم کرد چراکه آن‌ها سیستم کنگره را برهم می‌زنند و مخل آسایش ما هستند. آن‌ها باید در سیستم های پزشکی وارد شوند ، کسانی که میل به خودکشی دارند معتاد نیستند و بیمار روانی محسوب می‌شوند. ما به چنین کسانی نمی‌توانیم سرویس دهیم.

در کنگره ۶۰ افراد باهر مصرفی که دارند را پذیرش می‌کند اما نمی‌توانیم زمان خود را صرف کسانی کنیم که هیچ حرفی در ذهن آن‌ها فرو نمی رود. آن‌ها باید دنبال کار خود باشند و به مراکز پزشکی مراجعه نمایند. آن‌ها در کلینیک ها که حاضر می‌شوند ایجاد مشکل می‌نمایند و آرامش را از افراد می‌گیرند ، دائماً وقت پزشکان را می‌گیرند تا مشاوره شوند و در لژیون‌ها نیز ایجاد مشکل می‌کنند.

در حال حاضر کنگره ۶۰ متعلق به کسانی است که مصرف‌کنندگان مواد مخدر هستند و تنها معتاد هستند. اگر به مرحله‌ای برسند که علاوه بر مصرف مواد مخدر ، قرص‌های فراوان مصرف کنند و مصرف قرص آن‌ها بیش از مواد مخدر باشد ، تحت نظر ما نخواهد بود. پیشنهاد ما به چنین افرادی این است که به روان‌پزشکان مراجعه نمایند.

کسی که در کنگره ۶۰ عضو می‌باشد باید در زمان مقرر در کنگره حاضر باشد. کسانی که در زمان اتمام جلسه در کنگره حاضر می‌شوند ، افرادی هستند که حال خوشی ندارند و به درمان نمی‌رسند. باید افراد به موقع در جلسات حاضر باشند تا آموزش ببینند. تا به حال دیده نشده است افرادی که حال خوبی دارند بی‌موقع در جلسات حاضر شوند.

آموزش‌های کنگره ۶۰ و رسیدن به درمان از جایی شروع می‌شود که به موقع در جلسات حاضر شوید. باید حواس همه ما جمع باشد تا ما را آب نبرد. مار به صورت مارپیچ حرکت می‌کند اما تا صاف نشود نمی‌تواند از سوراخ لانه خود داخل شود. ما در هر جایی هفت رنگ بودیم باید در کنگره یکرنگ باشیم تا به درمان برسیم. ما در شکارگاه شیر و گرگ بوده‌ایم اما در بیشه آرام. کنگره خانه ماست و محلی است که به درمان می‌رسیم. کنگره محلی است که ما انسان می‌شویم و از قعر تاریکی‌ها بیرون می‌آییم. باید کنگره را دوست داشته باشیم و برای کنگره ارزش قائل باشیم.

ما به کنگره اعتقادداریم یا خیر ، راهنمای خود را قبول داریم یا خیر. اگر راهنمای خود را قبول دارید باید تسلیم گفته‌های او باشیم ، اگر راهنمای خود را قبول ندارید باید به دنبال کار خود بروید و کسی را پیدا کنید که او را قبول دارید. افراد اجازه دارند در سفر اول و دوم یک‌بار راهنمای خود را تعویض نمایند.

در قدیم گفته می‌شد : " در یک نیام دو شمشیر نشاید " یعنی نمی‌توانید دو شمشیر را در یک غلاف فروکنید. شما نمی‌توانید هرچه می‌خواهید مواد مصرف کنید و به درمان برسید. نمی‌توانید هم خودرأی باشید و هم به درمان برسید ، نمی‌توانید هم راهنمای خود را قبول داشته باشید و هم راهنمای خود را قبول نداشته باشید. این‌گونه به درمان نمی‌رسید.

کسانی که با اپیوم تینکچر سفر می‌کنند ، در زمان تحویل دارو باید کاملاً مطیع مسئول کنگره ۶۰ باشند و نباید غیر از این باشد. هر کدام از ما یک نارنجک بوده‌ایم و خانه و محلی را برهم می‌ریختیم ، اما وقتی به کنگره می‌آییم باید آرام باشیم. افرادی هستند که مصرف قرص دارند و برای کنگره ۶۰ مشکل‌ساز هستند ، این افراد کاری می‌کنند تا ما افراد قرصی که حال خراب دارند را قبول نکنیم. یکی از خانم‌های مسافر که قرص زیاد مصرف می‌کرد و از کودکی مبتلا به بیماری صرع بود درمان شده و در جلسات حاضر می‌شود. بعضی افراد قرصی کاری می‌کنند تا ما در را ببندیم و باعث تأسف می‌باشد.

اوضاع کنگره ۶۰ بسیار خوب است و من از افراد راضی هستم. باید مسائلی را برای شما مطرح می‌کردم تا حواس خود را بیشتر جمع کنید و به حرف راهنمای خود گوش کنید و در زمان تحویل داروی مصرفی نظم را رعایت کنید ، قدر راهنمای خود و داروی اپیوم تینکچر را بدانید ، به حرف‌های راهنمای خود گوش دهید تا در آینده به مشکل بر نخورید.

منبع وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

خلاصه ای از سی دی قیاس

يکي از مسائلي که در سفر دوم ممکن است به وجود بيايد مسئله تسخير است کاري که تسخير انجام می‌دهد شبيه کاري است که مواد روي انسان انجام می‌دهد همانطور که مواد روي چشم و حس ما پرده و حجاب می‌کشد و باعث می‌شود واقعيت پيرامون را نبينيم و در برابر دلسوزی‌های ديگران نسبت به خودمان خشمگين شويم و خودمان را بدون ايراد ببينيم و خود را پس از مصرف مواد خيلي خوش تيپ و سرحال ببينيم در سفر دوم همين کار را تسخير با ما می‌کند با اين تفاوت که مواد مخدر قابل رويت بود اما مسئله تسخير چيزي نيست که بتوانيم آن را ببینیم.

