وادی سوم
باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند.
ما با شروع زندگي در اين وادي براي خود آغازي تازه داريم. آغازی که ما را به سلامتی، صلح و آرامش و آسایش برساند.
اميدوار هستيم كه شما هم با نگاه كردن به طبيعت به ابعاد گستردهاي برسيد و چون اصوات موسيقي در جهانِ خود بدرخشيد و خود كليد مسير اصلی راه خود را بيابيد.
ما نيك ميدانيم كه انسان اگر خود جستجو نكند؛ حتي اگر با همۀ كاوشگران ماهر نيز همنشين باشد، به موضوع واقعي نميرسد.
از مطالب فوق چنين استنباط مي شود و عملاً ما هم به اين نتيجه رسيدهايم كه در حل مشكل خودمان، بالاترين نقش بر عهدۀ خود ما ميباشد و اگر تصور كنيم که بايستي دیگران بیایند و مشکل و یا مشکلات ما را حل نمایند، بسيار در اشتباه هستيم.
ما بایستی بدانیم که برای حل هر مشکل، بيشترين بار بر دوش خود ما ميباشد و خود ما بايستي بيشترين تفكر و کوشش را براي حل آن بنمائيم.
مسئوليت اين كار بر عهدۀ هيچ شخصي نخواهد بود؛ مگر شخص شخیص خودمان! البته ما هرگز نميتوانيم منكر كمك و همدردي و ياري ساير انسانها و یا اعضای خانواده باشيم؛ ولي بايستي به اين نکته توجه کامل داشته باشيم كه نقش اولِ مسئولیتها و یا وظیفۀ حل مشکلات، بر عهدۀ خود ماست؛ زیرا ما به این حیات آمدهایم تا روش حل مشکلات را بیاموزیم، بنایراین بایستی با تفکر و سعی و تلاش و امیدواری، برای پیدا کردن کلید مسائلِ غیر قابل حل، کوشش کنیم تا کلید را بیابیم.
اگر امروز ما دچار مشكلات جسمي، روحی، روانی، عاطفی، اقتصادی و ... هستیم؛ براستی اين دردها و رنجها چه مفهومی دارند؟
یک مفهوم آن اینستکه ممکن است ما در گذشته، درست عمل نکردهایم و دانسته و یا ندانسته مرتکب اشتباه شدهایم و این اوضاع و احوالِ کنونی، در اثر کاشت بذرهائی هستند که ما با دست خودمان در گذشته، آنها را کاشتهایم و سالها آبیاری نمودهایم؛ پس خیلی طبیعی میباشد که امروز با انبوهی از گیاهان تلخ و زهراگین مواجه باشیم.
به هر حال این سؤال مطرح است که چه باید کرد؟
آیا باید بگوئیم خود کرده را تدبیر نیست، یعنی همه چیز را رها کنیم و یا اینکه بگوئیم خود کرده را تدبیر هست؟!
بله، بایستی بگوییم تدبیر هست!
چون باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند؛ یعنی از این به بعد با تفکر و تدبیر، در مورد از میان برداشتن مشکلاتِ خودمان به آرامی اقدام کنیم.
حال میتواند مفهوم یا برداشت دیگری نیز وجود داشته باشد و بگوئیم این مشکلاتی که امروز با آنها دست به گریبان هستیم، خود ما در بوجود آمدن آنها هیچگونه نقشی نداشتهایم؛ مثل بیماریهایی که مربوط به ژن ما میباشد و از پدر و مادر به ما منتقل شده است و یا سایر بیماریهای ناخوانده و یا انواع و اقسام مشکلاتِ جورواجوری که باز هم خود ما در بوجود آمدن آنها هیچ نقشی نداشتهایم.
به هرحال اکنون این پرسش مطرح میشود که چه باید بکنیم؟
- میتوانیم بگوئیم که این سرنوشت ماست و خداوند اینگونه سرنوشت ما را رقم زده است و یا اینکه بگوئیم این شانس ماست و طبیعت، اینگونه برای ما طاس ریخته است.
- این تقصیر پدر و مادر من است که من را با یک ژن معیوب به دنیا آوردهاند و یا اینکه چرا من در این خانوادۀ مشکلدار به دنیا آمدهام.
