وادی اول (احسان رنجبر)
آقای مهندس در صحبت هایشان گفته اند هر کسی سه وادی اول را کامل یاد بگیرد از اعتیاد رها شده است. این سه وادی تفکر را به ما آموزش می دهد.
شاید انسان ها فکر می کنند در طول زندگی شان در حال فکر کردن بوده اند اما ما حداقل در حوزه ی کاریمان که اعتیاد است فهمیدیم که تفکر درستی نداشتیم چون اگر داشتیم درگیر اعتیاد نمی شدیم و زندگی مان را به سمت نابودی نمی بردیم.
وادی اول می گوید با تفکر ساختارها آغاز می گردد بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود.
باید درست کردن ساختار را یاد بگیرید. باید اول بدانید ساختار چه هست تا درست کردن آنرا یاد بگیرید. حضرت علی میگوید هر چه در جهان بیرون می بینید انسان ها آنها را در درونشان دارند. انسان ها وقتی چیزی را اختراع میکنند از درونشان می سازند برای مثال کامپیوتر شبیه به مغز انسان است ویا مثلاً در بیرون اتحادیه تاکسیران ها را داریم و هدف این اتحادیه گرفتن حق و حقوق تاکسیران ها هست در درون ما هم ذرات نفسی که خواسته ی آنها خشم است دور هم جمع شده اند و ساختاری به نام خشم تشکیل داده اند.
اعتیاد، طمع و یا کمک به دیگران یک ساختار است. ما می گوییم هر ساختاری را که می خواهید بسازید با با تفکر شروع کنید. انرژی شما در طول روز توسط این ساختارها خرج می شود و یا ایجاد می شود. هر کدام از ما انسان ها در روز انرژی محدودی داریم و وقتی به کاری مشغول می شویم در حال خرج کردن انرژی می شویم.
وقتی حسادت می کنیم ساختار حسادت دارد از ما انرژی خرج می کند در مقابل ساختارهای مثبت برای ما انرژی ایجاد می کند یعنی وقتی شما می شتابید برای کمک به دیگران پر از انرژی می شوید بایزید بسطامی میگفت تعجب می کنم که اینجا پر از در و گوهر است ولی کسی توجهی نمی کند این در و گوهر همان انسان های نیازمند کمک هستند. بنابراین این ساختار خیلی مهم است و با تفکر می توانید آنها را بسازید.
بنابراین هدف ما از این کلاس ایجاد ساختاردرمان اعتیاد است اگر این ساختاررا ایجاد کنید مثال بذری است که می کارید و بعد باید از آن مراقبت کنید و آبیاری اش کنید تا انشالله تبدیل به درخت درمان اعتیاد شود. نگهداری کردن کار شماست کار من نیست من به شما فقط مطالبی را انتقال می دهم که بتوانید نگه داری کنید.
یک سری از بچه ها میگویند ببخشید من خراب کرده ام به من که آسیب نمی زنید به خودتان می زنید. شما زمانتان از دست می رود زمان برای ما حکم طلا را دارد و وقتی زمان تمام شود سه تا بعد را از ما می گیرند و می میرید و از این جهان قطع خواهید شد و آن زمان باید ببینید در چه وضعیتی این جهان را ترک می کنید.
حتما کیفیت حال کسی که خرابی دارد با آن کسی که درست مسیر درمان خودش را طی می کند تفاوت دارد، این عدالت خداوند است.
پس تفکر را یاد بگیرید ببینید برای چه می خواهید اعتیاد را درمان کنید و یا برای چه می خواهید مصرف کنید.
به من می گویند که می خواهیم بزنیم که حالمان خوب باشد من می گویم بنده ی خدا حال خوب را در یک بازه ی کوتاه مدت نبین به نظر من کاری کن که حالت در تمام زندگی خوب باشد بدون نیاز به مصرف هر نوع ماده ای. دلیل برای مصرف مواد نیست اگر تفکر کنید به این چیزها می رسید.
