بایگانی ماهانه: قالب تاریخ آرشیو به صورت ماهانه

تغییر حس

حس اولین قوه به کار گیری عقل است. اطلاعات توسط حس (گیرنده و فرستنده) دریافت می شود و سپس مفاهیم مرتبط با دریافت های موجود توسط عقل تداعی خواهد شد.
ادامه مطلب...

ساعت برگزاری کلاس ها در ایام عید

سلام به همه دوستان، سال نو مبارک همگی باشه. کلینیک در ایام تعطیلات از ساعت 10:30 الی 16 در خدمت بیماران محترم خواهد بود و همچنین کلاس های درمانی از 14 الی 15:30 تشکیل خواهد شد.(این ساعات مختص ایام عید بوده و از چهاردهم به روال قبل برخواهد گشت.)
ادامه مطلب...

وادی یا راه یازدهم

چشمه­ های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می­رسند.

آنگاه که روشنایی آبستن تاریکی بود، اهریمن از فرمان سرپیچی کرد. گویی نقطه­ ای سیاه و تاریک از دل روشنایی ها زاده شد و حرکت خود را آرام و خزنده برای تاختن به جهان روشنایی­ ها آغاز کرد تا ظلمت و تاریکی را گسترش دهد و برتری خود را نسبت به انسان در مقابل قدرت مطلق، به اثبات برساند.

اهریمن، یاران و نیروهایی را در لامکان گرد آورد و گفت:

به انسان یک ویژگی داده شده که ما فاقد آن هستیم و ما برای اثبات شایستگی و برتری خود بایستی انسان را از طریق الهام و القاء، از سیر صعودیش منحرف نماییم.

ما فقط از طریق الهام و القاء می­توانیم او را به طرف ضدارزش­ها سوق دهیم؛ به عبارت دیگر، تنها می­توانیم از او دعوت کنیم، ما اجازۀ اقدام دیگری را نداریم چون اختیار انسان محترم شمرده شده ­است.

مطمئن باشید انسانهای زیادی به جرگۀ ما خواهند پیوست؛ زیرا انسان موجودی است با دو ویژگی، خوبی و بدی.

آنها موجوداتی حریص، زیانکار، ناسپاس و پنهان کنندۀ خدای خود هستند، مگر اندکی از آنها که عمل صالح انجام می­دهند و دیگران را به صبر و محبت توصیه می­کنند.

از آنجایی که قلمرو جهان مادی و جسم خاکی یا مادیات به انسانها داده شده، لذا کلیدی­ترین موضوع، ماده و مادیات است.

توجه داشته باشید به انسان هشداری هم بدین مضمون داده شده است:

 اگر بر مادیات سوار باشی نیمی از قدرت اهریمن را شکست داده­ای؛ اما اگر مادیات بر تو سوار باشد، بدان که صددرصد تو را شکست خواهد داد.

از اسب پیاده شدن، همانقدر مهم است که بخواهی بر اسب سوار شوی.

اهریمن این گونه ادامه داد:

انسانها با قوانینی بسیار مستحکم که از طرف قدرت مطلق اعلام گردیده، در حال زیستن و فراگیری هستند و نابودی این قوانین امکان­پذیر نیست؛ ولی تحریف و مخدوش کردن آنها میسّر است.

تعادل؛ قانون است ولی افراط و تفریط، خواست ما.

یورش آغاز گردید؛ بازار دروغ، کینه، دشمنی، خیانت، حسادت، ترس و اضطراب رواج یافت. خور و خواب، تولید مثل و لذت جویی، مال اندوزی، تصاحب سرزمین­های مختلف، حکم­فرمایی، جنگ و خونریزی توسط بشر بالا گرفت، گویی درب­های الهامات الهیِ آسمان به سبب نافرمانی بشر و نفوذ نیروهای اهریمنی بسته شد و قدرت در جسمیت، تحت فرمان نیروهای مخرب قرار گرفت و برای اینکه انسان را به سمت افکار خود سوق بدهند، برای آنها وسایل خوشی و لذتهای زودگذر گوناگونی را مهیا کردند.

