نویسنده مدیر

وادی اول

با تفكر؛ ساختارها آغاز مي‌گردد. بدون تفكر، آنچه هست رو به زوال مي‌رود.‏

در اين وادي، بهتر است بدانيم چگونه همه چيز، پيدا مي‌شود و يا چگونه همه چيز، خلق مي‌شود.

براي پيدا شدن يا به ‌وجود آمدن و يا خلق شدن؛ اولين قدم، يك فكر و يا يك انديشه است و اين انديشه، آغاز خلق است.‏

بنابراين؛ همۀ انسانها براي پيدا شدن، لازم است تفكر نمايند و نيروي القاء و احياء و تحرك هم موجود ‏مي‌باشد.

به عبارتي؛ همه چيز، اول مثل صفحۀ سفيد نقاشي است؛ سپس ذره ذره تصوير پديدار مي‌گردد و ‏از معني آن، هم زشت و هم زيبا، و هم خوب و بد پديدار مي‌شود.‏

‏‹‹ پس اول بايد تفكر نمود! ››‏

حالا برمي‌گرديم سر اصل موضوع:‏

‏ممکن است ما سالها درگير مشکلات و مسائلی شده­ايم که اين درگيري، چه دانسته اتفاق افتاده باشد و چه ندانسته، به ‏هرحال فرقي نمي‌كند. چيزي كه مهم است اینستکه ما مي‌خواهيم مسائل و مشکلات خود را حل کنیم و از شرّ غول بي­شاخ و دمِ مشکلات كه زندگي ما را به ‏طرف نابودي یا ناآرامی سوق داده است و يا سوق مي‌دهد، رها شويم. ‏

ممكن است قيافۀ ما پژمرده شده باشد و در زندگيِ ما هرج و مرج به ‌وجود آمده باشد؛ در اين مقطع، كافي ‏است ما فكر كنيم كه در كجاي كار قرار گرفته­ايم و به كجا مي‌خواهيم برويم.‏

در اين وادي ما اصلاً نمي‌خواهيم تصميم بگيريم كه امروز و یا فردا تمامی مشکلات و یا مسائل خود را حل کنیم؛ زیرا بارها اين اقدام را ‏انجام داده و با شكست مواجه شده­ايم و البته ممکن است در شرایطی هم، از متخصصین و یا دیگران هم كمك گرفته باشیم، ولی ‏آنها هم نتوانسته­اند به ما كمكي نمايند.‏

در اين مقطع ما فكر مي‌كنيم که؛

آیا می­خواهیم فكر كنيم؟ به چه موضوعی باید فکر کنیم؟ چگونه بايد فكر كنيم؟ به چه چيزهائي نبايد فكر كنيم؟ ‏

شايد تصور كنيم كه ما هميشه فكر مي‌كنيم؛ اما وجود مشکلات و زیاد شدن آنها نشان مي‌دهد که ما درست فكر نكرده­ايم و ‏زندگي خود را بدون تفكر و يا با تفكر غلط، ادامه داده و هر چه داشته‌ايم چه مادي و چه معنوي از دست داده و ‏يا در حال از دست دادن آنها هستیم و یا حتی ممکن است چیزی را از دست نداده باشیم، ولی می­بینیم که از آرامش لازم برخوردار نیستیم و این موضوع باعث گردیده که به طرف زوال، در حركت باشیم.‏

ما بايستي در اين وادي، نقشۀ حملۀ خود را برای برطرف کردن مشکلات و حل مسائل، ترسیم نمائیم؛

البته نقشه­اي بسيار دقيق و حساب شده، كه راه به عقب نداشته باشد.

در اين وادي نمي‌خواهيم نقشه‌اي عظيم ‏ترسيم کنیم؛ اگر ما در اين مقطع بتوانيم نقشه­اي بكشيم كه قابل­ اجرا باشد و مشكلاتِ خودمان را به آرامي ‏حل كنيم، بهتر به نتيجه خواهيم رسيد.

ما در اين تفكر، بايد به صورت واقع بينانه به مشکلات خود نگاه كنيم؛ اگر به اين ‏تفكرِ صحيح برسيم، درخواهيم يافت که اراده به تنهایی، قادر به حل تمامی مشکلات ما نخواهد بود.

