تگ - رهایی

کارگاه آموزشی عمومی؛ OT

نهمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی راهنما مسافر احسان، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه “OT” در روز چهارشنبه مورخ 28 آذر ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: خوشحالم که امروز فرصتی شد در خدمت شما عزیزان باشم، انشاالله حال همگی خوب باشد. دستور جلسه امروز OT است. من تا به حال مصرف اوتی نداشته ام. آن زمان که برای درمان اقدام کردم هنوز تحقیقات روی شربت اوتی انجام نشده بود. در آن زمان درمان با تریاک انجام می‌شد. زمانی که به عنوان تازه وارد در کنگره 60 مشاوره شدم، به من گفتند که باید تریاک تهیه و استفاده کنی. مصرف من هروئین بود و در ادامه برای شروع درمان به سختی تریاک پیدا می کردم. ولی چون اجازه داده بودند تریاک مصرف کنم باخودم گفتم درمان خیلی خوبی برای من است و راضی بودم. هر کجا برای درمان اقدام کرده بودم خیلی راحت به من میگفتند چرا مواد استفاده میکنی من را سرزنش می کردند و می گفتند اراده داشته باش ترک کن و از این حرف ها. اواخر سفر اول بودم که تازه OT  در حال پایلوت بود و صد نفر از کسانی که در اواسط سفر اول بودند وارد این پایلوت شدند و درمانشان را با شربت تریاک ادامه دادند. این پایلوت باعث شد تا در ادامه شربت تریاک یا همان OT وارد چرخه بشود تا مسافران کنگره بتوانند برای درمان از آن استفاده کنند. زمان ما درمان با تریاک بود که سختی های خودش را داشت. تریاک را به روش کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و همانطور که خود آقای مهندس خرد می‌کردند، خط کش می گذاشتیم و تریاک را اندازه گیری می کردیم. کسانی که استفاده می‌کردند یادشان است بعد از هر وعده تریاک مان را باید در یک تکه فویل بسته بندی میکردیم که اگر خشک شد بتوانیم قبل از مصرف کردن روی سماور بگذاریم تا کمی نرم شود و بعد استفاده کنیم. تصور کنید زمان مصرف به یک باره یه تکه سنگ زیر زبانم‌ می‌آمد و همین تکه سنگ امکان داشت ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلی گرم از حجم وعده مصرفی من باشد. بلافاصله بازی ذهن شروع میشد که الان خمار می شوی این وعده جواب تو را نمی دهد، بیشتر استفاده کن و ... در آن لحظه ذهن، آدم را بیچاره می‌کند. در آن شرایط نگران این بودم که نکند سفرم خراب شود. بعضی وقتها هم تریاکی که تهیه میکردم رنگ آن فرق داشت. گاهی گیرایی و نشئگی آن فرق داشت به همین دلایل بود که نگران سفرم بودم. در حاضر شربت اوتی این مسائل را ندارد. واقعا اوتی یک نعمت است و باید قدر آن را بدانیم. متاسفانه عادت داریم وقتی دریک نعمتی هستیم قدر آن را نمی‌دانیم.‌ مثل اکسیژن .‌ وقتی هوا آلوده می‌شود تازه متوجه می‌شویم که اکسیژن چه نعمتی است. برای تهیه اوتی خیلی راحت به کلینیک ها مراجعه و تهیه می کنیم دیگر با کاسب مواد مخدر سر و کار نداریم. دقیقا تا یک دهم سی سی هم می‌توان اندازه کرد و سفر بسیار دقیق تری داشت. برای درمان و بازسازی سیستم ایکس لازم است استفاده از اوتی دقیقا  به همان میزان و راس همان ساعتی باشد که راهنما دستور داده. یک بار برای بازسازی سیستم ایکس فرصت داریم و می‌توان از این فرصت استفاده کرد. نعمت شربت اوتی را جدی بگیریم.‌ آقای مهندس دژاکام یک بار  از من خواستند که درمان را به روش DST با متادون بر روی یک فردی که ۱۹ ساله بود  انجام دهیم و خود آقای مهندس هم مرتب پیگیر درمان و پله های او بودند که ببینیم درمان با متادون چه نتیجه ای دارد. در آخر نسبت به شربت تریاک شاید ۵۰ الی ۵۵ درصد جواب گرفتیم . شربت تریاک یک مجموعه کامل دارویی است زیرا مجموعه ای از آلکالوییدها را در خود دارد. همه این ترکیباتی که در تریاک هستند خاصیت دارویی دارند. این دارو هم می‌تواند شفابخش باشد و هم می‌تواند زندگی ما را به آتش بکشاند‌. شفابخش بودن اوتی بستگی به انجام درست روش DST دارد . اگر اوتی را درست مصرف نکنیم، فرقی با موادمخدر ندارد و به ما آسیب می زند. امیدوارم در سفراول قدر شربت تریاک را بدانیم تا در سفر دوم لذت بهشت را تجربه کنیم.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ وادی یازدهم و تأثیر آن روی من

هشتمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی راهنما مسافر کامران، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه “وادی یازدهم و تأثیر آن روی من” در روز چهارشنبه مورخ 21 آذر ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: دستور جلسه این هفته وادی یازدهم است که می‌گوید: چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر یا اقیانوس می‌رسند. همه وادی‌ها می‌خواهند جهان‌بینی را آموزش بدهند. کنگره ۶۰ معتقد است مثلث درمان از سه ضلع جسم، روان و جهان‌بینی تشکیل شده است. جسم که با روش DST و با داروی OT درمان می‌شود. روان که همان خلق‌وخوی ما هست؛ از به تعادل رسیدن جسم و جهان‌بینی به درمان می‌رسد، و اما؛ جهان‌بینی را با کسب آموزش و یادگیری همین وادی‌ها و تمرین و تکرار  می‌توانیم قوی و قوی‌تر کنیم تا به درمان اعتیاد برسیم. آقای مهندس دژاکام در جلسه این هفته توضیح دادند و فرمودند که آی‌کیو متوسط انسان‌ها بین ۱۰۰ تا  ۱۲۰ است.   اضطراب، عصبانیت، و حال بد درصد آی‌کیو را به یک‌سوم می‌رساند. یعنی کسی که اضطراب دارد و یا کسی که همیشه عصبانی است و جهان‌بینی درست زندگی‌کردن را بلد نیست از یک‌سوم  ضریب هوشی برای بهره‌مندی از زندگی استفاده می‌کند. به این دلیل خیلی جاها دچار مشکل می‌شود و آسیب می‌بیند؛ بنابراین لازم و ضروری است که جهان‌بینی را خیلی خوب یاد بگیریم. در وادی یازدهم اگر اقیانوس را تمثیلی از حال خوش و امنیت در نظر بگیریم چشمه جوشان می‌شود من که ۶ سال پیش به‌عنوان مصرف‌کننده مواد؛ مانند مرداب بودم. مردابی که نه انرژی داشت و نه حال خوب و حتی زایشی نبود. وقتی به رود خروشان تبدیل شدیم باید یک مسیری را طی کنیم. به قول آقای مهندس مسیری که کانال بندی و سیمان کشی هم نشده که راحت بتوان از این مسیر عبور کرد. در  مسیر سنگلاخ هست . بالا و پایین های زندگی هست  که تک تک اینها را به کمک آموزش ها پشت سر می گذاریم و به مقصد که همان درمان اعتیاد و حال خوش است خواهیم رسید. کار آسانی نیست اما رسیدن به آرامش و حال خوش ارزش این تلاش کردن را دارد. وادی چهاردهم که عشق و محبت است شاید تمثیلی از همین بحر یا اقیانوس است.  به نظر من اگر انسان بخواهد شهروند وادی چهاردهم شود و در آن فضا و ارتعاش قرار بگیرد و زندگی کند باید سیزده وادی قبل را پشت سر بگذارد. وقتی یک نفر بخواهد مثلاً؛ شهروند آمریکا شود باید به کلاس‌های زبان برود و خیلی از برنامه‌های مربوط به شهروندی را باید انجام بدهد.  برای اقامت در وادی ۱۴ که اتفاق‌های خوبی برای کسانی که آنجا زندگی می‌کنند؛ می‌افتد و باید تلاش بسیار کند. اولویت من مصرف‌کننده در زندگی باید درمان اعتیاد باشد و هیچ کاری جز درمان اعتیاد نداریم و این درمان را باید جدی بگیریم. چون اگر دقت کنیم یک سر مشکلات من مصرف‌کننده در زندگی به سرشاخه اعتیاد مربوط می‌شود.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ جهان بینی در ورزش

هفتمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی پهلوان مسافر مهدی، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه “جهان بینی در ورزش” در روز چهارشنبه مورخ 14 آذر ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: دستور جلسه امروز جهان‌بینی در ورزش است.  اولین‌بار که با کلمه جهان‌بینی آشنا شدم در کنگره ۶۰ بود، و تنها به معنی که در جزوه جهان‌بینی اشاره شده بود توجه کردم؛ اما در ادامه معنی و مفهوم جهان‌بینی برای من تغییر کرد. معنی و مفهوم جهان‌بینی را زمانی متوجه شدم که دیدم عده‌ای که تصمیم به درمان اعتیاد گرفتند در مکان‌های ورزشی دور هم جمع می‌شوند و به‌دوراز هرگونه هیاهو و جروبحثی ورزش می‌کنند. مصرف‌کنندگانی که هر کدام برای به‌هم‌ریختن یک محله و یک قبیله کافی بودند، بعد از رهایی در کنگره در مکان‌های ورزشی دور هم جمع می‌شوند و برای رسیدن به حال خوش، خیلی راحت و آرام با هم ورزش می‌کنند. ورزش‌کردن بر روی صور آشکار و صور پنهان ما اثر می‌گذارد. خیلی از ورزشکاران را دیدیم که خیلی با هم دوست و صمیمی هستند؛ اما در حین مسابقه می‌بینیم که با هم به مشکل بر می‌خورند و با هم دعوا می‌کنند. این مسئله عدم جهان‌بینی در ورزش و ورزشکار است. اگر ورزشکاری در یک‌رشته ورزشی به مرحله بالایی رسید باید جهان‌بینی ورزشی فرد هم به همان اندازه به‌مراتب بالا برسد که شاهد اتفاقات این‌چنینی نباشیم‌‌. پیام کنگره ۶۰ این است که هیچ باختی در کار نیست، یا می‌بریم یا می‌آموزیم. بردوباخت برای من نباید مفهومی داشته باشد. ‌ وقتی جهان‌بینی ورزشی وارد زندگی فردی شود ناخواسته روی تمام افراد خانواده تأثیر می‌گذارد و به سمت ورزش کشیده می‌شوند. ‌ در باشگاه تیراندازی با کمان کنگره که من حضور دارم، می‌بینم که خیلی از این افراد به واسطه سایر اعضای خانواده وارد این رشته ورزشی شدند. آقای مهندس دژاکام در زمانی که تمام متخصصین درمان اعتیاد می‌گفتند اعتیاد درمان ندارد، روش درمان DST  را ابداع کردند و در کنار آن جهان‌بینی را مطرح کردند. سال‌به‌سال  به تعداد رهایی‌ها اضافه شد و دیدیم که جهان‌بینی چه نقش بسزایی داشت. اگر شخصی ورزش کند، زمان بگذارد و تمرین کند؛ ولی روی ضلع جهان‌بینی کار نکند دقیقاً می‌شود؛ مانند مصرف‌کننده‌ای که  فقط قطع مصرف کرده و به دلیل عدم به تعادل رسیدن جهان‌بینی برگشت‌خورده است. ورزشکارانی هم که روی ضلع جهان‌بینی خود کار نمی‌کنند؛ هر چقدر جلوتر می‌آیند نتیجه برعکس می‌گیرند. جهان‌بینی در ابتدا کنگره برای من  فقط درمان اعتیادم بود. اما در حال حاضر  جهان‌بینی به شکلی شده است که در تمام مراحل زندگی خودم در ورزش؛ کار؛ خانواده، تغذیه باید بتوانم از آن استفاده کنم. الان که یک عضو کنگره‌ای هستم باید جهان‌بینی و آموزش‌ها روی من تأثیر خودش را نشان دهد و فرقی با گذشته خودم داشته باشم و این با عمل‌کردن به آموزش‌ها اتفاق می‌افتد. امروز در فضای مجازی به مطلب زیبایی برخوردم که دوست دارم با شما به اشتراک بگذارم. ‌ یکی از ورزشکاران خوب کشورمان مطلبی را به اشتراک گذاشته بودند که نوشته بود به سه پیروزی در روز نیاز داریم . 1-  یک پیروزی فیزیکی  شامل پیاده‌روی، دویدن، شناکردن و... 2- یک پیروزی ذهنی که شامل خواندن، نوشتن و یادگرفتن است. 3- یک پیروزی روحی که همان شکرگزاری، مطالعه و رشد و تعالی انسان است. وقتی این مطلب را خواندم متوجه شدم که از سال‌های پیش که وارد کنگره شدم، موبه‌مو تمام این مطالبی که در بالا گفته شد توسط کنگره و آقای مهندس دژاکام به من آموزش‌داده‌شده. پیروزی فیزیکی، ورزش است که در پارک طالقانی انجام می‌شود. پیروزی ذهنی، گوش‌کردن سی‌دی‌ها و نوشتن آن است.  پیروزی روحی نیز  همان شکرگزاری است که در کنگره آموزش گرفته‌ایم و  انجام می‌شود. بهترین آموزش‌ها در کنگره وجود دارد و ما باید شاکر آموزش‌هایی که از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان به ما رسیده است، باشیم.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ وادی دهم و تأثیر آن روی من

ششمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه “وادی دهم و تأثیر آن روی من” در روز چهارشنبه مورخ 7 آذر ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: دستور جلسه امروز وادی دهم است که می‌گوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است. در ابتدا به صفت اشاره می‌کنم که این وادی به ما می‌گوید صفت گذشته در انسان صادق نیست. آیا تمام صفات قابل‌تغییر است؟ خیر. ‌مثلا کسی که سیاهپوست است آیا قابل تغییر است ؟ خیر.  چیزهایی که با آنها آفریده شده ایم قابل تغییر نیستند . چون ما نقشی در آن نداریم . صفت‌هایی قابل‌تغییر هستند که ما نقشی در آن داشته باشیم. صفات در ما صادق و همیشگی نیستند.   خداوند یک بوم نقاشی را برای زندگی‌کردن ما طرح کرده  و همه جور امکانات را هم به ما داده است، این خود ما هستیم که می‌توانیم نقش زندگی‌مان را ترسیم کنیم. حال می‌توانیم خود را مصرف‌کننده  یا راهنما  یا یک انسان خوشبخت  و یا یک انسان بدبخت ترسیم کنیم. تصویر این نقاشی دست خودمان و در اختیار خودمان است که دیگران هیچ نقشی ندارند و اگر هم نقش داشته باشند خیلی کم‌رنگ و ناچیز است. وادی دهم به ما می‌گوید: وقتی انسان از دنیا می‌رود و می‌میرد چیزهایی‌ در عالم فیزیکی هستند را از دست می‌دهد. اما، چیزهایی هم هستند که برای جهان‌های دیگر، همراه انسان باقی می‌مانند. در وادی دهم به سه مؤلفه نور، صوت و حس اشاره می‌شود. در هستی نور مبدأ فرمان است و فرمان می‌دهد. خداوند نور زمین و آسمان‌هاست. صوت  ارتباط بین هستی و انسان‌ها و جهان‌های دیگر است که مانند مخابرات عمل می‌کند. سرعت نور در هر ثانیه 300 هزار کیلومتراست. سریعترین موجود در دنیا نور است که در جهان‌های دیگر سرعت نور چند برابر می‌شود ؛ حتی سرعت ما انسانها هم زیاد می‌شود . مثلا:: اگر بخواهیم به مشهد سفر کنیم با هواپیما یک ساعت ؛ و با ماشین یک روز توی راه هستیم . ولی در عالم خواب می بینیم که با پدرمان به مشهد رفتیم و یک هفته هم مشهد بودیم . برگشتیم و میهمانی هم گرفتیم و همه دور هم بودیم. گرچه ممکن است یک الی دو ساعت خوابیده باشیم.. نور، صوت و حس در تغییر صفت چه نقشی دارد؟ در کائنات نور، صوت و حس خوب داریم و همین‌طور نور، صوت و حس بد. به نور بد  نار می‌گوئیم. نار نوری است که در آن ناخالصی و پلیدی وجود دارد. همان‌طور که در آموزش‌ها آموختیم؛ نیروهای منفی و نیروهای مثبت وجود دارند. صوت خوب و صوت بد نیز داریم. جسم ما از خاک به وجود آمده است و صور پنهان ما از نار تشکیل شده است.  وقتی به ما مکرر گفته می‌شود تزکیه و پالایش، یعنی ما باید تلاش کنیم نار درونمان را به نور تبدیل کنیم. درون ما همان‌طور که نور وجود دارد  پلیدی هم وجود دارد. برای ما انسان‌ها همیشه یک دوراهی وجود دارد و اختیار داریم انتخاب کنیم که راه فسق و فجور را انتخاب کنیم یا راه صراط مستقیم را. به همین دلیل است که باید تلاش کنیم با تزکیه و پالایش؛ نار درونمان را به نور تبدیل کنیم. حس در ما هرگز از بین نمی‌رود و در هستی همیشه وجود دارد. چون حس اولین قوه بکار گیری عقل است و همه‌جا وجود دارد. حتی در زمان مصرف مواد هم حس من از بین نرفت؛ بلکه این نیروهای منفی بودند که حس مرا گرفته بودند و بر علیه خود من استفاده می‌کردند. چگونه؟  یک انسان عادی از جمع خانوادگی خوشش می‌آید و حس آن را دارد که در کنار خانواده‌اش باشد. اما یک مصرف‌کننده چطور؟ آیا یک مصرف‌کننده دوست دارد در کنار خانواده خودش باشد؟ یا اولویت او مواد مخدر و مصرف مواد است؟ قبل از رهایی، در عروسی یا میهمانی‌های خانوادگی دنبال یک نفر مانند خودم می‌گشتم که با هم باشیم و جایی را پیدا کنیم تا بتوانیم مواد مصرف کنیم. چون گفته شده انسان‌ها همیشه هم‌حس‌های خودشان را پیدا می‌کنند.  حس و علاقه من نسبت به جمع خانوادگی تغییر کرده بود و به دنبال کسی بودن که بتوانم در کنار او بتوانیم مواد مصرف کنیم. اگر می‌خواهیم تغییر صفت بدهیم باید حس‌های ما تغییر کند. وقتی حس تغییر کند صفت هم عوض می‌شود. وقتی صفت تغییر کند حال آدم نیز خوب می‌شود.  برای اینکه از یک انسان مصرف‌کننده به فرد رها شده تبدیل شویم باید حس‌های ما تغییر کند تا صفت ما نیز تغییر کند. تزکیه و پالایش در این راه نقش مهمی دارد و راه میان بر برای تزکیه و پالایش، خدمت‌کردن و ازخودگذشتگی است.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ رابطه یادگیری با معرکه گیری

پنجمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی راهنما مسافر احمد، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه “رابطه یادگیری با معرکه گیری” در روز چهارشنبه مورخ 30 آبان ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: خداوند را شاکرم که یکبار دیگر توفیق خدمت به من داده شد تا در این جایگاه بتوانم خدمت کنم. در بحث اعتیاد؛ اولین مسئله مهم خواست خود فرد است. یعنی کسی که مصرف‌کننده مواد مخدر است باید بداند مهم‌ترین چیزی که باید داشته باشد خواسته است. زمانی که وارد این مسیر می‌شویم یاد می‌گیریم که اینجا درمانگر وجود ندارد. راهنما وجود دارد ولی راهنما درمانگر نیست. راهنما راه را به من نشان می دهد. در کنگره 60 راهنما، معلم درمان اعتیاد است و راه درمان اعتیاد را به من نشان می‌دهد  و رهجوی سفر اولی خودش درمانگر خودش است. اعتیاد پیوند مواد مخدر و انسان است. از پیوند مواد مخدر و انسان؛ فرزندی به وجود می‌آید بنام اعتیاد. حال ما برای اینکه اعتیادمان را درمان کنیم نیاز به شناخت مواد مخدر و انسان داریم. به همین دلیل به مثلث درمان اعتیاد جسم، روان، جهان‌بینی می‌رسیم. در وهله اول باید جسم خود و مخدرهای طبیعی بدن را بشناسیم. بدانم که مصرف مواد مخدر چه اثر و تخریبی بر ساختارهای فیزیولوژی من گذاشته است  و راه‌حل آن چیست؟ چگونه این ساختار و این سیستم را که آسیب‌دیده، به تعادل رسانم؟ در ادامه من نیاز به خودشناسی دارم. باید انسان را بشناسم. باید صورپنهان انسان را بشناسم و با ساختارهای درونی خودم آشنا شوم تا بتوانم به درمان قطعی برسم. اعتیاد من به علت تفکرات و جهان‌بینی نادرست من بوده پس لازم است تفکراتمان تغییر کند. اگر تفکرات و نوع نگاه ما به زندگی تغییر نکند؛ بازهم ممکن است به اعتیاد برگردیم. پس من مسافر یا همسفر برای رهایی از اعتیاد، مشکلات و مسائلی که با آن روبرو هستم، نیاز به یادگیری دارم تا بتوانم جهان‌بینی خود را تغییر دهم. ‌باید راه‌ و رسم درست زندگی‌کردن را یاد بگیرم. دستور جلسه امروز رابطه یادگیری با معرکه‌گیری است. تا اینجا متوجه شدم که برای رهایی نیاز به یادگیری دارم، در ادامه معرکه‌گیری مطرح می‌شود. درگذشته در سطح شهر یک نفر می‌آمد چند نفر دور خودش جمع می‌کرد زنجیری پاره می‌کرد؛ یا از جعبه ماری بیرون می‌آورد و معرکه‌گیری می‌کرد. ‌کارهایی را انجام می‌داد تا توجه دیگران را به خودش جلب کند و از این طریق پولی هم به دست می‌آورد. او به‌نوعی بازیگر این نمایش بود و مردم هم تماشاچی. ما در کنگره و در مسیر درمان نیز یا بازیگر هستیم یا تماشاچی. کار بازیگر این است که حضور مرتب و منظم توی لژیون دارد، غیبت نمی‌کند، حضور مؤثر دارد، مشارکت و اعلام سفر می‌کند، خدمت می‌کند، سی دی می‌نویسد و... اینها کسانی هستند که نقش بازیگر را دارند و یک سری هم تماشاچی هستند که این‌ها را نگاه می‌کنند. یک روز در جلسات حاضر می‌شوند روز دیگر با تأخیر می‌آیند روز دیگر غیبت می‌کنند، نامنظم هستند و در نوشتن و گوش‌کردن سی‌دی‌ها نیز نامنظم هستند. مشارکت و اعلام سفر نمی‌کنند، خدمت نمی‌کنند و... کنگره  یک تفکر و یک راهی است که مانند گردباد است. برای رهایی باید خود را در مرکز گردباد قرار دهیم تا با چرخش گردباد به بالا پرتاب و صعود کنیم. افرادی که در این مسیر بازیگر باشند، در مرکز این گردباد قرار می‌گیرند. اما کسانی که تماشاگر باشند، در اطراف و حاشیه این گردباد قرار دارند. وقتی گردباد اتفاق می‌افتد، اجسامی که از مرکز آن فاصله می‌گیرند، به