در این شرایط؛ الهامات خیر و مثبتِ کمی ارسال می­شد و همۀ موجودات به خصوص انسان، بسیار در درد و رنج بودند. هر کس توان مالی و اندیشۀ بسیار داشت، می­توانست بماند و در نبود اینها شکست حتمی بود.

جدال برای بدست آوردن بود؛ برای نگهداری، چندان نیرو به خرج نمی­دادند. طوری بود که گویی اهریمن­ها در قلمرو الله شورش کرده­اند.

در این وضعیت؛ انگشت اهریمن به طرف خطرناکترین و مهلک­ترین موضوع نشانه رفت و تیر زهراگین خود را که مربوط به جادوی هفت رنگ بود رها نمود و جادوی هفت رنگ، چیزی نبود مگر خمر!

خمر به مفهوم حجاب، پرده یا پوشش است؛ یعنی آنچه که روی اندیشه، عقل و شخصیت انسان را بپوشاند، بطوریکه خوب را از بد و زشت را از زیبا و راست را از دروغ تشخیص ندهد.

مثل؛ تریاک، حشیش، کوکائین، مشروبات الکلی، گیاهان و قارچهای توهم­زا، و حتی افکار و اندیشه­های مسموم­ و مخرب، و در نهایت مواد مخربی که در آینده به دست بشر به صورت صنعتی ساخته خواهد شد که در خارج کردن انسان از حالت تعادل، نقش بسزائی خواهد داشت که تحت نامهای مجاز و غیرمجاز ارائه خواهند شد.

در این هنگام اهریمن از این میان، وجود گلی زیبا و وحشی به نام خشخاش را که یکی از مفیدترین و شفابخش­ترین و مهمترین گیاهان دارویی بود، مطرح کرد و گفت:

اگر این گیاه در دست حکیم حاذق باشد، شفاست و حیات است و اگر به دست مردم عادی باشد، زهریست شیرین و به ظاهر گوارا!

و دوباره گفت:

این گیاه را و همینطور سایر مواد را در میان مردان، زنان، پیران و جوانان نیرومند و سالم، به بهانۀ سرخوشی و رسیدن سریع به محدودی از خواسته­هایشان هدیه کنید و دعوت به استفاده کنید تا جنگاورترین و متفکرترین و زیباترین انسانها را تبدیل به ترسوترین و بدبخت­ترین و زشت­ترین انسانها گرداند.

فرمان اهریمن اجرا شد و در طی هزاران سال، انواع خمر گسترش یافت و مردان و زنان و پیران و جوانان بسیاری را به اعماق تاریکی­ها سپرد.

در این شرایط اهریمن لبخندی زد و گفت:

مرحلۀ دوم خمر را اجرا کنید!

ناگاه یکی از متخصصین از میان جمع متخصصین دانشمند با کمال نادانی گفت؛ من از عصارۀ تریاک ماده­ای را کشف کرده­ام که برای درمان اعتیاد به تریاک مفید است. بلافاصله دیگران باور کردند و هروئین پا به عرصۀ حیات گذاشت که دهها بار مخرب­تر از تریاک و هر نوع مواد اعتیادآور دیگر بود که تا آن زمان شناخته شده بود.

باز اهریمن لبخندی زهراگین زد و گفت:

مرحله یا فاز سوم را آغاز نمائید!

اینبار خطرناک­ترین و مهلک­ترین مواد خمر صنعتی را در آزمایشگاههای علمی تولید کنید و تحت نام و پوشش داروهای مفید و شفابخش و نیروزا مثل اکستازی، شیشه و ... به جوامع مختلف سرازیر نمائید تا پول فراوانی برای خودتان و قتل و جنایت و دیوانگی و فساد را برای بشریت به ارمغان بیاورد. زود باشید، شروع کنید!