- این تقصیر زمین و آسمان است که مرا ناگزیر کرد پا به هستی بگذارم و یا این تقصییر سایر انسانهاست و یا تقصیر یک شخص خاص است که اینگونه مشکلات را برای من فراهم نموده است و همین طور پرسشهای مختلف دیگر.
به هر تقدیر از طرح سؤالات فوق و پاسخ به آنها بطور کلی دو راه در مقابل ما قرار میگیرد:
یکی آنکه؛ در جای خود بنشینیم و بسوزیم و بسازیم تا خداوند و یا یک شخص دیگری پیدا بشود و مشکل ما را حل نماید و اگر مشکل ما حل نشد، دائماً به زمین و آسمان و سایر انسانها ناسزا بگوئیم.
دیگر آنکه؛ بدانیم و آگاه باشیم که باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند و با تفکر، صبر و استقامت، اقدام به حل مشکلاتِ خود به صورت تدریجی و پله به پله بنمائیم و هرگز امید را از دست ندهیم؛ چون پایان شب سیه، سفید است.
حال برای خروج از مشکلات یا بنبست و حرکت به طرف آسایش و آرامش و سلامتی، بایستی نیروهای خود را و همچنین نیروهای تخریبی و بازدارنده را کاملاً بشناسیم و بدانیم که شیطان به زیباترین شکل ممکن و گاهی کاملاً به صورت دلسوزانه، وارد افکار و اندیشۀ ما میشود تا گوهر جان ما را شکار نماید و هستی ما را به ویرانهای تبدیل نماید.
در این مبارزۀ نرم، گاهی شیطان و یا کشش نیروهای منفی و یا انسانهای منفیباف در همه جا ما را احاطه میکنند و دائماً در حال القاء و یا الهام پیامهای منفیِ خود میباشند و ما با دشمن بسیار نیرومندی که غیر قابل رؤیت نیز میباشد، مواجه هستیم.
این القائات و الهاماتِ منفی، گاهی از ما میخواهند که همه چیز را رها کنیم و در گوشۀ عزلت، متنظر مرگ و یا نابودی باشیم.
ما میتوانیم از صبح تا شام به زمین و آسمان ناسزا بگوئیم و یا انسانهای دیگری را مقصر قلمداد کنیم.
ولی اکنون بایستی بدانیم که اینگونه با مسائل به صورت منفی برخورد کردن، هیچ دردی را از ما نمیکاهد و یا درمان نمیکند؛ بلکه ما را هر روز بیشتر و بیشتر به عمق ظلمات و یا باطلاق، هدایت مینماید.
حال بهتر است یک نفس عمیق بکشیم و خوب تفکر کنیم و از هیچکس هیچ انتظاری نداشته باشیم و سربلند بایستیم و بگوئیم؛ درختان، ایستاده میمیرند و تا لحظۀ مرگ از تلاش خود دست برنداریم و با امیدواری و سربلندیِ تمام به زندگی نگاه کنیم و تا جائیکه بتوانیم، سدها و موانع را یکی پس از دیگری از میان برداریم؛ چون ناامیدی، جز سیهروزی و غم و اندوه که مانند موریانه تمامی وجود ما را خواهد خورد، چیز دیگری برای ما به ارمغان نخواهد آورد.
برای برداشتن موانع، عقل سلیم حکم میکند به آرامی و به دور از هرگونه تشنج و شتابزدگی عمل کنیم و نردبانی را که پله پله به مرور زمان، بالا رفتهايم به آرامی و در طول زمان، پله پله پائين بياييم.
به هر حال نتيجهاي كه میتوانیم از اين وادي دریافت نماییم، به طور خلاصه عبارتست از:
۱- كليۀ مسئوليت كار و زندگی و مشکلات خودمان را، خودمان بپذيريم.
۲- كليۀ سختيهای آن را با دل و جان بپذیریم.
۳- سعي كنيم با تمام توان، مسائل را با تفكر و تدبیر حل نمائيم.
۴- سعی کنیم از نظر مشورتیِ سایر انسانهای صالح استفاده کنیم، ولی تصمیم نهایی را بایستی خودمان بگیریم.