درسفردوم چيزهاي زيادي بايد آموخت يکي از این‌ها سنت‌های الهي است که در کلام‌الله شريف اين سنت‌ها غيرقابل تغيير معرفي شدند داستان‌های پيامبران که در قرآن آمده يکي از سنت‌های الهي است که بیان‌کننده توانایی‌های آن‌ها در مسائل مختلف است که نماد رسيدن انسان‌ها به مراحل بالاي انساني است و هدف خداوند از بيان اين داستان‌ها مخاطب قرار دادن ما انسان‌هاست.

ما انسان‌ها دائماً در حال قياس کردن خود با ديگران هستيم مثلاً اگر من روزي ۱۰ساعت کارمي کنم و در آمد ماهانه‌ام يک ميليون تومان است ديگري که روزي۸ساعت کار می‌کند بايد ماهانه ۸۰۰هزارتومان درآمد داشته باشد درغيراين صورت از واژه‌هایی مانند بی‌عدالتی .شانس و...استفاده می‌کنیم اين قياس عقلاني است و عقل هیچ‌گاه فرمان اشتباه صادر نمی‌کند در واقع مشکل از داده‌هایی است که به عقل داده شده است بايد دانست همه فعالیت‌های ديگران فقط آن چيزي نيست که ما می‌بینیم .قياس کردن خود با دیگران سه نتيجه دارد يا باعث تنفر از کسي که خود را با آن قياس کرده‌ایم می‌شود یا باعث تنفر از خداوند می‌شود و يا در خوش‌بینانه‌ترین حالت باعث تنفر از خودمان می‌شود که هر سه این‌ها خواسته نفس اماره است براي به دست گرفتن اختیار ما و با دادن يک سري اطلاعات غلط به عقل آن را در ورطه سقوط قرار می‌دهد.

عقل نيز با اين اطلاعات اشتباه فرمان نادرست صادرمي کند در واقع قياس کردن چيز ساده و اتفاقي نيست بلکه ابزار نفس اماره است براي کيش و مات کردن عقل قياس کردن وسيله نابودي انسان را فراهم می‌کند.

براي فهم و درک يک موضوع بايد گيرنده انسان آن موضوع را به خوبي درک کند مثلاً شايد در حال حاضر یک هنرمند بسیار خوبي در يک نقطه وجود داشته باشد ولي ديگران ارزش آن را ندانند ولي بعدها به ارزش او پی ببرند يا در مقوله اعتياد فرد گیرنده‌هایش نسبت به مسئله درمان شايد بسته باشد اما زماني که اين پرده از چشمان فرد برداشته شود به اين راه ايمان می‌آورد.اساساً اگر ما چيزي از علم يا هنرياچيزهاي ديگر در نمی‌یابیم دليل بر وجود نداشتن اين مسائل در جهان نيست در حقیقت اينهاوجوددارند اما حس‌های ما نسبت به اين مسائل بسته است و آن‌ها را دريافت نمی‌کنیم این‌ها همه به آيه "ليس للانسان الا ما سعي" مربوط می‌شود يعني هیچ‌چیز براي انسان به دست نمی‌آید مگر با سعي و تلاش خود انسان. حسادت دو مبنا دارد يکي اينکه ما شرايط لازم را در خودمان به وجود نياورديم دوم اينکه اگر کسی به چيزي دست ميابد حتماً بهايان را پرداخت کرده اگر اين دو مسئله را بدانيم ديگر خودمان را با ديگران قياس نمی‌کنیم قياسي که ما انجام می‌دهیم بر اساس اطلاعات بسیار غلط صورت می‌گیرد اولاً که از گذشته خودمان اطلاع نداريم ثانیاً از فرمان خودمان و ديگران اطلاع نداريم يعني نمی‌دانیم خودمان به کجا قرار است برويم و ديگران قرار است بروند.

به طور کلي با توجه به مطالب گفته‌شده می‌توان نتيجه گرفت قياس يکي از کاربردی‌ترین ابزار نفس اماره است براي منحرف کردن انسان از مسير حيات چون ما با قیاس کردن احساس می‌کنیم عدالت رعايت نشده و در مقام انتقام بر می‌آییم و آنحاست که نيروهاي اهريمني روي کارمي آيند در واقع نيروهاي منفي می‌خواهند انسان خود را با ديگران مقايسه کند و وقتي اين قياس را انجام داد و به نتيجه دلخواه نرسيد آنگاه نيروهاي خودشان را روانه ميدان می‌کنند و آنگاه انسان دچار فالهمها فجورها می‌شود و انسان شروع می‌کند به پيوند با اين نيروهاي منفي که در ابتدا بسیار جذاب است چون انسان را به اهدافش می‌رسد اما در ادامه ما می‌مانیم و وجدان درد و... و از همه مهم تر نيروهاي منفي که به ما چسبیده‌اند و ما را رها نمی‌کنند ما انسان‌ها فکر می‌کنیم يک کار منفي را انجام می‌دهیم و هر وقت خواستيم آن را رهامي کنيم اما این‌گونه نيست براي مثال فردي در شرايط عادي جامعه به خواسته‌هایش نمی‌رسد و جذب گروه‌های مافيايي مي شود و ثروت زيادي به دست می‌آورد پس از مدتي از اين کار خسته می‌شود و می‌خواهد از اين سيستم خارج شود اما اين اجازه را به او نمی‌دهند. خداوند به انسان می‌گوید کار نیک انجام بده من ده برابر آن به تو پاداش می‌دهم شيطان نيز چنين وعده‌ای مي دهد با اين تفاوت که خداوند اول کارما را می‌بیند سپس پاداش می‌دهد اما شيطان ابتدا يک پاداش زودگذر به انسان می‌دهد واو را بنده خود می‌کند پس از آن انسان باید مطیع شيطان باشد.

