نویسنده مدیر

خلاصه گزارش کارگاه ۲۱ فردودین ماه

نهمین جلسه از دور دوم کارگاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر کامران، نگهبانی مسافر نازی و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه "وادی اول و تاثیر آن روی من" در روز یکشنبه مورخ بیست و یکم فروردین ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه آغاز بکار نمود. خلاصه سخنان استاد: وادی اول می‌گوید با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد، بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می رود. تفکر یک حرکت درونی و جهت دار است که درون ذهن ما رخ می دهد. تفکر می تواند هم جنبه سازندگی و هم مخرب داشته باشد. این مساله بستگی به آن دارد که ما از تفکرمان چگونه و در چه جهتی استفاده می کنیم. ما برای آن که تفکر سالمی داشته باشیم، نیازمند آن هستیم که ذهن آرامی داشته باشیم. ذهن آرام ابزاری است برای تفکر صحیح و سالم. برای آن که بتوانیم ذهن آرامی داشته باشیم، یک راه بیشتر وجود ندارد و آن هم تزکیه و پالایش است. تزکیه و پالایش می تواند ذهن ما را به آرامش برساند و این دستاورد بزرگی خواهد بود. تزکیه و پالایش به معنای دوری از ضدارزش هاست. برای مثال غیبت کردن، دروغ گفتن، تجسس در کار دیگران و سایر مواردی که خرد جهانی آن‌ها را بعنوان ضدارزش قبول دارد. همه آن ضدارزش‌ها از ما انرژی می‌گیرد و دوری از آن‌ها باعث می‌شود بتوانیم انرژی خود را ذخیره کنیم، ذهن آرام و در نهایت تفکر سالم داشته باشیم.
ادامه مطلب...

خلاصه سی دی ترس

هر انسانی در مسیر زندگی ترس‌های بسیاری را تجربه می‌کند.مانند ترس از امتحان،ترس از موفق نشدن،ترس از دست دادن رابطه عاطفی.اصولاً مقوله ترس درعین‌حال که حس بدی است در صورت ریشه‌دار شدن و قدرت پیدا کردن انسان را فلج می‌کندوتوان حرکت را از او می‌گیرد چون تفکر تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد و حرکت‌هایی که انجام می‌دهد باعث بیشتر شدن ترس می‌شودویا ترس را تشدید می‌کند.

مانند کوهنوردی که در حال سقوط از کوه است ولی به جای آنکه طنابش را محکم کند فکر افتادن و سقوط باعث می‌شود طناب را از دست بدهد و این باعث افزایش ترس می‌شود.

یا مثل شخصی که ترس از اجرای کنسرت داردوبا کوک کردن ساز سعی می‌کند با ترس خود مقابله کند ولی این دست‌کاری ساز کار را بدتر می‌کند و باعث می‌شود کوک ساز در برود.اگر قبل از آن کار ،خودش خراب می‌زد یک مسئله بود ولی حالا با در رفتن کوک و تنظیم نبودن ساز کاری کرد که اگر خودش هم خوب بزند ساز خراب شده و مشکل دو چندان می‌شود.ترس‌های انسان همان درس های انسان هستند.ترس همیشه بد نیست.ترس گاهی باعث حفظ جان یا وضعیت می‌شود.ترس را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:

  1. ترس بازدارنده : ترس بازدارنده نقش تخریب دارد و باعث عدم کارایی در انسان می‌شود
  2. ترس نگهدارنده : ترس نگهدارنده موجب حفظ و ایمنی انسان می‌شود

فردی که از عبور کردن از عرض یک اتوبان که اتومبیل‌ها با سرعت در حال حرکت هستند می‌ترسد ، چنین ترسی برای حفظ جان انسان بسیار مهم و حیاتی است.

در ترس نگهدارنده خشم تحت فرمان انسان است و با نفرت فرق می‌کند و در ترس بازدارنده از جنس نفرت است.

ترس برای حفظ جان خوب است مثل کسی که از عقرب می‌ترسد ولی کسی که نسبت به زهر عقرب دانایی ندارد از آن نمی‌ترسد مانند کودکان.

ترس چگونه به وجود می‌آید؟

ترس در انسان زمانی به وجود می‌آید که فعل و کاری در شرف انجام شدن است مثل امتحان و یا مسابقه. البته شاید هم هیچ اتفاقی نباشد ولی این ترس را در وجودتان داشته باشید.ترس در صور پنهان اتفاق می‌افتد و زمانی ظاهر می‌شود که حس قوی باشد.ترس در مقابل وقایع و افعال و انجام کارها صورت می‌گیرد اما اینکه چه چیز انسان را در مقابل کارها توانمند می‌سازد کمک زیادی به شناخت ترس می‌کند.

برای اینکه انسان بتواند فعل و یا کاری را انجام دهد باید توان و پتانسیل آن کار را داشته باشد. مانند ورزشکاری که می‌خواهد پرش از مانع را انجام دهد باید پتانسیل و نیروی پریدن را داشته باشد. اما اینکه چیزی در وجود انسان باشد و تحت اختیار و تحت امرش هم باشد ، دو مقوله متفاوت است ممکن است در شخص نیرو وجود داشته باشد ولی تحت فرمانش نباشد.مانند شخصی که در موقعی که حالش خوب است خوب او از می‌خواند و در شرایط بد ،بد او از می‌خواند. خیلی وقت‌ها اتفاق می‌افتد در زمان تیراندازی فرد در تنهایی خود رکوردهای خوبی می زند اما در هنگام مسابقه رکوردی می زند که هم ردیف یک آماتور است . در اینجا چه اتفاقی افتاده است ؟ این نشان می‌دهد نیرو درون شخص وجود دارد ولی تحت اختیار و تحت فرمان نیست.

در هنگام انجام فعل یک نیروی درونی وجود دارد و یک نیروی بیرونی و هیچ‌کدام از این نیروها قابل حذف نیستند اگر نیروی درونی تحت اختیار و فرمان انسان باشد بر نیروی بیرونی غلبه می‌کند و انسان قادر به انجام فعل و کار می‌باشد و در این شرایط چیزی به عنوان ترس به وجود نمی‌آید.مانند اینکه شخصی در اختیار ما هست و تا او را صدا می‌زنیم ظاهر می‌شود و فعلی را که می‌خواهیم انجام می‌دهد. گاهی نیز یا هست و یا نیست یا وجود دارد و یا اصلاً نیست . در این‌چنین شرایطی ترس ظاهر می‌شود.

بنابراین مکانیزم ترس به این صورت است که باید نیرویی در انسان وجود داشته باشد که این نیرو به صورت ناقص در اختیار انسان باشد اگر چنین وضعیتی بود ترس ظاهر می‌شود.

حال اگر بخواهیم بیشتر بررسی کنیم به مقوله شرک برخورد می‌کنیم. تعریف شرک این است که انسان به دلیل زیر پا گذاشتن یکسری از دستورات و یا فرامین خداوند دامنه اختیاراتش محدودشده و یا در آن بخش از آفرینش خداوند که در اختیار انسان قرارگرفته شریک قرار داده می‌شود .