براي مثال؛ ما نمي‌توانيم با ارادة تنها از ‏يك درخت خيلي بلند بالا برويم   و يا با ارادۀ تنها نمي‌توانيم از روي طناب در يك ارتفاع زياد ‏عبوركنيم؛ ولی اين را مي‌دانيم كه ما قادر هستیم از درخت بالا برويم و یا کار دیگری را به صورت معقول به انجام برسانیم، مشروط به اینکه یاد بگیریم که چگونه چند کار را با هم و به طور هماهنگ اجرا نمائیم.

برای مثال؛ برای انجام هر یک از کارهای فوق، بایستی قدرت بدنی لازم را فراهم نمائیم، فوت و فن آن را بیاموزیم، هدف و انگیزۀ لازم را داشته باشیم و تمرین لازم را نیز انجام بدهیم.

البته در اين مرحله، ما و بعضي از ما ممكن است نتوانند درست فكر كنند و تصميم بگيرند. مي‌توانيم اگر ‏فكرمان به‌ جائي نرسيد، از نظرِ مشورتيِ افرادِ با تجربه استفاده كنيم؛ ولي تصميم­گيري نهائي بر عهدۀ خودمان ‏مي‌باشد، به عبارت ديگر: مشورت مي‌كنيم؛ ولي تصميم را خودمان مي­بايست بگيريم تا اعتماد به ‏نفس لازم در ما بوجود بيايد.‏

البته اين را نيز بايستي در نظر داشته باشيم كه خلقت؛ سازمان و تشكيلاتي است كه همه چيز در آن، با ‏نهايت دقت، برنامه­ريزي شده و در هر لحظه كنترل مي‌شود و يك نيروي مافوق بر آن نظارت دارد. اين نيروي ‏مافوق به صورت خودكار؛ اگر انسان به ‌طرف فسق و فجور برود، او را در فرو رفتن به اعماق تاريكي­ها ‏ياري مي‌دهد و اگر انسان به‌ طرف تقوي و ارزشها حركت كند، او را در جهت روشنائی­ها مورد حمايت و ياري ‏قرار خواهد داد.‏

ممكن است بعضي از ما اكنون به اين سخن ايمان نداشته باشيم؛ ولي اگر چشم دلِ خود را باز كنيم، به ‏آرامي آن نيروي مافوق را حس خواهيم نمود و اگر بخواهيم و حس آن ‌را بوجود بياوريم و طلب كنيم؛ اين ‏نيروي مافوق در درمان بیماریها و رهاييِ ما از بند مشکلات، مي­تواند نقش بسيار بزرگي را ايفا كند.

اين بستگي به ما دارد كه بخواهيم يا ‏نخواهيم!

چنانچه نخواهيم؛ باز آن نيرو به ما ياري خواهد رساند، چون ما به‌ طرف ارزشها حركت مي‌كنيم و ‏تنها فرقي كه بين خواستن و نخواستنِ ما وجود دارد، آن حس يا قوّت قلبي است كه خودمان در خودمان ‏به‌ وجود مي­آوريم كه مي‌تواند  تكيه­گاه مناسبي باشد وگرنه آن نيرو به صورت خودكار، كارش را انجام ‏مي‌دهد و براي او؛ زبان، مذهب، نژاد و رنگِ پوست فرقي ندارد؛ چون پاكترين انسانها، نزديكترين ‏افراد به آن نیرو هستند.‏

ادامه مطلب...

ساعت کاری کلینیک در روزهای تعطیل

با سلام و عرض ادب. عید نوروز و فرا رسیدن سال 1402 را به همه عزیزان تبریک عرض می کنیم. فعالیت های کلینیک در ایام عید از شنبه پنجم فرودین ماه آغاز خواهد شد. ساعت مراجعه به کلینیک از ساعت 9 الی 4:30 خواهد بود.
ادامه مطلب...