حال ای عزیز، اگر این موضوع را واقعیت مسلم بگیریم، باز هم حقیقت جای دیگر و چیز دیگر و هدف دیگری است؛ زیرا خداوند، حکیم و دانا و تواناست و خود تدبیر می­کند و او وجود نیروهای تخریبی و انسانهای پلید و اهریمنی را برای وجود هستی به عنوان یک نیروی مکمل، لازم دانسته تا انسان به درجه­ای از فهم برسد و با استفاده از عقل سلیم به جایگاهی برسد تا بداند کدام کار درست و کدام کار غلط است و توان اجرای عمل سالم را نیز داشته باشد.

بنابراین ما برای خروج از ظلمت و این جهنم، هیچ راهی نداریم؛ مگر اینکه به ریسمان الهی چنگ بزنیم، که اصل ریسمان الهی، محترم شمردن و اجرای فرامین و قوانین اوست. این قوانین به گونه­ای است که از بدوی­ترین تا   متمدن­ترین و از بی­دین­ترین تا دیندارترین مردمان، همه و همه آنها را قبول دارند، چون کاملاً پسندیده و عقلانی هستند.

قوانین چه می­گویند؟:

می­گویند؛ دروغ نگو، دزدی نکن، خودبین مباش، ربا نخور، گمان بد مبر،   رشوه نخور، عیب جو نباش، کم­فروشی نکن، ترش­روی مباش، فساد نکن،   مواد مخدر مصرف نکن، پیمان­شکن مباش، خیانت نکن، حق را ناحق نکن، عدالت خواه باش، مهربان باش، به درماندگان کمک کن، تفکر کن و تعقل کن.

حال اگر هر فردی در هر دین و مذهبی، تمام مراسم آئینی و ظاهری دین خود را به جا آورد؛ ولی قوانین ذکر شده را محترم نشمارد و اجرا نکند، بی­دین­ترین فرد و از پیروان اهریمن خواهد بود.

بنابراین اجرای قوانین توسط انسان شرایطی را برای او به وجود می­آورد تا در بهترین حالت، به زیستن ادامه دهد.

و امّا تاکنون ده وادی را پشت سر گذاشته­ایم که تمامی آنها برگرفته از قوانین می­باشند و قادر هستند ما را از ظلمت خارج کنند تا به طرف نور حرکت کنیم.

وادی اول؛ با تفکر ساختارها آغاز می­گردد، وادی دوم ... و وادی دهم؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست، که آموختیم برای تغییر صفت گذشته، تنها یک راه وجود دارد و آن هم تهذیب اخلاق و یا پالایش به مفهوم تزکیه می­باشد.

برای انجام این مهم یا تزکیه؛ تفکر سالم، ایمان سالم، عمل سالم، حس سالم، عقل سالم و عشق سالم همراه با آموزش و تجربۀ مفید لازم است که به آرامی همۀ این موارد را در طول زمان فرا می­گیریم.

در وادی یازدهم؛ قانون چشمه­های جوشان و رودهای خروشان که همه به بحر و اقیانوس می­رسند، مطرح می­گردد.

چنانچه وادی­های گذشته و موارد فوق­الذکر را به انجام رسانده باشیم و یا به انجام برسانیم، قطعاً تبدیل به چشمه­ای جوشان و سپس رودی خروشان      می­گردیم و اگر جام ما در شروع وادی اول، خالی و یا هم اکنون نیمه پر باشد، عاقبت با تلاش و کوشش خودمان و با تزکیۀ لازم و امیدواری به زندگی پُر خواهد شد.

اکنون برای اینکه شرایط و چگونگی تبدیل شدن انسان به چشمۀ جوشان را مطرح کنیم، چشمه­های جوشان طبیعت را الگو قرار می­دهیم و آنها را بررسی می­کنیم.

یک چشمۀ جوشان، بایستی دو ویژگی داشته باشد:

  1.  منابع آب ذخیره شده.
  2.  اختلاف ارتفاع یا اختلاف پتانسیلِ منابع آبی با دهانۀ خروجی چشمه به منظور ایجاد فشار برای جوشش چشمه.