مانند اینکه در یک شرکت سه رئیس وجود دارد . سهم دو رئیس هر کدام ۳۰ درصد است و سهم یک رئیس ۴۰ درصد . اگر در این شرکت تصمیمی گرفته شود ، باید دو عضو با یکدیگر متفق‌القول باشند . اگر آن‌ها با رئیسی که سهمش بیشتر است هم نظر نباشد ، هر چقدر هم آن رئیس تلاش کند نمی‌تواند حق انتخاب داشته باشد چون جمع آراء و سهم دو رئیس دیگر از او بیشتر است و فعل آن‌ها به انجام می‌رسد و تحت این شرایط است که ترس به وجود می‌اید . پس ترس یکی از نتایج مستقیم با مسئله شرک می‌باشد که در انسان ظاهر می‌شود.

البته حالتی نیز وجود دارد که در انسان نیرویی وجود ندارد مثل رسیدن به مانع دو متری چون در حالت خوب دو متر می پری بنابراین در این هنگام ترسی ظاهر نمی‌شود ولی در برخورد با مانع دونیم متری ترس ظاهر میگرددو اینجا مشارکت به وجود می‌اید. جایی هم هست که ما اصلاً پایی نداریم که بپریم . یعنی توان این کار را نداریم و خود را در رقابت هم قرار نمی‌دهیم . کسی که پا ندارد ، هیچ‌وقت در مسابقات دو نام‌نویسی نمی‌کند ولی اگر در شرایطی قرار گیرد که مجبور باشد بدود ، در او نیز ترس به وجود می‌اید . ولی کار اصلی ما در بازپس‌گیری نیروها است . ترس‌ها جلوی رشد انسان را می‌گیرند

گاهی اوقات این حس‌ها به اندازه‌ای ناراحت کننده است که انسان را از انجام کارهایی که عاشق آن‌ها هست منصرف می‌کند .چون دیگر نمی‌خواهد بترسد مانند خماری و یا سقوط آزاد که سخت است و ترس زیادی دارد.

در اعتیاد بخش زیادی از نیروها دزدیده می‌شود و وقتی که مواد هست آن نیروها فرمان را می‌گیرند ولی وقتی مواد قطع شد آن‌ها دیگر فرمان نمی‌برند . وقتی شخصی سقوط آزاد می رود ، این خارج شدن نیروها از کنترل انسان ترس خیلی عجیبی را در فرد ایجاد می‌کند که به آن می‌گوییم ترس خماری و شاید یکی از بزرگ‌ترین ترس‌های دنیا باشد زیرا هم دامنه‌اش خیلی زیاد است و هم زمانش پس برای اینکه بتوانیم از ترس خارج شویم باید سهم از دست رفته‌مان را پس بگیریم و این یک مبارزه است .

برای خروج از ترس ممکن است شخص بی‌خیال موضوع شود و از آن صرف‌نظر کند که با این کار ترس از بین نمی‌رود زیرا به محض اینکه با آن رویداد روبه رو شود آن ترس ظاهر می‌شود شاید هنگام او از خواندن بترسید و از او از خواندن بگذرید . در این حالت دیگر ترس ظاهر نمی‌شود ولی بعد از چند سال به محض آنکه بخواهید دوباره آغاز کنید ، در یک چشم به هم زدن دوباره ترس آشکار می‌گردد . ولی باید بدانید تکامل انسان در روبرو شدن با این ترس‌ها است .

اگر انسان نیروهای درونی خودش را پس نگیرد هیچ‌گاه به آرامش نمی‌رسد یعنی اگر آرامش دارد به خاطر این است که از خیلی کارها و آموزش‌ها و پیشرفت‌ها و خواسته‌های معقول خود چشم‌پوشی کرده است و این آرامش به درد نمی‌خورد چون درون فرد را دچار فرسایش می‌کند .

مواجه با ترس:

ترس تنها وجود ندارد. ترس نیروی بازدارنده‌ای است که انسان را از تعادل خارج می‌کند و نیروی خشم و نفرت تعادل نسبی را به وجود می‌آورد.هر انسانی که ترس دارد خشم و نفرت هم دارد یعنی از روبه رو شدن با بعضی مسائل خشمگین می‌شود . ترس محرومیت نیز به وجود می‌آورد. مثل ترس از مشارکت در جلسات ، فردی که اصلاً مشارکت نمی‌کند و از آن فرار می‌کند در واقع از خیلی چیزها محروم می‌شود و این محرومیت باعث می‌شود خشم در وجودش به وجود بیاید .

انسانی که می‌ترسد همیشه خشمگین هم خواهد بود و این بستگی به شرایط دارد که کدام یک ظاهر شوند ، خشم و یا ترس . وقتی انسان می‌ترسد و فرار می‌کند عصبانی تر شده و خشمگین تر می‌شود وقتی که خشمگین می‌شود و به خشم خود جواب مثبت می‌دهد و در جهت آن حرکت می‌کند در واقع به ترس خود جواب می‌دهد و این دو همدیگر را کامل می‌کنند بعضی نیروها در وجود انسان به صورت نیروی مکمل عمل می‌کنند یعنی وقتی به ترس جواب می‌دهید خشم هم همزمان شروع به رشد می‌کند .

کلید ترس در خود ترس نیست بلکه در خشم است . اینکه می‌گویند چرا می‌ترسی ؟ این مسئله که ترس ندارد ، کلید آن در خشم است . اگر کسی می‌خواهد ترس خود را از بین ببرد ، باید ببیند خشم مکملش چیست ؟ وقتی خشم در وجود فرد به وجود آمد و آن را پاسخ نداد و در جهت آن حرکت نکرد یک بخشی از قدرت و نیروهای ترس را در وجودش کاهش می‌دهد چون همان طور که به خشم پاسخ نمی‌دهد یک بخش از نیرویی که از فرمانش خارج‌شده دوباره تحت فرمانش قرار می‌گیرد

برای این که نیروهای خود را تحت فرمان قرار دهیم باید مراحلی را طی کنیم و با ذکر و تعریف و مراقبه درست نمی‌شود چون یک ویژگی در انسان طی یک فرایندی به وجود می‌اید و برای اینکه این فرایند دوباره بازگردد و به آن نقطه تعادلش برسد باید دقیقاً همان مراحل را طی کند و با هیچ تغییر دیگری درست نمی‌شود . به عنوان مثال ترس از امتحان با ورزش درست نمی‌شود باید خشم از موفقیت دوست خود را از بین ببریم تا ترس از بین برود و با جابجا کردن دو فعل امکان ندارد ترس از بین برود.

