خلاصه گزارش کارگاه آموزشی یکشنبه ۶ آذرماه
خلاصه سی دی ساختارهای درون
کارگاه آموزشی یکشنبه ۱۵ آبان ماه
خلاصه سی دی یین و یانگ (متن)
در ابتدا میخواهم تعریفی از" یین و یانگ " داشته باشم. علامتی است به شکل دایره که یک قسمت آن سیاه و یک قسمت سفید است .در وسط قسمت سیاه یک لکه سفید و در قسمت سفید یک لکه سیاه وجود دارد و کل دایره به موجودیت یا زندگی و هستی اشاره میکند که بخش سفید مربوط به بخش الهی و مثبت قضیه و بخش سیاه مربوط به بخش تاریکی و منفی قضیه است و در فلسفه شرق به این مسئله چرخه یین و یانگ میگویند. به زبان چینی " یین " به معنی جوانی و خامی و تاریکی است و " یانگ " هم به معنای پختگی و خرد و پیری است که البته منظور از پیری ، فرتوتی نیست بلکه همان خرد است .
یادم میآید وقتی بچه بودم وقتی برای کسی کاری انجام میدادم مخصوصاً" برای بزرگترها مثل پدربزرگم حتی یک لیوان آب میبردم به من میگفت: "پیر شی " من خیلی از این حرف ناراحت میشدم و با گلایه فراوان نزد مادرم میرفتم و شروع میکردم به گریه کردن که بابابزرگ به من میگوید: "پیر شی" من دوست ندارم پیر شم . ولی وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که " پیری " به معنای پختگی و خرد است یعنی خردمند شوی وب ه این نتیجه رسیدم که زمان جوانی واقعاً خام و بیتجربه هستی .
تمام موجودات هستی دارای دو بخش در درون خود هستند و این دو بخش دائماً در حال در گیری میباشند یک زمان قسمت تاریکی و منفی رشد و غلبه پیدا میکند و یک زمان هم قسمت مثبت و روشنایی ، حالا این قضیه درگیری این دو بخش تا کی ادامه پیدا میکند ، بستگی به فرد و قدرتهای درونیاش دارد و در نهایت باعث حرکت و عامل تغییرات میباشد . اگر بخش منفی و تاریکی غلبه و رشد کند انسان به طرف کارهای خلاف و ضد ارزشها می رود ولی اگر بخش مثبت و روشنایی رشد و غلبه پیدا کند انسان به طرف ارزشها می رود حالا اگر قدرت فرد در قسمت منفیها بیشتر باشد ، قسمت الهی و روشنایی کوچکتر میشود و تاریکی همه جا را میگیرد ولی باز قسمت کوچکی از وجود آدمی ،سیاهی را نمیگیرد و این قسمت کوچک از بین نمی رود . به نظر من هیچوقت انسانها ، بدِ مطلق نمیشوند و حتماً یک نقطه مثبت ، در درونشان است و هیچ انسانی هم ، خوبِ مطلق نمیشود و حتماً یک نقطه منفی در درونشان است - البته به جز انبیا . یعنی رشد یانگ ( خرد و روشنایی ) در درون یین ( خامی و تاریکی ) .
اگر انسانی بخواهد روشناییها را تجربه کند و آن را بفهمد و به آن وارد شود حتماً باید تاریکیها را تجربه کند نه این که به صورت عمدی خودش را درون تاریکیها بیندازد ، بلکه تاریکیها در مسیرش قرار میگیرند اما زمان و میزانش بستگی به نفس انسان و خواسته درونیاش دارد .. هر چقدر روشنایی بخواهد عمیق تر باشد تاریکیهای درون بیشتر و عمیق تر میشود . حالا این کشمکش چه زمان تمام میشود ؟
به عنوان مثال یک مصرفکننده مواد را در نظر بگیرید شخص وارد اعتیاد میشود یک مدتی میگذرد و متوجه تخریبها میگردد و شروع میکند به مبارزه کردن موادش را کم میکند ، سقوط آزاد و سم زدایی می رود در این جا تاریکی را عقب می زند ولی باز به علت نبرد درون و جنگ بین عقل و نفس نمیتواند و دوباره تاریکی میآید و روشنایی را پس می زند و این کشمکش ادامه پیدا میکند اما قضیه این جاست که بعد از هر مبارزه که فرد مصرفکننده شکست میخورد ، بیشتر به درون تاریکی فرو می رود و تاریکی و ضد ارزش باقدرت بیشتری بر میگردد و در نهایت همان موادی را که قبلاً استفاده می کرده حالا با دز بیشتر مصرف میکند و یا اینکه ماده دیگری به مصرف او اضافه شده است.
خلاصه سی دی کرم شبتاب
در روز الست خداوند با انسان پیمان بست و مبارزه شیطان و اهریمن با نیروهای الهی آغاز شد و نفس در ظاهر و باطن تعیین موجودیت پیدا کرد. خداوند خیر و شر را به او الهام کرد پس به او"حقیقت" بقا "و اختیار" داده شد که ما ازان با عنوان "سرنوشت" و"تقدیر" یاد میکنیم مثلاً یک مادر با دو فرزند که به دلیل "اختیار" انسانهای متفاوت شدند که البته بستگی به پرونده آرشیو-تقدیرات و آینده آنها دارد.
یا مثل استخراج فلز از یک معدن که تبدیل به ۲شمشیر متفاوت شوند یکی به حق ویکی به ناحق وقتی ۲ شمشیر بالا میرود خداوند تعیین میکند که کدام به حق و کدام ناحق است. مثل کرم شب تاب که مرتب در تاریکی و ظلمت میدرخشد اما هر وقت آفتاب بدمد و همه جا روشن و نورانی بشود آن کرم فقط یک کرم بیارزش است و هیچ درخشش و نوری ندارد.
کسی که با داشتن پول و امکانات فساد مالی انجام میدهد شاید در این دنیا بدرخشد اما در جهان آخرت یک کرم بیارزش است و هیچ درخششی ندارد باید پاسخگوی اعمال خود باشد یا یک فرد معتاد فقط خودش مسئول کار خود است و هیچ کس نمیتواند بار خماری او را بر دوش بکشد.
ما همه باید باور داشته باشیم که در آن روز هیچ کس به جز خودمان ما را کمک نمیکند و بار نفس ما را هیچ کس تحمل نخواهد کرد. پس ما باید بدانیم که انسانها دارای دردهای مختلف و گوناگون که حکایت از دانشهای کشف نشده است هستند مثل بیماری ایدز بایستی به وجود آنها پی ببریم .... برای پی بردن باید ساخته بشویم و برای ساختهشدن باید آموزش ببینیم ، بدون هیچ ترسی جلو برویم و بدانیم برای ساختهشدن باید حرکت کنیم باید دل را از ترس و خوف بشوییم و مطهر باشیم که البته این کار فقط با قرار گرفتن در صراط مستقیم است ولی هنگام انجام کارهای ضد ارزش همیشه ترس با ماست.
البته در زندگی انسانها همیشه مشکل و سختی وجود دارد. انسان بی مشکل حتماً به راه حل خودکشی میرسد !با شیون و زانوی غم بغل کردن مشکل حل نمیشود .باید بر مشکل مسلط شد و بررسی و آنالیز کرد که در پرتو حل آن مشکل انسان به مدارج بالای آرامش و تکامل میرسد.