بنابراین انسان هم برای اینکه تبدیل به چشمۀ جوشان گردد، همانند چشمۀ آب، نیاز به دو ویژگی دارد.

  1.  منابع اطلاعاتی صحیح در مسیر دانایی.
  2.  اختلاف پتانسیل درونی و بیرونی برای کسب انرژی.

در مورد منابع اطلاعاتی صحیح برای رسیدن به دانایی، تاکنون به قدر کفایت در وادی­ها و جزوۀ یک و دویِ جهان­بینی بحث کرده­ایم و امّا در مورد اختلاف پتانسیل یا اختلاف ارتفاع، کمی توضیح می­دهیم:

انرژی پتانسیل؛ مربوط به اختلاف ارتفاع است، به همین دلیل منابع آب را در ارتفاع قرار می­دهند تا انرژی پتانسیل فراهم شود و آب با فشار از لوله­ها خارج گردد.

به انرژی یا قدرتی که باعث می­شود آب با فشار از لوله خارج گردد، انرژی پتانسیل گفته می­شود.

بهرحال برای انسان هم می­توان این انرژی پتانسیل را به گونه ­ای دیگر توصیف کرد تا موضوع را متوجه شویم، زیرا ما شدیداً به این نیرو نیاز داریم.

اگر انسان از نظر درونی و بیرونی جایگاه خود را به طرف ارزش­ها تغییر بدهد و صعود کند، در او ایجاد انرژی می­نماید که این انرژی بستگی به تغییر جایگاه دارد؛ مثل فردی دیپلمه که در دانشگاه قبول می­شود، یا ورزشکاری که در مسابقات قهرمان می­شود، یا کودکی که صاحب دوچرخه می­شود و یا بیماری که پس از سالها بیماری به درمان می­رسد.

این موضوع یکی از شاهکارهای کسب انرژی برای انسان است که بلافاصله پاداش خود را از کارهای خوب می­گیرد.

برای نمونه فردی که یکصد کیلوگرم وزن دارد و اقدام به کاهش وزن می­کند، اگر پس از گذشت یک ماه موفق شود مثلاً سه کیلوگرم از وزن خود را کاهش دهد، این عملِ کاهش وزن در او ایجاد انرژی پتانسیل می­کند که باعث بوجود آمدن قدرت و اعتماد به نفس زیادی در شخص می­گردد.

پس از گذشت زمانی نسبتاً کوتاه اگر شخص اقدامات کاهش وزن خود را متوقف کند، این انرژی ذخیره شده به اتمام می­رسد؛ بنابراین عملیات کاهش وزن بایستی تا زمانیکه شخص به وزن مطلوب می­رسد ادامه داشته باشد، البته کاهش بایستی در طول زمانِ مطلوب و به آرامی انجام پذیرد.

حال اگر شخص دست از تلاش بردارد و به وزن گذشته برگشت نماید، اختلاف پتانسیل را از بین برده و این مسئله باعث ایجاد غم و اندوه و عدم اعتماد به نفس در او می­گردد و یا مثل شخصی که در یک سیستم، فردی عادی است و موقعی که یک مسئولیت کوچک به او داده می­شود، بلافاصله جایگاه او از حالت سکون تغییر می­کند که باعث ایجاد اختلاف پتانسیل در جایگاه درونی و بیرونی او می­شود که سبب شادی یا کسب لذت در او می­گردد.

این موضوع از مسئولیتهای کوچک تا مراتب خیلی بالا ادامه دارد؛ بهمین دلیل در کنگره می­گویند هر کس خدمت کند حالش خوب می­شود، بخصوص خدمت داوطلبانه که تغییر جایگاه را به ارمغان می­آورد.

