آرشیو سالانه: قالب تاریخ آرشیو به صورت سالانه

هروئین چیست؟ (آشنایی با مواد مخدر بخش دوم)

هروئين

آن گونه كه تاريخ و پنل مصرف مواد مخدر در جهان نشان مي‌دهد ، يكي از قويترين مواد مخدر كه توانست در تخريب و ويراني شهر وجودي انسان و گسترش پديده اعتياد در سطحي وسيع عمل كند هرويين است. در اواخر قرن نوزدهم مصرف ترياك در اروپا به شكل گسترده‌اي رواج يافته بود و مردم براي درمان بساري از بيماري‌ها مانند وبا كه ناشي از آلودگي محيط زيست آن موقع اروپا بود به مصرف ترياك روي مي‌آوردند و پس از مدتي به مصرف آن اعتياد پيدا مي‌كردند. پزشكان آن زمان در اروپا به دنبال دارويي بودند تا بتواند در درمان و يا ترك اعتياد به ترياك مؤثر باشد . ظاهراً براي اولين بار داروسازي باير آلمان در سال ۱۸۹۶ از تركيب انيدريد استيك و مرفين خالص دارويي را ساخت كه هرويين ناميده شد.

نام هرويين از واژه يوناني هيروHiro به معني قهرمان گرفته شده است . در اين فرايند از يك كيلوگرم مرفين حدود ۹۰۰ گرم هرويين به دست مي‌آمد كه به آن دي استيل مرفين نيزگفته مي‌شود. هرويين براي اولين بار به عنوان داروي ترك اعتياد به ترياك پا به عرصه وجود گذاشت . پزشكان آن زمان نمي‌دانستند كه چه اشتباه بزرگي را مرتكب شده‌اند و چه ماده خطرناكي را به عنوان دارو به بازار عرضه كرده‌اند. تصور پزشكان بر اين بود كه كه با مصرف هرويين و جايگزيني آن با ترياك مي‌توان اعتياد به ترياك را درمان كرد و سپس مصرف هرويين را مي‌توان به راحتي قطع كرد اما مصرف كنندگان ترياك با مصرف هرويين از چاله در مي‌آمدند و به چاهي عميق مي‌افتادند كه بيرون آمدن از آن به مراتب سخت تر بود و اين آغازي بود براي ظهور گسترده ترين و مخرب‌ترين نوع اعتياد كه در جاي جاي كره خاكي قرباني گرفته و مي‌گيرد و شعله‌هاي ويرانگر آن هنوز زبانه مي‌كشد.

اين وضعيت يعني تجويز هرويين توسط پزشكان براي ترك اعتياد تا اواخر قرن بيستم ادامه داشت تا جايي كه در دهه ۱۹۶۰ ميلادي پزشكان شهر لندن بيش از ۵۰۰ كيلوگرم هرويين به بيماران خود تجويز كردند.

شايد تصور بر اين باشد كه هرچه پزشكان مي‌گويند و هردارويي كه تجويز مي‌كنند بدون نقص و اشتباه است ، اما آن گونه كه تاريخ نشان مي‌دهد علم پزشكي خصوصاً در مسئله بيماري اعتياد دچار اشتباهات فاحشي شده است و توليد و عرضه داروهاي ترك اعتياد توسط پزشكان نه تنها كمكي به حل مسئله نكرده است بلكه باعث تخريب بيشتر و حاد شدن مسئله درمان بيماري اعتياد شده است و داستان داروهاي ترك اعتياد هنوز هم به همين شكل اما در قالب داروهاي ديگر ادامه دارد.

در اواخر قرن بيستم با مشخص شدن عوارض ناشي از مصرف هرويين و نه تنها ناكارآمدي آن بلكه تخريب وحشتناك آن ، تجويز آن براي درمان يا ترك اعتياد كنار گذاشته شد اما ديگر دير شده بود و هرويين به عنوان يك ماده مخدر قوي و ويرانگر به همه جا رسوخ كرده بود. اكنون بعد از گذشت سالها هنوز هم در فرهنگ عاميانه اعتياد و مواد مخدر از زبان مصرف كنندگان هرويين شنيده مي‌شود كه ما براي ترك اعتياد به ترياك هرويين مصرف كرديم ، به ما گفتند اگر چند روزي هرويين مصرف كنيد راحت تر مي‌توانيد اعتيادتان را ترك كنيد.

هرويين اصل يا لابراتواري كه هنوز هم به صورت قاچاق توليد مي‌شود پودري سفيدرنگ است اما هرويين‌هايي كه به هرويين خياباني شهرت دارند كرم رنگ و بعضاً قهوه‌اي روشن هستند. اين ماده به صورت مصرف كشيدني با زرورق ، استنشاقي و تزريق وريدي مصرف مي‌شود.

هرويين‌هايي كه در حال حاضر در بازار قاچاق كشور ما وجود دارند ، طي آزمايش‌هاي به عمل آمده مشخص شده است كه بيش از ۹۰ درصد تركيبات آن تركيبي عجيب و غريب از انواع قرص‌هاي روان گردان شامل خواب آور، ضد افسردگي ، آرامبخش و غيره است و كمتر از ۱۰ درصد آن هرويين خالص است و بهتر است به آن قرصئين گفته شود تا هرويين. اين نوع هرويين باعث چرت شديد مي‌شود و مصرف كننده آن پس از مصرف در وضعيتي قرار مي‌گيرد كه مشاعر آن تقريباً از كار مي‌افتد در حاليكه تخريب هرويين خالص در اين حد و اندازه نيست.

نشئگي هرويين در مقايسه با ترياك از دوام ، ماندگاري و طول عمر كمتري برخوردار است . مصرف كنندگان هرويين تنها چند دقيقه و حتي در روش تزريق پس از چند ثانيه به اوج نشئگي مي‌رسند اما باگذشت يكي دوساعت دوباره سطح نشئگي پايين مي‌آيد و مصرف كننده خمار مي‌شود و بايد دوباره مصرف كند به همين دليل مصرف كنندگان هرويين عمدتاً از ادامه روند زندگي عادي عاجز هستند و تمامي وقت خود را صرف تهيه و مصرف هرويين مي‌كنندو زندگي آنها به سرعت از هم مي پاشد و سر از بيغوله‌ها در مي‌آورند در حاليكه مصرف كنندگان ترياك به دليل بالا بودن مدت ماندگاري و دوام نشئگي آن قادر هستند در طول شبانه روز به زندگي و امورات خود رسيدگي كنندو مشكلات آنها به هيچ وجه قابل مقايسه با مصرف كنندگان هرويين نيست.

ظاهراً تأثير هرويين بر روي گيرنده‌هاي مرفين بدن به گونه‌اي است كه خيلي سريع جذب آنها مي شود و همين‌طور اثر تخريبي آن روي سيستم توليدكننده مواد شبه افيوني جسم و سيستم ضد درد ، بيشتر و سريع‌تر از ساير مواد مخدر است و در مدت كوتاهي اين سيستم را در جسم انسان از كار مي‌اندازد و مصرف كننده آن خيلي زود به مصرف آن اعتياد پيدا مي كند.

شايان ذكر است در حال حاضر مواد مخدر جديد شامل كراك ، شيشه ، آيس يا كريستال گوي سبقت را در تخريب از هرويين ربوده‌اند و بلايي بر سر مصرف كننده مي‌آورند كه هرويين با آن قدرت وحشتناك نمي‌تواند بياورد و بسياري از مصرف كنندگان هرويين به مصرف كراك روي آورده‌اند.