پایان وادی سومتفاوت ترک و درمان
وادی دوم
وادی دوم
هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمینهد.
هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
خوشحاليم كه به جنگ نرم خود، ادامه ميدهيم تا اين مشکلات به يك صورت خوبي از آزمايش درآيد و دنياي درون، تبديل به يك شهر آباد بشود كه در آن، همۀ هستي، راه خود را بسوي نيروي مافوق بردارد.
ما به دلايلي كه خود هم شاید ندانيم، جهت را سالها گم كرده بوديم؛ اکنون براي يافتن خود، راهِ بسيار مهمي در پيش داريم. بايد فكر كنيم و در انجام آن كوشش بنمائيم.
در ادامه، كـار و كوشش ما بـه نتايجي ميرسد كـه در توانائيهاي ما خلل حاصل نگردد. از هر نقطه نوري بتابد در جمعِ آن، بايد تفكر نمائيم؛ از ذرات جرقه ميشود به روشنائي وسيع رسيد. در نشانههاي نيروي قدرت مطلق هم به روشني پيداست که؛
"هيچ كدام از ما به هيچ نيستيم، حتي اگر خود به هيچ فكر كنيم"
همۀ مطالب، در درون و برون ماست كه مانند قلههاي بلند آتشفشان هستند؛ اما آرام و بيصدا. اگر بـه آنها توان حركت بدهيم حتماً ميدانيد چه ميشود! خاصه در جهت ارزشها و یا راه مستقیم باشد. میدانید تصاویر؛ تولید و یا ظهور مییابند، از درک به دورند، امّا چشمهای هستند که به بحری مانندند. ما آرزومندیم که همواره بهترین را انتخاب نمایند.
اكنون اگر در وادی اول و یا همان وادي تفكر، به اندازۀ كافي و درست فكر كرده باشيم، ممكن است برايمان روشن شده باشد كه خيلي از چيزها را از دست دادهايم و يا در حال از دست دادن آنها هستيم و اين از دست دادنها ممكن است جسمی باشد و یا روانی، مادي باشد و يا معنوي.
ممکن است با بعضي از واژهها مثل: کینه، حسادت، ترس، حقارت، بیماری، بیمسئولیتی، خودخواهی، تنهائی، بیماری روانی، طلاق، جدایی و.... آشنا باشیم؛ بهرحال فرقي نميكند، چه با سواد باشيم و چه بيسواد، ثروتمند باشيم يا فقير، پير باشيم يا جوان، مرد باشيم يا زن.
چیزی که مهم است؛ اینستکه ما در اثر تفکر غلط و یا حرکت در مسیر ضدارزشها برای خود مشکلاتی را بوجود آوردهایم و باز هم نکتهای که فوقالعاده مهم است، این است که تفکرات غلط و یا حرکت در مسیر ضدارزشها قطعاً میتواند بر روی ساختار جسم، تخریبهای فراوانی را ایجاد نماید و خود را بصورت انواع و اقسام بیمارهای جسمی و روانی نشان بدهد.
حال ممکن است بعضی از ما در اثر ایجاد مشکلات و مسائل گوناگون و یا پیشرفت بیماری جسمی و روانی در وجودمان، این طور تصور کنند که همه چيز تمام شده و ديگر زندگي براي ما اهميتي ندارد و يا ما اصلاً رقمي نيستيم، بيخودي به اين دنيا آمدهايم، ما را عوضي زائيدهاند و هزاران حرف ديگر؛ كه البته در وحلۀ نخست، اين یک توجيه است براي خودمان؛ براي فرو رفتن بيشتر در ناامیدی و تاریکیها و نشانِ از دست دادن اعتماد به نفس ما میباشد و همچنین دلیل تسليم شدن در مقابل نابودي محض و عدم تلاش ما براي رهايي و سلامتی.