زمانی که نیروهای از فرمان خارج‌شده دوباره تحت فرمان قرار گیرند نتیجه واقعاً شگفت‌انگیز می‌شود و احساس می‌کنید تکه‌ای از وجودتان که جدا شده بود ، دوباره باز گشته است . کسی که فرمانبرداری می‌کند دیری نمی‌کشد که به یک فرمانده خوب تبدیل می‌شود. در مسئله بازگرداندن ترس ، انسان باید فرمان‌بردار خوبی باشد . فرمانبرداری خوب از آن فرمان‌ها و انتخابات درست باشد یعنی یک دسته انتخاب را باید در طول مسیر انجام دهد و با هر انتخاب درستی که انجام می‌دهد مسیر بعدی را تعیین کند مثلاً اگر ترس از فلان کار داریم باید با آن روبرو شویم و خشم مربوط به آن را پیدا کنیم و جهان‌بینی مربوط به آن را یاد بگیریم در آن هنگام قدم بعدی خودش را نشان می‌دهد نیرویی که تحت فرمان انسان نبود کاملاً به انسان برگردانده می‌شود و کلید شهر وجودی را به انسان می‌دهد آدم‌هایی که به شجاعت و درجات خیلی بالایی می‌رسند کسانی نیستد که یک استعداد یا ویژگی مادرزادی داشتند یا راحت به جلو رفته‌اند شجاع‌ترین انسان کسی است که بیش‌ترین ترس را در خود تجربه کرده است و غیر از این امکان‌پذیر نیست . آن شخص این ترس‌ها را در وجود خود پیداکرده و آن را درست می‌کند تا به نقطه‌ای می‌رسد که ترس‌ها یکی‌یکی از بین می رود و کار درست انجام می‌شود و اثرات را احساس می‌کند.

بنابراین برای اینکه ترس را از بین ببریم باید جهان‌بینی را یاد بگیریم و خشم و نفرت را شناسایی کنیم. برایتان پیش‌آمده در مواقع دعوا کردن و یا یکسری مواقع دیگر خشم خیلی زیادی به وجود می‌اید و شما با مشت زدن به دیوار و یا محکم بستن در از خودتان عکس‌العمل نشان می‌دهید که بعد از آن یک ارتعاش شدیدی در بدن خود احساس می‌کنید . ممکن است از شدت خشم زبانتان بند بیاید و دیگر کنترل روی صحبت کردن خود نداشته باشید و یا حتی بینایی شما نیز تحت تأثیر قرار بگیرد . اینجا جایی است که خشم و ترس همزمان ظاهر می‌شود و آن موقع که این خشم را دارید و یک حرکتی می‌کنید و یک ضربه‌ای می‌زنید و یا یک مشت می‌کوبید و تمام بدنتان می‌لرزد ، دقیقاً متوجه می‌شوید که آن فعل و آن خشم چگونه به ترس قدرت می‌دهد . آنجایی که خشم‌های زیادی را تجربه می‌کنیم اگر بتوانیم روی آن‌ها کنترل داشته باشیم ، می‌توانیم ترس‌ها را از بین ببریم .

مسئله دیگر آنکه  چرا این دو باهم ظاهر می‌شوند ؟ به این دلیل که اثرات یکدیگر را خنثی می‌کنند به عنوان مثال یک کره را در نظر بگیریم داخل این کره حرارت خیلی زیادی وجود دارد و شما می‌خواهید در بیرون از کره دمای متعادلی را داشته باشید که اگر از بیرون کسی به آن نگاه می‌کند ببیند که متعادل است . برای این کار باید لایه بیرونی حتماً از جنس سرما باشد . درون انسان هم دقیقاً به همین شکل است یک لایه خشم یک لایه ترس . خشم ترس را می‌پوشاند و ترس نیز خشم را می‌پوشاند و این‌ها دقیقاً آبروی یکدیگر را می‌خرند یا اینکه ممکن است یک فرد لایه‌های مختلفی از ترس و خشم داشته باشد و باید در کاوش‌های خود این لایه‌ها را بشناسیم اگر کسی توانست این لایه‌ها را بردارد ، آنجاست که از موفقیت دیگران شاد می‌گردد و اگر کسی نتوانست ، قادر نخواهد بود از شادی دیگران شاد شود . اگر از امروز می‌خواهید تصمیم بگیرید که کاری را کنار بگذارید و بگویید دیگر این کار را نمی‌کنم ، امکان‌پذیر نیست برداشتن لایه‌ها زمان می‌برد اما نتیجه‌اش شگفت‌انگیز است و در انسان استعدادهای خفته بیدار می‌شود ، توانایی‌های از دست رفته بر می‌گردد و خلاقیت به وجود می‌اید .

در آخر اینکه در ترس نگهدارنده ما خشم را داریم اما خشم نافرمانی نمی‌کند و تحت فرمان انسان است و با خشم بازدارنده فرق می‌کند و اگر شما عصبانی شوید و به فردی با عصبانیت حرفی بزنید این خشم در شما ارتعاشی به وجود نمی‌آورد و بدنتان را به لرزه در نمی‌آورد و به صورت کلی می‌توان نتیجه گرفت مسئلۀ ترس مربوط به پس گرفتن نیروها می‌باشد.

منبع: وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی یکشنبه ۱۴ فروردین ماه

هشتمین جلسه از دور دوم کارگاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر احسان، نگهبانی مسافر نازی و دبیری اینجانب احمد با دستور جلسه الهام از رمضان در روز یکشنبه مورخ چهاردهم فروردین ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه آغاز بکار نمود. خلاصه سخنان استاد: متد و روش درمان dst از ماه رمضان الهام گرفته شده است. زمانی که جناب مهندس دژاکام روزه می‌گرفتند، به وعده های مصرفی خود نظم دادند و درمان ایشان شروع شد و این روش درمان به مرور زمان کامل‌تر شد. در ماه رمضان روزه گرفتن برای سفر اولی ها منعی ندارد، می‌توانند داروی خود را مصرف کنند و روزه هم بگیرند ولی ترجیحا این کار را نکنند بهتر است چون فشار زیادی به جسم آنها وارد می‌شود. ولی سفر اولی ها می‌توانند در روز چند ساعت را برای خودشان درنظر بگیرند و آن ساعات را روزه باشند تا از این ماه بی بهره نمانند. اما سفر دومی ها هرکسی به اندازه توان خود باید روزه بگیرد. روزه برای جسم و فکر انسان و مدیریت انرژی مفید است. روزه هم سیستم جسم انسان را بازسازی می‌کند و هم به پالایش فکر و روان انسان کمک می‌کند. خداوند در قرآن به روزه اشاره کرده است و قطعا وعده خداوند دروغ نیست و روزه برای انسان فواید زیادی خواهد داشت.
ادامه مطلب...

خلاصه سی دی وادی اول

وادی به مسیرهایی گفته می‌شود که دارای آبادی است.به این آبادی‌ها کلمه وادی اطلاق می‌شود.ممکن است مفاهیم دیگری داشته باشد مثلاً شما می‌خواهید به شهری بروید و در این مسیر باید آبادی‌های زیادی را پشت سر بگذرانید.برای خروج از مشکل یا بن‌بست چهارده وادی طراحی‌شده که باید چهارده‌تا را طی کنی تا در وادی چهاردهم از تاریکی خارج شوی .در نوشتارهای عطار هم از وادی صحبت شده و دقیقاً هفت وادی دارد.

تفکر یک حرکت ذهنی است.یک حرکت درونی است هنوز نمی‌دانیم که این حرکت درونی چگونه انجام می‌گیرد.از یک نقطه حرکت می‌کنیم به نقطه‌ای دیگر می‌رسیم .ممکن است از یک مجهول حرکت کنیم به یک معلوم برسیم یا از یک معلوم ناقص حرکت کنیم به یک معلوم کامل برسیم یا از یک معلوم حرکت کنیم به یک مجهول برسیم.به‌عناوین‌مختلف می‌توانیم این حرکت ذهنی را انجام دهیم.

