بایگانی ماهانه: قالب تاریخ آرشیو به صورت ماهانه

کارگاه آموزشی عمومی؛ بنیان کنگره ۶۰

دهمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی راهنما مسافر حسن، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری موقت مسافر محمد با دستور جلسه “بنیان کنگره 60” در روز چهارشنبه مورخ 5 دی ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: خداوند را شاکرم که این لیاقت نصیب من شد تا در این جایگاه خدمت کنم. از آخرین باری که به کلینیک شفای سبز آمدم تقریباً ۴ الی ۵ سال می‌گذرد. خدا را شکر که چهره‌های جدیدی را می‌بینم. به مدیریت و مسئولان کلینیک شفای سبز، آقای دکتر فتحی و کل تیم کلینیک و همه عزیزان تبریک عرض می‌کنم؛ اما در مورد دستور جلسه هفته بنیان کنگره ۶۰.‌ یک گردو؛ یک بذر؛ یا یک‌دانه سیب؛ وقتی کاشته می‌شود از آن جوانه می‌بینیم؛ شاخه و برگ می‌بینیم؛ درخت و محصول می‌بینیم. مثلاً همین درخت گردو هزاران گردو می‌دهد که تمام این گردوها همه خصوصیات گردو اول را دارند. عظمت درخت گردو؛ یا درخت خرما؛ همه در یک‌دانه گردو و یا دانه خرما نیست. بلکه خیلی عوامل دست‌به‌دست هم دادند تا آن دانه تبدیل شود به درخت گردو. در کنگره تک‌تک اعضا و خدمتگزاران همه شاخ‌وبرگ‌های این درخت هستند. توانمندی این درخت فقط به ۴ تا شعبه و ۵ تا کلینیک نیست. گستره فعالیت درخت  که جوانه آن ۲۷ سال پیش توسط آقای مهندس استارت خورد که این جنگ تاریکی و روشنایی بود. درخت کنگره 60 ریشه محکم و استواری دارد که باعث شده تا این ساختار و این درخت به خوبی رشد کند و به شاخ و برگ های آن روز به روز اضافه شود. ریشه این درخت می شود همان بنیان کنگره که آقای مهندس هستند. کنگره ۶۰ برای درمان می‌گوید: جسم؛ روان؛ جهان‌بینی. یعنی آقای مهندس دژاکام توأم با درمان؛ جهان‌بینی هم تزریق کردند. تفکر و آموزش و دانایی و آن چرایی که اصلاً چرا مواد مصرف نکنم؟  من که دارم از مواد لذت می‌برم چرا نباید مصرف کنم؟ پاسخ این چرایی‌ها را خیلی از سازمان‌ها و NGOها نمی‌دانند و فقط می‌گویند نکش، مصرف نکن، خراب نکن و... اما جواب این چرایی را در جهان‌بینی کنگره می‌توانیم پیدا کنیم. آقای مهندس دژاکام شجاعانه ادامه دادند تا به پایان درمانشان رسیدند و همان جا مردانگی کردند و رها نکردند. با خودشان نگفتند خوب من که درمان شدم بروم دنبال زندگی خودم. یک‌نفس  که نفس خودشان بود را نجات دادند و همین نجات یک نفر؛ نجات کل جامعه بود.  اینجا تازه جنگ شروع می‌شود. ‌ استاد امین می‌فرمایند: وقتی من در تاریکی باشم کسی با من کاری ندارد. نیروهای منفی که با آنها درگیر هستیم ما را به‌طرف تاریکی سوق می‌دهند. وقتی به‌طرف نور حرکت می‌کنیم، اینجا نیروی منفی کار خودش را شروع می‌کند و مانع من می‌شود. وقتی آقای مهندس شروع کردند ابتدا کسی این روش را قبول نداشت و ایشان هزاران زخم‌زبان شنیدند.