ما برای رسيدن به خواسته‌هایمان نيازمند انرژي هستيم و اگر اين انرژي را از راه نادرست به دست آوریم خيلي چيزها را از دست می‌دهیم انسان به خودي خود نيرويي ندارد و اگر بخواهد به يک چيزي برسد بايد يک سري نيرو تحت فرمان او قرار گيرند و به وسيله اين نيروها در ذهن ديگران اختلال ايجاد می‌کند و به خواسته پلید خودمی رسد و نيروهاي منفي نیز به اهدافشان دست پيدا می‌کنند نيروهاي بازدارنده به جايي نفوذ می‌کنند که دانايي در آنجا رشد نکرده باشد و شرط بقايشان نیز همین است بنابراين وقتي انسان خود را با ديگران قياس می‌کند احساس می‌کند خداوند عدالت ندارد و شروع می‌کند به بازي نامعقول و خود را در اختيار نيروهاي منفي قرارمي دهد.

منبع وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

حل کردن مشکلات

ویدیویی از آقای احسان رنجبر روانشناس و راهنما در رابطه با نحوه و چگونگی حل کردن مشکلات توسط خود انسان که شما را به دیدن آن دعوت می کنیم.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی یکشنبه ۲ مردادماه

🔰هفتمین جلسه از دور سوم کار گاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر محمدو نگهبان موقت مسافر کامران و دبیرمسافر نازی بادستورجلسه وادی پنجم و تاثیرآن روی من ، روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۱/۵/۲ راس ساعت ۱۸ عصر آغاز بکار کرد. 🔸خلاصه سخنان استاد درجهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست بلکه توام با رفتن و رسیدن، آنرا کامل می نماید. درجهان ما منظور همین جهان فیزیکی (کره زمین) است. که ما نه تنها در جهان فیزیکی بلکه در چندین جهان دیگر نیز هستیم و زندگی می‌کنیم. مانند جهان جسم؛ و برای اینکه بتوانیم مراقب جسم خود باشیم باید از یک سری قوانین مانند تغذیه مناسب، ورزش و فعالیت به اندازه و خواب مناسب پیروی کنیم تا تعادل و آرامش بر این جهان حکمفرما شود. جهان بعدی جهان ذهن است که بیشتر آدم‌ها درحالیکه در جهان خاکی (فیزیکی) زندگی می‌کنند، اما حواس و حس هایشان در جهان ذهن آنهاست. هر صوت یا تصویری را که می شنویم یا می بينيم بلافاصله در فیلتر باورهای ذهنی چرخی می‌زند و نسبت به هرچیزی ادراک متفاوتی دارند. اگر به یک لیوان نگاه کنیم شاید یک نفر بگوید به درد آب خوردن می‌خورد یک نفر دیگر بگوید به درد دعوا و آنرا در سر کسی بزند و یک نفر دیگر بگوید به درد کاشتن گل می‌خورد. در این جهان باورهای انسان‌ها متفاوت است. جهان ذهنی بسیار جهان گسترده‌ای است. ما انسانها در جهان فیزیکی هرکاری را که بخواهیم انجام دهیم حتی در زمان اعتیاد، قبل از انجام دادن، در ذهن مان برنامه ریزی کرده ایم و سپس انجام دادیم. اگر وادی اول یعنی تفکر کردن را یاد بگیریم می‌توانیم انسان موفقی در زندگی باشیم. انسان‌ها فکر می‌کنند که تفکر کردن را بلد هستند.فکرکردن صحیح اینست که در مورد موضوع یا مطلبی و یا هر سوالی، باید آگاهانه در موردش تفکر کنیم. چون مسئول اعمالمان ، خودمان هستیم که ابتدا باید مسئولیت آنرا بپذیریم و در جهت ساختن ساختارش حرکت کنیم.چون همه چیز در پرتو درست تفکرکردن و دقیق حرکت کردن است که به سرانجام می‌رسد. تهیه و تنظیم: خانم نازی
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی یکشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۱

🔰ششمین جلسه از دور سوم کار گاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر حسن و نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر نازی با دستور جلسه تخریب شیشه و مخدرهای جدید و درمان با متد دی اس تی روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۱/۴/۲۶راس ساعت ۶ عصر آغاز بکار کرد. 🔸خلاصه سخنان استاد شیشه یک ماده مخدر و مخرب بسیار قوی و خطرناک است و اعتیاد به آن در مقایسه با مواد های مخدر شناخته شده مانند؛ تریاک و هروئین بسیار خطرناک است.به اعتقاد کنگره 60 هر نوع ماده مخدرقابل درمان است‌. و هم اکنون مصرف کنندگان شیشه زیادی درکنگره به درمان قطعی رسیده اند. درمان شیشه و هروئین راحت است .گرچه خیلی ها معتقد‌ند که شیشه درمان ندارد. درحقیقت سخت ترین درمان اعتیاد، درمان تریاک است . چون در تریاک بین ۲۵ الی ۵۰ نوع ترکیبات دارویی دارد که همه ی این ترکیبات اکثرا اعتیادآور است. وهرویین چون دی اسیداستیل مرفین است فقط مرفین دارد. تریاک حاوی کدئین، پاپاورین، تبائین، نارکوتین و غیره می‌باشد.متادون هم ترکیبی از تبائین و تریاک است. مصرف کننده تریاک و هروئین در زمان درمان از دردخواب و خوراک ندارد و ممکن است چندماهی مشکل خواب داشته باشد.شیشه عکس العمل آشکاری ندارد چون ازیک ماده دی اسید استیل مرفین درست شده است.وقتی مصرف شیشه را از مصرف کننده قطع می‌کنیم فقط باید بخوابد چون خواب آور است. مصرف شیشه بدلیل بالا رفتن دوپامین در مغز شخص دچار مشکل اسکیزوفرنی می‌شود به نوعی که شخص مصرف کننده دیگرصاحب این جسم نیست و اختیاری از خود ندارد. زیرا براثر ازبین رفتن سیستم های عصبی در بیداری خواب می بیند. یعنی در بیداری ۵ حس ظاهری مانند بینایی، شنوایی، چشایی و بویایی و لامسه از کار می افتد و بجای این ۵ حس ظاهری ، ۵ حس درونی که درخواب همراه ماهستند فعال می‌شوند تعادل و بالانس بودن شخص ازبین می‌رود به همین دلیل دچار توهم می‌شود. تنها چیزی که مصرف کننده شیشه را درمان می‌کند شربت 0T است که ممکن است درمان طول بکشد.مصرف کننده شیشه وهروئین مانند این است کبریتی زیر یک برگ روزنامه بگیریم و سریع روزنامه آتش می‌گیرد از بین می‌رود. تمام موادها مخدر هستند اما شیشه مواد مخدر و مخربی است. تهیه و تنظیم: خانم نازی
ادامه مطلب...

