مصاحبه با خانم نازی از رهایافتگان کلینیک شفای سبز
اعتیاد یک بیماری است
افراد بسیاری در جامعه امروز ما با بیماری اعتیاد دستوپنجه نرم میکنند. طوری که به گفته خودشان راههای بسیاری را برای رهایی از آن تجربه کردهاند که اغلب بدون نتیجه بوده است؛ اما خبر خوب این است که سالهاست مصرفکنندگان مواد مخدر با روش درمان تدریجی یا همان DST به درمان میرسند که شاید این تعداد بالغبر 20 هزار تن باشد. خوشبختانه در مرکز شفای سبز نیز این متد اجرا میگردد و مصرفکنندگان به درمان میرسند؛ طوری که تابهحال بیش از دهها تن از مصرفکنندگان به درمان کامل رسیدهاند.
آنچه پیش رودارید گپ و گفتی است خودمانی با یکی از درمان شدگان مرکز شفای سبز که شمارا به خواندن آن دعوت مینماییم.
بهعنوان سؤال اول؛ لطفاً برای ما بگویید چرا تصمیم به درمان اعتیاد خود گرفتید؟
خب مواد، دیگِ حالم رو خوب نمیکرد.
منظورتون چیه؟! یعنی از مصرف مواد مخدر لذت نمیبردید؟
قطعاً لذت میبردم و انرژی زیادی برای کارام داشتم؛ اما اینها همه در شروع مصرف بود. این مسئله رو مصرفکنندهها خیلی خوب میفهمند. مواد مخدر در شروع مصرف انرژی زیادی به انسان میده اما در ادامه چند برابرش رو پس می گیره. منم بعد از شانزده سال مصرف تریاک، بهعلاوه دو سال و نیم متادون، دیگِ واقعاً حالم خوب نبود.
چطور بودید؟ یعنی چی که حال تون خوب نبود؟
در زندگیام تعادل و آرامش نداشتم. همه زندگیام در تهیه و استفاده از مواد خلاصه میشد. اصلاً حواسم به زندگی و بچه هام نبود. وظایفم رو نمی تونستم انجام بدم.
به نقطهای رسیده بودم که مواد مخدر برای من نسبت به همهچیز، حتی خودم، ارجحیت داشت. خودم را بهکل، فراموش کرده بودم.
سالهای آخر، مواد حالم را خوب نمیکرد و من چون یک «زن» بودم، تهیه مواد برایم سخت بود. نمیتوانستم در خیابان به دنبال فروشنده باشم. به همین خاطر به دنبال یکراه چاره بودم تا بتوانم از این وضعیت راحت شوم.
در حین مصرف تریاک، به یک مرکز درمانی مراجعه کردم. پزشک آنجا به من متادون داد. میزان، دفعات و مقدار آن، مشخص نبود. دو سال و نیم به همین منوال متادون مصرف کردم. مصرف متادون بهشدت به من آسیب زد. آسیبی که حتی در دوران مصرف مواد (تریاک) هم سابقه نداشت. دائماً در خواب و چرت بودم و مدام به دنبال راه چاره.
اینجا رو چطور پیدا کردید؟
دورادور شنیده بودم که روشی وجود دارد با عنوان روش درمان تدریجی (Dst)؛ جایگزینی دارو، طی یازده ماه. چون در این منطقه بودم (نارمک) در گوگل جستجو کردم و نزدیکترین کلینیک را به من، کلینیک شفای سبز نشان داد. فردای همان روز تماس گرفتم و حضوری مراجعه کردم. من جریان بیماری خودم را گفتم، پزشک و روانشناس مرکز، روش درمان تدریجی را برای من توضیح دادند و من درمان رو شروع کردم.
برای مراجعهکنندگان، باور درمان، بسیار سخت است. شما چگونه درمان را باور کردید؟
دیگران را نمیدانم؛ اما خود من، چارهای جز باور نداشتم؛ به عجز رسیده بودم؛ بنابراین پذیرفتم که بیمار هستم و نیاز به درمان و کمک دارم.
چه تاریخی آمدید؟
29/9/96
آن زمان (زمان مراجعه) فکر میکردید که روزی درمان شوید، طوری که دیگر نیاز به مواد مخدر نداشته باشید؟
درمان آرزویم بود ولی فکرش را نمیکردم؛ اما خودم را تسلیم کردم. دیگر به عجز رسیده بودم، خسته شده بودم و واقعاً خواهان و طالب درمان بودم. میدانستم که مسیر دشواری است اما وقتی با چند تن از درمان شدگان آشنا شدم، آنها را برای خود یک الگو قراردادم و آنها برای من مانند آیینه بودند؛ همچنین خود راهنمایم.