حاشیه گردباد پرتاب می‌شوند که این‌ها همان تماشاچیانی هستند که وارد حاشیه شده‌اند. اینها تا زمانی که از حاشیه فاصله نگیرند به رهایی نخواهند رسید. این دستور جلسه می‌خواهد به من بگوید؛ اگر من دنبال یادگیری و آموزش نباشم، بازیگر نباشم، اگر در مرکز گردباد قرار نگیرم، ناخواسته به سمت حاشیه و نق‌زدن پرتاب می‌شوم. کسی که از یادگیری فاصله بگیرد ناخودآگاه وارد معرکه‌گیری، حاشیه و نق‌زدن می‌شود. کسی که تماشاچی باشد، از آنهایی که بازیگر هستند ایراد می‌گیرد و دائم در حال معرکه‌گیری و نق‌زدن خواهند بود. در کنگره معرکه‌گیر کسی است که صحبت‌های حاشیه‌ای می‌کند، نق می‌زند، می‌گوید مگر اینجا مدرسه است که باید سی دی بنویسیم، داروی من با سری قبل فرق دارد، راهنما من را درک نمی‌کند، فلانی این‌گونه صحبت می‌کند و ازاین‌دست صحبت‌های بی‌ارزش که فقط او را از مسیر درمان و مرکز گردباد دور می‌کند. اینها همان کسانی هستند که از یادگیری فاصله گرفتند و دقیقاً وارد نقطه مقابل آن معرکه‌گیری شدند. اگر وارد معرکه‌گیری شویم و به سمت حاشیه‌ها برویم؛ از یادگیری فاصله می‌گیریم. این درسی است که این دستور جلسه می‌خواهد به من بدهد. باید بدانم که هرگاه از یادگیری فاصله گرفتم، وارد معرکه‌گیری می‌شوم و اگر وارد معرکه‌گیری شوم قطعاً از مسیر درمان و رهایی خارج خواهم شد.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی با استادی دیده بان محترم آقای حکیمی؛ سیستم ایکس

چهارمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی دیده بان محترم کنگره 60 آقای احمد حکیمی، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه سیستم ایکس در روز چهارشنبه مورخ 23 آبان ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: شاکر خداوند هستم که توفیق داد امروز در کلینیک شفای سبز در جمع شما عزیزان باشم، از این بابت خرسندم. حضور من در این کلینیک و کلینیک های دیگر به این دلیل هست که این موضوع انتقال پیدا کند که لژیون ها، جلسات و خود کلینیک از کنگره جدا نیست و تفکر و اندیشه ای که در ساختار کنگره حاکم است، در هرجایی که قرار بگیرد جزو خانواده بزرگ کنگره 60 می باشد. رحمت الهی به واقع شامل حال همه ما شده. مدتی است راجع به این موضوع فکر می کنم که این سنگ بسیار عظیم که در این هستی، بسیار کوچک است، چگونه در آسمان قرار گرفته و با سرعتی دور خودش می چرخد و با سرعتی دیگر به دور خورشید می چرخد. نه یک ثانیه تاخیر دارد نه یک ثانیه به سرعت آن اضافه می شود و راس یک زمان مشخصی این مسافت طولانی را در طول سال طی می کند. لنگر و نگهدارنده این کره کجاست؟ خیلی ساده لوحانه است اگر این گونه نگاه کنیم که این سنگ در آسمان صاحب یا نگهبانی ندارد. انرژی و سوخت آن از کجا می آید که این چرخش انجام می شود؟ از کجا فرمان می گیرد که بدون تاخیر به نقطه قبلی برمی گردد؟ چگونه فرمان می گیرد که طبق یک ساختاری زمین تمایل پیدا می کند به جهتی و فصل ها اتفاق می افتد؟ وقتی نگاه می کنیم باید به این نقطه برسیم که تمام هستی بر پایه یک سری قوانین است که جاری می باشد. هیچ اتفاق، رویداد و هیچ مسئله ای اتفاق نمی افتد مگر این که یک سری قوانین پشت آن حاکم باشد. بنابراین وقتی به قوانینی فکر می کنیم که در بیرون جاری است، چرا به این فکر نکنیم که در درون من انسان شاید چیزی به نام این قوانین وجود دارد که من از آن بی اطلاع هستم و به آن توجه نمی کنم. در حال حاضر ساختار کنگره 60 یک فضا، شرایط و محیطی است که اجازه داده شده تا در آن قرار بگیریم تا این شناخت را پیدا کنیم و به این قوانین توجه بیشتری داشته باشیم. هم به عنوان یک انسان از نظر فیزیولوژی، هم از نظر صورپنهان انسان و متوجه بشویم که بر این دو مولفه قوانینی حاکم است هم در صورپنهان هم در صورآشکار. اگر ما بدانیم که این قوانین چه هست و با احترام به این قوانین عمل کنیم به نتیجه مطلوب می رسیم. نتیجه مطلوب برای انسان قانونمند آرامش است. شاید آسایش نباشد ولی آرامش هست و در طول زمان آرامش می تواند آسایش را هم برای فرد به بار آورد. یک سری از قوانین که در انسان وجود دارد، همانطور که آقای مهندس دژاکام در سی دی های اخیر فرمودند: ما همینطور که ساختار پزشکی در بیرون داریم، در درون ما هم چنین ساختاری وجود دارد. ما وقتی به پزشک مراجعه می کنیم او تشخیص می دهد که مشکل کجاست و برای برطرف کردن آن دارو می دهد. دارو یعنی مصالح. یک ساختمان جسم خراب شده است و برای ترمیم آن نیاز به مصالح دارند. یک فرد حاذق می بیند و می گوید اینجا که خراب شده نیاز به این مصالح دارد. این مصالح را تهیه کنید در اختیار معمار بگذارید او ترمیم می کند. دقیقا همچین فرایندی در بدن اتفاق می افتد. حالا چرا این خرابی صورت می گیرد؟ ماشین از روی چه چیزی ساخته شد؟ هر چیزی که انسان در این هستی خلق می کند، از درون انسان نشأت گرفته و به فکر او رسیده تا این کار را انجام دهد. تمام الگوهای هستی از درون انسان نشأت می گیرد. به همین دلیل است که می گویند اگر خودتان را بشناسید انگار الله را شناخته اید. انقدر انسان موجود عظیمی است و بر این عظمت یک ساختار فرماندهی وجود دارد که می تواند برای اینکه انسان با کم ترین فراز و فرود این مسیر را طی کند، باید به آن فرماندهی احترام بگذارد. آن فرماندهی می تواند ساختاری باشد که به کل فیزیولوژی فرمان می دهد. فرمان می دهد از طریق یک سری ماده های بیوشیمی که این ماده ها هر کدام حاوی یک سری اطلاعات هستند که در فیزیولوژی ما این اطلاعات را منتشر می کند. اگر این اطلاعات درست باشد، سلول هایی که این اطلاعات را می گیرند درست عمل می کنند و فیزیولوژی به صورت متعادل به کار خودش ادامه می دهد اما اگر این اطلاعات نادرست باشد، این سلول ها اطلاعات را می گیرند، آن را انجام می دهند ولی به آن نتیجه نمی رسند. وقتی به نتیجه نمی رسند باید تغییر ایجاد کنند یعنی آن چیزی که می خواستند به وجود نمی آید و شکل آن تغییر می کند. وقتی تغییر شکل بوجود می آید این تغییر شکل چگونه خودش را بروز می دهد؟ به صورت بیماری. تغییر شکل سلول می شود بیماری. شما یک فردی که سرماخوردگی جزئی پیدا می کند وقتی صبح بیدار می شود خانواده به او می گویند چه شده است؟ یعنی در سیمای او این تغییر سلول مشخص است. بنابراین این سیستم فرماندهی که آقای مهندس اسم آن را سیستم ایکس گذاشته، تمام عملکرد فیزیولوژی ما دست آن است.