انسان ها متاسفانه با تفکر کردن بیگانه اند دنیای ما طوری طراحی شده که هر چی نیاز داریم سریع در اختیارمان قرار بدهد ولی در مورد اعتیاد چاره ای نداریم باید تفکر کنیم.
پرسش و پاسخ :
لازمه تفکر چیست؟
لازمه ی تفکر این است که اهمیت آن را بفهمیم ما در این دنیا همه چیز را از روی عادت انجام می دهیم برای همین است که نمیتوانیم تغییر کنیم. کسانی که اینجا می آیند تغییر میکنند و اطرافیان آنها نیز متوجه می شوند و به آنها این نکته را گوش زد می کنند که شما چقدر تغییر کرده اید چقدر آرام تر شده اید چقدر حالتان بهتر شده است، بیرون از اینجا تغییر کردن به همین راحتی نیست تغییر کردن مقادیر زیادی دانایی می خواهد باید این را متوجه بشوید که برای ایجاد ساختار باید تفکرتان درست شود.
این را که ببینید شروع می کنید به بازسازی خودتان. در این نقطه، تغییراصلی تازه شروع می شود ناگهان می بینید که در درونتان قضاوت ،حسادت ، طمع و همه اینها هست. شروع می کنید به اصلاح این موارد و با اصلاح این ها انرژی تان بیشتر می شود و انرژی زیاد مساوی است با حال خوب و نشئگی.
دلیل اینکه مصرف مواد هم حال ما را خوب میکند به خاطر افزایش انرژی است. ساختارها اگر در انسان متعادل باشد انرژی زیادی را در اختیار انسان قرار می دهید بزرگان هم به همین دلیل می گویند که ما مستیم و مست شراب عشقیم. برای همین است که آنها زیاد در گیر مشکلات نمی شوند ما امیدواریم که درمان اعتیاد باعث شود که افراد اهمیت تفکر را بفهمند.
آنهایی که بعد از درمان می روند و سفر دوم را ادامه نمی دهند این ها تفکر را نفهمیده اند. برای همین است که می گوید همسفر از بندی که آزاد شده ای تو را سرمست نگرداند تازه باید ریشه این چیزها را پیدا کنی. هر چیزی که انسان اهمیت آن را بفهمد می رود و انجامش می دهد. برای مثال آدمها پولشان را بیشتر برای چیزهایی که قابل لمس است خرج می کنند ولی پولشان را برای کلاس های جهانبینی یا کلاس زبان خرج نمی کنند و یا اگر به آنها بگویی برو پیش روانشناس می گوید مگر دیوانه ام و این به دلیل هم این است که اهمیتش را نمی دانند.
انسان ها دوست دارند در مقابل پولی که می دهند یک چیزمادی بدست اورند و متوجه دانایی و این چیز ها نیستند.
سوال: آیا برای تفکر باید ابتدا انرژی داشته باشیم یا با تفکر کردن باید انرژی بدست بیاوریم؟
ببینید برای تفکر کردن ما نیاز به انرژی داریم. یک آدمی که خمار است اصلاً نمی تواند تفکر کند چون انرژی ندارد. اما درمسیر درمان کم کم با افزایش انرژی تفکر کردن را یاد می گیریم و یا همسفران با جهان بینی انرژی شان بهتر می شود. قبل از تفکر حتماً به مقداری انرژی نیاز داریم و تفکری که انجام می دهیم نتیجه اش به صورت انرژی به ما بر می گردد یا آن را از دست می دهیم.
یک معادله ای آقای امین دژاکام دارند در جزوه ی جهان بینی که می گوید نیرو ضربدر مسیر حرکت مساوی انرژی بدست آمده یا از دست رفته.