ادامه مطلب...

وادی چهارم

در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن.

در اين وادي ما سعی می­کنیم برای مسائل حیاتی خودمان؛ جایگاه و مسئولیت قدرت مطلق و یا خداوند، و جایگاه و مسئولیت خودمان را تا حد امکان، مشخص و مرزبندی ­کنیم؛

چون قدرمسلم، درخواست و برداشت و نگرش بعضی از ما انسانها از قدرت مطلق یا نيروي نظام دهندۀ كل هستي، ممکن است با هم متفاوت باشد.

در وادی تفکر که شامل وادی­های اول، دوم و سوم بود، برایمان مشخص گردید که بیشترین بار مسئولیت حیات ما، بر عهدۀ خودمان است.

حال ممکن است که یک گریزگاه دیگر نیز وجود داشته باشد که ما از زیر بار مسئولیت خودمان شانه خالی کنیم و آن گریزگاه این خواهد بود که کلیۀ بار مسئولیت زندگی خودمان را به صورت حق به جانب و به عنوان یک حرکت نمادی، الهی، عرفانی، از روی سخاوت و بزرگواری به خداوند واگذار کنیم و از روی تنبلی و کاهلی در   گوشه­ای بنشینیم و از خداوند بخواهیم که مشکلات و نواقص شخصیتی ما را حل کند و بگوئیم تو بزرگی، تو قدرت مطلقی، ما همه چیزِ خود را به تو واگذار می­کنیم تا تو برای ما این مشکلات و یا معضلات و یا بیماریها و یا ناکامی­ها را حل کنی!

آیا فکر می­کنیم خداوند برای این وجود دارد که اگر ما در اثر بی­توجهی یا کاهلی قرض بالا آوردیم، خداوند درب گنجینۀ غیب خودش را بگشاید و یا پول را از شخص دیگری بگیرد و به ما بدهد و یا اینکه اگر من مرتکب جرم و جنایت شدم و در زندان قرار گرفتم، خداوند و یا نیروهای مافوق وظیفه دارند که مرا از زندان خارج کنند و یا اینکه من استراحت کنم؛ ولی مخارج زندگی زن و فرزندان مرا پرداخت کنند و یا همینطور هزاران موضوع، مسئله و مشکلهای جورواجور دیگر که از خداوند می­خواهیم آنها را برای ما حل کند؟!

گویی خداوند و یا قدرت مطلق و نیروهای مافوق، فرمانبرداران ما هستند که از صبح تا شب به آنها برنامه می­دهیم که چکار بکنند و یا چکار نکنند!

من فکر می­کنم، ما گاهی خداوند را با غول چراغ جادو عوضی می­گیریم.

و یا ممکن است بعضی از ما اصلاً به خداوند معتقد نباشیم و بگوئیم ما به شانس معتقد هستیم، باز هم می­گوئیم که ما روی شانس هم نمی­توانیم حساب کنیم؛ چون ما فقط روی وجود خودمان، تفکر خودمان، اندیشۀ خودمان، تلاش خودمان و آموزش خودمان حساب می­کنیم و معتقد هستیم که اگر ما تکلیف و یا وظیفۀ خودمان را انجام دادیم، آنگاه بایستی از قدرت مطلق یا نیروهای مافوق، انتظار مساعدت و هدایت را داشته باشیم و یا منتظر شانس باشیم.

البته دانستن این نکته ضروریست که دستهای آسمانی فقط القاء افکار را انجام می­دهند و بقیۀ کارها و مسئولیتها برعهدۀ خود ماست؛ ولی متأسفانه ما گاهی از قدرت مطلق انتظاراتی داریم که کاملاً غیرمعقول و غیرمنطقی می­باشد، شاید دلیل آن، این باشد که ما به درستی، قدرت مطلق و نیروهای مافوق را   نشناخته­ایم.

قدرت مطلق پس از خلق انسان، او را بر سر یک دو راهی قرار داد و به انسان اختیار کامل داد که هر راهی را می­خواهد انتخاب کند؛

یک راه؛ پندار و گفتار و کردار راستین و سالم و صلح­آمیز و تقوا،

و راه دیگر؛ فسق و فجور و دروغ و کژی و زشتی و پلیدی،

پس او هر مسیر را علامت گذاری و پایان هر راه را مشخص نمود.

اکنون اگر به قدرت مطلق معتقد باشیم، می­دانیم که در کتب آسمانیِ مختلفی اعلام نموده؛ مسئولیت اعمالی را که ما انسانها انجام می­دهیم، برعهدۀ خودمان است.

حال ما چگونه می­خواهیم بار مسئولیت زندگی و حیات خودمان را برعهدۀ خداوند قرار بدهیم؟

آیا این عمل فرار از مسئولیتهای مختلف زندگی تلقی نمی­گردد!؟

حال ممکن است این پرسش مطرح شود که، پس دعا و راز و نیاز و نیایش در مقابل قدرت مطلق چه می­شود؟

در پاسخ گفته می­شود که به اعتقاد ما، دعا، راز و نیاز و نیایش، موقعی می­تواند به صورت مطلوب، مؤثر واقع گردد که ما حداقل در مسیر ارزشها و یا صراط مستقیم حرکت کنیم و از فرامین خداوند پیروی کنیم و بار مسئولیت زندگی خودمان را بپذیریم و از تلاش و کوشش فروگذار نکنیم، آنوقت دعا و راز و نیاز و یا نیایش در پیشگاه قدرت مطلق، مؤثر واقع خواهد شد؛ چون، این وعدۀ اوست.

اکنون ممکن است برداشت و یا نگرش ما از قدرت مطلق یا نیروهای نظام دهندۀ کل هستی و یا خداوند و یا هر چه که ما تصور می­کنیم، درست و یا صواب نباشد؛ زیرا اگر ما آن نیرو را می­شناختیم، هرگز اینگونه رفتار نمی­کردیم و زندگی خود را به طرف آشفتگی، پریشانی، بیماری و یا هر مشکل دیگری سوق نمی­دادیم.

حال که می­خواهیم این نیروی مافوق را بشناسیم، بهتر و شایسته است که شناختی نسبتاً واقعی به آن پیدا کنیم؛ چون ممکن است بعضی از ما، انسانهای افراطی باشیم و بدون تفکر و اغلب از روی احساس و بر مبنای توهّم، یک مسئله را مردود بدانیم و چشم بسته آن را رد ­کنیم و یا احساسی و گاهی از روی تعصب، آن را بپذیریم و به همین دلیل این مسئله همیشه برای ما مشکل ایجاد می­نماید و یک روز زاهد و عابد و صوفی و عارف می­شویم و در یک لحظۀ دیگر، منکر همه چیز می­گردیم و از هر بی­دینی، بی­دین­تر و از هر کافری کافرتر می­گردیم و اسم این حرکت را تجدد و روشنفکری می­گذاریم و تصور می­کنیم همۀ دین­داران، انسانهای کم شعور و خرافی هستند و ما خیلی باشعور و دانا هستیم؛ میلیاردها انسان نمی­فهمند، ولی ما می­فهمیم! بگذریم.

این قدرت مطلق و نظام دهندۀ هستی، آنقدر عظیم و بزرگ و قدرتمند است که ما نمی­توانیم آنرا رؤیت کنیم، مثل این موضوع که روی کرۀ زمین ایستاده­ایم ولی نمی­توانیم آنرا ببینیم.