خلاصه سی دی منیت

منیت در تمام سطوح مختلف وجود دارد. 

منیت چگونه شروع به رشد می‌کند ؟ چطور متولد می‌شود ؟ در چه زمینه‌هایی تخریب به وجود می‌آورد و چه بلایی سر صور پنهان انسان می‌آورد ؟  منیت  احساسی است ناشی از اینکه که شخص جایگاه خود را بالا تر از آنچه هست تصور می‌کند . نقطه شروع خیلی مسئله مهمی است و شرط اصلی برای منیت این است که شخص در هستی شروع به حرکت  کند ؛ موفقیت‌هایی در زمینه کار , مقام , علم به دست آورد و بتواند در آن زمینه بدرخشد ، توانایی‌هایی را به دست آورد و استعدادها را در خود شکوفا کند در آن موقع شرط لازم برای منیت را دارد وگرنه کسی که توانایی ندارد نمی‌تواند منیت داشته باشد. کسی که ریاضی را خوب متوجه می‌شود در علم ریاضی ، کسی که خوب ساز می زند در ساززدن و کسی که هنر خوب پول در آوردن را بلد است در زمینه کسب‌وکار دچار منیت می‌شود .

چگونه منیت متولد می‌شود؟ موقعی که در یک جمعی کاری انجام می‌دهیم که دیگران نمی‌توانند انجام دهند و یا در مسابقه طوری مسابقه می‌دهیم که از همه بازیکنان بهتر بازی می‌کنیم و یا در بین حاضرین بهتر از همه صحبت می‌کنیم به طوری که جمع تحت تأثیر قرار می‌گیرند ، مورد تشویق دیگران قرار می‌گیریم و از این تشویق انرژی در درون ما به وجود می‌آید  و لذت خاصی به ما دست می‌دهد .  به صورت ناخودآگاهمی گردیم که چطور این لذت در ما به وجود آمده و شروع به مقایسه کردن خودمان با دیگران می‌کنیم .  تا این لحظه اتفاقی نیفتاده است .اصل قضیه اینجاست .اگر دانایی و ظرفیت کم باشد پاسخ به این سؤالات و نتیجه این است که تو از بقیه خیلی جلوتر هستی بیشتر از دیگران می‌فهمی , درک و شعور و فهم تو بالاتر است ماهیت و ساختار تو با دیگران فرق می‌کند.

وقتی این نتیجه استخراج شد از همین جا منیت شروع می‌شود ولی اگر دانایی بالا باشد از قیاس خود با دیگران این نتیجه را نمی‌گیرد . چون شخص دانا می‌داند که انسان جهات گوناگونی دارد و با مقایسه یک پارامتر و آن هم در یک زمان کوتاه چنین نتیجه‌ای نمی‌توان گرفت ؛ مثلاً دو ماشین در کنار هم را باهم مقایسه کنیم که چون سپر این ماشین تمیز تر از ماشین دیگر است پس این ماشین خیلی بهتر است . درحالی‌که ماشین صدها قطعه دیگر هم دارد و می‌توان گفت که انسان صدها هزار برابر ماشین قطعه و پارامتر دارد. پس موقعی که دانایی اندک باشد ما با قیاس در مورد توانایی  خودمان به این نتیجه می‌رسیم که ماهیت و ساختار بهتری داریم .این در ما باور ذهنی به وجود می‌آورد و  مسیر ما را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد . به چه صورت ؟ به این صورت که ما جایگاه خودمان را در هستی گم می‌کنیم و نمی‌دانیم که در چه جایگاهی هستیم .

وقتی جایگاهمان را گم کردیم خیلی اتفاقات می‌افتد ؛ مثلاً در شهر کرمان هستیم فکر می‌کنیم در تبریز هستیم ،در نقشه نگاه می‌کنیم و محاسبات را بر اساس شهر تبریز انجام می‌دهیم درحالی‌که تمام حرکات و محاسبات اشتباه است . تازه این قسمت ساده کار است . مسئله دیگر توقع احترام  رتبه ۵ یا  یک دکتر را داریم و فکر می‌کنیم که دکتر هستیم در صورتی که رتبه ۲ و سیکل هستیم . همین باعث می‌شود در درون ما خشم و تنفر به وجود آید و به هم بریزیم . مفهومی به نام تنافر یا جدایی( دور و  فاصله‌دار ) .