ولي اگر به تمام هستي نگاه كنيم خواهيم ديد؛ امكان ندارد چيزي پيدا كنيم كه به جهت بيهودگي پا به هستي گذاشته باشد، اگر هم به مطالبي برسيم كه تصور كنيم بيهوده پا به هستي گذاشته است، باز هم بايد مطمئن باشيم كه اين تصور و پندار نادرستِ ماست که نتوانستهايم به هستۀ درونی يا فلسفۀ وجودي آن چیز، پي ببريم.
براي مثال؛ حتي اگر به يك كرم با ديد كلي نگاه كنيم، درخواهيم يافت که فلسفۀ عظيمي در وجود آن نهفته است و این در حالیست که ما انسان هستیم و خیلی بزرگتر و عظیم تر از یک کرم!
انسان موقعي پا به هستي گذاشت، نيروي مافوق يا قدرت هستي، او را به يك دوراهي هدايت كرد و اين دوراهي؛ يكی راهِ تاريكيهاست و دیگری راهِ روشناييها.
اصولاً انسان، تاريكيها را تجربه ميكند براي پيبردن به عظمت روشناييها؛ اما موقعي كه در تاريكيها فرو رفت، بايستي از گذرگاههاي بسيار سخت عبور نمايد و اگر توانست از اين گذرگاهها جان سالم بدر برد، آنوقت انساني كارآزموده و رها خواهد شد.
نکتۀ حائز اهمیت در اینجاست که ما در جهان هستی، تنها و بدون پشتیبان نیستیم و نیروی عظیم و شگفت انگیزی به نام قدرت مطلق و یا خداوند و یا نیروی برتر، وجود دارد که میتواند یاری رسان ما باشد و یا ما را مورد حمایت خودش قرار بدهد، ولی جلب حمایت این نیرو سازوکار خودش را دارد و شرط اول آن، دوری از ضدارزشها و پرداختن به ارزشها و راه رفتن در مسیر و یا صراط مستقیم است.
حال ممكن است هنوز بعضي از ما بگويند؛ من به نيروي برتر اعتقادي ندارم، كه البته هر کس در چند و چون افکار و اندیشۀ خودش مختار است؛ ولي بايستی به اين نكته توجه كنيم كه ما هنوز حتي ساختار کامل يك سلول از ميلياردها سلولی که جسم ما را تشکیل دادهاند را نمیشناسیم و اطلاع چندانی از عمق وجودی آنها نداریم و باز هم حتی نظارت و کنترل بر امور ادارۀ جسم خودمان را هم نداریم.
برای مثال؛ کافی است یک مشکل بسیار کوچک در مسیر رگهای خونرسان قلب و یا مغز ما بوجود بیاید، فکر میکنید چه خواهد شد؟! پس بهتر است به جای اینکه بگوئیم این را قبول نداریم، آنرا قبول نداریم، کمی تفکر کنیم و به فلسفۀ وجودی و حیات خود و دیگران ارزش و احترام بگذاریم و بدانیم که ما هم جهت بیهودگی و یا بطور تصادفی پا به حیات نگذاشتهایم.
فلسفۀ وجودی ما و خلقت، آنقدر عظیم و ادامهدار است که ما حتی به ذرهای از شناخت آن پی نبردهایم؛ ولی این امیدواری را بایستی داشته باشیم که:
"یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور"
و باز هم این امیدواری را بایستی داشته باشیم که؛ پایان شب سیاه، سفید و بعد از سیاهی شب، خورشید عالم تاب، طلوع خواهد کرد.
حال برای اینکه تا زمانیکه حیات داریم همچون فرد و یا فرمانروای لایق و با شهامتی باشیم که بر کشور وجودی خود یعنی جسم خود، حکمرانی میکند؛ بایستی به آرامی، سازندگی را در قسمت جسم خود و روان خود و جهان بینی خود بوجود آوریم و خوب بدانیم که؛
هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
پایان وادی دوم منبع وبسایت کنگره 60 و کتاب عشق، 14 وادی برای رسیدن به خود از مهندس حسین دژاکاموادی اول
وادی اوّل
در اين وادي، بهتر است بدانيم چگونه همه چيز، پيدا ميشود و يا چگونه همه چيز، خلق ميشود.
براي پيدا شدن يا به وجود آمدن و يا خلق شدن؛ اولين قدم، يك فكر و يا يك انديشه است و اين انديشه، آغاز خلق است.