اگر پشت حرف آقای مهندس حقانیت و سند نبود که اصلاً موفق نمی‌شدند. ایشان محکم و استوار ماندند. ایشان این روزها و رهایی‌ها؛ و خدمتگزاران را می‌دیدند. اما کسی دید آقای مهندس را نداشت. آقای مهندس با جدیت و تلاش بسیار علاوه بر خودشان، خانواده ایشان نیز پای‌کار آمدند و هر کدام از اعضا خانواده‌شان  یک ستون در کنگره ۶۰ هستند. این هفته را به بنیان محترم کنگره آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تبریک می‌گویم، همین‌طور به تک‌تک اعضا کنگره ۶۰  تبریک می‌گویم. ان‌شاءالله قدر این فضا و این صندلی‌ها را بدانیم. در انتها لازم است اضافه کنم امروز متوجه شدم که امروز مصادف با تولد ۱۳ سال رهایی آقای احسان رنجبر می‌باشد. زمانی که احسان وارد لژیون من شد حال خرابی داشت. خیلی کنجکاو و سرشار از خشم و به‌هم‌ریخته بود؛ اما از همان ابتدا  خواسته قوی  داشت. خیلی از مسائل و آموزش‌های کنگره را رعایت می‌کرد و سفر خوبی داشت. اواخر سفر اول بود که به‌خاطر تخصصی که در زبان انگلیسی داشت به من گفت دوست دارم در بخش انگلیسی سایت کنگره خدمت کنم. با توانایی‌ها و خواسته‌ای که داشت حق خودش را گرفت و مشغول به خدمت شد و هنوز بعد از سیزده سال کارهای ترجمه آقای مهندس را انجام می‌دهد و خدمتگزار است. همین امر هم باعث شد به آقای مهندس نزدیک‌تر شود و این هم در رشد احسان عزیز تأثیرگذار بود.  سپس ادامه تحصیل داد، مدرک روان‌شناسی گرفت و لژیون تشکیل داد. با تمام مسائل و مشکلاتی که داشت باقدرت به خدمت خودش ادامه داد و بعد از چند سال لژیون داری در کنگره وارد کلینیک شفای سبز شد و در این مکان به خدمت خودش ادامه داد که الان ثمره آن را می‌بینیم شاگردانی که خدمتگزار یا راهنما هستند و راه ایشان را ادامه می‌دهند. به احسان عزیز خداقوت می‌گویم و تولد ۱۳ سال رهایی ایشان را به خودش و همه اعضای کلینیک تبریک می‌گویم.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ OT

نهمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی راهنما مسافر احسان، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه “OT” در روز چهارشنبه مورخ 28 آذر ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: خوشحالم که امروز فرصتی شد در خدمت شما عزیزان باشم، انشاالله حال همگی خوب باشد. دستور جلسه امروز OT است. من تا به حال مصرف اوتی نداشته ام. آن زمان که برای درمان اقدام کردم هنوز تحقیقات روی شربت اوتی انجام نشده بود. در آن زمان درمان با تریاک انجام می‌شد. زمانی که به عنوان تازه وارد در کنگره 60 مشاوره شدم، به من گفتند که باید تریاک تهیه و استفاده کنی. مصرف من هروئین بود و در ادامه برای شروع درمان به سختی تریاک پیدا می کردم. ولی چون اجازه داده بودند تریاک مصرف کنم باخودم گفتم درمان خیلی خوبی برای من است و راضی بودم. هر کجا برای درمان اقدام کرده بودم خیلی راحت به من میگفتند چرا مواد استفاده میکنی من را سرزنش می کردند و می گفتند اراده داشته باش ترک کن و از این حرف ها. اواخر سفر اول بودم که تازه OT  در حال پایلوت بود و صد نفر از کسانی که در اواسط سفر اول بودند وارد این پایلوت شدند و درمانشان را با شربت تریاک ادامه دادند. این پایلوت باعث شد تا در ادامه شربت تریاک یا همان OT وارد چرخه بشود تا مسافران کنگره بتوانند برای درمان از آن استفاده کنند. زمان ما درمان با تریاک بود که سختی های خودش را داشت. تریاک را به روش کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و همانطور