ساختار یعنی ساختمان ،یعنی چیزی که می‌خواهیم به وجود آوریم.هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم یک ساختار تلقی می‌شود.حتی نهار خوردن یک ساختار محسوب می‌شود.و هر ساختاری با یک فکر شروع می‌شود در اینجا گفته می‌شود باید ببینیم چگونه همه‌چیز پیدا می‌شود یا خلق می‌شود.هر چیزی که بخواهد خلق شود اول نیاز به یک تفکر دارد.از صندلی گرفته،میز،لیوان و ....

در ابتدا یک فکر بوده که به عمل رسیده است.اگر فکر یا تفکری نبود آنشی به وجود نمی‌آمد.در مسائل جزئی هم همین‌طور است و در مسائل کلی هم همین‌طور.همان‌طور که خداوند می‌گوید شو شود .بنابراین همه انسان‌ها برای پیدا شدن هر فعلی و هر عملی باید فکر کنند .وقتی می‌خواهیم فکر کنیم باید چیزهایی وجود داشته باشد که به انسان‌ها کمک کندوان احیا ،القا متحرک است.

القا:القا نیرویی است که از بیرون به شما کمک می‌کند.مثلاً نیروی القا می‌تواند در تفکر مثبت باشد که القاءمثبت را انجام می‌دهد و اگر تفکر یک تفکر منفی باشد القاءمنفی انجام می‌شود.القاء یعنی موضوعی یا چیزی به چیز دیگری انتقال پیدا کند .مثلاً اگر در سیمی برق باشد این برق به سیم بغلی نیز منتقل می‌شود.وقتی با دوست‌های خوبی در کنگره نشست‌وبرخاست دارید سفر خوبی داشته و انسان‌های خوبی هستند که مسائل مثبت را به شما القاءمی‌کنند حتی اگر حرفی هم نزنند و در کنار شما باشند به شما انرژی مثبت را منتقل می‌کنند.

و اگر آدم به‌هم‌ریخته‌ای باشد و اگر چیزی هم نگوید انرژی شما را می‌گیرد.پس آدم حال خراب می‌تواند به انسان مطالب منفی را القاء کند و یک آدم مثبت و خوب می‌تواند در کنار شما بدون اینکه حرفی بزند مطالب مثبت خود را به شما القاء کند.پس اگر به‌طرف مثبت بروید نیروی القاءمثبت وجود دارد و اگر به‌طرف منفی بروید نیروی القاء منفی وجود دارد.

احیا:احیا یعنی ساخته‌شدن،نیرویی که می‌سازد پس بدن انسان قادر است خودش را احیا کند.اگر شما شرایط را به وجود بیاورید می‌تواند خودش ،خودش را احیا کند .یک درختی که خراب است می‌تواند خودش را احیا کند.

تحرک:نیرویی است که در همه‌جا موجود است که می‌تواند ما را به حرکت درآورد یا کسی باعث حرکت ما شود.

به عبارتی همه‌چیز مانند صفحه سفید نقاشی است وقتی می‌خواهد ساختار به وجود آید اول صفر است و مثل صفحه سفید نقاشی است ولی ذره‌ذره تصویر پدیدار می‌گردد.و حالا یا تصویر زیبایی است یا تصویر زشتی است که بستگی به استاد نقاشی دارد.حالا بعضی‌ها تابلویی که می‌کشند از ناامیدی‌هاست.من چه‌کار کنم ؟چرا من؟و همیشه یاس و ناامیدی است و این تصویر کاملاً جدی است.این پدیدار کردن دست ماست.ما باید با لحظه مسیر را روشن کنیم.مثلاً می‌خواهید بروید شمال.برایتان مهم نیست از کدام مسیر و جاده بروید.حرکت می‌کنید می‌بینید که جاده هراز بسته است وبرمی‌گردید از جاده چالوس می‌روید و می‌بینید جاده یک‌طرفه است برمی‌گردید چون هیچ‌گونه تفکر و مطالعه‌ای نداشته‌اید.

در مسیر زندگی هم اگر تفکر نکنیم جا می‌مانیم .پس در هر مسئله‌ای باید تفکر کنیم چون همه‌چیز ذره‌ذره پدیدار می‌شود و تصویری که به وجود می‌آید آن تصویر را ما پدیدار می‌کنیم.ما به وجود آورنده آن هستیم .ما هرچه فکر کنیم همان هستیم.ما اگر فکر کنیم انسان بی‌عرضه‌ای هستیم بی‌عرضه خواهیم شد.اگر تفکر کنیم که انسان افسرده‌ای هستیم ، افسرده خواهیم شد.اگر فکر کنیم انسان بیماری هستیم ،بیمار خواهیم شد.بعضی انسان‌ها خودشان ،خودشان را بیمار می‌کنند برای اینکه ترحم دیگران را جلب کنند و دل دیگران به حالشان بسوزد خود را بیمار نشان می‌دهند و برای اینکه ترحم دیگران را جلب کند خودش ،در وجود خودش این بیماری را مطرح می‌کند و جالب اینجاست که این بیماری‌ها را می‌گیرد.انقدر می‌گوید که من سرطان دارم که ممکن است سرطان بگیرد.هرچه فکر کنیم همان است.اگر به حل مشکلات و بیماری‌مان ایمان و اعتقاد نداشته باشیم هیچ موقع حل نخواهد شد.

شو شود در هستی یک راز است .شو شود (کن‌فیکون)فقط مال خداوند نیست.مال انسان نیز هست.ولی برای انسان‌ها  یک‌زمان و شرایطی می‌خواهد.پس ما هرچه بگوییم همان خواهد شد.اگر بگوییم مشکل ما حل نمی‌شود مشکل ما هرگز حل نخواهد شد.اگر بگوییم بیماری‌مان خوب نمی‌شود آن بیماری هرگز درمان نمی‌شود باید امید داشته باشیم.

پس‌تصویر از ماست که چه تصویری یا چه نقاشی‌ای را ترسیم کنیم. در هر موضوعی هرچه فکر کنیم همان خواهد شد.پس برای اینکه تصویر به وجود بیاید باید اول تفکر کرد.چیزی که وجود دارد این است که ما درگیر یکسری از مسائل و مشکلات هستیم.وقتی مسئله و مشکلی هست تمام انرژی را صرف این می‌کنیم که چرا این مشکل به وجود آمده است.مهم است که فکر کنیم چرا مشکل به وجود آمده ولی مهم‌تر این است که فکر کنیم چگونه مشکل حل شو.د.به هر دلیلی سقف اتاق ریخته و باید سقف را درست کنیم وقتی درست کردیم آن‌وقت می‌توانیم فکر کنیم که چگونه و چه‌کاری انجام دهیم که سقف نریزد.

چیزی که مهم است این است که مشکل را حل کنیم و بعد برسیم به این‌که چرا مشکل به وجود آمده است.

کسی که مشکل دارد از قیافه‌اش معلوم است و قیافه‌اش ناآرام است .همه‌جا دنبال صلح و آرامش هستیم .در اثر ایجاد مشکل در زندگی هرج‌ومرج به وجود می‌آید باید ارزیابی کنیم در چه شرایطی هستیم،در چه نقطه‌ای هستیم و حرفمان این است که کجا می‌خواهیم برویم.اگر هرروز بگوییم هرچه خدا می‌خواهد یا بخواهد فایده‌ای ندارد.خداوند به تو اختیار داده و راه را نشان داده خودت باید انتخاب کنی.پس ما باید حلش کنیم که کجای کار قرار داریم و هدفمان چیست.