بنابراين؛ همۀ انسانها براي پيدا شدن، لازم است تفكر نمايند و نيروي القاء و احياء و تحرك هم موجود ميباشد.
به عبارتي؛ همه چيز، اول مثل صفحۀ سفيد نقاشي است؛ سپس ذره ذره تصوير پديدار ميگردد و از معني آن، هم زشت و هم زيبا، و هم خوب و بد پديدار ميشود.
‹‹ پس اول بايد تفكر نمود! ››
حالا برميگرديم سر اصل موضوع:
ممکن است ما سالها درگير مشکلات و مسائلی شدهايم که اين درگيري، چه دانسته اتفاق افتاده باشد و چه ندانسته، به هرحال فرقي نميكند. چيزي كه مهم است اینستکه ما ميخواهيم مسائل و مشکلات خود را حل کنیم و از شرّ غول بيشاخ و دمِ مشکلات كه زندگي ما را به طرف نابودي یا ناآرامی سوق داده است و يا سوق ميدهد، رها شويم.
ممكن است قيافۀ ما پژمرده شده باشد و در زندگيِ ما هرج و مرج به وجود آمده باشد؛ در اين مقطع، كافي است ما فكر كنيم كه در كجاي كار قرار گرفتهايم و به كجا ميخواهيم برويم.
در اين وادي ما اصلاً نميخواهيم تصميم بگيريم كه امروز و یا فردا تمامی مشکلات و یا مسائل خود را حل کنیم؛ زیرا بارها اين اقدام را انجام داده و با شكست مواجه شدهايم و البته ممکن است در شرایطی هم، از متخصصین و یا دیگران هم كمك گرفته باشیم، ولی آنها هم نتوانستهاند به ما كمكي نمايند.
در اين مقطع ما فكر ميكنيم که؛
آیا میخواهیم فكر كنيم؟ به چه موضوعی باید فکر کنیم؟ چگونه بايد فكر كنيم؟ به چه چيزهائي نبايد فكر كنيم؟
شايد تصور كنيم كه ما هميشه فكر ميكنيم؛ اما وجود مشکلات و زیاد شدن آنها نشان ميدهد که ما درست فكر نكردهايم و زندگي خود را بدون تفكر و يا با تفكر غلط، ادامه داده و هر چه داشتهايم چه مادي و چه معنوي از دست داده و يا در حال از دست دادن آنها هستیم و یا حتی ممکن است چیزی را از دست نداده باشیم، ولی میبینیم که از آرامش لازم برخوردار نیستیم و این موضوع باعث گردیده که به طرف زوال، در حركت باشیم.
ما بايستي در اين وادي، نقشۀ حملۀ خود را برای برطرف کردن مشکلات و حل مسائل، ترسیم نمائیم؛
البته نقشهاي بسيار دقيق و حساب شده، كه راه به عقب نداشته باشد.
در اين وادي نميخواهيم نقشهاي عظيم ترسيم کنیم؛ اگر ما در اين مقطع بتوانيم نقشهاي بكشيم كه قابل اجرا باشد و مشكلاتِ خودمان را به آرامي حل كنيم، بهتر به نتيجه خواهيم رسيد.
ما در اين تفكر، بايد به صورت واقع بينانه به مشکلات خود نگاه كنيم؛ اگر به اين تفكرِ صحيح برسيم، درخواهيم يافت که اراده به تنهایی، قادر به حل تمامی مشکلات ما نخواهد بود.
براي مثال؛ ما نميتوانيم با ارادة تنها از يك درخت خيلي بلند بالا برويم و يا با ارادۀ تنها نميتوانيم از روي طناب در يك ارتفاع زياد عبوركنيم؛ ولی اين را ميدانيم كه ما قادر هستیم از درخت بالا برويم و یا کار دیگری را به صورت معقول به انجام برسانیم، مشروط به اینکه یاد بگیریم که چگونه چند کار را با هم و به طور هماهنگ اجرا نمائیم.
برای مثال؛ برای انجام هر یک از کارهای فوق، بایستی قدرت بدنی لازم را فراهم نمائیم، فوت و فن آن را بیاموزیم، هدف و انگیزۀ لازم را داشته باشیم و تمرین لازم را نیز انجام بدهیم.