ولی بهرحال برای شناخت این نیرو بایستی اول از دروازۀ خود عبور کنیم، به عبارتی دیگر، بایستی اول خودمان را بشناسیم؛ چون اگر روزی بتوانیم خودمان را بشناسیم، بدون تردید آن نیرو را نیز خواهیم شناخت و هر قدر بیشتر آن نیرو را بشناسیم، به همان میزان می­تواند تغییرات بزرگی در جهت مثبت در زندگی ما ایجاد نماید.

بنابراین در این وادی سعی خواهیم کرد کمی هستۀ انسان را بشکافیم.

هستۀ انسان:

هستۀ انسان شامل دو بخش می­شود؛ یکی هستۀ جسم که کاملاً قابل رؤیت است و دیگری هستۀ خارجی که همان بقايائي است كه از جسم خاكي به صورت انرژي درمي­آيد و به راه و مكانهاي تعيين شده سفر     مي­كند. اما اگر ما در بُعد جسمي به درون خود بنگريم و تمامي آنرا خوب از لحاظ امور علمي بشكافيم، بدون مانع مي­توانيم به مركزيت آن، كه بخارات هستي است توجه كنيم؛ ولی در صورتيكه فقط دنبال مال و يا مقام و... باشیم، هرگز آنرا رؤیت نخواهیم کرد و این موضوع اصلاً با تفكر انسان واقعي، سازگار نيست.

در صورت دوم؛ يعني توجه به بخارات، هر آنچه باقي مي­ماند به جهان­هاي ديگر پي­خواهيم برد و به كمك عقل خواهيم توانست به مجهولات بُعد جسميِ خود و به هستۀ خارج از جسم پي­ ببريم و به روشنی خواهیم دید که در خارج از جسم، ديگر يك جهان نيست؛ بلكه با فكر خويش مي­توانيم همۀ جهانها را كماكان از نظر خود بگذرانيـم و اين واقعه براي ديدگان مطيعِ نيروي الهی، به عينه اتفاق مي­افتد.

ساير مخلوقات از اين موهبت، چندان بهره­­اي نمي­برند و هر انساني براي دست يافتن به اين مراحل، بايستي لطف الهي و یا فرّ ایزدی همراهش باشد و تزكيه و پاكسازي را از خود آغاز نمايد و اين عمل، ساده نيست.

هستي در جهان­هاي مختلف به قدري متنوع است كه به تصور درنمي­آيد، به همين علت دور از باورهاست و ما هنوز ذرّه­اي از آن را لمس نکرده ­ايم.

حال به شرح هستۀ انسان می­پردازیم؛

الف: هستۀ جسم یا صورآشکار انسان:

هستۀ جسم یا صورآشکار که به آن شهر وجودی و یا درون و یا کالبد فیزیکی و یا کالبد اول می­گوئیم، برای ما کاملاً قابل رؤيت، قابل حس و لمس می­باشد و از اجزاء آن مثل: مغز، قلب، كليه، سر، دست و پا، پنج حس ظاهری و... می­توان نام برد و همین طور كوچكترين جزء جسم، سلول نام دارد که خودش به تنهایی مانند یک شهر، عظمت دارد و همچنین هزاران هزار سيستمهاي ساده و پيچيدۀ دیگر كه ما حتي گاهی از درك عملکرد بعضي از آنها عاجز هستیم که چگونه این شهر وجودی و جسم را کنترل می­نمایند و باعث می­شوند که زنده و فعال باقی بماند!

ب: هستۀ خارجی یا صور پنهان انسان:

همانگونه كه جسم انسان از اجزای اصلی و اساسیِ مختلفی تشکیل گردیده است، در صورپنهانِ انسان هم مسئله به همین شکل می­باشد و دارای اجزای گوناگونی است. برای مثال، این اجزاء عبارتند از: نفس، حس­های خارج از جسم، عقل، روح، ذهن، آرشيو، جسم­های مجازي و ... .

حال برای اینکه بتوانیم گامی بلندتر در مورد شناخت انسان برداریم به تعريف نفس و مراحل تکاملی آن مي پردازيم؛

نفس :

نفس، تعیین موجودیتی است که در هر صورت، ظاهر و باطن انسان را می­نمایاند.

به عبارت دیگر، نفس؛ قسمت اصلي و اساسي و یا اصل و یا خود موجود است كه تعيين موجوديت مي­كند در ظاهر و در باطن، در خواب و در بیداری، در دنیا و آخرت.

در نهایت، نفس؛ نه جسم است و نه روح.

برای نمونه؛ نفس یک گیاه، یک گیاه را، نفس یک حیوان، یک حیوان را و نفس انسان، یک انسان را تعیین موجودیت می­کند.

هر نفسی دارای خواسته­هائي می­باشد که در انسان این خواسته­ها شامل كليۀ خواسته­هاي معقول و غيرمعقول هر انسان می­باشد.

بنابراین نفس هر انسانی بر مبنای خواسته­ها و دانائی او، در یک رتبه و یا یک درجه قرار می­گیرد که در ذیل به شرح مختصر آن می­پردازیم:

  1. نفس اماره:

آخرین مرحلۀ تکاملی نفس در حیوان را می­توان ابتدای مرحلۀ تکاملی نفس در انسان قلمداد کرد؛ زیرا در مرحلۀ نفس حیوانی و خواسته­های او، وقتیکه برای مثال یک گوسفند و یا یک بز، گیاهی را دید و گرسنه بود، بلافاصله اقدام به خوردن آن گیاه می­کند و هیچ تفکر نمی­کند که این گیاه مربوط به کیست و یا کجاست و یا خوردن آن بدون پرداخت وجه و یا اجازه، ممنوع است.

بنابراین در این مرحله، نفس در انسان، مثل نفس در یک حیوان به صورت غریزی عمل می­کند که امرکننده است و فقط می­خواهد که خواسته­اش برآورده شود.

کسی که در مرحلۀ نفس اماره و یا امرکننده قرار دارد؛ دروغ مي­گويد، ناراحت نيست. اموال مردم را تصرف مي­كند، نگران نيست. حتی حق و حقوق خود و خانوادۀ خود و همه را زير پا لگدکوب مي­كند و نگران نيست. آدم مي­كشد، عين خيالش نيست. انواع و اقسام جنايتها را انجام می­دهد و به خيال خودش خيلي زرنگ و باهوش است.

اين اشخاص همانطوری که گفته شد در درجه بندیِ تکامل، در مرتبۀ پائینی از دانایی و پالایش قرار دارند و اکثراً کارهایشان و یا خواسته­هایشان را بر مبنای احساس و منافع شخصی و معمولاً خارج از حیطۀ عقل و منطق به انجام     می­رسانند.

انسانی که در مرحلۀ نفس امرکننده قرار دارد، در ظاهر و در کوتاه مدت      می­خواهد وسایل خوشی خود را فراهم کند، ولی در باطن و درازمدت به دردسر، بدبختی، ناکامی، شکست، بیماری، ویرانی، پریشانی و ... برخورد      می­کند؛ زیرا خودش با دستهای خودش، برای خودش این مشکلات را مهیا کرده ­است.

  1. نفس لوّامه یا نفس سرزنش كننده :

در اين مرحله اگر شخص از نفس امرکننده عبور کند و به دانائی و آگاهی بالاتری دست پیدا کند، وارد دروازه­های نفسِ سرزنش­كننده مي­شود.