برخی از انسان‌ها می‌خواهند یک‌روزه مشکل را حل کنند ولی امکان‌پذیر نیست.حل بعضی از مشکلات و مسائل در طول چند روز و باید زمان بدهیم تا مشکل حل شود.اول باید فکر کنیم که آیا می‌خواهیم فکر کنیم.اگر می‌خواهیم فکر کنیم به چه موضوعی فکر کنیم.

فکر باید مثل تابلویی باشد که به درد گالری بخورد و قابل‌عرضه باشد.گاهی ممکن است فکری کنید که به درد نخورد به یکسری چیزها نباید فکر کنید چون وقت ما را می‌گیرد.به چه چیزهایی نباید فکر کرد؟مثلاً مریضی‌ای گرفتیم نباید به آن فکر کنیم.افکارمان به‌گونه‌ای است که می‌خواهیم کاری کنیم که مورد تأیید دیگران قرار بگیریم.مشکلات زندگی نشان می‌دهد که خوب فکر نکرده‌ایم.

ما باید نقشه‌ای بریزیم که چگونه مشکل را حل کنیم. ممکن است نقشه شما به‌گونه‌ای باشد که چند سال دیگر به نتیجه برسد.باید نقشه‌ها حساب‌شده و ماهرانه باشدکه شکست نداشته باشد.نمی‌خواهیم یک نقشه بسیار بزرگ بکشیم.نقشه‌ای بریزیم که مشکل را به‌آرامی حل کنیم.اگر هر مشکلی از سنگ هم سخت‌تر باشد می‌توانیم با همان آب،سنگ را خردکنیم.باید واقع‌بینانه به قضیه نگاه کنیم.اگر خوب نگاه کنیم ،می‌بینیم که با خواست و اراده مشکل را نمی‌توان حل کرد.بااراده نمی‌توانیم از درخت بالا برویم،باید قدرت بدنی و قوت و فوت‌وفن و هدف مشخصی داشته باشیم تا مشکل حل شود.

مشورت می‌کنیم ولی تصمیم نهایی را خودمان می‌گیریم.که اعتمادبه‌نفس ما بالا برود.خلقت، سازمان و تشکیلاتی است که به‌دقت کارش را انجام می‌دهد.و اگر به‌طرف ارزش‌ها بروید موردحمایت نیروی مافوق قرار می‌گیرید.اگر چشم دل را بازکنید نیروی قدرت مطلق را می‌توان حس کرد.اگر ما به خدا توکل کنیم در خیلی جاها می‌توان آن را حس کرد و لمس کرد و می‌تواند به ما خیلی یاری برساند و یک تکیه‌گاه مناسب برای ما است.و برای این نیرو ،دین و مذهب و نژاد و قوم فرقی نمی‌کند.

اگر مشکلی یا مطلبی در زندگی‌مان داریم یا زندگی‌مان آشفته است به خاطر آن اندیشه و فکری است که خودمان به وجود آورده‌ایم.

بنابراین با تفکر و اندیشه و درایت می‌توان بهترین مسیر را به وجود آورد.اگر می‌خواهید به کسی ناسزا بگویید اول تفکر کنید .هر قولی می‌دهید و هر حرکتی انجام می‌دهید اول تفکر کنید.

انسان‌هایی که کمتر دچار مشکل می‌شوند عقلشان قبل از زبانشان است ، قبل از اینکه کلامی بگویید ابتدا با عقل آن را بررسی کنید سپس به زبان بیاورید.

با تفکر می‌توان به‌فرمان عقل رسید ما همان چیزی هستیم که فکر می‌کنیم.تفاوت بین انسان‌ها و موجودات دیگر در همین تفکر است.

منبع وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

رمضان

فرا رسیدن ماه مبارک رمضان بر همگان مبارک باد. کلاس های آموزشی کلینیک از امروز طبق روال سابق(17:30 الی 18:30) برگزار خواهد شد و همچنین کلاس های مثنوی از ساعت 16 الی 17 فعالیت خود را آغاز می کند.
ادامه مطلب...

تغییر حس

حس اولین قوه به کار گیری عقل است. اطلاعات توسط حس (گیرنده و فرستنده) دریافت می شود و سپس مفاهیم مرتبط با دریافت های موجود توسط عقل تداعی خواهد شد.
ادامه مطلب...

ساعت برگزاری کلاس ها در ایام عید

سلام به همه دوستان، سال نو مبارک همگی باشه. کلینیک در ایام تعطیلات از ساعت 10:30 الی 16 در خدمت بیماران محترم خواهد بود و همچنین کلاس های درمانی از 14 الی 15:30 تشکیل خواهد شد.(این ساعات مختص ایام عید بوده و از چهاردهم به روال قبل برخواهد گشت.)
ادامه مطلب...

وادی یا راه یازدهم

چشمه­ های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می­رسند.

آنگاه که روشنایی آبستن تاریکی بود، اهریمن از فرمان سرپیچی کرد. گویی نقطه­ ای سیاه و تاریک از دل روشنایی ها زاده شد و حرکت خود را آرام و خزنده برای تاختن به جهان روشنایی­ ها آغاز کرد تا ظلمت و تاریکی را گسترش دهد و برتری خود را نسبت به انسان در مقابل قدرت مطلق، به اثبات برساند.

اهریمن، یاران و نیروهایی را در لامکان گرد آورد و گفت:

به انسان یک ویژگی داده شده که ما فاقد آن هستیم و ما برای اثبات شایستگی و برتری خود بایستی انسان را از طریق الهام و القاء، از سیر صعودیش منحرف نماییم.

ما فقط از طریق الهام و القاء می­توانیم او را به طرف ضدارزش­ها سوق دهیم؛ به عبارت دیگر، تنها می­توانیم از او دعوت کنیم، ما اجازۀ اقدام دیگری را نداریم چون اختیار انسان محترم شمرده شده ­است.

مطمئن باشید انسانهای زیادی به جرگۀ ما خواهند پیوست؛ زیرا انسان موجودی است با دو ویژگی، خوبی و بدی.

آنها موجوداتی حریص، زیانکار، ناسپاس و پنهان کنندۀ خدای خود هستند، مگر اندکی از آنها که عمل صالح انجام می­دهند و دیگران را به صبر و محبت توصیه می­کنند.

از آنجایی که قلمرو جهان مادی و جسم خاکی یا مادیات به انسانها داده شده، لذا کلیدی­ترین موضوع، ماده و مادیات است.

توجه داشته باشید به انسان هشداری هم بدین مضمون داده شده است:

 اگر بر مادیات سوار باشی نیمی از قدرت اهریمن را شکست داده­ای؛ اما اگر مادیات بر تو سوار باشد، بدان که صددرصد تو را شکست خواهد داد.

از اسب پیاده شدن، همانقدر مهم است که بخواهی بر اسب سوار شوی.