این سیستم خیلی کارکرد دارد و یکی از کارکردهای این سیستم، این است که وقتی ما به صورت طبیعی شب ها در بستر قرار می گیریم، لحظه ای که به خواب می رویم از طریق سه ماده که در جریان خون قرار می گیرید ما بی هوش می شویم و متوجه آن لحظه نمی شویم. وقتی بی هوش می شویم تمام عضلات ما که به صورت عمودی و افقی است همه آن ها از انقباض خارج می شوند و از کار می افتدند. اگر یک خودکار در دست شما باشد زمانی که خوابتان می برد این خودکار از دست شما می افتد چون عضله از حالت انقباض خارج می شود. عضله قلب ما چه جنسی دارد؟ چرا آن از کار نمی افتد؟ برای اینکه آن نه عمودی است و نه افقی، به صورت مارپیچ است و او فرمان را از جای دیگری می گیرد. شما در نظر بگیرید بهترین آلیاژی که در موتورها استفاده می کنند، می گویند این فلز تا ده سال کار می کند. بعد از ده سال اصطلاحا می گویند آب موتور را می گیرد و آن سرعت قبل را نخواهد داشت. آلیاژ بعد از ده سال تغییر می کند. اما عضله قلب ما چگونه در طول زمان و طی سال ها دائما این تپش را انجام می دهد چرا خسته نمی شود؟ چون از همین مخدرهای طبیعی بدن از دوپامین استفاده می کند و مواد غذایی که استفاده می کنیم سوخت قلب را به آن می رساند. چرا افرادی که ناگهانی قطع مصرف می کنند، آنفارکتوس (سکته قلبی) می کنند و از دنیا می روند؟ به این دلیل که وقتی به روش غلط این کار را انجام می دهند و مخدر بیرونی را قطع می کنند و سیستم ایکس در درون او تولید ندارد، می خواهد که سوخت را به قلب برساند که عضله خستته نشود، ولی توان ندارد. سوخت کافی به آن نمی رساند که به صورت طبیعی کار کند. این سوخت رسانی کاهش پیدا می کند و بعد چند سال یک مرتبه از کار می افتد. ولی ما در کنگره و روش DST این مشکل را نداریم. مثال دیگری می زنم. فردی اضافه وزن دارد. به روش های مختلف اقدام به کاهش وزن می کند و به نتیجه نمی رسد. خیلی راحت به او می گویند معده ات را کوچک کن. آن فرد فقط به نقطه ای می خواهد برسد که اضافه وزن از بین برود. ولی چه مسیری را طی می کند و چه حالتی در انتظار اوست، به آن فکر نمی کند. این سیستم فرماندهی به صورت طبیعی نسبت به فیزیولوژی که هر انسان دارد نسبت به حجم معده فرمان می دهد که بعد از صرف غذا این مقدار اسید در فضای معده پخش بشود تا بتواند ذرات غذا را منهدم و ریز ریز کند تا بتواند وقتی وارد روده می شود، جذب شود. آن سیستم فرماندهی است که فرمان آن را می دهد، آن سیستم است که به کلیه فرمان می دهد چه اندازه کار کن. کاملا برنامه ریزی شده است. حالا او معده اش را کوچک می کند و فضای معده را کم می کند ولی دیگه نمی تواند به آن قسمت فرمان دهد که اسید را نسبت به حجم معده کم کن. نمی تواند چون دست او نیست. حجم معده را کم کرده و اسید همان اسید است. او ظاهرا کاهش وزن پیدا کرده ولی بیمار است. برای بعضی از انسان ها جالب است که بعد از پنج سال دیده اند که بخشی از معده که بریده شده از قسمتی دیگر دوباره ساخته شده. یعنی آن فرمانده متوجه شده در این ساختار فیزیولوژی تغییری ایجاد شده و این تغییر تعادل را بر هم زده. برای اینکه تعادل به وجود بیاورد همان سیستم فرماندهی دوباره فرمان ساخت همان قسمت را می دهد. واقعا اعجاز برانگیز است. این را آقای مهندس کشف کردند که مخدرها بر روی این سیستم تاثیر می گذارد و جایگزینی صورت می گیرد. حال این رابطه را کشف کردند ولی اینکه چگونه آن را برطرف کنیم مسیر دیگری را طی می کند. پس بنابراین خود روش DST و کشف آن یک اعجاز است و کشف رابطه جایگزینی مخدر بیرونی به جای مخدر طبیعی بدن، کشف و اعجاز عظیم تر است. به ما اجازه داده شده تا از این مطالب استفاده کنیم و این سیستم را که از تنظیم خارج شده، به تعادل برگردانیم. وقتی فرد شروع می کند به مصرف مواد مخدر و سیگار، در قسمت فرماندهی مداخله می کند و این مداخله باعث می شود که سیستم فرماندهی فرمان های غلط صادر کند. مخدر بیرونی جایگزین مخدر درونی می شود انگار یک فرد بیرونی وارد شده و فرمان غلط می دهد. آن فردی که فرمان درست می دهد بیکار شده است. مگر اینکه دوباره جای آن کسی که تغییر کرده عوض شود و به جای خودش برگردد. رابطه همه اجزای بدن برای مثال رابطه ریه با قلب را این سیستم هدایت می کند. سیستم گوارش از جویدن تا اینکه در بدن سنتز بشود و از طریق جریان خون به سلول ها برسد همگی دست این سیستم است و خیلی موارد دیگر. امیدوارم عزیزانی که مسیر درمان DST را انجام می دهند، حتما درمان سیگار هم در کنار آن داشته باشند. چون مخدرها در ابتدا سیستم را از تنظیم خارج می کند و بعد به واسطه از تنظیم خارج شدن سیستم، بیماری بروز می کند ولی مصرف دخانیات از هرنوع که باشد علاوه بر اینکه بر در آن سیستم مداخله دارد مستقیما تک تک اجزا بدن و سلول ها را از تعادل خارج می کند. حال چه کسی این سیستم را متعادل می کند؟ خود ما. چرا جهانبینی در کنار آن هست؟ برای اینکه افکار و اندیشه دقیقا روی آن اثر مثبت دارد. یک مثال می زنم، شما به صورت متعادل در منزل کارهای روزانه را انجام می دهید، یک تلفن می شود و خبری به شخص می رسد. بلافاصله او دلشوره و نگرانی می گیرد سیستم گوارش او به هم می ریزد افکار و اندیشه او و سیستم فیزیولوژی کاملا واکنش نشان می دهد. این سیستم کاملا از طریق افکار و اندیشه می تواند تاثیرپذیر باشد. افرادی که کینه، نفرت یا خشم دارند سیستم گوارش آن ها خوب کار نمی کند. عمدتا افرادی که درگیر مسائل روده و سرطان روده می شوند افرادی هستند که درگیر خشم هستند. بی محبتی قلب انسان را از تعادل خارج می کند. حسادت و زودرنج بودن، قلب انسان را از تعادل خارج می کند. این ها جهان بینی است که از طریق امواج روی سیتسم فیزیولوژی ما تاثیر گذار است. ما می شنویم و این صوت می رود در ساختار فیزیولوژی ما و باعث می شود یک سری مواد شیمیایی ترشح بشود و این حالت برای ما به وجود بیاید. حال ما اینجا نشسته ایم که آگاهی کسب کنیم، جهانبینی و آموزش بگیریم و به آن عمل کنیم تا بتوانیم آسوده باشیم، آرام باشیم. قیمت یک فیزیولوژی سلامت چقدر است؟ آیا ما می توانیم در یک کفه که سلامتی است، در آن چیزی بگذاریم که بتواند آن را تکان دهد؟ اصلا چیزی وجود ندارد. انقدر ارزشمند است. اگر ما به این موضوع نگاه کنیم، توانایی پیدا می کنیم که از خیلی کارهایی که به این ساختار صدمه وارد می کند را انجام ندهیم. از نظر کنگره این سیستم بسیار سیستم اعجاز برانگیزی است و خیلی مهم است که به توجه کنیم و قدر آن را بدانیم. این سیستم و این فرماندهی که در آن است می داند کجا شیر را باز کند و ببندد. افکار خوب و عمل خوب باعث می شود شیر آن باز شود و بیشتر در اختیار ما قرار بگیرد و حال ما بهتر شود. شما وقتی به فردی کمک می کنید حالتان بهتر می شود، چون این شیر باز می شود.  افکار محبت آمیز نسبت به دیگران نیز همینطور. اعمال ما در صراط مستقیم، کمک به دیگران و محبت به دیگران بدون چشم داشت، راه خمر را باز می کند. مثل چاهی است که هرچه از آن آب بکشیم، ورودی آن که پنهان است باز می شود و آب بیشتری جریان پیدا می کند و می توانیم از آن استخراج کنیم. امیدوارم همه ما قدر کنگره را بدانیم و سپاسگزار خداوند باشیم که اجازه داد به این مطالب دسترسی پیدا کنیم تا بتوانیم با استفاده از این مطالب گره های درونی خودمان را باز کنیم و با انسان های دیگر ارتباط خوبی داشته باشیم و به هم کمک کنیم. در انتها از همه عزیزانی که در این فضا، این کلینیک و این کنگره خدمت می کنند تشکر می کنم و از طرف خودم قدردان آن ها هستم.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ وادی نهم و تأثیر آن روی من

سومین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی راهنما مسافر حسین، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری موقت مسافر حامد با دستور جلسه “وادی نهم و تأثیر آن روی من” در روز چهارشنبه مورخ 16 آبان ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: خداوند را شاکر و خیلی خوشحال هستم که امروز در این جلسه حضور دارم. دستور جلسه وادی نهم است که می گوید: وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می‌شود. برای من زمان زیادی برد تا این وادی را متوجه شوم ولی زمانیکه این وادی را درست فهمیدم، خیلی از ناراحتی ها و دردها و رنج های من کم شد. این وادی برای من خیلی وادی کارآمدی بود. اگر این وادی و یا هر موضوعی ساده شود، هم برای من و هم برای دیگران قابل حل است. اگر در ذهن خودمان یک موضوعی را بزرگ کنیم، آن وقت حل آن موضوع برای ما بزرگ و دست نیافتنی می‌شود. در وادی های قبل از وادی نهم، بحث روی حرکت است . از وادی های قبل متوجه شدم برای حرکت کردن، تفکر و عقل لازم است . در ادامه یاد گرفتم که تفکر قدرت مطلق حل نیست. چهار وادی اول تفکر کردن را به من یاد داد. خیلی جالب است که همه وادی ها در ادامه هم می آیند و زنجیر وار به هم وصل هستند. این یعنی چه؟ وقتی وادی هشتم را آموزش می گیریم بعد از آن چه اتفاقی می افتد؟ اتقاقی که می افتد همان نقطه تحمل است . پس حرکت می کنم تا یک اتفاقی بیفتد. من الان در گیر یک ناراحتی هستم، ناراحتی یا مشکل، هر چیزی می‌تواند باشد. اعتیاد، سیگار، کینه، نفرت، مسائل مادی، خانوادگی و یا هرچیز دیگری.  وقتی حرکت کنیم یک اتفاقی در آن حرکت می افتد، مثلا درمان اعتیاد یا درمان سیگار را شروع می کنم، در درون من اتفاقاتی می افتد، یک سری نیروهایی هستند که به من فشار وارد می کنند. برای مثال راهنما به من گفته روزانه TDS هر وعده ۳ سی سی مصرف کنم.  زمان مصرف دارو که می رسد یک نیرویی در درون به من فشار می‌آورد و می‌گوید حالا ۳ سی سی را ۴ سی سی بخور طوری که نمی شود. ممکن است بگویم نه! همان مقداری را که راهنما گفته مصرف می کنم یا اینکه به سرعت به همان ندایی که در درون خود می شنوم پاسخ مثبت بدهم و ۴ سی سی استفاده کنم. انجام دادن یا انجام ندادن این کار همان نقطه تحمل من است، خیلی ساده. اگر طبق دستور راهنما عمل کنم نقطه تحمل من در جهت مثبت بالا می رود و اگر خلاف آن عمل کنم نقطه تحمل من در جهت منفی بالا می رود. خیلی اوقات شنیده ایم یا در فیلم ها دیده ایم که از شخصی که بازجویی می شود گاها با کوچکترین ضربه با یک سیلی زود اعتراف می کند اما شخصی دیگر را می بینیم که به قدری کتک می خورد که زنده نمی ماند ولی باز هم اعتراف نمی کند. این همان نقطه تحمل است. هر شخصی یک نقطه تحمل دارد. حال من جزو کدام دسته هستم؟ این یک مثال است. در دنیای درون انسان نیز همین اتفاق می افتد. منظور از این مثال بحث استقامت انسان است. من باید استقامت داشته باشم و نقطه تحمل خود را بالا ببرم. حال چگونه می توانم‌ نقطه تحمل خود را بالا ببرم ؟ باید چیکار کنم ؟ در وادی نهم دو تا موضوع برای بالا بردن نقطه تحمل مطرح می‌ شود: 1-  تکرار منظم موضوع. 2- در نظر گرفتن پارامتر زمان. نکته مهم این است که در برابر ندای نیروی منفی درونم مقاومت کنم. در ابتدا ممکن است سخت باشد باعث به هم ریختن من بشود ولی در ادامه شرایط قطعا بهتر می شود. مثال میزنم. این موضوع را من در عصبانیت انجام دادم . تا یک اتفاقی می افتاد و موضوعی مرا عصبی می‌کرد، سعی می کردم واکنش نشان ندهم و عدم واکنش من، بسیار سخت بود و برای من به هم ریختگی به همراه داشت. آن جا متوجه شدم وقتی آن فعل منفی را انجام نمی‌دهم و به آن ندای منفی درونم عمل نمیکنم، احساس می‌کنم در حال کتک خوردن هستم و دفعه اول خیلی سخت می‌گذرد. اولین بار شاید یک روز فکر من را به هم بریزد و درگیر باشم اما دفعه دوم ک موضوع تکرار می‌شود و من استقامت می کنم سختی آن شاید یک نصف روز باشد دفعه بعدی به یک ساعت می رسد و دفعه بعدی شاید پنج دقیقه تحت فشار باشم و دفعه بعدی می بینم که اصلا متوجه موضوع نشدم و اصلا عصبانی نشده ام. به همین سادگی. رمز موضوع در استقامت کردن من است که باعث می شود نقطه تحمل من بالا برود. در خارج شدن از مسئله اعتیاد، اگر استقامت و ایستادگی نداشته باشیم، بازنده خواهیم بود. شمشیر وقتی بخواهد شکل بگیرد پتک می‌خورد به نوعی کتک می‌خورد. چون آهن است . آنقدر پتک می خورد تا به شکل شمشیر در می‌آید.  