جشن دومین سال رهایی مسافر محراب

ششمین جلسه از دور پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کلینک شفای سبز به استادی مسافر احسان ونگهبانی مسافر کامران ودبیری مسافر محسن با دستور جلسه تولد دومین سال رهایی مسافر محراب روز یکشنبه مورخ ۱۴ /۱۲ /۱۴۰۱ رآس ساعت ۱۸ آغاز به کار کرد. خلاصه سخنان استاد : تولد دومین سال رهایی محراب را به همه تبریک میگم. به نظر من به این راحتی نیست که انسان متوجه شود که مشکلات اصلیش از اعتیاد است. اعتیاد همیشه با شماست چه زیر پل خوابیده باشید چه در قصری بزرگ و روی تخت خوابیده باشید اعتیاد همیشه با شماست. اعتیاد خود به خود از بین نمی رود،عامل می خواهد فعالیت می خواهد وتلاش می خواهد.یک سریها زود متوجه می شوند ویک سریها زمان می برد تا متوجه بشوند ویک سریها هم اصلا متوجه نمی شوند. هدف ما در مرحله اول خروج از اعتیاد است. اعتیاد خود به خود از بین نمی رود و باید برای از بین بردنش تلاش کنیم.اعتیاد فقط قطع مواد نیست بعضی از شاگردها فقط به قطع مواد می رسند واین اصلا خوب نیست و دوباره مصرف کننده می شوند. آنهایی که درمان می شوند و به تعادل نزدیک میشوند و حرکت می کنند تنها کسانی هستند که باقی می مانند. شرایط زندگی عوض میشود گهی زین به پشتو گهی پشت به زین می آید و می رود ولی شما نمی توانید عوض شوید و تنها جبر زندگی همین است. شما نمی توانید کس دیگری باشید مگر اینکه تلاش کنید و باید از خودتان تعقیر را شروع کنید. زمان و زندگی و حیات می گذرد و ما باید تلاش کنیم تا خودمان را از اعتیاد نجات دهیم و سعی کنید مسائلی که مربوط به شما هست آن را حل کنید و با تلاش و کوشش حرکت کنید.
ادامه مطلب...

خلاصه گزارش کارگاه یکشنبه ۷ اسفندماه

پنجمین جلسه از دور پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کلینک شفای سبز به استادی مسافر احسان ونگهبانی مسافر کامران ودبیری مسافر محسن با دستور جلسه وظایف راهنما و رهجو روز یکشنبه مورخ ۷ /۱۲ /۱۴۰۱ رآس ساعت ۱۸ آغاز به کار کرد. خلاصه سخنان استاد: در کنگره یا کلینیک همه چیز سر جای خودش است مثل آن دارو یا وظیفه ای که راهنما دارد. حالا شخصی که وارد کنگره میشود چه وظایفی دارد؟ معلم یا راهنمای شما نسبت به شما وظایفی دارد که شما را از اعتیاد خارج کند و شما را به داشتن حال بهتر هدایت کند و قوانین را به شما یاد بدهد. راهنما در رابطه با وظایفش توجیح شده است وقبل از شما روزی خودش شاگرد بوده است و چون خوب شاگردی کرده است توانسته راهنما شود. شاگردی که درست شاگردی نکند هیچ وقت راهنما نمی شود و اصلا شدنی نیست. وظایف رهجو این است که یک سری شرایط را رعایت کند و اگر رعایت نکند هیچ وقت رهجو نیست مثلا رهجو باید سی دی گوش کند و بنویسد و باید از کلام درست استفاده کند و باید وظایفش را درست انجام دهد. یکی دیگر از وظایف رهجو این است که باید سپاس گذار باشد و سپاس گذاری هم به کلام نیست و راهو روش دارد و وقتی قلبآ سپاس گذار یک نفر باشی به صورت خودکار دوست داری کارش را انجام دهی چون که سپاس گذار هستی. برای اینکه به سپاس گذاری برسی باید نسبت به نعمتی که دریافت کردی آگاه باشی چون شاگردی که نسبت به زحماتی که راهنما برایش انجام داده آگاه نباشد هیچ وقت سپاس گذار نمی شود. و اگر همه ما نسبت به هم وظایفمان را درست انجام دهیم به درمان و حال خوب خواهیم رسید.
ادامه مطلب...

پرسش و پاسخ

پرسش و پاسخی از راهنما و روانشناس جناب آقای احسان رنجبر در رابطه با اینکه چگونه می توانیم افرادی که به ما ظلم کرده اند را ببخشیم؟
ادامه مطلب...

وادی سیزدهم

بر اساس پروتکل درمان اعتیاد در کنگره ۶۰ ( DST) برای رهایی کامل از اعتیاد و قطع تمامی بندها و پیوند های اعتیاد با شهر وجودی انسان ، بایستی سه ضلع مثلث درمان اعتیاد ، یعنی جسم ، روان و جهان بینی به موازات یکدیگر و با پشتیبانی یکدیگر به تعادل و سلامتی برسند .

