درمان حال و روز
با دوستی صحبت میکردم، دیدم چندان حوصله ندارد. گفتم به نظرت چرا بیشتر مردم ایران اینطور شده اند؟ نگاهی عاقل اندر سفیه نصیبم کرد و گفت در ایران زندگی میکنی؟ شرایط اقتصادی چندان مساعد نیست!
گفتم: دوست عزیز در هندوستان قسمت های وجود دارد که مردمان از نیاز های اولیه هم محروم هستند، دسترسی به آب سالم ندارند، در خیابان میخوابند، دسترسی به سرویس بهداشتی ندارند، حتی زاغه نشین هم نیستند چرا که سقفشان آسمان است. چند متر آنطرفترشان شخصی با ماشین بنز شخصی عبور میکند! اما می خندند! شاد هستند!
کمی نگاهم کرد، می دانستم دنبال پاسخی مناسب حال من نادان می گردد! در آخر با یک “ای بابا” خودش را از فشار ذهنی برای بیداری خلاصی داد!
میدانم، وقتی این چند خط را میخوانید صدای ذهن میپیچد که میگوید:
من میخواهم همه چیز داشته باشم، چرا با هندوستان مقایسه میکنی؟ سوئیس را نمیبینی؟ میخواهی من گدا و فقیر باشم؟ نخیر من تلاش میکنم و لیاقت بهترین ها را دارم! این استراتژی است که مردم را بدبخت نگه دارند تا خودشان همه چیز داشته باشند!
هیهات! عزیز من بگذار داشته باشند!
هدف من از مطرح کردن این موضوع تنها قبول کردن یک احتمال بود، و آن اینکه میشود فارغ از محیط، شاد بود؛ همین. در ادامه بیشتر بحث میکنیم.
سوال اول: آیا محیط بر روی ما تاثیر گذار است؟
بله! صد در صد! اما انسان قدرت این را دارد که با تغییر باورهایش بر محیط غلبه کند یا به گفته بزرگان افکارت را تغییر بده تا جهانت تغییر کند! (صدای ذهن باز صدا میکند، میدانم!)
او میخواهد تلاش کند تا همه چیز داشته باشد و اگر آن چیزها را نداشته باشد، احساس عدم موفقیت و در نهایت بدبختی و ناامیدی میکند.
سوال : برای چه و به چه دلیلی میخواهد همه چیز داشته باشد؟
چون با داشتن بیشتر، آسایش بیشتر میشود، به عبارتی رنج های بیرونی یا محیطی کمتر میشود؛ در نتیجه احساس حسرت کم میشود و آرامش زیاد میشود!
هیهات! گمان بردی آنکه بیشتر دارد حسرتش کمتر باشد؟ (صدای ذهن بیدار میشود میگوید اشکال ندارد من داشته باشم و حسرت بخورم. اصلا کسی که بیشتر دارد و حسرت میخورد بلد نیست، من وقتی به آرزوهام رسیدم و خوشبخت شدم میدانم چطور رفتار کنم)
بگذریم! در ادامه مطالب بعدی حتما به تمامی این موضوعات خواهیم پرداخت. اما اینجا میگوییم؛ پس هستند افرادی که فارغ از فشار محیط حال خوبی دارند. قبول؟
توجه داشتید که ذهن بیشتر میخواهد و وعده ایشان در آینده همین حال خوب حاصل از داشتن است!
کمی فکر کنید و ادامه را مطالعه فرمایید.
سوال اصلی اینجاست، من اکنون حال خوبی ندارم، یعنی صبح ها که چه عرض کنم گاهی اوقات ظهرها بیدار میشوم، حوصله ندارم، احساس شکست خوردگی دارم، عصر اگر تنها باشم، حالم بد میشود، باید حتما برای خوشگذرانی بروم که لحظه ها بگذرد، احساس میکنم چرا اینجا به دنیا آمده ام، از اطراف و خانواده شاکی هستم، امیدی برای ادامه ندارم و غیره.
آیا میگویی میتوان همه را تغییر داد؟
بلی دقیقا همین را میگویم!
چطور؟
گوش فرا ده تا با مثالی بگویم.
بدن و جسم تو اگر سالم باشد که باید برای سلامتی آن تلاش دائمی داشته باشی و هدف اصلی و واقعی ورزش همین است. اگر جسم بیمار شود نشانه ای بروز میدهد که بدانی بیمار شده ای. به پزشک مراجعه میکنید تا بعد از تشخیص بیماری دارویی مناسب تجویز کند. دارو تلخ است و عوارض جانبی ایجاد میکند اما روز به روز احساس میکنی در حال بهبود هستی تا یکروز که بیدار میشوی، میبینی بیماری رفته است(در طول بیماری جسمی خیلی کمتر به بدبختی اطراف توجه میکردی و نگران جسم بودی!)
بدان که درمان دل و روح نیز همینگونه است! اگر سالم هستی (شاد هستی) که برای حفظ آن تلاش باید کرد و اگر نه به دارو (دانایی و عمل بر مبنای آن دانایی) نیاز داری. یادت باشد دارو تلخ است و تا اثر کند، زمان میبرد!
احسان رنجبر
دیدگاه (2)
واقعا لذت برم، عالی و تاثیر گذار بود👌👏👏👏👏👏
کاش همه ما آدما هر روز هر لحظه به این موضوع توجه کنیم تا بتونیم حال و روز بهتری برای خودمون و خانوادمون فراهم کنیم
سپاسگزارم برای وقتی که میزارین 🌹🌹🌹
باسلام..بسیار ساده و روان گفنیدباید از آنچه که داریم شاد و خرسند باشیم به داشته هایمان توجه کنیم و از آنها بخوبی استفاده کنیم و برای آنچه داریم شکرگذار باشیم..برای همگی حال خوب آرزو دارم