در مرحلۀ نفس سرزنش­کننده؛ اگر انسان كار خلاف انجام بدهد، بلافاصله خودش را سرزنش مي­كند و پشيمان مي­شود، در حقیقت دچار عذاب وجدان می­گردد. اگر دروغ بگوید، پشیمان می­شود. اگر رشوه بگیرد، ناراحت است. اگر مواد مخدر مصرف کند، رنج می­برد. اگر غیبت کند، شرمنده می­شود.

البته لازم به ذکر است که پایان مرحلۀ نفس اماره و آغاز نفس لوامه، یک نقطۀ خاص نیست که در یک لحظۀ خاص، تبدیل در آن انجام گیرد.

ممکن است فردی هنوز بعضی از صفات نفس امرکننده را داشته باشد؛ ولی وارد نفس سرزنش­کننده شود و به مرور زمان از نفس امرکننده فاصله بگیرد تا در وادی نفسِ سرزنش کننده، مستقر گردد.

به هر حال خروج از نفس امرکننده و ورود به دروازه­های نفسِ سرزنش­کننده، یک پیشرفت در جهت تکامل و دانایی انسان محسوب می­گردد که خود از ارزش و اهمیت فوق العاده بالائی برخوردار است.

۳- نفس مطمئنه یا نفس قابل اطمینان :

وقتیکه انسان مراحلی از نفس امرکننده و نفس سرزنش­کننده را با تزکیه و پالایش و دانائی پشت ­سر گذاشت، وارد دروازه­های نفس مطمئنه می­شود.

وقتیکه فردی وارد این مرحله گردید، معمولاً هیچ كـار غيرمعقول و غیرمنطقی انجام نمی­دهد؛ البته نه در ظاهر و نه در باطن، نه در انظار دیگران و نه در خلوت، خیلی جالب است که بگوئیم نه در خواب و نه در بیداری، چون خواسته­های او خواسته­های معقول و منطقی می­باشند.

وارد شدن بـه نفس مطمئنه و در آن زیستن، از ارزش و اهمیت فوق­العاده بالایی برخوردار می­باشد و جایگاه آن از جایگاه فرشته هم می­تواند بالاتر باشد، بطوریکه قدرت مطلق کسی را که در وادی نفس مطمئنه قرار دارد به بهشت خاص خودش، دعوت می­کند.

نتیجه:

ما مسئولیتِ حیات خود را، خود می­پذیریم و سعی و کوشش لازم را برای رسیدن به اهداف خودمان به انجام می­رسانیم و مطمئن هستیم که قدرت مطلق و نیروهای مافوق ما را یاری و هدایت خواهند نمود.

از ما حرکت، از خداوند برکت.

ما به خوبی به این تجربه رسیده­ایم؛ فردی که به دستورات و خواسته­های غیرمعقول و ضدارزشی نفسِ خودش عمل مي­كند، اگر از صبح تا شام و از شام تا صبح، دعا و نیایش كند كه خداوند نواقص شخصیتی او را برطرف نماید، مثل آنست كه راهنماي اتومبيل خود را براي گردش به راست روشن كند، ولي به سمت چپ گردش کند!

بنابراین اگر ما پیوسته دلمان بخواهد به طرف کارها و اعمال ضدارزشی برويم؛ ولي از نيروهاي مافوق و یا قدرت مطلق بخواهيم ما را از ضدارزشها دور و به طرف ارزشها هدایت کنند و همچنین بار مسئولیت ما را هم بر عهده بگیرند و خودمان حاضر نباشیم که هیچ قدمی برای رسیدن به هدف برداریم و هیچگونه هزینه­ای را هم برای آن پرداخت ننمائیم، آیا فکر نمی­کنیم که خودمان را مورد ریشخند قرار داده­ایم؟!

آیا این عمل، یک حرکت ساده­لوحانه نیست برای فرار از مسئولیتهای حیات خودمان و واگذار کردن مسئولیت آن، برعهدۀ دیگران یا قدرت مطلق؟!

قانون پذيرش مسئوليتِ حیات و واگذاركردن اختيار به انسان، در تمامی مراحل زندگي ما نقش مهمی را بر عهده دارد، حال چه در مرحلۀ نفس­اماره باشیم یا در مرحلۀ نفس لوامه و یا مطمئنه، بهرحال فرقی نمی­کند؛

بایستی هر یک از ما انسانها کلیۀ مسئولیتهای حیات خود را بپذیریم و برعهدۀ هیچ کس نگذاریم، حتی قدرت مطلق؛

بنابراین می­گویم:

در مسائل حياتي، مسئوليت دادن به خداوند يعني سلب مسئوليت از خویش.

 و در اين مقوله، تكليف معلوم نيست كه چه كسي بايد مسئولیت را بپذیرد و به فرمان عقل نزدیک شود، آدمي يا الهي!

براستي مگر منظور قدرت مطلق که خود فرمانرواي مطلق است از فرستادن ما به پائين­ترين نقطۀ خلقت، غير از اين است كه بايستي انسان خودش با داشتن اختيار و پذيرش مسئوليتِ حیات خودش، خودش را به بالاترين نقطۀ تكامل یا فرمان عقل همراه با صلح و آرامش برساند؟؛

ولی این نکته را نیز بدرستی مي­دانيم كه هر وقت قدرت مطلق را صدا بزنيم، ما را ياري و هدايت خواهد نمود، مشروط به اين كه ما نيز در جهت خواستِ منطقی و عقلانی خود قدم برداريم.

به سخن ديگر فرض كنيم، سيم ما به قدرت مطلق وصل است؛ شايسته است كه براي حفظ اتصال خود با قدرت مطلق، به طرف مبداء سيم حركت كنيم و طبيعي است که اگر در جهت خلاف مبداء حركت كنيم، سيم و یا اتصال و ارتباط ما با او قطع خواهد شد.

قدرت مطلق از رگ گردن هم به ما نزديكتر است.

پایان وادی چهارم
ادامه مطلب...