اهریمن این گونه ادامه داد:

انسانها با قوانینی بسیار مستحکم که از طرف قدرت مطلق اعلام گردیده، در حال زیستن و فراگیری هستند و نابودی این قوانین امکان­پذیر نیست؛ ولی تحریف و مخدوش کردن آنها میسّر است.

تعادل؛ قانون است ولی افراط و تفریط، خواست ما.

یورش آغاز گردید؛ بازار دروغ، کینه، دشمنی، خیانت، حسادت، ترس و اضطراب رواج یافت. خور و خواب، تولید مثل و لذت جویی، مال اندوزی، تصاحب سرزمین­های مختلف، حکم­فرمایی، جنگ و خونریزی توسط بشر بالا گرفت، گویی درب­های الهامات الهیِ آسمان به سبب نافرمانی بشر و نفوذ نیروهای اهریمنی بسته شد و قدرت در جسمیت، تحت فرمان نیروهای مخرب قرار گرفت و برای اینکه انسان را به سمت افکار خود سوق بدهند، برای آنها وسایل خوشی و لذتهای زودگذر گوناگونی را مهیا کردند.

در این شرایط؛ الهامات خیر و مثبتِ کمی ارسال می­شد و همۀ موجودات به خصوص انسان، بسیار در درد و رنج بودند. هر کس توان مالی و اندیشۀ بسیار داشت، می­توانست بماند و در نبود اینها شکست حتمی بود.

جدال برای بدست آوردن بود؛ برای نگهداری، چندان نیرو به خرج نمی­دادند. طوری بود که گویی اهریمن­ها در قلمرو الله شورش کرده­اند.

در این وضعیت؛ انگشت اهریمن به طرف خطرناکترین و مهلک­ترین موضوع نشانه رفت و تیر زهراگین خود را که مربوط به جادوی هفت رنگ بود رها نمود و جادوی هفت رنگ، چیزی نبود مگر خمر!

خمر به مفهوم حجاب، پرده یا پوشش است؛ یعنی آنچه که روی اندیشه، عقل و شخصیت انسان را بپوشاند، بطوریکه خوب را از بد و زشت را از زیبا و راست را از دروغ تشخیص ندهد.

مثل؛ تریاک، حشیش، کوکائین، مشروبات الکلی، گیاهان و قارچهای توهم­زا، و حتی افکار و اندیشه­های مسموم­ و مخرب، و در نهایت مواد مخربی که در آینده به دست بشر به صورت صنعتی ساخته خواهد شد که در خارج کردن انسان از حالت تعادل، نقش بسزائی خواهد داشت که تحت نامهای مجاز و غیرمجاز ارائه خواهند شد.

در این هنگام اهریمن از این میان، وجود گلی زیبا و وحشی به نام خشخاش را که یکی از مفیدترین و شفابخش­ترین و مهمترین گیاهان دارویی بود، مطرح کرد و گفت:

اگر این گیاه در دست حکیم حاذق باشد، شفاست و حیات است و اگر به دست مردم عادی باشد، زهریست شیرین و به ظاهر گوارا!

و دوباره گفت:

این گیاه را و همینطور سایر مواد را در میان مردان، زنان، پیران و جوانان نیرومند و سالم، به بهانۀ سرخوشی و رسیدن سریع به محدودی از خواسته­هایشان هدیه کنید و دعوت به استفاده کنید تا جنگاورترین و متفکرترین و زیباترین انسانها را تبدیل به ترسوترین و بدبخت­ترین و زشت­ترین انسانها گرداند.

فرمان اهریمن اجرا شد و در طی هزاران سال، انواع خمر گسترش یافت و مردان و زنان و پیران و جوانان بسیاری را به اعماق تاریکی­ها سپرد.

در این شرایط اهریمن لبخندی زد و گفت:

مرحلۀ دوم خمر را اجرا کنید!

ناگاه یکی از متخصصین از میان جمع متخصصین دانشمند با کمال نادانی گفت؛ من از عصارۀ تریاک ماده­ای را کشف کرده­ام که برای درمان اعتیاد به تریاک مفید است. بلافاصله دیگران باور کردند و هروئین پا به عرصۀ حیات گذاشت که دهها بار مخرب­تر از تریاک و هر نوع مواد اعتیادآور دیگر بود که تا آن زمان شناخته شده بود.

باز اهریمن لبخندی زهراگین زد و گفت:

مرحله یا فاز سوم را آغاز نمائید!

اینبار خطرناک­ترین و مهلک­ترین مواد خمر صنعتی را در آزمایشگاههای علمی تولید کنید و تحت نام و پوشش داروهای مفید و شفابخش و نیروزا مثل اکستازی، شیشه و ... به جوامع مختلف سرازیر نمائید تا پول فراوانی برای خودتان و قتل و جنایت و دیوانگی و فساد را برای بشریت به ارمغان بیاورد. زود باشید، شروع کنید!

حال ای عزیز، اگر این موضوع را واقعیت مسلم بگیریم، باز هم حقیقت جای دیگر و چیز دیگر و هدف دیگری است؛ زیرا خداوند، حکیم و دانا و تواناست و خود تدبیر می­کند و او وجود نیروهای تخریبی و انسانهای پلید و اهریمنی را برای وجود هستی به عنوان یک نیروی مکمل، لازم دانسته تا انسان به درجه­ای از فهم برسد و با استفاده از عقل سلیم به جایگاهی برسد تا بداند کدام کار درست و کدام کار غلط است و توان اجرای عمل سالم را نیز داشته باشد.

بنابراین ما برای خروج از ظلمت و این جهنم، هیچ راهی نداریم؛ مگر اینکه به ریسمان الهی چنگ بزنیم، که اصل ریسمان الهی، محترم شمردن و اجرای فرامین و قوانین اوست. این قوانین به گونه­ای است که از بدوی­ترین تا   متمدن­ترین و از بی­دین­ترین تا دیندارترین مردمان، همه و همه آنها را قبول دارند، چون کاملاً پسندیده و عقلانی هستند.

قوانین چه می­گویند؟:

می­گویند؛ دروغ نگو، دزدی نکن، خودبین مباش، ربا نخور، گمان بد مبر،   رشوه نخور، عیب جو نباش، کم­فروشی نکن، ترش­روی مباش، فساد نکن،   مواد مخدر مصرف نکن، پیمان­شکن مباش، خیانت نکن، حق را ناحق نکن، عدالت خواه باش، مهربان باش، به درماندگان کمک کن، تفکر کن و تعقل کن.

حال اگر هر فردی در هر دین و مذهبی، تمام مراسم آئینی و ظاهری دین خود را به جا آورد؛ ولی قوانین ذکر شده را محترم نشمارد و اجرا نکند، بی­دین­ترین فرد و از پیروان اهریمن خواهد بود.

بنابراین اجرای قوانین توسط انسان شرایطی را برای او به وجود می­آورد تا در بهترین حالت، به زیستن ادامه دهد.

و امّا تاکنون ده وادی را پشت سر گذاشته­ایم که تمامی آنها برگرفته از قوانین می­باشند و قادر هستند ما را از ظلمت خارج کنند تا به طرف نور حرکت کنیم.

وادی اول؛ با تفکر ساختارها آغاز می­گردد، وادی دوم ... و وادی دهم؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست، که آموختیم برای تغییر صفت گذشته، تنها یک راه وجود دارد و آن هم تهذیب اخلاق و یا پالایش به مفهوم تزکیه می­باشد.