که خود آقای مهندس خرد می‌کردند، خط کش می گذاشتیم و تریاک را اندازه گیری می کردیم. کسانی که استفاده می‌کردند یادشان است بعد از هر وعده تریاک مان را باید در یک تکه فویل بسته بندی میکردیم که اگر خشک شد بتوانیم قبل از مصرف کردن روی سماور بگذاریم تا کمی نرم شود و بعد استفاده کنیم. تصور کنید زمان مصرف به یک باره یه تکه سنگ زیر زبانم‌ می‌آمد و همین تکه سنگ امکان داشت ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلی گرم از حجم وعده مصرفی من باشد. بلافاصله بازی ذهن شروع میشد که الان خمار می شوی این وعده جواب تو را نمی دهد، بیشتر استفاده کن و ... در آن لحظه ذهن، آدم را بیچاره می‌کند. در آن شرایط نگران این بودم که نکند سفرم خراب شود. بعضی وقتها هم تریاکی که تهیه میکردم رنگ آن فرق داشت. گاهی گیرایی و نشئگی آن فرق داشت به همین دلایل بود که نگران سفرم بودم. در حاضر شربت اوتی این مسائل را ندارد. واقعا اوتی یک نعمت است و باید قدر آن را بدانیم. متاسفانه عادت داریم وقتی دریک نعمتی هستیم قدر آن را نمی‌دانیم.‌ مثل اکسیژن .‌ وقتی هوا آلوده می‌شود تازه متوجه می‌شویم که اکسیژن چه نعمتی است. برای تهیه اوتی خیلی راحت به کلینیک ها مراجعه و تهیه می کنیم دیگر با کاسب مواد مخدر سر و کار نداریم. دقیقا تا یک دهم سی سی هم می‌توان اندازه کرد و سفر بسیار دقیق تری داشت. برای درمان و بازسازی سیستم ایکس لازم است استفاده از اوتی دقیقا  به همان میزان و راس همان ساعتی باشد که راهنما دستور داده. یک بار برای بازسازی سیستم ایکس فرصت داریم و می‌توان از این فرصت استفاده کرد. نعمت شربت اوتی را جدی بگیریم.‌ آقای مهندس دژاکام یک بار  از من خواستند که درمان را به روش DST با متادون بر روی یک فردی که ۱۹ ساله بود  انجام دهیم و خود آقای مهندس هم مرتب پیگیر درمان و پله های او بودند که ببینیم درمان با متادون چه نتیجه ای دارد. در آخر نسبت به شربت تریاک شاید ۵۰ الی ۵۵ درصد جواب گرفتیم . شربت تریاک یک مجموعه کامل دارویی است زیرا مجموعه ای از آلکالوییدها را در خود دارد. همه این ترکیباتی که در تریاک هستند خاصیت دارویی دارند. این دارو هم می‌تواند شفابخش باشد و هم می‌تواند زندگی ما را به آتش بکشاند‌. شفابخش بودن اوتی بستگی به انجام درست روش DST دارد . اگر اوتی را درست مصرف نکنیم، فرقی با موادمخدر ندارد و به ما آسیب می زند. امیدوارم در سفراول قدر شربت تریاک را بدانیم تا در سفر دوم لذت بهشت را تجربه کنیم.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ وادی یازدهم و تأثیر آن روی من

هشتمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی راهنما مسافر کامران، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه “وادی یازدهم و تأثیر آن روی من” در روز چهارشنبه مورخ 21 آذر ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: دستور جلسه این هفته وادی یازدهم است که می‌گوید: چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر یا اقیانوس می‌رسند. همه وادی‌ها می‌خواهند جهان‌بینی را آموزش بدهند. کنگره ۶۰ معتقد است مثلث درمان از سه ضلع جسم، روان و جهان‌بینی تشکیل شده است. جسم که با روش DST و با داروی OT درمان می‌شود. روان که همان خلق‌وخوی ما هست؛ از به تعادل رسیدن جسم و جهان‌بینی به درمان می‌رسد، و اما؛ جهان‌بینی را با کسب آموزش و یادگیری همین وادی‌ها و تمرین و تکرار  می‌توانیم قوی و قوی‌تر کنیم تا به درمان اعتیاد برسیم. آقای مهندس دژاکام در جلسه این هفته توضیح دادند و فرمودند که آی‌کیو متوسط انسان‌ها بین ۱۰۰ تا  ۱۲۰ است.   