گفتگو با یکی از درمان شدگان کلینیک شفای سبز

🔰گفتگویی کوتاه با یکی از درمان شدگان مرکز شفای سبز 🔸با کلینیک شفای سبز چگونه آشنا شدید؟ از طریق برادرم که زیر نظر کلینیک در حال درمان بود. 🔸از تجربه های خود در زمینه درمان، قبل از ورود به کلینیک بگویید؟ خب من حدود ۲۵ سال بود که مواد مخدر مصرف می کردم. در ابتدا اعتیاد رو باور نداشتم و بصورت هفتگی یا دوهفته یک بار تریاک مصرف می کردم و خیلی خوش میگذشت و مشکلی در زندگیم ایجاد نکرده بود. پس از گذشت دو سال نیاز و اسارت مواد مخدر رو کاملا احساس کردم ولی بدلیل اینکه مواد را دوست داشتم توجه خاصی به عواقب آن نداشتم. هیچ زمانی خودم را بدلیل مصرف آن سرزنش نمی کردم و واقعیت را پذیرفتم که باید مصرف کنم ولی همیشه منتظر یک زمان مناسب برای کنار گذاشتن آن بودم. اینگونه بود که به تدریج مصرف تریاک را به متادون تبدیل کردم. 🔸آخرین مواد مصرفی شما چه بود؟ متادون 🔸قبل از آشنایی با کلینیک روشی را برای درمان تجربه کرده بودی؟ بله 🔸مهمترین دلیلی که درمان نشدی چی بود؟ مهمترین دلیلش عدم آگاهی نسبت به جسم و روان خودم و هم چنین عدم شناخت مواد مخدر بود. 🔸انگیزه شما برای مراجعه جهت درمان چه بود؟ انگیزه من در ابتدا روند رو به رشد و سلامتی برادرم بود که این روند فرصت خوبی را ایجاد کرد تا با آقای رنجبر بیشتر آشنا شوم و در کلاسهای کلینیک شرکت کنم. 🔸در ابتدای کار آیا باور داشتی که به درمان برسی؟ خیر. اما میتوانم اینگونه بگویم، باوری بود در ناباوری. خیلی سخت بود باور درمان؛ طوری که حتی در ماه های اول منظم به کلاس نمی آمدم. 🔸چه شد که به روند درمان نظم دادی؟ اولین جمله ای که راهنما (احسان رنجبر)به من گفت این بود: به من اعتماد کن .این چند حرف باعث شد تا چند ماه جسته و گریخته با تمام گرفتاریهای کاری که داشتم سر کلاس حاضر شوم .پس از مدتی احساس خیلی خوبی رو در وجودم درک کردم طوری که سر ساعت کلاس خودم را آنجا میدیدم ؛ آن موقع بود که متوجه شدم در مسیر درمان قرار گرفته و تسلیم راهنمایم هستم. 🔸آیا شما موفقیت خودتون رو در گرو این تسلیم بودن میدانید؟ بله. صد در صد 🔸چرا؟ چون حرف های راهنما در وجود من به شدت تاثیر گذار بود و از همه مهم تر اینکه راهنما خودش این راه را رفته بود و فردی با تجربه در این زمینه است. 🔸چرا ما مصرف کنندگان خودمان را از چشم دیگران پنهان می کنیم؟ به دلیل اینکه وجهه اجتماعی یک مصرف کننده در جامعه ما خوب نیست. 🔸چرا؟ به نظر من مصرف کنندگان یک طیف هستند که می تواند از یک کارتن خواب بی بضاعت شروع و به یک تحصیلکرده پولدار ختم شود و متاسفانه چون جامعه فقط رفتار ناپسند مصرف کننده کم درآمد را میبیند (مصرف کننده ای که به هر دری میزند تا پول مصرفش را درآورد) همه را با یک دید منفی نگاه و قضاوت میکند. 🔸درمان شما چقدر زمان برد؟ درمان من بخاطر مشکلاتی که داشتم ۱۸ ماه زمان برد اما درمان به روش دی اس تی حداکثر ۱۱ ماه زمان می برد. 🔸آیا از کیفیت زندگی تان در حال حاضر(بعد از درمان) راضی هستید؟ بله. چراکه شناخت خوبی نسبت به خودم پیدا کردم و این شناخت باعث تغییراتی در زندگی ام شده است .انرژی خوبی دارم و سعی میکنم با واقعیت ها روبرو شوم و تعبیری غیر از آنچه هست در ذهنم پرورش ندهم و به مسایل زندگی در زمان مناسب و با آرامش بپردازم. 🔸اگر در پایان حرفی مانده بفرمایید. از آقای دکتر فتحی مدیریت کلینیک شفای سبز کمال تشکر را دارم و هم چنین دیگر پرسنل کلینیک که زحمت می کشند. از آقای رنجبر که صادقانه مسیر درمان را به من آموزش داد صمیمانه تشکر می کنم. تشکر از شما
ادامه مطلب...

وادی سوم

باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی­کند.

ما با شروع زندگي در اين وادي براي خود آغازي تازه داريم. آغازی که ما را به سلامتی، صلح و آرامش و آسایش برساند.

اميدوار هستيم كه شما هم با نگاه كردن به طبيعت به ابعاد گسترده­اي برسيد و چون اصوات موسيقي در جهانِ خود بدرخشيد و خود كليد مسير  اصلی راه خود را بيابيد.

ما نيك مي­دانيم كه انسان اگر خود جستجو نكند؛ حتي اگر با همۀ كاوشگران ماهر نيز همنشين باشد، به موضوع واقعي نمي­رسد.

از مطالب فوق چنين استنباط مي شود و عملاً ما هم به اين نتيجه رسيده­ايم كه در حل مشكل خودمان، بالاترين نقش بر عهدۀ خود ما مي­باشد و اگر تصور كنيم که بايستي دیگران بیایند و مشکل و یا مشکلات ما را حل نمایند، بسيار در اشتباه هستيم.

ما بایستی بدانیم که برای حل هر مشکل، بيشترين بار بر دوش خود ما مي­باشد و خود ما بايستي بيشترين تفكر و کوشش را براي حل آن بنمائيم.

مسئوليت اين كار بر عهدۀ هيچ شخصي نخواهد بود؛ مگر شخص شخیص خودمان! البته ما هرگز نمي­توانيم منكر كمك و همدردي و ياري ساير انسانها و یا اعضای خانواده باشيم؛ ولي بايستي به اين نکته توجه کامل داشته باشيم كه نقش اولِ مسئولیتها و یا وظیفۀ حل مشکلات، بر عهدۀ خود ماست؛ زیرا ما به این حیات آمده­ایم تا روش حل مشکلات را بیاموزیم، بنایراین بایستی با تفکر و سعی و تلاش و امیدواری، برای پیدا کردن کلید مسائلِ غیر قابل حل، کوشش کنیم تا کلید را بیابیم.

اگر امروز ما دچار مشكلات جسمي، روحی، روانی، عاطفی، اقتصادی و ... هستیم؛ براستی اين دردها و رنجها چه مفهومی دارند؟

یک مفهوم آن اینستکه ممکن است ما در گذشته، درست عمل نکرده­ایم و دانسته و یا ندانسته مرتکب اشتباه شده­ایم و این اوضاع و احوالِ کنونی، در اثر کاشت بذرهائی هستند که ما با دست خودمان در گذشته، آنها را کاشته­ایم و سالها آبیاری نموده­ایم؛ پس خیلی طبیعی می­باشد که امروز با انبوهی از گیاهان تلخ و زهراگین مواجه باشیم.

به هر حال این سؤال مطرح است که چه باید کرد؟

آیا باید بگوئیم خود کرده را تدبیر نیست، یعنی همه چیز را رها کنیم و یا اینکه بگوئیم خود کرده را تدبیر هست؟!

بله، بایستی بگوییم تدبیر هست!

چون باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی­کند؛ یعنی از این به بعد با تفکر و تدبیر، در مورد از میان برداشتن مشکلاتِ خودمان به آرامی اقدام کنیم.

حال می­تواند مفهوم یا برداشت دیگری نیز وجود داشته باشد و بگوئیم این مشکلاتی که امروز با آنها دست به گریبان هستیم، خود ما در بوجود آمدن آنها هیچگونه نقشی نداشته­ایم؛ مثل بیماریهایی که مربوط به ژن ما می­باشد و از پدر و مادر به ما منتقل شده است و یا سایر بیماریهای ناخوانده و یا انواع و اقسام مشکلاتِ جورواجوری که باز هم خود ما در بوجود آمدن آنها هیچ نقشی نداشته­ایم.