این خدمت ممکن است از جارو کردن و شستن زمین آغاز گردد و به مراتبِ بالاتر برسد. وقتی که کسی خدمت می­کند؛ دیگران برای او ارزش قائل هستند، دوستش دارند و این سبب ایجاد انرژی در او می­گردد.

بنابراین برای چشمۀ جوشان شدن؛ بایستی مرتباً با حرکتهای سالم، ایجاد اختلاف پتانسیل نمود تا انرژی لازم برای ادامه، مهیا گردد.

همانطوریکه گفته شد انرژی پتانسیل در انسان در اثر تغییر جایگاه و یا به زبان فیزیک، تغییر ارتفاع به وجود می­آید؛ اگر این تغییر جایگاه به طرف ارزش­ها و یا بالا باشد باعث صعود می­گردد و انرژی پتانسیل مثبت را به وجود می­آورد که در انسان باعث ایجاد لذت و کسب آرامش می­گردد و اگر به طرف ضدارزش­ها و یا پائین باشد، مثل مصرف الکل و مواد مخدر، دزدی، رشوه خواری، خراب کردن حال دیگران و ... باز هم برای فرد در اثر ایجاد اختلاف ارتفاع به طرف پائین و یا تغییر جایگاه انرژی پتانسیل، انرژی از نوع منفی مهیا می­گردد که باعث ایجاد لذتی می­شود که معمولاً با دلهره همراه است.

اگرچه این انرژی را انرژی منفی اطلاق می­کنیم، ولی بهرحال انرژی، انرژی می­باشد؛ ولی چون در نهایت این انرژی باعث تخریب خود فرد می­گردد آن را انرژی منفی نامیده­ایم، مانند نارنجکی که اول پوستۀ خودش را قطعه قطعه می­نماید و بعد دیگران را، و در نتیجه، انرژی منفی در دراز مدت، شخص را به باتلاق و یا گنداب هدایت می­کند.

انرژی منفی معمولاً از طریق تخریب خود و یا دیگران و یا به عبارتی از طریق سرقت به وجود می­آید.

مثل کسی که حق و یا حقوق و یا اموال و یا حال دیگران را سرقت می­نماید و یا انرژی ذخیره شدۀ خود را از طریق مصرف مواد مخدر و یا ناامیدی و ناله کردن، زد و بند، سرقت، ربا خواری و رشوه خواری به دست می­آورد و یا فردی که با خراب کردن و یا گرفتن حال دیگران، کسب انرژی می­نماید.

بنابراین هر کس؛ با تدبیر و یا بدون تدبیر، با عقل و یا بدون عقل، با عشق و یا بدون عشق، با ایمان و یا بدون ایمان، با تفکر و یا بدون تفکر، با حس درون و یا با حس بیرون، هر چند کوچک، گویی مانند چشمۀ آب عمل می­کند که این موضوع مربوط به خواسته­ ها و مراتب نفس شخص می­باشد.

یکی چشمه­ای خشک و خنثی، یکی چشمه­ای با آب زلال و یکی چشمه­ای با آب گندیده و دیگری چشمه­ای با آب زهراگین.

بنابراین خلقت؛ وجود نیروی منفی و ظلمت را برای ایجاد انرژی پتانسیل به عنوان یک نیروی مکمل، لازم دانسته و هر کس و یا هر نفس، خود اختیار کامل دارد تا انتخاب کند؛ زشتی را یا زیبایی را، بدی را یا نیکی را، کژی را یا    راستی را، حقارت را یا سرفرازی را، ترس را یا شجاعت را، عشق را یا نفرت را و در نهایت دوزخ را یا فردوس را.

بنابراین گویی قانون اصلی خلقت به زبان بی زبانی چنین بیان می­کند:

کسانی که همیشه در حال بازپرداخت آنچه که دریافت نموده­اند هستند، چه مادی و چه معنوی (حداقل زکات آن)؛ همیشه مانند چشمه­ای زلال و سرشار از انرژی و شادی و شعف هستند و کسانی که هر چه دریافت می­نمایند، درعوض هیچ گونه پرداختی ندارند و همه چیز را برای خود و یا خانوادۀ خود می­خواهند، گویی تبدیل به شوره­زار یا کویری می­شوند که هیچ گونه روئیدنی در آن نمی­روید و همیشه در گرمای کویر منتظر طوفان­های شن می­باشند، چون گیاهی نکاشته­اند که از طوفان شن جلوگیری نماید.