اضطراب، عصبانیت، و حال بد درصد آی‌کیو را به یک‌سوم می‌رساند. یعنی کسی که اضطراب دارد و یا کسی که همیشه عصبانی است و جهان‌بینی درست زندگی‌کردن را بلد نیست از یک‌سوم  ضریب هوشی برای بهره‌مندی از زندگی استفاده می‌کند. به این دلیل خیلی جاها دچار مشکل می‌شود و آسیب می‌بیند؛ بنابراین لازم و ضروری است که جهان‌بینی را خیلی خوب یاد بگیریم. در وادی یازدهم اگر اقیانوس را تمثیلی از حال خوش و امنیت در نظر بگیریم چشمه جوشان می‌شود من که ۶ سال پیش به‌عنوان مصرف‌کننده مواد؛ مانند مرداب بودم. مردابی که نه انرژی داشت و نه حال خوب و حتی زایشی نبود. وقتی به رود خروشان تبدیل شدیم باید یک مسیری را طی کنیم. به قول آقای مهندس مسیری که کانال بندی و سیمان کشی هم نشده که راحت بتوان از این مسیر عبور کرد. در  مسیر سنگلاخ هست . بالا و پایین های زندگی هست  که تک تک اینها را به کمک آموزش ها پشت سر می گذاریم و به مقصد که همان درمان اعتیاد و حال خوش است خواهیم رسید. کار آسانی نیست اما رسیدن به آرامش و حال خوش ارزش این تلاش کردن را دارد. وادی چهاردهم که عشق و محبت است شاید تمثیلی از همین بحر یا اقیانوس است.  به نظر من اگر انسان بخواهد شهروند وادی چهاردهم شود و در آن فضا و ارتعاش قرار بگیرد و زندگی کند باید سیزده وادی قبل را پشت سر بگذارد. وقتی یک نفر بخواهد مثلاً؛ شهروند آمریکا شود باید به کلاس‌های زبان برود و خیلی از برنامه‌های مربوط به شهروندی را باید انجام بدهد.  برای اقامت در وادی ۱۴ که اتفاق‌های خوبی برای کسانی که آنجا زندگی می‌کنند؛ می‌افتد و باید تلاش بسیار کند. اولویت من مصرف‌کننده در زندگی باید درمان اعتیاد باشد و هیچ کاری جز درمان اعتیاد نداریم و این درمان را باید جدی بگیریم. چون اگر دقت کنیم یک سر مشکلات من مصرف‌کننده در زندگی به سرشاخه اعتیاد مربوط می‌شود.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ جهان بینی در ورزش

هفتمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی پهلوان مسافر مهدی، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه “جهان بینی در ورزش” در روز چهارشنبه مورخ 14 آذر ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: دستور جلسه امروز جهان‌بینی در ورزش است.  اولین‌بار که با کلمه جهان‌بینی آشنا شدم در کنگره ۶۰ بود، و تنها به معنی که در جزوه جهان‌بینی اشاره شده بود توجه کردم؛ اما در ادامه معنی و مفهوم جهان‌بینی برای من تغییر کرد. معنی و مفهوم جهان‌بینی را زمانی متوجه شدم که دیدم عده‌ای که تصمیم به درمان اعتیاد گرفتند در مکان‌های ورزشی دور هم جمع می‌شوند و به‌دوراز هرگونه هیاهو و جروبحثی ورزش می‌کنند. مصرف‌کنندگانی که هر کدام برای به‌هم‌ریختن یک محله و یک قبیله کافی بودند، بعد از رهایی در کنگره در مکان‌های ورزشی دور هم جمع می‌شوند و برای رسیدن به حال خوش، خیلی راحت و آرام با هم ورزش می‌کنند. ورزش‌کردن بر روی صور آشکار و صور پنهان ما اثر می‌گذارد. خیلی از ورزشکاران را دیدیم که خیلی با هم دوست و صمیمی هستند؛ اما در حین مسابقه می‌بینیم که با هم به مشکل بر می‌خورند و با هم دعوا می‌کنند. این مسئله عدم جهان‌بینی در ورزش و ورزشکار است. اگر ورزشکاری در یک‌رشته ورزشی به مرحله بالایی رسید باید جهان‌بینی ورزشی فرد هم به همان اندازه به‌مراتب بالا برسد که شاهد اتفاقات این‌چنینی نباشیم‌‌. پیام کنگره ۶۰ این است که