خلاصه سی دی علم ۲
ما باید در جهانبینی و تفکرات خودمان از تجربیات دیگران استفاده کنیم اینیک اصل است که تجربه توسط انسان صورت میگیرد اما ما نباید همهچیز رو تجربه کنیم اگر بخواهیم همهچیز را تجربه کنیم تاقیامت اگر وقت داشته باشیم باز کم است یک سری اتفاقات در جامعه میافتد که این اتفاقات باید برای تجربه باشد ببینیم چه اشتباهاتی در آن وجود داشته است یک سری چیزها در درون خودمان باید تزکیه کنیم و یک سری در اجتماع این را باید بدانیم علم توانایی است که در راستی و درستی دلالت میکند این میشود تعریف علم علم کلیسا یک سری قوانین داشت ولی قوانینی که نوشته بودند بر راستی و درستی دلالت نمیکرد قوانینی مندرآوردی بود واگرعلم پیشرفت می کردماهیت آن قوانین مندرآوردی آشکار میشد علت اینکه در آن زمان با پیشرفت علم مخالفت میکردند همین مسئله بود تفکراتی که اینگونه باشد همیشه باعث سقوط میشود چرا علم اینقدر اهمیت دارد?مگر روش تدریجی که راهنماها تدریس میکنند و آموزش میدهند خارج از علم است علم همین است یک سری قوانین دارد که بر راستی و درستی دلالت میکند این قوانین را هرکس آموخت میتواند موفق باشد وسفرخوبی داشته باشد علم اثر جادویی به وجود میآورد و پیچیدگی ها را ساده میکند علم انرژی را از سطح پایین به بالا میکشد اگردرکشوری علم نباشد و یا خیلی کم باشد وضعیت مردم چطور است?برق مثل معجزه است تلفنی وجود ندارد آسایش وجود ندارد وضعیت سخت میشود هر انسان مثل یک کشور است اگر کشوری علم نداشته باشد در آن عدالت وجود ندارد اگر انسانی هم در خودش علم نداشته باشد ودرزندگی به دنبال آن نرود مثل کشوری است که در آن برق وجود ندارد اگر انسان بخواهد انرژیهای منفی خودش انرژی خواب خودش را به انرژی باکیفیت تبدیل کند باید علم آن را یاد بگیرد و بدون این امکانپذیر نیست هزاران سال نماز و عبادت نمیتواند کار علم را انجام دهد تبدیلات با اعلم به وجود میآید برای همین پیامبر روی علم تأکید داشتند فرمودند از گهواره تاگور دانش بجوی ما باید رابطهی بین علم و محبت وثورت را پیداکرده باشیم یعنی باید در ذهن ما به وجود آمده باشد که علم با ثروت و محبت رابطهی تنگاتنگ دارد اگر علمی میخواهد به وجود بیاید یک سری کارها و مراحل باید انجام شود اثر علم بهصورت جادویی است میتواند همهچیز را دگرگون کند یک سری چیزها در درون انسان هست که جنبهی منفی تخریبی دارد و نمیدانیم با آنها کارکنیم ولی اگر اینها را تبدیل کنیم به چیزهایی تبدیل میشوند که تصورش رانمیکردیم این کار را علم برای ما انجام میدهد ممکن است من سالها درس بخوانم ولی فقط اطلاعات جمع کنم این به درد نمیخورد اطلاعات در کامپیوتر هم میتوانیم پیدا کنیم.
ما باید مسئله علم را یاد بگیریم چیزی که در انسان قدرت یادگیری قدرت حفظ کردن مطالب و قدرت به ذهن سپردن و ارتباط دادن مسائل به همدیگر میشود و این قدرت را به وجود میآورد چیزی نیست جز احساس محبت در درون اگر انسان دچار آسیب روانی شود اگر دچار حسهای مخرب شود قدرت شبه افیونی او از کار میافتد یعنی اگر ما ازنظر احساسی تحتفشار قرار بگیریم و خوراک عاطفی و عشق ورزیدن را جذب نکنیم مواد شبه افیونی ما از کار میافتد بدون اینکه موادی مصرف کرده باشیم در سقوط انسان یک سلسلهمراتب وجود دارد مهمترین مسئله جهانبینی است وقتی به افکاری که داریم انرژی بدهیم جذب میکنند و در ادامه اینها رادرمسیر ما قرار میدهند وما با آنها پیوند برقرار میکنیم این در تمام مسائل میتواند باشد هرچه مغناطیس قویتر باشد فاصلهی آن با ما بیشتر میشود در مورد افکار مثبت هم همینطور است در قسمت جهانبینی باید اول باورهای اساسی و تفکرات عوض شود سپس اولین کاری که باید بکنیم که اندیشههای مخرب و ویران گری که داریم شروع به تغییر دادن آنها کنیم اگر اینها تغییر کرد معادلات حرکت عوض میشوند آدمهای مسیر ما عوض میشوند و روان هم شروع به تغییر میکند