بیبنید منظور من از تفکر فکر کردن نیست. در تفکر حرکت شکل می گیرد. فکر کردن باعث از دست دادن انرژی می شود. تفکر یعنی اینکه من الان حالم خوب نیست چه کار باید بکنم. اگر نتیجه این شود که باید کلاس هایم را مرتب بروم و دارویم را درست بخورم این به شما انرژی می دهد اما اگر نتیجه اش این بشود که من دیگر نمی توانم و همه چیز برای من تمام شده باعث از دست دادن انرژی می شود.
تمام ساختارهای درون ما در حال داد و ستد انرژی هستند انسان ها همه به دنبال این هستند که انرژی شان را بالا نگه دارند.
سوال : تفاوت تفکر در درون و بیرون چیست، اولویت با کدام است. اول خودمان را بشناسیم تا محیط را یا بالعکس، آیا باید ریشه را در درون پیداکرد؟
هر دوی اینها اولویت دارد ولی ریشه همه ی چیزها در درون است. من اگر در خیابان راه می روم و یک آجر ناگهان به سرم بخورد در درون خودم می گردم، شما مرکز جهان خودتان هستید. شمایید که تعیین می کنید همه چیز را. شما اگر که در زندگی دچار مشکلاتی هستید یک مسئله ای در درون هست، برای مثال اگر من در زمان مصرف دارم در خیابان راه می روم و یکی به من می گوید عملی و من با آن فرد دست به یقه می شوم اما اگر حالا که درمان شده ام یکی به من بگوید عملی دیگر چیزی نمی گویم چون آن گره در درونم رفع شده است اگر آن در درونم باشد ناراحت می شوم. آهن است و آهنربا یعنی اگرکسی به من بگوید دزد شاید من تکان نخورم چون من چیزی در درونم نیست و دنبال دزدی کردن نیستم اما شاید اگر بگوید دروغگو ناگهان بهم بریزم چون یک ساختاری در درونم هست. همه چیز درون است، بیرون آیینه ای است که ما را می برد به درون، هر چیزی که در بیرون شما را آزار می دهد یک گره ای در درون شما دارد.
سوال : رابطه ی تفکر با القا چگونه هست؟
ببینید هستی از نظر القا کاملاً فعال است و دائم ما درمعرض القاهای محیطی قرار داریم اگرمحیط به ما غلبه کند تحت تاثیر آن قرار می گیریم اما اگر تفکر و دانایی ما قوی تر باشد ما القا را رد میکنیم و محیط را تحت تاثیر قرار می دهیم و آسیبی نمی بینیم. کسی که دو هفته است درمان خود را شروع کرده اگر برود کنار یک مصرف کننده بشیند ممکن است او هم مصرف کند اما اگر منی که هشت سال از رهایی می گذرد این کار را بکنم اتفاقی نمی افتد. ما دائم در حال القاء کردن به دیگران و تاثیر از محیطیم. القا دو نوع است مثبت و منفی، القا مثبت همان الهام است. بیشتر القاهای ناگهانی منفی است. القاهای الهی در بلند مدت انجام می شود و زمان می برد تا در درونتان ایجاد شود.فرد چه بخواهد چه نخواهد آنچه در درونش دارد به شما القا می کند. اگر من عشق داشته باشم به شما عشق القا می کنم و اگرنفرت در درونم باشد به شما نفرت القا می کنم.
یک تحقیقی در روانشناسی انجام شده که نشان می دهد نگاه کردن اخبار باعث زیاد شدن استرس، بیماری های قلب و عروقی و .. می شود و بی نهایت چیز بدی است. این ها را از زندگی تان حذف کنید اگر به تلویزیون عادت کرده اید فیلم های دریا و جنگل همراه با موسیقی های بدون کلام و درست بگذارید پخش شود انرژی محیط خانه تان تغییر خواهد کرد. من دو ساختار مافیایی بسیار مهم را شناسایی کرده ام یکی شرکت ها دارویی یکی اخبار، کلاً دنیا پر از مافیاست.
دیدگاه (3)
👏👏
بسیار عالی و آموزنده بود..مرحبا
👍🌹