انسان نیز همینطور است. زمانی که مقاومت و ایستادگی کنیم و تحت ضربات و فشارها قرار گرفتیم، آنموقع نقطه تحمل بالا می رود. . رشته ورزشی من کوهنوردی است، مسیر کوهنوردی برای من الهام بخش است.  مانند مسیر فراز و نشیب های زندگی، سختی به قله رسیدن را به خوبی احساس میکنم و می بینم.‌ کوهنوردی در اصل درد کشیدن است. برای کسی به قله رسیدن لذت بخش است که درد و رنج مسیر و رسیدن به قله را کشیده باشد.  پس از طی کردن این همه سختی زمانی که به قله می‌رسیم همه این رنج ها و سختی ها شسته می‌شود و می‌رود. اگر من رهایی، آرامش ، حس خوب و رسیدن به خواسته هایم را می‌خواهم، باید آموزش و آگاهی کسب کنم و در ادامه در زندگی ام قوی باشم، ایستادگی و مقاومت کنم تا به مرور زمان نقطه تحمل من بالا برود.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ D.SAP، وادی نهم و تأثیر آن روی من

دومین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی راهنما همسفر سمیه، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه “D.SAP، وادی نهم و تأثیر آن روی من” در روز چهارشنبه مورخ 9 آبان ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: خواص D.SAP از نظر علمی ثابت شده است. چند وقت پیش در همایشی که در مورد علم تغذیه برگزار شد، مقاله ای ارائه شد مربوط به باکتری لاکتوباسیلی که آقای مهندس هم فرمودند این باکتری در شیر شتر موجود است که خاصیت ضدسرطانی، ضد دیابت، ضد فشارخون و ... است. این باکتری دقیقا در عصاره دیسپ موجود است که می‌توان از این عصاره به راحتی استفاده کرد تا از خیلی بیماری‌ها نجات پیدا کنیم. در ابتدا دیسپ را همانند سرکه سیب می دیدند که به صورت یک عصاره معمولی به نظر می‌رسید. اما زمانیکه نظرات پزشکان مختلف مطرح شد مطمئن شدیم که دیسپ یک معجزه و یک نعمت است که در اختیار ما قرار گرفته است. لاکتوباسیلی در واقع یک آنتی اکسیدان خیلی خوب است که در کتب علمی و پزشکی به کرات گفته شده که سعی کنیم از مواد غذایی استفاده کنیم که حاوی آنتی اکسیدان باشند که باعث قوی ترشدن سیستم ایمنی بدن ما می‌شوند تا از بیماری‌ها دور باشیم. این آنتی اکسیدان در دیسپ موجود است. موضوع دیگر اسید استیک موجود در عصاره دیسپ است که مشکلات پوستی مارا هم درمان می‌کند. خیلی وقت ها به دکتر پوست یا داروخانه مراجعه می کنیم،کرم های گران قیمتی تهیه می کنیم به عنوان کرم لایه بردار و یا کرم روشن کننده و یا ترمیم کننده، همه این کرم ها همین ترکیب اسید استیک را دارند که کرم دیسپ نیز همی خاصیت را دارد که بدون واسطه و با قیمت خیلی مناسب در اختیار ما هست و می‌توان استفاده کنیم. اسید استیک باعث بوجود آمدن باکتری پروبیوتیک می‌شود که در یک سری از لبنیات ها هم موجود است .این باکتری باعث می‌شود مشکلات گوارشی ما برطرف شود که با مصرف کردن دیسپ این اتفاق می افتد. در زمان کرونا آقای مهندس دژاکام مقاله ای ارائه دادند که در کشور آمریکا زیر نظر چند داور مهم بررسی شد و مورد توجه قرارگرفت. در این مقاله به خاصیت ضدعفونی و ضدالتهاب بودن دیسپ اشاره شد. دلیل مرگ افراد در دوره بیماری کرونا، درگیر شدن ریه آن ها، عفونت و التهاب ریه بود. در پزشکی ضدعفونی کننده های بسیاری داریم که هیچکدام از آنها ضدعفونی خوراکی نیستند . خوبی دیسپ این است که در زمان کرونا بعنوان ضدعفونی خوراکی استفاده می‌شود.‌ این است تفاوت دیسپ باضدعفونی کننده های دیگر. مسئله دیگر که خیلی آزار دهنده است، موضوع یبوست است که با مصرف مواد مخدر و یا شربت تریاک در طول درمان، ممکن است باعث یبوست شوند حتی ممکن است افراد عادی هم به دلیل تغذیه نا سالم و یا آلودگی هوا به این مشکل دچار شوند. دیسپبه راحتی مشکل یبوست را برطرف می کند. دیسپ در درمان کبد چرب، تنظیم فشار خون، کم خونی و لاغری بسیار مفید است. همچنین برای دردهای مفصلی و عضلانی هم مفید است ، چون ضد التهاب است. این ها همه به دلیل ترکیبات مفید دیسپ است. مسئله قابل توجه دیگر ، وجود پتاسیم، سدیم و منیزیم در دیسپ است. اشاره ای هم به وادی نهم می کنم. وادی نهم می گوید وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتر برسد نقطه تحمل پیدا می‌شود. خیلی از مراجعین وقتی صحبت می‌کنند، اولین سوالشان این است که چند وقت طول می‌کشد که خوب شوند. آیا هفته بعد درمان می شوم؟ دلایل زیادی را بیان می کنند که در پاسخ به آنها می‌گویم نه، نمی شود. چقدر طول کشید تا یک مصرف کننده شدی ؟ چقدر طول کشید تا یک افسرده شدی ؟ به همان میزان، شاید هم بیشتر زمان لازم است تا با بتوان مشکلات را برطرف کنیم. همان طور که برای درمان اعتیاد ده ماه وقت لازم است. وادی نهم به من یادآوری می کند که زمان را هرگز فراموش نکنیم. تا یک ساختار مثل اضطراب یا افسردگی از بین برود زمان لازم است.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ D.SAP

اولین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی راهنما مسافر عزت الله، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه “D.SAP” در روز چهارشنبه مورخ 2 آبان ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: شاکر لطف خداوند هستم که یک بار دیگر به من فرصت داد تا خدمت کنم. از مدیریت کلینیک شفای سبز و راهنمایان محترم مشغول به کار در این کلینیک تشکر میکنم که اجازه خدمت کردن به بنده را دادند. همیشه باید سپاسگزار خداوند و همچنین الطاف آقای مهندس دژاکام ، دیده بانان ، بزرگان و اساتید کنگره ۶۰ باشیم. اگر امروز در آرامش و آسایش هستیم، همه این ها را مدیون وجود آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان است که کمک زیادی در این مسیر به من شد تا ادامه بدهم . قبل از اینکه در مورد دستورجلسه D.SAP صحبت کنم، لازم است یادآوری کنم آقای مهندس تا به حال چهار کار عظیم انجام داده اند. ابتدا، درمان اعتیاد با روش DST  که خیلی از مصرف کنندگان که هیچ راهی برای درمان اعتیادشان نداشتند، موفق شدند با روش  DST اعتیادشان را در کنگره 60 درمان کنند. مسئله دیگر، آقای مهندس