برای انجام این مهم یا تزکیه؛ تفکر سالم، ایمان سالم، عمل سالم، حس سالم، عقل سالم و عشق سالم همراه با آموزش و تجربۀ مفید لازم است که به آرامی همۀ این موارد را در طول زمان فرا می­گیریم.

در وادی یازدهم؛ قانون چشمه­های جوشان و رودهای خروشان که همه به بحر و اقیانوس می­رسند، مطرح می­گردد.

چنانچه وادی­های گذشته و موارد فوق­الذکر را به انجام رسانده باشیم و یا به انجام برسانیم، قطعاً تبدیل به چشمه­ای جوشان و سپس رودی خروشان      می­گردیم و اگر جام ما در شروع وادی اول، خالی و یا هم اکنون نیمه پر باشد، عاقبت با تلاش و کوشش خودمان و با تزکیۀ لازم و امیدواری به زندگی پُر خواهد شد.

اکنون برای اینکه شرایط و چگونگی تبدیل شدن انسان به چشمۀ جوشان را مطرح کنیم، چشمه­های جوشان طبیعت را الگو قرار می­دهیم و آنها را بررسی می­کنیم.

یک چشمۀ جوشان، بایستی دو ویژگی داشته باشد:

  1.  منابع آب ذخیره شده.
  2.  اختلاف ارتفاع یا اختلاف پتانسیلِ منابع آبی با دهانۀ خروجی چشمه به منظور ایجاد فشار برای جوشش چشمه.

بنابراین انسان هم برای اینکه تبدیل به چشمۀ جوشان گردد، همانند چشمۀ آب، نیاز به دو ویژگی دارد.

  1.  منابع اطلاعاتی صحیح در مسیر دانایی.
  2.  اختلاف پتانسیل درونی و بیرونی برای کسب انرژی.

در مورد منابع اطلاعاتی صحیح برای رسیدن به دانایی، تاکنون به قدر کفایت در وادی­ها و جزوۀ یک و دویِ جهان­بینی بحث کرده­ایم و امّا در مورد اختلاف پتانسیل یا اختلاف ارتفاع، کمی توضیح می­دهیم:

انرژی پتانسیل؛ مربوط به اختلاف ارتفاع است، به همین دلیل منابع آب را در ارتفاع قرار می­دهند تا انرژی پتانسیل فراهم شود و آب با فشار از لوله­ها خارج گردد.

به انرژی یا قدرتی که باعث می­شود آب با فشار از لوله خارج گردد، انرژی پتانسیل گفته می­شود.

بهرحال برای انسان هم می­توان این انرژی پتانسیل را به گونه ­ای دیگر توصیف کرد تا موضوع را متوجه شویم، زیرا ما شدیداً به این نیرو نیاز داریم.

اگر انسان از نظر درونی و بیرونی جایگاه خود را به طرف ارزش­ها تغییر بدهد و صعود کند، در او ایجاد انرژی می­نماید که این انرژی بستگی به تغییر جایگاه دارد؛ مثل فردی دیپلمه که در دانشگاه قبول می­شود، یا ورزشکاری که در مسابقات قهرمان می­شود، یا کودکی که صاحب دوچرخه می­شود و یا بیماری که پس از سالها بیماری به درمان می­رسد.

این موضوع یکی از شاهکارهای کسب انرژی برای انسان است که بلافاصله پاداش خود را از کارهای خوب می­گیرد.

برای نمونه فردی که یکصد کیلوگرم وزن دارد و اقدام به کاهش وزن می­کند، اگر پس از گذشت یک ماه موفق شود مثلاً سه کیلوگرم از وزن خود را کاهش دهد، این عملِ کاهش وزن در او ایجاد انرژی پتانسیل می­کند که باعث بوجود آمدن قدرت و اعتماد به نفس زیادی در شخص می­گردد.

پس از گذشت زمانی نسبتاً کوتاه اگر شخص اقدامات کاهش وزن خود را متوقف کند، این انرژی ذخیره شده به اتمام می­رسد؛ بنابراین عملیات کاهش وزن بایستی تا زمانیکه شخص به وزن مطلوب می­رسد ادامه داشته باشد، البته کاهش بایستی در طول زمانِ مطلوب و به آرامی انجام پذیرد.

حال اگر شخص دست از تلاش بردارد و به وزن گذشته برگشت نماید، اختلاف پتانسیل را از بین برده و این مسئله باعث ایجاد غم و اندوه و عدم اعتماد به نفس در او می­گردد و یا مثل شخصی که در یک سیستم، فردی عادی است و موقعی که یک مسئولیت کوچک به او داده می­شود، بلافاصله جایگاه او از حالت سکون تغییر می­کند که باعث ایجاد اختلاف پتانسیل در جایگاه درونی و بیرونی او می­شود که سبب شادی یا کسب لذت در او می­گردد.

این موضوع از مسئولیتهای کوچک تا مراتب خیلی بالا ادامه دارد؛ بهمین دلیل در کنگره می­گویند هر کس خدمت کند حالش خوب می­شود، بخصوص خدمت داوطلبانه که تغییر جایگاه را به ارمغان می­آورد.

این خدمت ممکن است از جارو کردن و شستن زمین آغاز گردد و به مراتبِ بالاتر برسد. وقتی که کسی خدمت می­کند؛ دیگران برای او ارزش قائل هستند، دوستش دارند و این سبب ایجاد انرژی در او می­گردد.

بنابراین برای چشمۀ جوشان شدن؛ بایستی مرتباً با حرکتهای سالم، ایجاد اختلاف پتانسیل نمود تا انرژی لازم برای ادامه، مهیا گردد.

همانطوریکه گفته شد انرژی پتانسیل در انسان در اثر تغییر جایگاه و یا به زبان فیزیک، تغییر ارتفاع به وجود می­آید؛ اگر این تغییر جایگاه به طرف ارزش­ها و یا بالا باشد باعث صعود می­گردد و انرژی پتانسیل مثبت را به وجود می­آورد که در انسان باعث ایجاد لذت و کسب آرامش می­گردد و اگر به طرف ضدارزش­ها و یا پائین باشد، مثل مصرف الکل و مواد مخدر، دزدی، رشوه خواری، خراب کردن حال دیگران و ... باز هم برای فرد در اثر ایجاد اختلاف ارتفاع به طرف پائین و یا تغییر جایگاه انرژی پتانسیل، انرژی از نوع منفی مهیا می­گردد که باعث ایجاد لذتی می­شود که معمولاً با دلهره همراه است.

اگرچه این انرژی را انرژی منفی اطلاق می­کنیم، ولی بهرحال انرژی، انرژی می­باشد؛ ولی چون در نهایت این انرژی باعث تخریب خود فرد می­گردد آن را انرژی منفی نامیده­ایم، مانند نارنجکی که اول پوستۀ خودش را قطعه قطعه می­نماید و بعد دیگران را، و در نتیجه، انرژی منفی در دراز مدت، شخص را به باتلاق و یا گنداب هدایت می­کند.

انرژی منفی معمولاً از طریق تخریب خود و یا دیگران و یا به عبارتی از طریق سرقت به وجود می­آید.