معمولا هر هر یک از دستورجلسات سالانه کنگره ۶۰ به یکی از این اضلاع مربوط می شود . فرود دستور جلسه این هفته بر روی ضلع جهان بینی درمان اعتیاد است و اگر این فرود درست باشد و پیام این دستور جلسه یعنی وادی سیزدهم را با گوش جان بشنویم ، تغییر شگرفی در دیدگاه و جهان بینی ما به وجود می آید و بسیاری از پیوندها و مسائلی که تارهای وجودی ما را به نادرستی به هم وصل نموده است ، گسسته خواهد شد .

وادی سیزدهم می گوید : پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است .

ممکن است در تفکرات و دیدگاه های ما این گونه جا افتاده باشد که بسیاری از مسایل زندگی ما و موضوعات و اهدافی که برای رسیدن و دستیابی به آن ها تلاش می کنیم ، روزی به پایان خواهد رسید و .از آنجاییکه تصویری از وقایع بعد از این پایان نداریم ، بنابراین نقطه پایان را به عنوان پایان قطعی و تمام شدن می انگاریم و قدر مسلم چنین برداشتی می تواند در حس و تفکر ما ایجاد ناامیدی و یاس و یا سهل انگاری نماید .

اگر بخواهیم برای این موضوع مثال بیاوریم می توانیم به تکیه کلامی که در فرهنگ عامیانه خیلی از آن استفاده می شود ، اشاره نماییم . آن تکیه کلام این است . "خوب بعدش چی" حتما این جمله را زیاد شنیده ایم . مثلا شخصی در حال طی کردن تحصیلات مقطع متوسطه است ،ممکن است او تصور کند که نتواند وارد دانشگاه شود و پایان دوره متوسطه برای او پایان دوره تحصیلات باشد و به همین دلیل نسبت به ادامه موفقیت آمیز تحصیلش ناامید شود و بگوید درس بخوانم که چه شود ، بعدش چی ، در بعد وسیع تر اگر بخواهیم مثال بیاوریم می توانیم به بعضی دیدگاه ها در خصوص زندگی اشاره کنیم و مثال بیاوریم بعضی ها اعتقادی دارند به آخرت و زندگی پس از مرگ ندارند و پایان زندگی را پایان همه چیز می دانند و همین مسئله باعث می شود مسیر زندگی را به درستی طی ننمایند . خیلی ها در موارد و رویدادهای جزئی زندگی نیز با پایان هر دوره یا وضعیتی دچار ناامیدی و یاس می شوند. اگر مسئولیتی در جایی داشته اند با پایان دوره مسئولیت ممکن است فکر کنند که همه چیز تمام شده است .

وادی سیزدهم نکته بسیار مهمی را مطرح می کند که دقیقا احساسات و تفکرات از این دست را کاملا از بین می برد و به ما می آموزد که پایان هز نقطه سرآغاز خط دیگری است ، اگر دوره ای تمام می شود ، دوره ای دیگر آغاز می شود ، اگر روزی به پایان می رسد روز دیگری آغاز می شود ، اگر دوره تحصیلات به پایان می رسد دوره دیگری می تواند آغاز شود ، اگر زندگی به پایان می رسد ، به شکل دیگری آغاز می شود ، هر پایانی به منزله آغاز دیگری است و اگر پایانی در کار نباشد آغازی نیز نخواهد بود ، بنابراین از پایان نباید دلتنگ و یا نا امید باشیم، بلکه بایستی آماده آغازی دیگر باشیم .

نکته ظریف و بسیار مهمی که در این آغاز و پایان ها مطرح می شود این است که چگونه مراحل ، دوره ها و مقاطع را به پایان می رسانیم ، زیرا این چگونگی و یا کیفیت پایان در کیفیت آغاز نقش بسیار مهمی دارد ، خیلی ساده اگر بخواهیم اشاره کنیم باید بگوییم که خط به خط داستان زندگیمان را خودمان می نویسم اگر خطی را خوب بنویسیم و به پایان ببریم ، خط بعدی را نیز خوب شروع خواهیم کرد .