همانگونه که چشمه­ها منابع آبی بسیار متفاوتی دارند؛ انسانها هم دقیقاً دارای مراتب دانایی گوناگونی هستند و ما بایستی با دریافت دانش و آگاهی لازم و پیروی از قوانین، مرتباً منابع ذخیره شدۀ درون خود را زیاد و با حرکت­ها و جهش­های لازم، ایجاد انرژی نماییم تا تبدیل به چشمه­ای جوشان گردیم.

حال برمی­گردیم به رود خروشان:

همانگونه که چشمه ثابت است؛ ولی منابع آبی چشمه بایستی جاری گردد و پس از طی مسافتهای زیاد و عبور از مناطق صعب­العبور مثل کوهها، دره­ها، صحراها و بیابانها و شکافتن آنها، خود را به بحر و اقیانوس برساند و اگر چشمه، قدرت جوشش لازم را نداشته باشد، رود جاری شده از آن پس از طی مسافتی، بدون قدرت لازم و بی­پشتوانه می­شود و به یک باتلاق منتهی می­گردد، انسان هم به همین گونه است.

انسان بایستی منابع اطلاعاتی را مرتباً دریافت کند و هیچ گاه نبایستی دریافت او متوقف گردد و با ایجاد حرکت­های آرام، جهش­های لازم برای کسب انرژی را به وجود آورد تا در مسیر زندگیِ بهتر، یعنی همان صراط مستقیم حرکت نماید.

جسم انسان هم از دیدگاهی مانند چشمه ثابت است؛ اما اندیشه و روح و روان او و آنچه او به وجود می­آورد و یا از خود اثر می­گذارد، دائماً در حرکت و پرواز می­باشد.

رود خروشان می­داند که بستر او یا مسیر حرکت او هموار نیست و موانع عظیمی در سر راه او قرار دارد؛ ولی او پروایی در سر ندارد، با تلاش از کوهها و دره­های مخوف عبور می­کند و تمامی سنگها و قلوه­سنگها را کنار می­زند و یا دور می­زند و به سیر خود ادامه می­دهد.

انسان هم بایستی بداند که هرگز مسیر او هموار نیست؛ چیزی که مهم است، خواست و تفکر سالم اوست و با این خواست و تفکر سالم خود، بایستی بداند که با حرکت سالم، اگر چشمۀ وجودی او خالی و یا نیمه پر باشد، با حس سالم و عقل سالم و عشق سالم، عاقبت پر خواهد شد و به مسیر خود ادامه خواهد داد و زیستن را محترم خواهد شمرد.

انسانهایی که زندگی یکنواخت را تکرار می­کنند و هر روزشان مانند روز قبل است و هیچگونه جهشی را انجام نمی­دهند و هیچ تولید و اثری را از خود باقی نمی­گذارند و هیچ آموزشی را دنبال نمی­کنند؛ در حقیقت، انرژی لازم را به دست نمی­آورند؛ به عبارتی این جهش­ها و اثرگذاری­هاست که انسان را سرشار از انرژی می­نماید.