البته در اين مرحله، ما و بعضي از ما ممكن است نتوانند درست فكر كنند و تصميم بگيرند. ميتوانيم اگر فكرمان به جائي نرسيد، از نظرِ مشورتيِ افرادِ با تجربه استفاده كنيم؛ ولي تصميمگيري نهائي بر عهدۀ خودمان ميباشد، به عبارت ديگر: مشورت ميكنيم؛ ولي تصميم را خودمان ميبايست بگيريم تا اعتماد به نفس لازم در ما بوجود بيايد.
البته اين را نيز بايستي در نظر داشته باشيم كه خلقت؛ سازمان و تشكيلاتي است كه همه چيز در آن، با نهايت دقت، برنامهريزي شده و در هر لحظه كنترل ميشود و يك نيروي مافوق بر آن نظارت دارد. اين نيروي مافوق به صورت خودكار؛ اگر انسان به طرف فسق و فجور برود، او را در فرو رفتن به اعماق تاريكيها ياري ميدهد و اگر انسان به طرف تقوي و ارزشها حركت كند، او را در جهت روشنائیها مورد حمايت و ياري قرار خواهد داد.
ممكن است بعضي از ما اكنون به اين سخن ايمان نداشته باشيم؛ ولي اگر چشم دلِ خود را باز كنيم، به آرامي آن نيروي مافوق را حس خواهيم نمود و اگر بخواهيم و حس آن را بوجود بياوريم و طلب كنيم؛ اين نيروي مافوق در درمان بیماریها و رهاييِ ما از بند مشکلات، ميتواند نقش بسيار بزرگي را ايفا كند.
اين بستگي به ما دارد كه بخواهيم يا نخواهيم!
چنانچه نخواهيم؛ باز آن نيرو به ما ياري خواهد رساند، چون ما به طرف ارزشها حركت ميكنيم و تنها فرقي كه بين خواستن و نخواستنِ ما وجود دارد، آن حس يا قوّت قلبي است كه خودمان در خودمان به وجود ميآوريم كه ميتواند تكيهگاه مناسبي باشد وگرنه آن نيرو به صورت خودكار، كارش را انجام ميدهد و براي او؛ زبان، مذهب، نژاد و رنگِ پوست فرقي ندارد؛ چون پاكترين انسانها، نزديكترين افراد به آن نیرو هستند.
پایان وادی اول
منبع: کتاب عشق، 14 وادی برا رسیدن به خود از مهندس حسین دژاکام
خواسته های انسان
آشنایی با مواد مخدر، بخش اول: تریاک چیست؟
تریاک
دراين مقاله قصد داريم به صورت گذرا و با نگاهي اجمالي يكي از قديميترين و شايع ترين مواد مخدر يعني ترياك را مورد بررسي قرار دهيم زيرا گفتنيها در مورد ترياك به قدري گسترده است كه به طور قطع نميتوان آنها را در يك مقاله گنجانيد.سابقه استفاده از ترياك توسط انسان به گذشتههاي بسيار دور بر ميگردد ، آن قدر دور كه ميتوان گفت از زماني كه انسان با طبابت و مقابله با بيماريها آشنا شد با ترياك نيز به عنوان يك ماده دارويي آشنا شده است. به عنوان مثال در مصر باستان در حدود ۴ هزار سال قبل از ميلاد استفاده از ترياك توسط طبيبان آن زمان مرسوم بوده است. در ديگر تمدنهاي باستاني نيز آن گونه كه تاريخ حكايت ميكند رد پاي ترياك را ميتوان مشاهده نمود. اگر قدري به جلو بياييم و تاريخ قرون اخير و نزديك را بررسي كنيم ميبينيم ترياك از حد و اندازههاي يك ماده گياهي با استفادههاي دارويي و سطحي ، پاي خود را فراتر گذاشته و به عنوان كالايي كه بسيار مورد توجه بوده است ، پا به ميدان ميگذارد تا جايي كه به خاطر آن مسائلي چون لشكركشيها ، جنگها ، فتح سرزمينها و غيره نيز مطرح ميشود. از مهمترين اين رويدادها ميتوان به توليد ترياك در هندوستان توسط كمپاني هند شرقي و صدور آن به كشور چين كه در قرن نوزدهم باعث بروز چندين جنگ ميان دو كشور چين و انگلستان گرديد ، اشاره كرد.