این مسئله تماما ً در اختیار ماست که خط بعدی را چگونه بنویسیم از هم اکنون تعیین می کنیم که خطوط بعدی زندگی ما چگونه باشد ، آیا سرشار از شادی ها و موفقیت ها باشد و یا آکنده از غم و اندوه و و با بار منفی و شکست . اگر تا کنون داستانی مصیبت بار را برای زندگی خود نوشته ایم می توانیم از این به بعد را درست و آنطور که دوست داریم بنویسیم . البته اگر بخواهیم . وادی سیزدهم به ما می آموزد که همیشه بایستی در آماده باش کامل برای رویدادهای زندگی باشیم و بدانیم که بعد از هر پایان ، آغازی دیگر است که شروع می شود و هیچ وقت پایانی بدون آغاز دیگر وجود ندارد ، داستان زندگی ما هیچ وقت تمام نمی شود ، همیشه جاری و ساری است و ما همیشه خواهیم بود ، اما چگونه بودن و چگونه ادامه دادن ، چگونه به پایان رساندن و چگونه آغاز کردن است که بسیار مهم است . اگر در صراط مستقیم باشیم و قوانین زندگی را بدانیم و به مسئولیت های خود واقف باشیم و کارمان را درست انجام دهیم ، قدر مسلم اکثر این پایان ها و آغاز ها دلچسب و شیرین خواهد بود .

و اما مسئله اصلی خودمان یعنی درمان اعتیاد .

اگر دقت کنیم وادی سیزدهم جزء آخرین وادی هاست و بعد از وادی سیزدهم فقط یک وادی وجود دارد یعنی وادی چهاردهم ، آیا تا به حال پرسیده ایم چرا موضوع " پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است " ، در سیزدهمین وادی مطرح شده است ؟

اگر چهارده وادی کنگره ۶۰ را به عنوان سرفصل های آموزشی جهت به تعادل رساندن ضلع جهان بینی درمان اعتیاد در نظر بگیریم و فرض را بر این بگیریم که در دوره سفر اول ودرمان اعتیاد ، شخص به طور نسبی با این وادی ها و قوانین آشنا می شود و همزمان مسیر درمان اعتیاد و به تعادل رسیدن جسم و روان را می پیماید ، بنابراین در پایان دوره درمان و سفر اول به وادی سیزدهم می رسد .

وادی سیزدهم ضمن اینکه حامل پیامی عام و بسیار مهم برای تمام امورات زندگی ماست و از جزئی ترین تا کلی ترین مسایل زندگی را در بر می گیرد ، حامل یک پیام اختصاصی برای درمان اعتیاد نیز می باشد و آن این است که به فرد می آموزد که بداند پایان سفر اول ، پایان کار نیست و پایان سفر اول به معنی آغاز سفر دوم است .هر چند کنگره ۶۰ معتقد است که در سفر اول و با به تعادل رسیدن ساختارهای جسم ، روان و جهان بینی ، مصرف کننده مواد مخدر به درمان کامل می رسد اما برای رسیدن به تعادل بیشتر و پایه های مستحکم، بایستی در سفر دوم نیز همانند سفر اول با تمام توان پیش برود .

نباید تصور کند که سفر اول من به پایان رسید و دیگر همه چیز تمام شده است . خیر، پایان این نقطه سرآغاز خط دیگری است و برای خوب نوشتن خط بعدی یعنی سفر دوم نیز بایستی مانند نوشتن خط اول یا همان سفر اول ، کوشا و فعال بود ، وادی سیزدهم با این جمله کوتاه و مختصر پیام بسیار مهم و وزینی را به ما ارائه می کند که می تواند رنگ و لعاب دیگری به زندگی ما بدهد .

وادی سیزدهم ما را امیدوار به ادامه موفقیت آمیز زندگی می نماید و به ما می فهماند که آغازهای بیشمار در انتظار ماست . پس این سرا ، سرای توقف ، رکود و سکون و یاس و نا امیدی نیست ، یک سفر اولی سفر اول را تمام می کند ، شخص دیگری سفر اول را آغاز می کند ، شخصی به درمان اعتیاد می رسد ، شخصی دیگری خود را به عنوان تازه وارد معرفی می کند . سفر اول تمام می شود ، سفر دوم آغاز می شود و بایستی کمک راهنما بشود . کمک راهنما می شود ، باید رهجو جذب کند ، رهجو می گیرد ، بایستی رهجو به رهایی برسد . رهجویی به رهایی می رسد و رهجویی دیگر وارد لژیون می شود و این داستان همچنان ادامه دارد  تا جایی که چشمانمان در این دنیا بسته می شود و بلافاصله در دنیایی دیگر باز می شود و می گوییم : سلام علیکم .

به شما عزیزان توصیه می کنیم برای درک بیشتر وادی سیزدهم و اهمیت آن در مقوله درمان اعتیاد و دیگر امور زندگی ، سی دی مربوط به این وادی و همچنین متن کامل وادی نوشته مهندس حسین دژاکام را تهیه نمایید و از آن ها استفاده کنید .

منبع وبسایت کنگره 60
ادامه مطلب...