تنافر : دو خطی که در فضا هیچ ارتباطی به هم نداشته باشند این دو خط از هم متنافر هستند. 

اولین محصولی که منیت در انسان به وجود می‌آورد جدای اینکه در هستی جایگاه خود را از دست می‌دهد تنفر است .

حالا ببینیم چه چیزهایی با تنفر همگام هست ؟

وقتی احترامی که در خور آن هستیم به ما می‌شود به هم می‌ریزیم چون توقع احترام بیشتری را داریم ؛در صورتی که اگر ما بدانیم کجا هستیم چنانچه دیگران هم  جایگاه ما را نادیده بگیرند ممکن است ناراحت شویم ولی دچار تنفر نمی‌شویم . حالت‌هایی مثل خشونت ، کینه ، حسادت ، مکر و ... همه از منیت متولد می‌شود و همه زیرشاخه این پارامتر قرار می‌گیرند یعنی همه چیزهایی که تنفر در آن مشترک است .

موقعی که ما جایگاه خودمان را در هستی از دست دادیم ؛علاوه بر اینکه محاسبات ما غلط می‌شود ،سرگردان می‌شویم ،دچار تنفر می‌شویم ،امکان ارتباط درست خودمان یا تبادل انرژی درست  با طبیعت را نیز از دست می‌دهیم یعنی از خیلی از خوراک‌ها و چیزهایی که باید دریافت کنیم محروم می‌شویم . وقتی به ما احترام نگذارند ناراحت می‌شویم و به هم می‌ریزیم ، می‌آییم یک حصار یا دیواری دور خودمان درست می‌کنیم که کسی نتواند به ما آسیبی برساند . بنابراین ما می‌مانیم در حصاری بسته و  از دریافت امواجی که هستی به عنوان خوراک به سمت ما می‌فرستد محروم می‌شویم.

کسی  که دچار  منیت می‌شود در این دو حالت نوسان می‌کند . یا خودش را جمع می‌کند و از عواطف و احساسات محروم می‌شود و یا اینکه به حریم دیگران وارد می‌شود.

 چون جایگاه خودش را بالا تر از دیگران می‌بیند این اجازه را به خودش می‌دهد که وارد حریم دیگران شود . مثلاً یکی که پسر خاله هست فکر می‌کند که حکم  پدر بچه را دارد و به خودش این اجازه را می‌دهد که زیر گوش بچه بزند در صورتی پدرش چنین کاری را نمی‌کند .  منیت  بیش‌ترین تأثیر را  روی چاکرای سوم ( خورشیدی ) می‌گذارد . و اگر چنین وضعیتی به وجود آید ما حالت سرگردانی پیدا می‌کنیم یعنی اتصال را با هستی از دست می‌دهیم به طور کلی  تمام ما انسان‌ها و موجودات برای اینکه بتوانیم کارهایمان را انجام دهیم و انگیزه برای حرکت داشته باشیم به انرژی نیاز داریم . حالا این انرژی را باید یا به نحوی از دیگران بدزدیم و به دست بیاوریم ( وارد حریم دیگران شویم و با شکستن حریم دیگران انرژی را به دست آوریم )یا اینکه به مرحله تولید و جوشش برسیم . از این دو حالت خارج نمی‌شود.

وقتی ما انرژی خودمان را از دیگران تأمین کنیم اگر به ما احترام نگذارند ، تعریف ، پشتیبانی و تأییدمان نکنند به ما بر می‌خورد و ناراحت می‌شویم ولی اگر موجود خودجوشی باشیم و بتوانیم شادی را از درون خودمان تجربه کنیم آن وقت تمام این مسائل برطرف می‌شود و دیگر نیازی نداریم که انرژی و احترام را از دیگران بدزدیم یا آن را  از بیرون به نحوی به دست آوریم . اگر ما نتوانیم این مسئله را حل کنیم و نتوانیم به مرحله تولید برسیم همیشه درگیر این چرخه‌ها هستیم. همیشه حسادت می‌کنیم و انرژی را از کینه ، تنفر ، رقابت ، مقایسه به دست می‌آوریم چون راهی به جز این برای به دست آوردن انرژی نداریم .

منبع وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

خلاصه گزارش عملکرد جلسه ۱۲ تیرماه ۱۴۰۰

🔰پنجمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر نازی و نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه حرمت و قوانین کلینیک شفای سبز؛ روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۱/۴/۱۲ راس ساعت ۱۸ عصر آغاز بکار کرد. 🔸خلاصه سخنان استاد حرمت و نظم و انضباط در کلینیک هفته ای یکبار در جلسه یکشنبه ها قرائت می‌شود. کلینیک یک مکان امن و مقدسی است که هرشخض باید با ورود به این مکان ، حرمت و قوانین آن را حفظ کند. حرمت یعنی احترام گذاشتن و حریم نگه داشتن می‌باشد. در این قوانین قید شده‌: یکدیگر را سرزنش نکنیم ؛ دروغ نگوییم؛ بدون اجازه و معرفی خود صحبت نکنیم ؛ حرف یکدیگر را قطع نکنیم ؛ بدون اجازه راهنما به یکدیگر شماره تلفن ندهیم ؛ حضور به موقع در جلسات ؛ پرداخت به موقع هزینه ثبت نام کلاسها ؛ لباس و پوشش مناسب داشته باشیم. قوانین و حرمت کلینیک ؛ قوانین الهی و سالمی هستند که به ما کمک می‌کنند برای دوری از کارهای ضد ارزشی و کارهای ضداخلاقی . به راهنمای خود احترام می‌گذاریم و گفته های راهنما را ، چه در مورد مقدار داروی تعیین شده در ساعات مقرر؛ گوش کردن به سی دی ها و نوشتن سی دی های مربوطه؛ و حضور به موقع در جلسات است ؛ دقت در اجرای قوانین کلینیک در مسیر درمان ؛ به ما کمک می‌کند از حال خوبی برخوردار باشیم. سفر اولی ها باید توجه داشته باشند برای گرفتن گل رهایی قانون است که حتما ۴۰ عدد سی دی را کامل نوشته باشند که بهتر است در طول درمان خود به نوشتن این سی دی ها بپردازیم تا در موقع رهایی به مشکل بر نخوریم. یکی دیگر از کارهایی که به ما کمک می کند حال خوبی داشته باشیم «خدمت کردن » در کلینیک است. درآخر علاوه بر توجه داشتن به قوانین و حرمت کلینیک شفای سبز لازم است روزهای یکشنبه خانمها با روسری سفید و آقایان با لباس سفید در جلسات حضور داشته باشند. تهیه و تنظیم: خانم نازی
ادامه مطلب...