به هرحال اکنون این پرسش  مطرح می­شود که چه باید بکنیم؟

  1. می­توانیم بگوئیم که این سرنوشت ماست و خداوند اینگونه سرنوشت ما را رقم زده است و یا اینکه بگوئیم این شانس ماست و طبیعت، اینگونه برای ما طاس ریخته است.
  2. این تقصیر پدر و مادر من است که من را با یک ژن معیوب به دنیا آورده­اند و یا اینکه چرا من در این خانوادۀ مشکل­دار به دنیا  آمده­ام.
  3. این تقصیر زمین و آسمان است که مرا ناگزیر کرد پا به هستی بگذارم و یا این تقصییر سایر انسانهاست و یا تقصیر یک شخص خاص است که اینگونه مشکلات را برای من فراهم نموده است و همین طور پرسشهای مختلف دیگر.

به هر تقدیر از طرح سؤالات فوق و پاسخ به آنها بطور کلی دو راه در مقابل ما قرار می­گیرد:

یکی آنکه؛ در جای خود بنشینیم و بسوزیم و بسازیم تا خداوند و یا یک شخص دیگری پیدا بشود و مشکل ما را حل نماید و اگر مشکل ما حل نشد، دائماً به زمین و آسمان و سایر انسانها ناسزا بگوئیم.

دیگر آنکه؛ بدانیم و آگاه باشیم که باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی­کند و با تفکر، صبر و استقامت، اقدام به حل مشکلاتِ خود به صورت تدریجی و پله به پله بنمائیم و هرگز امید را از دست ندهیم؛ چون پایان شب سیه، سفید است.

حال برای خروج از مشکلات یا بن­بست و حرکت به طرف آسایش و آرامش و سلامتی، بایستی نیروهای خود را و همچنین نیروهای تخریبی و بازدارنده را کاملاً بشناسیم و بدانیم که شیطان به زیباترین شکل ممکن و گاهی کاملاً به صورت دلسوزانه، وارد افکار و اندیشۀ ما می­شود تا گوهر جان ما را شکار نماید و هستی ما را به ویرانه­ای تبدیل نماید.

در این مبارزۀ نرم، گاهی شیطان و یا کشش نیروهای منفی و یا انسانهای   منفی­باف در همه جا ما را احاطه می­کنند و دائماً در حال القاء و یا الهام پیامهای منفیِ خود می­باشند و ما با دشمن بسیار نیرومندی که غیر قابل رؤیت نیز    می­باشد، مواجه هستیم.

این القائات و الهاماتِ منفی، گاهی از ما می­خواهند که همه چیز را  رها کنیم و در گوشۀ عزلت، متنظر مرگ و یا نابودی باشیم.

ما می­توانیم از صبح تا شام به زمین و آسمان ناسزا بگوئیم و یا انسانهای دیگری را مقصر قلمداد کنیم.

ولی اکنون بایستی بدانیم که اینگونه با مسائل به صورت منفی برخورد کردن، هیچ دردی را از ما نمی­کاهد و یا درمان نمی­کند؛ بلکه ما را هر روز بیشتر و بیشتر به عمق ظلمات و یا باطلاق، هدایت می­نماید.

حال بهتر است یک نفس عمیق بکشیم و خوب تفکر کنیم و از هیچکس هیچ انتظاری نداشته باشیم و سربلند بایستیم و بگوئیم؛ درختان، ایستاده می­میرند و تا لحظۀ مرگ از تلاش خود دست برنداریم و با امیدواری و سربلندیِ تمام به زندگی نگاه کنیم و تا جائیکه بتوانیم، سدها و موانع را یکی پس از دیگری از میان برداریم؛ چون ناامیدی، جز سیه­روزی و غم و اندوه که مانند موریانه تمامی وجود ما را خواهد خورد، چیز دیگری برای ما به ارمغان نخواهد آورد.

برای برداشتن موانع، عقل سلیم حکم می­کند به آرامی و به دور از هرگونه تشنج و شتابزدگی عمل کنیم و نردبانی را که پله پله به مرور زمان، بالا رفته­ايم به آرامی و در طول زمان، پله پله پائين بياييم.

به هر حال نتيجه­اي كه می­توانیم از اين وادي دریافت نماییم، به طور خلاصه عبارتست از:

۱-  كليۀ مسئوليت كار و زندگی و مشکلات خودمان را، خودمان بپذيريم.

۲-  كليۀ سختي­های آن را با دل و جان بپذیریم.

۳-  سعي كنيم با تمام توان، مسائل را با تفكر و تدبیر حل نمائيم.

۴- سعی کنیم از نظر مشورتیِ سایر انسانهای صالح استفاده کنیم، ولی تصمیم نهایی را بایستی خودمان بگیریم.

 پایان وادی سوم
ادامه مطلب...

تفاوت ترک و درمان

اگر اعتیاد را یک بیماری میدانیم پس دیگر واژه ترک معنایی ندارد زیرا انسانی را نمی توانیم پیدا کنیم که به یک بیماری مبتلا شود و به او بگوییم تو باید یک مرتبه این بیماری را ترک کنی و اگر ترک نکنی در نتیجه بی اراده، بی شخصیت و لذت جو هستی. اجازه دهید مثالی را مطرح کنیم: شخصی با نام قاسم به سرما خوردگی مبتلا می شود، او برای درمان ابتدا باید چه عملی انجام دهد؟ قطعاً پاسخ این خواهد بود که باید به پزشکی کاردان مراجعه کند تا پزشک او را معالجه و دارویی مناسب برای درمان بیماری او تجویز کند و قاسم هم باید از تمام دستورات پزشک پیروی نماید و همچنین به استراحت بپردازد تا در طول زمان ویرووس ها از جسمش خارج شده و سلول های جسم به بازسازی قسمت های آسیب دیده بپردازند. حال که این مثال را مطرح کردیم این سوال نیز پیش خواهد آمد که اگر اعتیاد را نیز یک بیماری می دانیم چگونه می شود با ترک کردن از آن خلاصی یافت. آیا برای درمان اعتیاد نیز به فردی متخصص، همچنین دارویی مناسب و اطلاعاتی صحیح نسبت به بیماری و عملکرد آن در جسم و جان خود نیاز نخواهیم داشت؟ در ویدیو زیر به تفاوت ترک و درمان بیماری اعتیاد پرداخته شده که شما را به مشاهده آن دعوت می کنیم.  
ادامه مطلب...

وادی دوم

وادی دوم

هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمی­نهد.

هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.

خوشحاليم كه به جنگ  نرم خود، ادامه مي­دهيم تا اين مشکلات به يك صورت خوبي از آزمايش درآيد و دنياي درون، تبديل به يك شهر آباد بشود كه در آن، همۀ هستي، راه خود را بسوي نيروي مافوق بردارد.

ما به دلايلي كه خود هم شاید ندانيم، جهت را سالها گم كرده بوديم؛ اکنون براي يافتن خود، راهِ بسيار مهمي در پيش داريم. بايد فكر كنيم و در انجام آن كوشش بنمائيم.

در ادامه، كـار و كوشش ما بـه نتايجي مي­رسد كـه در توانائي­هاي ما خلل حاصل نگردد. از هر نقطه نوري بتابد در جمعِ آن، بايد تفكر نمائيم؛         از ذرات جرقه مي­شود به روشنائي وسيع رسيد. در نشانه­هاي نيروي قدرت مطلق هم به روشني پيداست که؛

"هيچ كدام از ما به هيچ نيستيم، حتي اگر خود به هيچ فكر كنيم"

همۀ مطالب، در درون و برون ماست كه مانند قله­هاي بلند آتشفشان هستند؛ اما آرام و بي­صدا. اگر بـه آنها توان حركت بدهيم حتماً مي­دانيد چه      مي­شود! خاصه در جهت ارزشها و یا راه مستقیم باشد. می­دانید تصاویر؛ تولید و یا ظهور می­یابند، از درک به دورند، امّا چشمه­ای هستند که به بحری مانندند. ما آرزومندیم که همواره بهترین را انتخاب نمایند.