پایان وادی یازدهم

ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی پانزدهم اسفندماه ۱۴۰۰

🔰ششمین جلسه از دور دوم کارگاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر نازی و دبیری موقت مسافر کامران با دستور جلسه سی دی وادی دهم بخش ۱ از آقای مهندس دژاکام در روز یکشنبه مورخ پانزدهم اسفند ماه ۱۴۰۰ راس ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه آغاز بکار نمود. خلاصه سخنان استاد: وادی دهم می‌گوید صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است. در جهان ما سکون معنا ندارد، همیشه به این صورت است که یا درحال صعودی هستیم یا درحال سقوط. اما صفت به چه معناست؟ ویژگی هرچیزی می‌شود صفت آن. برای مثال شیرین بودن قند، صفت و ویژگی آن است که اگر شیرینی را از آن بگیریم دیگر قند محسوب نمی‌شود. در انسان هم همینطور است. برای مثال اگر اعتیاد را از فرد مصرف کننده بگیریم، دیگر آن فرد مصرف کننده نیست. دقیقا این اتفاق در مسیر درمان برای ما می افتد و به همین دلیل اسم مسافر را روی ما می‌گذارند. سازه اعتیاد در درون ما قدرتمند است و برای ازبین بردن آن باید تلاش کنیم. حضور در کلاس، مطالعه و آموزش گرفتن باعث می‌شود سازه اعتیاد به مرور زمان در درون ما ازبین برود و صفت ما تغییر کند. در ادامه با حرکت درست در مسیر ارزش ها و با دوری کردن از ضدارزش ها میتوانیم ذره ذره دیگر صفات منفی خود را تغییر بدهیم. دراین صورت اوضاع برای ما تغییر خواهد کرد و قطعا حال بهتر و آرامش بیشتری خواهیم داشت.
ادامه مطلب...

خلاصه گزارش کارگاه آموزشی ۸ بهمن ماه

پنجمین جلسه از دور دوم کارگاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر احسان، نگهبانی مسافر نازی و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه سی دی وادی نهم بخش ۳ از آقای مهندس دژاکام و همچنین جشن اولین سالگرد رهایی مسافر مهراب در روز یکشنبه مورخ هشتم اسفند ماه ۱۴۰۰ راس ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه آغاز بکار نمود. خلاصه سخنان استاد: خروج از تاریکی و تغییر کردن انسان کار سختی است. اینکه انسان بتواند یک مسیری را طی کند و در آن بتواند تبدیل به آدمی دیگر شود، کار دشواری است. این عمل زمانی برای ما راحت می‌شود که بدانیم هدفمان چیست و به دنبال چه هستیم. اگر انسان دلیل خود را بداند و به آن باور برسد که چه می‌خواهد، راه برای او آسان‌تر می‌شود و دیگر هیچ چیزی نمی‌تواند او را از مسیر خود منحرف کند. در ابتدای مسیر درمان نوع رفتار هر شاگردی که وارد می‌شود، متفاوت است. هرکس به گونه‌ای عمل می‌کند. بعضی ها از همان اول راه روشن هستند و خودشان می‌دانند که برای چه آمده‌اند و به دنبال چه هستند. کار کردن با این شاگردها لذتبخش است. مهراب هم از این دسته شاگردها بود که از همان ابتدای مسیر می‌دانست که چه می‌خواهد و خیلی خوب و راحت راه را ادامه داد، تلاش کرد و الان هم با حال خوب اولین سالگرد رهایی را پشت سر می‌گذارد. مساله مهم دیگر درباره مهراب این است که در سفر دوم هم به راه خود ادامه داده است. کسانی که درمانشان تمام می‌شود و راه را ادامه نمی‌دهند، گویی که کاری انجام نداده‌اند. ادامه دادن راه در سفر دوم مساله مهمی است. ما باید از مسافرانی مثل مهراب الگو بگیریم تا بتوانیم به درستی حرکت کنیم. در آخر این روز را به مهراب عزیز و همه اعضای کلینیک تبریک می‌گویم. و اما این جلسه ششمین جلسه از دور دوم کارگاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر ...، نگهبانی مسافر نازی و دبیری اینجانب ... با دستور جلسه سی دی وادی دهم بخش ۱ از آقای مهندس دژاکام در روز یکشنبه مورخ پانزدهم اسفند ماه ۱۴۰۰ راس ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه آغاز بکار نمود. باتشکر دبیر جلسه
ادامه مطلب...

پشتیبانی