شما در کلاسهای جهانبینی مرکز شرکت دارید. کلاسها را چگونه میبینید؟
خب کلاسها نقش کلیدی در درمان من داشت. چراکه درمان تنها با دارو صورت نمیگیرد. باید نسبت به این بیماری، آگاهی و دانش کسب کرد. در این کلاسها من با جسم، ذهن و روانم آشنا شدم. به جرات میگویم که در این کلاسها، روش درست زندگی کردن را آموختم.
الآن که درمان شدهاید، اوضاع زندگیتان چگونه است؟
من نمیخواهم بگویم کاملاً زندگیام بر وفق مراد است. مشکلاتم هست؛ سختیهایم هست؛ اما اینجا آموختم که زندگی بدون چالش و مشکل نمیشود. من اینجا صبر و تحمل را یاد گرفتم. قوانین زندگی را یاد گرفتم. یاد گرفتم به مشکلات زمان بدهم و با تفکر سالم و سازنده، در پی حل آنها قدم بردارم.
یادم است در زمان مصرف، کارهایم را بلافاصله و بدون تفکر انجام میدادم؛ خب ما مصرفکنندهها یک مقدار هیجانی هستیم؛ اما الآن یاد گرفتم که به مسائل زندگی زمان بدهم، تفکر کنم و راهحل منطقی برایشان پیدا کنم. اینگونه مسائل زندگی را بررسی کردن، به انسان آرامش و قدرت میدهد؛ طوری که خیلی از اطرافیانم متوجه این تغییر بزرگ در درون من شدهاند. باور کنید تمام این 60 سال عمرم هیچچیزی باارزشتر از این آرامش پیدا نکرده بودم.
نگاه شما بهعنوان یک زن به اعتیاد چیست؟ آیا این بیماری مختص به مردان است؟!
نظر من این است که این بیماری زن و مرد نمیشناسد. باید قبول کنیم که اعتیاد نیز مانند سایر بیماریها، یک بیماری است. شما وقتی کلیه درد دارید و به دکتر میروید، آیا میپرسند شما زن هستید یا مرد؟!
چه مرد و چه زن، باید بپذیریم در اثر سالها استفاده از مواد مخدر، جسم و روانمان را مریض کردهایم و برای درمان باید به متخصص آن رجوع کنیم. مثل سایر بیماریها؛ «این شرط اول درمان است».
خیلیها با خودشان صادق نیستند و نمیتوانند این مهم را بپذیرند. گرچه من اینجا خانمهای زیادی را دیدهام که برای درمان اقدام کردهاند؛ امیدوارم همگی با تلاش خودشان درمان شوند و به حال خوش برسند.
شما کلینیک را محل مناسبی برای حضور خانمهای مصرفکننده میبینید؟
بله؛ صد در صد. چه برای خانمهایی که همراه بیماران (همسران یا مادران مصرفکنندهها) میآیند، چه برای خانمهای مصرفکننده. چون این راهی است که برای همه قابل انجام است بهصورت تدریجی زیر نظر دکتر و روانشناس کلینیک انجام میشود و خیلیها را دیدم که با این روش درمان شدهاند؛ منجمله خود من.
از اینکه در این گفتگو شرکت کردید بسیار از شما ممنونم. اگر حرفی در پایان دارید بفرمایید.
خواهش میکنم. منم از مدیریت مرکز شفای سبز، آقای دکتر فتحی؛ راهنما و مشاور مرکز، آقای احسان رنجبر صمیمانه تشکر میکنم.
و به خودم افتخار میکنم که در این مرحله از زندگی، با تمامی مشکلات، حالم خوب است. من این حال خوب را با هیچچیزی عوض نمیکنم. چه چیزی از این بهتر که حالم خوب است.
اما باید بگویم که حال خوش بها دارد و بهای آن چیزی جز تلاش و خواست خود فرد نیست. به قول استاد، بهشت را به بها میدهند نه به بهانه.
خیلی ممنون
دیدگاه (3)
تا باد چنین بادا…
تبریک به خانم نازی. انشالله در مسیر زندگی و آموزش های قوانین آن ثابت قدم باشید.
سلام ودرود ، آرزوي موفقيت براي خانم نازي وتمامي دوستاني كه درحال طي پروسه درمان خود هستندو تمامي عزيزاني كه در كلينيك محترم شفاي سبز زحمت ميكشند همچنين آرزوي سلامتي و تندرستي و توفيق روز افزون براي استاد ارجمندوبزرگوار جناب احسان رنجبر خداوند شماراحفظ كند.