هیچ باختی در کار نیست، یا می‌بریم یا می‌آموزیم. بردوباخت برای من نباید مفهومی داشته باشد. ‌ وقتی جهان‌بینی ورزشی وارد زندگی فردی شود ناخواسته روی تمام افراد خانواده تأثیر می‌گذارد و به سمت ورزش کشیده می‌شوند. ‌ در باشگاه تیراندازی با کمان کنگره که من حضور دارم، می‌بینم که خیلی از این افراد به واسطه سایر اعضای خانواده وارد این رشته ورزشی شدند. آقای مهندس دژاکام در زمانی که تمام متخصصین درمان اعتیاد می‌گفتند اعتیاد درمان ندارد، روش درمان DST  را ابداع کردند و در کنار آن جهان‌بینی را مطرح کردند. سال‌به‌سال  به تعداد رهایی‌ها اضافه شد و دیدیم که جهان‌بینی چه نقش بسزایی داشت. اگر شخصی ورزش کند، زمان بگذارد و تمرین کند؛ ولی روی ضلع جهان‌بینی کار نکند دقیقاً می‌شود؛ مانند مصرف‌کننده‌ای که  فقط قطع مصرف کرده و به دلیل عدم به تعادل رسیدن جهان‌بینی برگشت‌خورده است. ورزشکارانی هم که روی ضلع جهان‌بینی خود کار نمی‌کنند؛ هر چقدر جلوتر می‌آیند نتیجه برعکس می‌گیرند. جهان‌بینی در ابتدا کنگره برای من  فقط درمان اعتیادم بود. اما در حال حاضر  جهان‌بینی به شکلی شده است که در تمام مراحل زندگی خودم در ورزش؛ کار؛ خانواده، تغذیه باید بتوانم از آن استفاده کنم. الان که یک عضو کنگره‌ای هستم باید جهان‌بینی و آموزش‌ها روی من تأثیر خودش را نشان دهد و فرقی با گذشته خودم داشته باشم و این با عمل‌کردن به آموزش‌ها اتفاق می‌افتد. امروز در فضای مجازی به مطلب زیبایی برخوردم که دوست دارم با شما به اشتراک بگذارم. ‌ یکی از ورزشکاران خوب کشورمان مطلبی را به اشتراک گذاشته بودند که نوشته بود به سه پیروزی در روز نیاز داریم . 1-  یک پیروزی فیزیکی  شامل پیاده‌روی، دویدن، شناکردن و... 2- یک پیروزی ذهنی که شامل خواندن، نوشتن و یادگرفتن است. 3- یک پیروزی روحی که همان شکرگزاری، مطالعه و رشد و تعالی انسان است. وقتی این مطلب را خواندم متوجه شدم که از سال‌های پیش که وارد کنگره شدم، موبه‌مو تمام این مطالبی که در بالا گفته شد توسط کنگره و آقای مهندس دژاکام به من آموزش‌داده‌شده. پیروزی فیزیکی، ورزش است که در پارک طالقانی انجام می‌شود. پیروزی ذهنی، گوش‌کردن سی‌دی‌ها و نوشتن آن است.  پیروزی روحی نیز  همان شکرگزاری است که در کنگره آموزش گرفته‌ایم و  انجام می‌شود. بهترین آموزش‌ها در کنگره وجود دارد و ما باید شاکر آموزش‌هایی که از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان به ما رسیده است، باشیم.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی عمومی؛ وادی دهم و تأثیر آن روی من

ششمین جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز با استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه “وادی دهم و تأثیر آن روی من” در روز چهارشنبه مورخ 7 آذر ماه 1403 راس ساعت 18 آغاز به کار نمود. خلاصه سخنان استاد: دستور جلسه امروز وادی دهم است که می‌گوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است. در ابتدا به صفت اشاره می‌کنم که این وادی به ما می‌گوید صفت گذشته در انسان صادق نیست. آیا تمام صفات قابل‌تغییر است؟ خیر. ‌مثلا کسی که سیاهپوست است آیا قابل تغییر است ؟ خیر.  چیزهایی که با آنها آفریده شده ایم قابل تغییر نیستند . چون ما نقشی در آن نداریم . صفت‌هایی قابل‌تغییر هستند که ما نقشی در آن داشته باشیم. صفات در ما صادق و همیشگی نیستند.   