مثل کسی که حق و یا حقوق و یا اموال و یا حال دیگران را سرقت می­نماید و یا انرژی ذخیره شدۀ خود را از طریق مصرف مواد مخدر و یا ناامیدی و ناله کردن، زد و بند، سرقت، ربا خواری و رشوه خواری به دست می­آورد و یا فردی که با خراب کردن و یا گرفتن حال دیگران، کسب انرژی می­نماید.

بنابراین هر کس؛ با تدبیر و یا بدون تدبیر، با عقل و یا بدون عقل، با عشق و یا بدون عشق، با ایمان و یا بدون ایمان، با تفکر و یا بدون تفکر، با حس درون و یا با حس بیرون، هر چند کوچک، گویی مانند چشمۀ آب عمل می­کند که این موضوع مربوط به خواسته­ ها و مراتب نفس شخص می­باشد.

یکی چشمه­ای خشک و خنثی، یکی چشمه­ای با آب زلال و یکی چشمه­ای با آب گندیده و دیگری چشمه­ای با آب زهراگین.

بنابراین خلقت؛ وجود نیروی منفی و ظلمت را برای ایجاد انرژی پتانسیل به عنوان یک نیروی مکمل، لازم دانسته و هر کس و یا هر نفس، خود اختیار کامل دارد تا انتخاب کند؛ زشتی را یا زیبایی را، بدی را یا نیکی را، کژی را یا    راستی را، حقارت را یا سرفرازی را، ترس را یا شجاعت را، عشق را یا نفرت را و در نهایت دوزخ را یا فردوس را.

بنابراین گویی قانون اصلی خلقت به زبان بی زبانی چنین بیان می­کند:

کسانی که همیشه در حال بازپرداخت آنچه که دریافت نموده­اند هستند، چه مادی و چه معنوی (حداقل زکات آن)؛ همیشه مانند چشمه­ای زلال و سرشار از انرژی و شادی و شعف هستند و کسانی که هر چه دریافت می­نمایند، درعوض هیچ گونه پرداختی ندارند و همه چیز را برای خود و یا خانوادۀ خود می­خواهند، گویی تبدیل به شوره­زار یا کویری می­شوند که هیچ گونه روئیدنی در آن نمی­روید و همیشه در گرمای کویر منتظر طوفان­های شن می­باشند، چون گیاهی نکاشته­اند که از طوفان شن جلوگیری نماید.

همانگونه که چشمه­ها منابع آبی بسیار متفاوتی دارند؛ انسانها هم دقیقاً دارای مراتب دانایی گوناگونی هستند و ما بایستی با دریافت دانش و آگاهی لازم و پیروی از قوانین، مرتباً منابع ذخیره شدۀ درون خود را زیاد و با حرکت­ها و جهش­های لازم، ایجاد انرژی نماییم تا تبدیل به چشمه­ای جوشان گردیم.

حال برمی­گردیم به رود خروشان:

همانگونه که چشمه ثابت است؛ ولی منابع آبی چشمه بایستی جاری گردد و پس از طی مسافتهای زیاد و عبور از مناطق صعب­العبور مثل کوهها، دره­ها، صحراها و بیابانها و شکافتن آنها، خود را به بحر و اقیانوس برساند و اگر چشمه، قدرت جوشش لازم را نداشته باشد، رود جاری شده از آن پس از طی مسافتی، بدون قدرت لازم و بی­پشتوانه می­شود و به یک باتلاق منتهی می­گردد، انسان هم به همین گونه است.

انسان بایستی منابع اطلاعاتی را مرتباً دریافت کند و هیچ گاه نبایستی دریافت او متوقف گردد و با ایجاد حرکت­های آرام، جهش­های لازم برای کسب انرژی را به وجود آورد تا در مسیر زندگیِ بهتر، یعنی همان صراط مستقیم حرکت نماید.

جسم انسان هم از دیدگاهی مانند چشمه ثابت است؛ اما اندیشه و روح و روان او و آنچه او به وجود می­آورد و یا از خود اثر می­گذارد، دائماً در حرکت و پرواز می­باشد.

رود خروشان می­داند که بستر او یا مسیر حرکت او هموار نیست و موانع عظیمی در سر راه او قرار دارد؛ ولی او پروایی در سر ندارد، با تلاش از کوهها و دره­های مخوف عبور می­کند و تمامی سنگها و قلوه­سنگها را کنار می­زند و یا دور می­زند و به سیر خود ادامه می­دهد.

انسان هم بایستی بداند که هرگز مسیر او هموار نیست؛ چیزی که مهم است، خواست و تفکر سالم اوست و با این خواست و تفکر سالم خود، بایستی بداند که با حرکت سالم، اگر چشمۀ وجودی او خالی و یا نیمه پر باشد، با حس سالم و عقل سالم و عشق سالم، عاقبت پر خواهد شد و به مسیر خود ادامه خواهد داد و زیستن را محترم خواهد شمرد.

انسانهایی که زندگی یکنواخت را تکرار می­کنند و هر روزشان مانند روز قبل است و هیچگونه جهشی را انجام نمی­دهند و هیچ تولید و اثری را از خود باقی نمی­گذارند و هیچ آموزشی را دنبال نمی­کنند؛ در حقیقت، انرژی لازم را به دست نمی­آورند؛ به عبارتی این جهش­ها و اثرگذاری­هاست که انسان را سرشار از انرژی می­نماید.

پایان وادی یازدهم

ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی پانزدهم اسفندماه ۱۴۰۰

🔰ششمین جلسه از دور دوم کارگاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر نازی و دبیری موقت مسافر کامران با دستور جلسه سی دی وادی دهم بخش ۱ از آقای مهندس دژاکام در روز یکشنبه مورخ پانزدهم اسفند ماه ۱۴۰۰ راس ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه آغاز بکار نمود. خلاصه سخنان استاد: وادی دهم می‌گوید صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است. در جهان ما سکون معنا ندارد، همیشه به این صورت است که یا درحال صعودی هستیم یا درحال سقوط. اما صفت به چه معناست؟ ویژگی هرچیزی می‌شود صفت آن. برای مثال شیرین بودن قند، صفت و ویژگی آن است که اگر شیرینی را از آن بگیریم دیگر قند محسوب نمی‌شود. در انسان هم همینطور است. برای مثال اگر اعتیاد را از فرد مصرف کننده بگیریم، دیگر آن فرد مصرف کننده نیست. دقیقا این اتفاق در مسیر درمان برای ما می افتد و به همین دلیل اسم مسافر را روی ما می‌گذارند. سازه اعتیاد در درون ما قدرتمند است و برای ازبین بردن آن باید تلاش کنیم. حضور در کلاس، مطالعه و آموزش گرفتن باعث می‌شود سازه اعتیاد به مرور زمان در درون ما ازبین برود و صفت ما تغییر کند. در ادامه با حرکت درست در مسیر ارزش ها و با دوری کردن از ضدارزش ها میتوانیم ذره ذره دیگر صفات منفی خود را تغییر بدهیم. دراین صورت اوضاع برای ما تغییر خواهد کرد و قطعا حال بهتر و آرامش بیشتری خواهیم داشت.
ادامه مطلب...

پشتیبانی