قضاوت

عملکردی که در اثر قضاوت به وجود میاید:

توضیح در مورد قوانینی که در هستی وجود دارد:بسیاری از قوانین همان طور که در علم فیزیک و ریاضی جاری هستند می‌توان آن را در مورد صور پنهان انسان استفاده کرد باید بگردیم و جایش را پیدا کنیم وپازل آن را سر جای خودش بگذاریم .

بحثی که در فیزیک تأثیرگذار است بحث نیرواست.تمام کارهایی که انجام می‌شود و قوانین فیزیک در آن جاری است و بر اساس آن پایه‌ریزی می‌شود،بحث نیرو است.نیروهای هستی را از نظر عملکرد و ماهیت آنها به چهار بخش تقسیم کرده‌اند:

۱.نیروی جاذبه ۲.نیروی جاذبه و دافعه الکتریکی ۳_نیروی هسته‌ای قوی ۴_نیروی هسته‌ای ضعیف

در جهان‌بینی نیرو معادل حس است و کاری که حس انجام می‌دهد ،در هر موجودی باعث حرکت می‌شود.البته چیزهای دیگری هم هست ولی اگر انسان نسبت به چیزی حس نداشته باشد هیچ حرکتی در مورد آن نمی‌تواند انجام دهد،اگر هم بخواهد انجام دهد باید اول حس آن را به وجود بیاورد،بعد که حس به وجود آمد می‌تواند حرکت کند و در مورد آن ،کاری انجام دهد .این کاری که نیروها انجام می‌دهند یکسری قوانین در آن‌ها حاکم است و نکته مهم اینکه :وقتی بخواهد نیرویی به وجود بیاید چه از جنس دافعه باشد چه از جنس جاذبه ،یا هر وقت بخواهد حسی به وجود بیاید باید حتماً در آن نیروی گرانش و نیروی جاذبه الکتریکی به وجود بیاید و باید دوتا قطب وجود داشته باشد مثل قطب مثبت و قطب مثبت دیگر یا قطب مثبت و منفی.که دو قطب همنام باشند دافعه به وجود میاید اگر غیر همنام باشند جاذبه به وجود میاید .اگر بخواهیم جرم داشته باشیم باید حتماً دوتا توزیع یا دوتا قسمت جرم دار داشته باشیم .مثل خورشید و ماه و زمین ،چون یک جرم تنها نمی‌تواند نیرو را به وجود بیاورد هر چقدر هم که بزرگ و قوی باشد.مفهوم این  حرف این است که "برای اینکه احساس به وجود بیاید هیچ‌وقت یک بستر مناسب کافی نیست "خیلی مسایل دیگر است . خیلی انسان‌ها در بحث جامعه‌شناسی میگویند ،جامعه شرایط بدی دارد یا بستر بدی داشت که باعث شده افرادی تخریب شوند در صورتی که جامعه‌ای که خیلی مناسب باشد فقط یک محیط یا یک بستر است .مثلاً یک جرمی که خیلی بزرگ و قوی باشد در اطراف خودش یک میدان به وجود میاورد ،یک بار الکتریکی قوی که جز یک محیط مناسب برای جذب شدن کار دیگری نمی‌تواند انجام دهد.اگر در یک میدان بار مثبت قوی یک ذره خنثی قرار بدهیم هر قدر هم میدان قوی باشد هیچ اتفاقی در آن نخواهد افتاد.نه جاذبه به وجود میاید نه دافعه .یک آهنربای خیلی قوی را اگر درونش یک قطعه چوب قرار دهیم هیچ اتفاقی نمی‌افتد ،اما اگر بر روی چوب یک ذره آهن وجود داشته باشد به شدت جاذبه به وجود میاید و آهن جذب می‌شود همان یک ذره آهن همان قسمت دوم را به وجود میاورد.

از این اصل برای درمان اعتیاد استفاده می‌شود.در کنگره وقتی درمان اتفاق می‌افتد که در آن مسئله ناخالصی که مربوط به مصرف مواد و اعتیاد است صفر شود و برطرف شود.وقتی که صفر شد شخص بین تمام مصرف‌کنندگان دنیا

قرار بگیرد آن جاذبه و دافعه در کار نیست .برخی از بچه‌ها میگویند اگر تمام دنیا مواد مصرف کنند من از کنارش رد می‌شوم .تا اینجا یک بخش مسئله بود و بخش دوم اینکه :ما حس را احساس می‌کنیم چه حس خوب چه حس بد .ما باید دوتا توزیع بار داشته باشیم .یعنی اگر من احساس خوبی نسبت به یک محیط یا یک فرد پیدا می‌کنم علتش چیست؟

جواب حس است.علتش این است که در آن محیط یا آن فرد یک میدان خوب است.اما در درون من هم یک جو جاذبه و یک جو مکمل وجود دارد که وقتی این دوتا در کنار هم قرار می‌گیرند احساس خوب به وجود میاید یا احساس بد به وجود میاید.اگر آن ویژگی یا طبیعت که من مشاهده می‌کنم و احساس در من به وجود میاید،اگر از آن ویژگی در درون من نباشد هیچ احساسی در من به وجود نخواهد آمد و من هیچ حسی نسبت به آن ندارم پس برای به وجود آمدن حس مکمل و جاذبه آن ویژگی در درون من باشد و این موضوع شامل هم صفات خوب وهم صفات بد می‌باشد.