خداوند یک بوم نقاشی را برای زندگی‌کردن ما طرح کرده  و همه جور امکانات را هم به ما داده است، این خود ما هستیم که می‌توانیم نقش زندگی‌مان را ترسیم کنیم. حال می‌توانیم خود را مصرف‌کننده  یا راهنما  یا یک انسان خوشبخت  و یا یک انسان بدبخت ترسیم کنیم. تصویر این نقاشی دست خودمان و در اختیار خودمان است که دیگران هیچ نقشی ندارند و اگر هم نقش داشته باشند خیلی کم‌رنگ و ناچیز است. وادی دهم به ما می‌گوید: وقتی انسان از دنیا می‌رود و می‌میرد چیزهایی‌ در عالم فیزیکی هستند را از دست می‌دهد. اما، چیزهایی هم هستند که برای جهان‌های دیگر، همراه انسان باقی می‌مانند. در وادی دهم به سه مؤلفه نور، صوت و حس اشاره می‌شود. در هستی نور مبدأ فرمان است و فرمان می‌دهد. خداوند نور زمین و آسمان‌هاست. صوت  ارتباط بین هستی و انسان‌ها و جهان‌های دیگر است که مانند مخابرات عمل می‌کند. سرعت نور در هر ثانیه 300 هزار کیلومتراست. سریعترین موجود در دنیا نور است که در جهان‌های دیگر سرعت نور چند برابر می‌شود ؛ حتی سرعت ما انسانها هم زیاد می‌شود . مثلا:: اگر بخواهیم به مشهد سفر کنیم با هواپیما یک ساعت ؛ و با ماشین یک روز توی راه هستیم . ولی در عالم خواب می بینیم که با پدرمان به مشهد رفتیم و یک هفته هم مشهد بودیم . برگشتیم و میهمانی هم گرفتیم و همه دور هم بودیم. گرچه ممکن است یک الی دو ساعت خوابیده باشیم.. نور، صوت و حس در تغییر صفت چه نقشی دارد؟ در کائنات نور، صوت و حس خوب داریم و همین‌طور نور، صوت و حس بد. به نور بد  نار می‌گوئیم. نار نوری است که در آن ناخالصی و پلیدی وجود دارد. همان‌طور که در آموزش‌ها آموختیم؛ نیروهای منفی و نیروهای مثبت وجود دارند. صوت خوب و صوت بد نیز داریم. جسم ما از خاک به وجود آمده است و صور پنهان ما از نار تشکیل شده است.  وقتی به ما مکرر گفته می‌شود تزکیه و پالایش، یعنی ما باید تلاش کنیم نار درونمان را به نور تبدیل کنیم. درون ما همان‌طور که نور وجود دارد  پلیدی هم وجود دارد. برای ما انسان‌ها همیشه یک دوراهی وجود دارد و اختیار داریم انتخاب کنیم که راه فسق و فجور را انتخاب کنیم یا راه صراط مستقیم را. به همین دلیل است که باید تلاش کنیم با تزکیه و پالایش؛ نار درونمان را به نور تبدیل کنیم. حس در ما هرگز از بین نمی‌رود و در هستی همیشه وجود دارد. چون حس اولین قوه بکار گیری عقل است و همه‌جا وجود دارد. حتی در زمان مصرف مواد هم حس من از بین نرفت؛ بلکه این نیروهای منفی بودند که حس مرا گرفته بودند و بر علیه خود من استفاده می‌کردند. چگونه؟  یک انسان عادی از جمع خانوادگی خوشش می‌آید و حس آن را دارد که در کنار خانواده‌اش باشد. اما یک مصرف‌کننده چطور؟ آیا یک مصرف‌کننده دوست دارد در کنار خانواده خودش باشد؟ یا اولویت او مواد مخدر و مصرف مواد است؟ قبل از رهایی، در عروسی یا میهمانی‌های خانوادگی دنبال یک نفر مانند خودم می‌گشتم که با هم باشیم و جایی را پیدا کنیم تا بتوانیم مواد مصرف کنیم. چون گفته شده انسان‌ها همیشه هم‌حس‌های خودشان را پیدا می‌کنند.  حس و علاقه من نسبت به جمع خانوادگی تغییر کرده بود و به دنبال کسی بودن که بتوانم در کنار او بتوانیم مواد مصرف کنیم. اگر می‌خواهیم تغییر صفت بدهیم باید حس‌های ما تغییر کند. وقتی حس تغییر کند صفت هم عوض می‌شود. وقتی صفت تغییر کند حال آدم نیز خوب می‌شود.  برای اینکه از یک انسان مصرف‌کننده به فرد رها شده تبدیل شویم باید حس‌های ما تغییر کند تا صفت ما نیز تغییر کند. تزکیه و پالایش در این راه نقش مهمی دارد و راه میان بر برای تزکیه و پالایش، خدمت‌کردن و ازخودگذشتگی است.
ادامه مطلب...

پشتیبانی