نظم و انضباط در کنگره

در مورد دستور جلسه که نظم و انضباط و احترام در کنگره است، باید بگویم اولین قانونی که باعث شد خلقت شکل بگیرد، این بود که همه چیز طبق نظم و انضباط قرار بگیرد، یعنی هر چیزی در گروه خودش و هر کسی طبق مسئولیتی که دارد، حرکت کند و به هر موجود زنده‌ای مسئولیت داده شد تا طبق مسئولیت خود عمل کند تا چرخه حیات به کار خود ادامه دهد. تصور کنید اگر یک لحظه، خورشید دیرتر طلوع کند و یا زمان بایستد چه اتفاقی می‌افتد؟ قطعاً همه چیز به هم می‌ریزد؛ بنابراین بیس و پایه این حیات، بر اساس نظم و دیسیپلین خاصی بنا شده و ما هم باید از این قانون الگو بگیریم و در زندگی خود پیاده کنیم. همان‌طور که می‌دانیم استارت درمان جناب مهندس هم بر اساس همین نظم دادن به مقدار مصرف ایشان خورده شد و آقای مهندس، با تفکر اینکه به مقدار مصرفی خود، نظم و سر و سامان دهند، وارد پروسه درمان شدند و همین امر باعث شد تا روش و متد دی اس تی و بعد از آن داروی اوتی ابداع و ساخته شود و مجموعه بزرگ کنگره ۶۰ شکل بگیرد. تأسیس کنگره هم بر اساس نظم و انضباط شکل گرفته که برای آن قوانین و حرمت قرار دادند تا هر کسی که وارد کنگره می‌شود، طبق این قوانین عمل کند. در کنگره برای هر کسی که در یک جایگاه خدمت می‌کند، وظایفی گذاشته شده تا طبق آن عمل کند و تک‌تک این افراد با هم سیستم کنگره را پیش می‌برند؛ اگر در هر جایگاهی خللی ایجاد شود، مطمئناً کنگره دچار مشکل شده و از نظم خود خارج می‌شود. پس همه در کنگره می‌دانند وقتی مسئولیتی به آن‌ها واگذار می‌شود، باید درست آن را انجام دهند. ما نظم و انضباط را در کنگره آموختیم و در زندگی خود کاربردی می‌کنیم تا بتوانیم زندگی خود را که قبل از ورود به کنگره، بی‌نظم و به هم ریخته بود را نظم و انضباط بدهیم. در خصوص احترام در کنگره، همیشه آقای مهندس راجع به این موضوع، بارها و بارها صحبت کردند و روی آن خیلی تأکید دارند که باید افراد در کنگره با هم با احترام رفتار کرده و با احترام با هم صحبت کنند. همه باید به یکدیگر احترام بگذارند، حتی راهنما به رهجو و بالعکس. از همه مهم‌تر این‌که جایگاه راهنما خیلی مهم شمرده شده و طبق سخنان آقای مهندس، راهنمایان باید به هم احترام بگذارند و با احترام با هم رفتار کنند؛ زیرا آن‌ها الگوی رهجویان خود هستند و با رفتار و کردار و گفتار خود به رهجویان خود آموزش می‌دهند. هر جایگاهی در کنگره، محترم شمرده شده است‌؛ پس باید به جایگاه‌ها احترام گذاشته شود. در واقع احترام گذاشتن، یعنی برای خود احترام و ارزش گذاشتن است و این‌که هر عمل و هر رفتاری که در هستی انجام بدهیم، مطمئناً بازخورد آن به ما باز می‌گردد. اگر عمل سالم و نیک انجام دهیم، بازخوردش به ما برگردانده می‌شود. اگر با احترام با یکدیگر برخورد کنیم، قطعاً این حس و انرژی خوب رد و بدل می‌شود. در کنگره تأکید شده که به شال‌ها احترام بگذاریم، زیرا آن‌ها مسئولیت مهمی را دارند و احترام گذاشتن به مقام بالاتر، یعنی این‌که من یاد می‌گیرم به پدر و مادر و خانواده و بزرگ‌ترها احترام بگذارم و این یک بار آموزشی برای من دارد تا آن را در زندگی خود نیز اجرایی کنم. در آخر، امیدوارم همه بتوانیم این دستور جلسه را به خوبی در کنگره و در زندگی خود اجرایی کنیم تا به آن آرامش و آسایش که هدف ما هست، برسیم. منبع وبسایت کنگره 60
ادامه مطلب...

پشتیبانی