یعنی من یک فردی را می‌بینم و در من احساس نفرت به وجود میاید و از آن فرد حرصم می‌گیرد و یا از او بدم میاید این موضوع به من چه چیزی را می‌گوید؟این مسئله به من می‌گوید که آن صفت یایان ویژگی که من در آن فرد می‌بینم در درون خود من هم هست اگر نبود من نباید آن را احساس می‌کردم یا اینکه  این حس نمی‌توانست در من به وجود بیاید .خیلی وقت‌ها آدم صفات و ویژگی‌هایی را در یک نفر می‌بیند و از آن‌ها  حالش به هم میخوردولی در این فکر است که من از آن ویژگی وصفت مبری هستم چون از آن صفت خوشم نمی‌اید و من آن صفت را نمی‌پسندم باید با کمال تأسف یا اطمینان گفت :تو خودت هم از آن جنس هستی و آن صفت را در درون خودت داری اگر نداشتی نمی‌توانستی آن صفت را حس کنی چون نیرو به دوتا بخش احتیاج دارد ولی نکته مهم این است که آن صفت یا ویژگی ممکن است در یکی زیادتر باشد و در دیگری کمتر باشد.مثلاً :جاذبه‌ای که بین زمین و خورشید به وجود میاید خورشید از نظر حجمی و جرم یک میلیون و سیصد هزار برابر زمین است و از نظر وزن هم شاید یک میلیون برابر زمین باشد ولی جاذبه‌ای که بین زمین و خورشید به وجود می‌آید یکسان است .قانون سوم نیوتن :نیرویی که زمین به خورشید وارد می‌کند با نیرویی که خورشید به زمین وارد می‌کند یک اندازه است و هیچ فرقی نمی‌کند اما چون خورشید خیلی بزرگتر و گردن کلفت تراز زمین است در آن ویژگی یا صفت که در اینجا جرم است خیلی بزرگ‌تر است ،پس تعیین‌کننده خورشید است و خورشید فرمان می‌دهد که زمین به دور او بچرخد و چون ازنظر آن صفت و ویژگی خورشید احاطه دارد خورشید دور زمین نمی گردد و ثابت است و زمین به دور خورشید می‌گردد.

اگر من ویژگی بدی را در کسی دیدم و آن صفت در من خیلی اندک هم باشد در من آن نیرو به وجود میاید در کنگره میگویند،همه چیز یک صور آشکار دارد و یک صور پنهان.یعنی آن ویژگی ممکن است در من به صورت آشکار باشد یعنی خودم می‌بینم و حسش می‌کنم .از آدم دروغ گو بدم می‌آید اما خودم هم دروغ می‌گویم خودم هم میدانم که دارم دروغ می‌گویم .در فیلم اشک‌ها و لبخندها می‌گوید من قطعه‌ای را از یکی دزدیدم ویکی دیگر آمد از من دزدید،من از آدم دزد حالم به هم می‌خورد،یعنی آن صفت را در خودش می‌دید.اما خیلی وقت‌ها آن صفت یا ویژگی

در من پنهان است و خودم هم از آن اطلاعی ندارم ممکن است در آستانه ظهور باشد و در آستانه تولد باشد آن صفت.

چون در کنگره می‌گوییم هر چیزی برای اینک به وجود بیاید باید بذر آن در زمین مناسب کاشته شود.و آن زمانی که جوانه میزند یک مرحله ،و تا تبدیل به میوه می‌شود یک فاصله زمانی زیادی وجود دارد که این فاصله زمانی قابل توجه است.پس اگر آن صفت و ویژگی در من به صورت پنهان باشد مثل همان هسته می‌باشد که در خاک است و در بستر وجود من هست و دارد خاک را می‌شکافد و کم‌کم بیرون میاید.دیر یا زود آن اتفاق می‌افتد آن بذر جوانه‌زده و میوه میدهد میوه اش همان صفتی است که در دیگران می‌دیدم و ازش خوشم نمی‌آمد ممکن است سه سال بعد خودش را نشان بدهد و تبدیل شوم به یک انسان حسود .همان مثال "که آدم از چیزی بدش بیاید سرش می‌اید "

علتش این است که در درونش تخم آن صفت هست این قانونی است که پذیرشش برای خیلی آدم‌ها سخت است و خیلی آدم‌ها نمی‌پذیرند که همان صفت بد را دارند.قانون اول:اگر صفت خوب یا بدی در کسی مشاهده کردم و در من احساس به وجود آمد آن صفت یا ویژگی در من هست ،آشکار یا پنهان.اگر آن صفت بد و ناگوار باشد و در آن شخص صد تا باشد و در من پنج تا باشد مثل انسانی که کینه جو است یا بی‌رحم و فتنه جو است اگر من نسبت به آن احساس نفرت بکنم این در وجود من هم هست و اگر من با این شخص وارد جنگ شوم بر اساس حسی که در من به وجود آمده (حس کینه و بیزاری)بر اساس این حس وارد نبرد شده‌ام و نیرو بین هر دوتا یکسان است اما کسی که آن صفت را صدتا دارد ومن که پنج تا دارم نیروی او بر پنج قسمت وارد می شود و کسی که بیشتر ضربه می خورد کسی است که خوش جنس تره بیشتر ضربه می خورد چون جنس خرابش کمتره .با آدمی که غیر صراط مستقیم است نباید وارد جنگ شد چون ازاوضربه خواهیم خورد و این جنگ برنده‌ای نخواهد داشت و هر دو طرف بازنده هستند. خیلی از آدم‌های نااهل برای اینکه در مبارزه برنده شوند از همان حس و نیرو استفاده می‌کردند و در انها همان حس را القا می‌کردند.