در آن زمان مصرف ترياك در بين چينيها به شدت شيوع پيدا كرده بود و فروش ترياك توسط كمپاني هند شرقي در چين مهمترين و كلانترين درآمد اين كمپاني محسوب ميشد. امپراطوري چين نيز كه متوجه تخريب ترياك در بين آحاد مردم خود شده بود هرزمان كه اقدام به مقابله يا ممنوعيت ورود ترياك مي كرد ، با جنگي سخت روبرو ميشد و معمولاٌ در اين جنگها شكست ميخورد. جالب است بدانيد كه جزيره تايوان را كشور چين به عنوان غرامت يكي از همين جنگ ها به طرف مقابل خود واگذار كرد كه در سال ۲۰۰۰ ميلادي مجدداٌ به چين واگذار گرديد. ترياك توسط هنديها و چينيها به بسياري از كشورهاي اروپا ، آمريكا و همين طور كشور خودمان رسوخ كرد. تاريخچه مصرف ترياك در كشور ما از زماني كه به عنوان يك پديده قابل بررسي است ، به حدود ۲۰۰ سال قبل برميگردد. زماني كه مردم براي مقابله با بيماريهايي مانند وبا ، ترياك مصرف مي كردند و پس از مدتي دچار مصرف دائمي آن شده و به ْآن اعتياد پيدا ميكردند.بررسي سير تاريخي مصرف اين ماده در كشورمان تا به امروز مطلبي نيست كه بتوانيم در اين نوشتار به آن به پردازيم اما آن چه كه براي ما مهم و قابل بررسي است جايگاه ترياك به عنوان يك ماده گياهي و دارويي و شناخت عوارض و خواص مثبت و منفي آن است. آنچه امروزه در ذهن بسياري از مردم از عوام گرفته تا خواص نسبت به شناخت ترياك وجود دارد ، چيزي جز نگاهي منفي ناشي از نگريستن به عوارض سوء مصرف اين ماده نيست. از اين ديدگاه ترياك يك ماده مخدر است كه مصرف آن باعث تخريب وجود انسان ، اعتياد ، بيماري ، بدبختي و بيچارگي است. از اين ديدگاه ترياك يك سم است ( در زمانهاي قديم كساني كه قصد خودكشي داشتند با خوردن ترياك اقدام به اين كار ميكردند) از اين ديدگاه ترياك يك ماده كشنده است كه استفاده اي جز سوء مصرف ندارد. مادهاي است كه بايستي به شدت از آن دوري كرد و نسبت به آن تنفر داشت . مادهاي است كه بايد نيست و نابود شود و اثري از آن نباشد . تمامي اين ديدگاهها ناشي از نگريستن فقط به يك روي سكه است. رويي از سكه ترياك كه فقط نشان دهنده عوارض ناشي از سوء مصرف اين ماده به دليل عدم آگاهي ، جهل ، ناداني و عدم شناخت انسان و عدم درك او از استفاده صحيح مي باشد. شكي نيست كه اين ديدگاهها واقعي است و مصائب ذكر شده در سوء مصرف اين ماده وجود دارند و غير قابل انكار. حال اگر روي ديگر سكه را بررسي كنيم ميبينيم ترياك يكي از شاهكارهاي خلقت خداوند در بخش گياهان دارويي است. ترياك ماده اي است كه امروزه در علم پزشكي و داروسازي جايگاهي بسيار مهم و ارزشمند دارد.
مرفين اولين و مهمترين تركيب ترياك است كه در بين ترياك هاي مختلف مقدار آن از ۳ تا ۲۳% متغير است.مرفين در پزشكي امروز كه اغلب داروهاي مسكن ، ضد درد ، بيهوش كننده و غيره از آن تهيه مي شود به قدري مهم و حياتي است كه تصور نبود آن غير ممكن است.