از درمان اعتیاد الگو گرفتند و درمان سیگار را کشف کردند که در این مسیر نیز از روش DST  استفاده کردند . موضوع دیگر، مسئله چاقی و کاهش وزن بود که درمان آن هم از همین روش DST الگو گرفتند که بسیار موفقیت آمیز بود. تمام این روش ها را آقای مهندس دژاکام خیلی ساده و راحت بیان کرده اند. افراد زیادی که در مورد چاقی و اضافه وزن مشکل داشتند ، موفق شدند از این آموزش ها پیروی کنند و درمان شوند. امروز لژیون های درمان اعتیاد ، لژیون های درمان سیگار و لژیون های کاهش وزن در تمام شعب و نمایندگی های کنگره ۶۰ در سراسر ایران وجود دارند و در حال فعالیت هستند. چهارمین کار عظیم آقای مهندس همین موضوع   D.SAPمی باشد که دستورجلسه این هفته است. دیسپ عصاره سیب و یک ضد التهاب و ضد عفونت است . خیلی از انسان ها دچار فقر غذایی هستن و مصرف دیسپ به آن ها کمک می کند تا این فقر برطرف شود و املاح معدنی مورد نیاز به بدن آن ها برسد. دیسپ دارای اسید استیک هایی است که ضدعفونی کننده و از بین برنده التهاب و عفونت است . بیماری کویید 19 ( کرونا) که خیلی از اساتید و دانشمندان نتوانستند راه درستی برای این بیماری پیدا کنند، در کنگره 60 با مصرف دیسپ قابل درمان بود. در حالی که خیلی از دانشمندان و اساتید که در پزشکی حرف برای گفتن داشتند، نتوانسته بودند بیماری کرونا را درمان کنند که همین امر باعث شد خیلی از عزیزان مان را به دلیل کرونا از دست بدهیم. در کنگره افرادی داشتیم که ریه آنها  60 الی 70 درصد درگیر عفونت کرونا شده بود. ولی با استفاده درست از دیسپ به صورت بخور کردن و یا به صورت خوراکی توانستند از این بیماری جان سالم به در ببرند. خودمن مشکل کبد چرب با گرید 3 داشتم که خیلی مشکل ساز و اذیت کننده بود. تحت نظر دکترهای زیادی بودم که تجویز و مصرف داروهای شیمیایی زیادی را تجربه کردم . تا اینکه خدمت آقای حکیمی رفتم و مشکل کبدم را عنوان کردم و ایشان با مشورت کردن با آقای مهندس فرمودند بهتر است از  دیسپ هم استفاده کنم  که یک بار در روز به صورت بخور کردن و یک بار دیگر هم بصورت خوراکی تا مدت ها استفاده کردم که در نهایت مشکل کبد من از گرید 3 به گرید 1 و حالت طبیعی رسید. خیلی از افراد هم که مشکل اضافه وزن یا مشکل ریه، سیستم عروق و کبدی دارند می‌توانند با درست استفاده کردن از دیسپ، مشکلات خودشان را حل کنند.  آقای مهندس مقالات بسیاری در ارتباط با دیسپ دارند که یکی از این مقالات هم در مورد بیماری ام اس می باشد. من به عنوان یک عضو کنگره وظیفه دارم از آقای مهندس و تمام اساتیدی که در زمینه دیسپ زحمت می کشند تشکر و قدردانی کنم.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ دانایی، دانایی موثر و سواد

هشتمین جلسه از دور دوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی مسافر احسان، نگهبانی مسافر محمد و دبیری موقت مسافر محسن با دستور جلسه “دانایی، دانایی موثر و سواد" و جشن تولد هفتمین سالگرد رهایی مسافر بهزاد در روز چهارشنبه مورخ 7 شهریور ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد: دانایی و دانایی موثر مثل این است که یک چیزی را بدانیم و یا اینکه یک چیزی را بتوانیم. این دوتا خیلی باهم فرق دارند.
یک نفر ممکن است یگوید اعتیاد بد است، تخریب دارد و خودش در اعتیاد باشد. ممکن است فردی هم همین حرف را بزند ولی در مسیر درمان باشد. بین این دو خیلی فرق است و تفاوت دانایی و دانایی موثر در عمل کردن است.
درباره مسافر بهزاد، زمانیکه من در شعبه ارتش بودم، بهزاد یکی از کسانی بود که وارد لژیون شد و درمان خود را شروع کرد. بهزاد جزو کسانی بود که فکر نمیکردم درمان شود.
برای اولین بار بود که در دوره راهنمایی پیش خودم گفتم که این مسافر درمان نمی‌شود. اصلا و ابدا نمی‌شود حدس زد که انسان‌ها چگونه تغییر می‌کنند و یا اینکه آیا درمان می‌شوند یا خیر.
زمانیکه بهزاد وارد لژیون شده بود، مرتب شیشه مصرف می‌کرد. سر جلسات هم حاضر میشد و مشارکت هم می‌کرد و فکر می‌کرد من متوجه نمی‌شوم.
اما به مرور زمان تغییراتی در رفتار بهزاد اتفاق افتاد و حس او تغییر کرد.
حتی وقتی که از شعبه ارتش لژیونم را تحویل دادم و به آکادمی آمدم، او جزو کسانی بود که به آکادمی آمد و برنامه سفرش را ادامه داد.
خدا را شاکرم و به خود بهزاد تبریک میگم که امسال هفتمین سال رهایی‌اش را جشن می‌گیریم.
ما در مسیر درمان باید یک جهان بینی برای خودمان بسازیم. جهان بینی به ما می‌گوید که چرا مصرف نکنم. خودت که باید به خودت جواب بدهی. اگر این جهان‌بینی و جواب را
نداشته باشیم هیچوقت از اعتیاد نمی‌توانیم رها شویم.
باید بدانیم که چرا متد درمان DST جواب می‌دهد. کم کردن شربت OT به مدت ۱۰ الی ۱۱ ماه کاملا جواب می‌دهد.
خودم جزو کسانی بودم که مصرف خیلی بالایی داشتم. پنج گرم هروئین و یک گرم شیشه مصرف من بود. این‌ها اصلا شوخی نیست. اما جسم با همین متد و روش بازسازی می‌شود. ِآن چیزی که خودمان باید پیدا کنیم، جهان بینی است. باید آن چرایی را پیدا کنیم.
ما با افکارمان زندگی می‌کنیم. اگر بدانم چرا می‌خواهم کاری را انجام بدهم، آن وقت است که موفق خواهم شد آن کار را انجام بدهم.
اگر جهان بینی در ما شکل نگیرد و ساخته نشود، هیچوقت نمی‌توانیم خارج از اعتیاد باقی بمانیم. چون بعد از سفر اول مشکلات ادامه دارد و باز ممکن است روزی برسد که حالمان خوب نیست و باز هم فکر مصرف به سراغ ما بیاید که یک چیزی مصرف کنم تا حالم خوب شود.
این مبارزه ها همیشه وجود دارند. مگر اینکه آن جهان بینی را در خود ساخته باشیم.
کسانی که پنج سال رهایی را پشت سر گذاشته و هنوز در جلسات حاضر هستند، یعنی یک چیزی پیدا کرده‌اند و دیگر احتمال اینکه برگشت بخورند، خیلی خیلی کم است.
زحمت که بکشیم بدست می‌آوریم. سپس آن چیزی را که بدست آوردیم را باید حفظ و نگهداری کنیم.
خوش به حال کسانی که توانستند خودشان را از اعتیاد خارج کنند و در ادامه مسیر هم دست چند نفر را بگیرند و به دیگران خدمت کنند‌. خدمت آن چیزی است که تا ابد برای ما باقی خواهد ماند.
ادامه مطلب...

پشتیبانی