اكنون اگر در وادی اول و یا همان وادي تفكر، به اندازۀ كافي و درست فكر كرده باشيم، ممكن است برايمان روشن شده باشد كه خيلي از چيزها را از دست داده­ايم و يا در حال از دست دادن آنها هستيم و اين از دست دادن­ها ممكن است جسمی باشد و یا روانی، مادي باشد و يا معنوي.

ممکن است با بعضي از واژه­ها مثل: کینه، حسادت، ترس، حقارت، بیماری،   بی­مسئولیتی، خودخواهی، تنهائی، بیماری روانی، طلاق، جدایی و.... آشنا باشیم؛ بهرحال فرقي نمي­كند، چه با سواد باشيم و چه بي­سواد، ثروتمند باشيم يا فقير، پير باشيم يا جوان، مرد باشيم يا زن.

چیزی که مهم است؛ اینستکه ما در اثر تفکر غلط و یا حرکت در مسیر ضدارزش­ها برای خود مشکلاتی را بوجود آورده­ایم و باز هم نکته­ای که   فوق­العاده مهم است، این است که تفکرات غلط و یا حرکت در مسیر ضدارزشها قطعاً می­تواند بر روی ساختار جسم، تخریبهای فراوانی را ایجاد نماید و خود را بصورت انواع و اقسام بیمارهای جسمی و روانی نشان بدهد.

حال ممکن است بعضی از ما در اثر ایجاد مشکلات و مسائل گوناگون و یا پیشرفت بیماری جسمی و روانی در وجودمان، این طور تصور کنند که همه چيز تمام شده و ديگر زندگي براي ما اهميتي ندارد و يا ما اصلاً رقمي نيستيم، بي­خودي به اين دنيا آمده­ايم، ما را عوضي زائيده­اند و هزاران حرف ديگر؛ كه البته در وحلۀ نخست، اين یک  توجيه است براي خودمان؛ براي فرو رفتن بيشتر در ناامیدی و تاریکی­ها و نشانِ از دست دادن اعتماد به نفس ما می­باشد و همچنین دلیل تسليم شدن در مقابل نابودي محض و عدم تلاش ما براي رهايي و سلامتی.

ولي اگر به تمام هستي نگاه كنيم خواهيم ديد؛ امكان ندارد چيزي پيدا كنيم كه به جهت بيهودگي پا به هستي گذاشته باشد، اگر هم به مطالبي برسيم كه تصور كنيم بيهوده پا به هستي گذاشته است، باز هم بايد مطمئن باشيم كه اين تصور و پندار نادرستِ ماست که نتوانسته­ايم به هستۀ درونی يا فلسفۀ وجودي آن چیز، پي­ ببريم.

براي مثال؛ حتي اگر به يك كرم با ديد كلي نگاه كنيم، درخواهيم يافت که فلسفۀ عظيمي در وجود آن نهفته است و این در حالیست که ما انسان هستیم و خیلی بزرگتر و عظیم تر از یک کرم!

انسان موقعي پا به هستي گذاشت، نيروي مافوق يا قدرت هستي، او را به يك دوراهي هدايت كرد و اين دوراهي؛ يكی راهِ تاريكيهاست و دیگری راهِ روشنايي­ها.

اصولاً انسان، تاريكيها را تجربه مي­كند براي پي­بردن به عظمت روشنايي­ها؛ اما موقعي كه در تاريكي­ها فرو رفت، بايستي از گذرگاههاي بسيار سخت عبور نمايد و اگر توانست از اين گذرگاهها جان سالم بدر برد، آنوقت انساني كارآزموده و رها خواهد شد.

نکتۀ حائز اهمیت در اینجاست که ما در جهان هستی، تنها و بدون پشتیبان نیستیم و نیروی عظیم و شگفت انگیزی به نام قدرت مطلق و یا خداوند و یا نیروی برتر، وجود دارد که می­تواند یاری رسان ما باشد و یا ما را مورد حمایت خودش قرار بدهد، ولی جلب حمایت این نیرو سازوکار خودش را دارد و شرط اول آن، دوری از ضدارزشها و پرداختن به ارزشها و راه رفتن در مسیر و یا صراط مستقیم است.

حال ممكن است هنوز بعضي از ما بگويند؛ من به نيروي برتر اعتقادي ندارم،  كه البته هر کس در چند و چون افکار و اندیشۀ خودش مختار است؛ ولي بايستی به اين نكته توجه كنيم كه ما هنوز حتي ساختار کامل يك سلول از ميلياردها سلولی که جسم ما را تشکیل داده­اند را نمی­شناسیم و اطلاع چندانی از عمق وجودی آنها نداریم و باز هم حتی نظارت و کنترل بر امور ادارۀ جسم خودمان را هم نداریم.

برای مثال؛ کافی است یک مشکل بسیار کوچک در مسیر رگهای خون­رسان قلب و یا مغز ما بوجود بیاید، فکر می­کنید چه خواهد شد؟! پس بهتر است به جای اینکه بگوئیم این را قبول نداریم، آنرا قبول نداریم، کمی تفکر کنیم و به فلسفۀ وجودی و حیات خود و دیگران ارزش و احترام بگذاریم و بدانیم که ما هم جهت بیهودگی و یا بطور تصادفی پا به حیات نگذاشته­ایم.

فلسفۀ وجودی ما و خلقت، آنقدر عظیم و ادامه­دار است که ما حتی به ذره­ای از شناخت آن پی نبرده­ایم؛ ولی این امیدواری را بایستی داشته باشیم که:

"یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور"

و باز هم این امیدواری را بایستی داشته باشیم که؛ پایان شب سیاه، سفید و بعد از سیاهی شب، خورشید عالم تاب، طلوع خواهد کرد.

حال برای اینکه تا زمانیکه حیات داریم همچون فرد و یا فرمانروای لایق و با شهامتی باشیم که بر کشور وجودی خود یعنی جسم خود، حکمرانی می­کند؛ بایستی به آرامی، سازندگی را در قسمت جسم خود و روان خود و جهان بینی خود بوجود آوریم و خوب بدانیم که؛

هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.

پایان وادی دوم منبع وبسایت کنگره 60 و کتاب عشق، 14 وادی برای رسیدن به خود از مهندس حسین دژاکام
ادامه مطلب...

وادی اول

وادی اوّل

  با تفكر؛ ساختارها آغاز مي‌گردد. بدون تفكر، آنچه هست رو به زوال مي‌رود.‏  

در اين وادي، بهتر است بدانيم چگونه همه چيز، پيدا مي‌شود و يا چگونه همه چيز، خلق مي‌شود.

براي پيدا شدن يا به ‌وجود آمدن و يا خلق شدن؛ اولين قدم، يك فكر و يا يك انديشه است و اين انديشه، آغاز خلق است.‏

بنابراين؛ همۀ انسانها براي پيدا شدن، لازم است تفكر نمايند و نيروي القاء و احياء و تحرك هم موجود ‏مي‌باشد.