اینکه حس بد به آن‌ها القا می‌کردند با آنها وارد جنگ می‌شدند.حالا بین من و یک آدم یا یک سیستم این احساس به وجود آمده مثل اینکه بگویم من از عرب‌ها بدم میاید ،اتفاقی که می‌افتد این است۱-آن احساس بد رادارم۲-بر اساس آن حسی که دارم قضاوت می‌کنم و نتیجه این می‌شود که بر اساس احساسم قضاوت بدی می‌کنم و آن شخص و یا آن سیستم را محکوم می‌کنم .اگر انسان از شخص یا طایفه‌ای بدش بیاید سعی می‌کند نقاط منفی آن فرد را بگردد و پیدا کند که این حس بد خودش را توجیه کند و بگوید اگر من از فلانی بدم می‌اید به خاطر این است که کار زشت انجام می‌دهد.

۳-حالا قضاوت می‌کنم و حکم صادر می‌کنم چه اتفاقی می‌افتد؟وقتی که فرد یا مجموعه‌ای را محکوم کردم که شاید قلبی هم باشد و کسی از آن خبر نداشته باشد دوتا اتفاق می‌افتد:۱-جنگیدن همیشه با شمشیر و اسلحه نیست جنگیدن اشکال مختلفی دارد و همیشه به صورت رو در رو نیست وقتی که در مورد یک نفر حس بدی دارم و قضاوت می‌کنم و محکومش می‌کنم مثل این است که اینجا نشسته‌ام و دکمه یکسری موشک را می‌زنم و مستقیماً گلوله موشک به آن شخص یا سیستم برخورد می‌کند.آن شخص ممکن است هزاران کیلومتر از من دور باشد اما این نیرو حتماً به آن شخص اصابت می‌کند و فاصله در این مسئله دخالتی ندارد آن شخص یا آن سیستم با من به صورت علنی وارد جنگ می‌شود و نبرد شروع‌شده و من باید منتظر باشم تا او هم موشک‌هایش را به سمت من شلیک کند و این جنگیدن تخریب زیادی هم دارد.خیلی از ماها هستیم که در آن واحد با ده‌ها نفر این جنگ رادارند هرروز و هر شب چه مقدار زیادی نیرو و انرژی  لازم است تا این جنگ ادامه پیدا کند ؟و چه هزینه سنگینی انسان باید بپردازد ؟چون حس‌های بازدارنده از طرف آن شخص به طرف من برمی‌گردد انسان یک سنگینی خاصی احساس می‌کند از همین قانون محکوم کردن و قضاوت کردن نشأت می‌گیرد.

محصول دیگر این جنگ :صفت ناخوشایند مثل یک قاتل حرفه‌ای می‌ماند که طوری قتل را انجام می‌دهد که هیچ مدرکی از خود بجا نمی‌گذارد تا شخص دیگری به عنوان قاتل شناخته و اعدام شود نفس اماره یا بخش منفی و بازدارنده انسان دقیقاً مثل همان قاتل حرفه ایست کارها را طوری انجام می‌دهد که تمام شواهد متوجه یک شخص یا سیستم دیگر است چون وقتی قاتل شناخته نشود و بجایش شخص دیگری اعدام شود معنی آن این است که قاتل با خیال راحت در وجود من نقشه می‌ریزد برای حرکت‌های بعدی و من باید از نقشه‌های او در هراس باشم چون او در کارش استاد است این دوتا اتفاق همزمان می‌افتد .اگر من آن فرایند(قضاوت) را متوقف کنم و دست از محکوم کردن افراد بردارم نتیجه معکوس به دست می‌آید و نتیجه آن می‌شود که آن قاتلی که قبلاً راحت می‌گشت وزندگی می‌کرد شرایط و محیطی مهیا می‌شود که آن بخش از صفت ناخالصی در وجودم پنهان بود رویت کنم و ممکن است سه ماه طول بکشد.مشکل اصلی در مسیر تزکیه و پالایش کردن از بودن در تاریکی نیست مشکل اصلی ندیدن تاریکی است.

چون انسان صفات ناخوشایند و تاریکی را در خودش نمی‌بیند هیچ‌وقت دست به پالایش نمی‌زند .تمام تلاش نفس اماره در این است که رویت نشود چون قاتل از زمانی که شناسایی و رویت شد دیگر نمی‌تواند راحت باشد و در خیابان بگردد باید پنهان شود و دیگر هیچ جایی برایش امن نیست .جایی که انسان ویژگی تاریکی را در خودش دید پنجاه درصد پالایش را روی خودش انجام داده وقتی که به شخصی چیزی میگوییم تکذیب می‌کند ومی گوید من این‌طوری نیستم علتش این است که قسمت تاریکی خودش را نمی‌بیند و در مورد دیگران قضاوت می‌کند و حکم صادر می‌کند وقتی که قضاوت انجام می‌دهیم اتفاقات ناگوار می‌افتد مثلاً قضاوت کرده و میگویم مکانی که کار می‌کنم یا زندگی می‌کنم جای بدی می‌باشد وقتی قضاوت کردم اتفاق بد می‌افتد اگر در موردش قضاوت نکنم ممکن است آن مکان قبلی به مکان خوبی هم تبدیل شود

منبع وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

پشتیبانی