به عبارتي؛ همه چيز، اول مثل صفحۀ سفيد نقاشي است؛ سپس ذره ذره تصوير پديدار مي‌گردد و ‏از معني آن، هم زشت و هم زيبا، و هم خوب و بد پديدار مي‌شود.‏

‏‹‹ پس اول بايد تفكر نمود! ››‏

حالا برمي‌گرديم سر اصل موضوع:‏

‏ممکن است ما سالها درگير مشکلات و مسائلی شده­ايم که اين درگيري، چه دانسته اتفاق افتاده باشد و چه ندانسته، به ‏هرحال فرقي نمي‌كند. چيزي كه مهم است اینستکه ما مي‌خواهيم مسائل و مشکلات خود را حل کنیم و از شرّ غول بي­شاخ و دمِ مشکلات كه زندگي ما را به ‏طرف نابودي یا ناآرامی سوق داده است و يا سوق مي‌دهد، رها شويم. ‏

ممكن است قيافۀ ما پژمرده شده باشد و در زندگيِ ما هرج و مرج به ‌وجود آمده باشد؛ در اين مقطع، كافي ‏است ما فكر كنيم كه در كجاي كار قرار گرفته­ايم و به كجا مي‌خواهيم برويم.‏

در اين وادي ما اصلاً نمي‌خواهيم تصميم بگيريم كه امروز و یا فردا تمامی مشکلات و یا مسائل خود را حل کنیم؛ زیرا بارها اين اقدام را ‏انجام داده و با شكست مواجه شده­ايم و البته ممکن است در شرایطی هم، از متخصصین و یا دیگران هم كمك گرفته باشیم، ولی ‏آنها هم نتوانسته­اند به ما كمكي نمايند.‏

در اين مقطع ما فكر مي‌كنيم که؛

آیا می­خواهیم فكر كنيم؟ به چه موضوعی باید فکر کنیم؟ چگونه بايد فكر كنيم؟ به چه چيزهائي نبايد فكر كنيم؟ ‏

شايد تصور كنيم كه ما هميشه فكر مي‌كنيم؛ اما وجود مشکلات و زیاد شدن آنها نشان مي‌دهد که ما درست فكر نكرده­ايم و ‏زندگي خود را بدون تفكر و يا با تفكر غلط، ادامه داده و هر چه داشته‌ايم چه مادي و چه معنوي از دست داده و ‏يا در حال از دست دادن آنها هستیم و یا حتی ممکن است چیزی را از دست نداده باشیم، ولی می­بینیم که از آرامش لازم برخوردار نیستیم و این موضوع باعث گردیده که به طرف زوال، در حركت باشیم.‏

ما بايستي در اين وادي، نقشۀ حملۀ خود را برای برطرف کردن مشکلات و حل مسائل، ترسیم نمائیم؛

البته نقشه­اي بسيار دقيق و حساب شده، كه راه به عقب نداشته باشد.

در اين وادي نمي‌خواهيم نقشه‌اي عظيم ‏ترسيم کنیم؛ اگر ما در اين مقطع بتوانيم نقشه­اي بكشيم كه قابل­ اجرا باشد و مشكلاتِ خودمان را به آرامي ‏حل كنيم، بهتر به نتيجه خواهيم رسيد.

ما در اين تفكر، بايد به صورت واقع بينانه به مشکلات خود نگاه كنيم؛ اگر به اين ‏تفكرِ صحيح برسيم، درخواهيم يافت که اراده به تنهایی، قادر به حل تمامی مشکلات ما نخواهد بود.

براي مثال؛ ما نمي‌توانيم با ارادة تنها از ‏يك درخت خيلي بلند بالا برويم   و يا با ارادۀ تنها نمي‌توانيم از روي طناب در يك ارتفاع زياد ‏عبوركنيم؛ ولی اين را مي‌دانيم كه ما قادر هستیم از درخت بالا برويم و یا کار دیگری را به صورت معقول به انجام برسانیم، مشروط به اینکه یاد بگیریم که چگونه چند کار را با هم و به طور هماهنگ اجرا نمائیم.

برای مثال؛ برای انجام هر یک از کارهای فوق، بایستی قدرت بدنی لازم را فراهم نمائیم، فوت و فن آن را بیاموزیم، هدف و انگیزۀ لازم را داشته باشیم و تمرین لازم را نیز انجام بدهیم.

البته در اين مرحله، ما و بعضي از ما ممكن است نتوانند درست فكر كنند و تصميم بگيرند. مي‌توانيم اگر ‏فكرمان به‌ جائي نرسيد، از نظرِ مشورتيِ افرادِ با تجربه استفاده كنيم؛ ولي تصميم­گيري نهائي بر عهدۀ خودمان ‏مي‌باشد، به عبارت ديگر: مشورت مي‌كنيم؛ ولي تصميم را خودمان مي­بايست بگيريم تا اعتماد به ‏نفس لازم در ما بوجود بيايد.‏

البته اين را نيز بايستي در نظر داشته باشيم كه خلقت؛ سازمان و تشكيلاتي است كه همه چيز در آن، با ‏نهايت دقت، برنامه­ريزي شده و در هر لحظه كنترل مي‌شود و يك نيروي مافوق بر آن نظارت دارد. اين نيروي ‏مافوق به صورت خودكار؛ اگر انسان به ‌طرف فسق و فجور برود، او را در فرو رفتن به اعماق تاريكي­ها ‏ياري مي‌دهد و اگر انسان به‌ طرف تقوي و ارزشها حركت كند، او را در جهت روشنائی­ها مورد حمايت و ياري ‏قرار خواهد داد.‏

ممكن است بعضي از ما اكنون به اين سخن ايمان نداشته باشيم؛ ولي اگر چشم دلِ خود را باز كنيم، به ‏آرامي آن نيروي مافوق را حس خواهيم نمود و اگر بخواهيم و حس آن ‌را بوجود بياوريم و طلب كنيم؛ اين ‏نيروي مافوق در درمان بیماریها و رهاييِ ما از بند مشکلات، مي­تواند نقش بسيار بزرگي را ايفا كند.

اين بستگي به ما دارد كه بخواهيم يا ‏نخواهيم!

چنانچه نخواهيم؛ باز آن نيرو به ما ياري خواهد رساند، چون ما به‌ طرف ارزشها حركت مي‌كنيم و ‏تنها فرقي كه بين خواستن و نخواستنِ ما وجود دارد، آن حس يا قوّت قلبي است كه خودمان در خودمان ‏به‌ وجود مي­آوريم كه مي‌تواند  تكيه­گاه مناسبي باشد وگرنه آن نيرو به صورت خودكار، كارش را انجام ‏مي‌دهد و براي او؛ زبان، مذهب، نژاد و رنگِ پوست فرقي ندارد؛ چون پاكترين انسانها، نزديكترين ‏افراد به آن نیرو هستند.‏

پایان وادی اول

منبع: کتاب عشق، 14 وادی برا رسیدن به خود از مهندس حسین دژاکام

ادامه مطلب...

خواسته های انسان

همه ی ما انسان داری خواسته هایی می باشند و خواسته منشاء اصلی تمام تحرکات بشر در طی حیات او می باشد. در ویدیو زیر شما را با دیدگاهی جدید نسبت به خواسته ها و محقق شدن یا نشدن آن ها آشنا خواهیم کرد.
ادامه مطلب...

پشتیبانی