بایگانی ماهانه: قالب تاریخ آرشیو به صورت ماهانه

راه_با_ما

به هرچیز که در عالم بنگری در مسیر تغییر است تا به چیزی جدید تبدیل شود. به درخت میوه بنگر! چگونه شکوفه ای آرام آرام تبدیل به میوه میشود. به آبراهی باریک بنگر که چگونه به آرامی مسیر خود را می یابد. به تبدیل شدن شب به روزو روز به شب بنگر که در هرکدام خاصیتی نهفته است! تمامی اجزای طبیعت به آرامیدر تبدیل هستند چراکه زمان در گذر است. آیا تبدیل ها را سرانجامی هست؟ هدفی دنبال میکنند؟ هر چیزی در نهایت تبدیل خود حریت را تجربه میکند که آن را ترخیص می نامیم. به میوه بنگر که چگونه زمانی که به بلوغ خود رسید جدایی از درخت را تجربه میکند. حال اگر این مقدمه حاصل کردی، بدان که تغییر در انسان نیز بر همین قانون استوار است. انسان نیز در زمان آرام آرام تغییر میکند تا حریتی از نوع خود را تجربه کند. در مورد انسان، انتخاب وجود دارد و انسان راهی که میخواهد در زمان داشته باشد را آگاهانه یا نا آگاهانه انتخاب میکند. سپس زمان میگذرد و انسان در آن راه تغییر میکند وتبدیل به چیز جدیدی میشود. این حاصل شده جدید یا حریت و یا بردگی به ارمغان می آورد. حال ای دوست! اگر مخدر انتخاب تو بوده و زمانی بر آن سپری شده است، بردگی را کسب کرده ای! میدانم در شرایط خوبی نیستی! شاید حتی باور نداشته باشی که این شرایط حاصل تصمیم خودت مبنی بر استفاده مخدر است! مهم نیست! اکنون که این خطوط نوشته این بیچاره را میخوانی بدان که راهی برای بازگشت موجود است. مقدمه اول را به خاطر داشته باش! تغییری به صورت ناگهانی وجود ندارد! یا بهتر بگویم حاصل و نتیجه ای مناسب نخواهد داشت. ابتدا باید راهی مناسب داشته باشی و در پرتو این راه با تلاش و تحمل زمان پیش بروی تا تبدیل شوی و اینبار حریت را تجربه کنی. خودت باید حرکت را شروع کنی! هیچ کسی نمیتواند به یاری تو بیاید! بیا تا با راه آشنا شوی....   به قلم احسان رنجبر
ادامه مطلب...

وادی اول (احسان رنجبر)

آقای مهندس در صحبت هایشان گفته اند هر کسی سه وادی اول را کامل یاد بگیرد از اعتیاد رها شده است. این سه وادی تفکر را به ما آموزش می دهد. شاید انسان ها فکر می کنند در طول زندگی شان در حال فکر کردن بوده اند اما ما حداقل در حوزه ی کاریمان که اعتیاد است فهمیدیم که تفکر درستی نداشتیم چون اگر داشتیم درگیر اعتیاد نمی شدیم و زندگی مان را به سمت نابودی نمی بردیم. وادی اول می گوید با تفکر ساختارها آغاز می گردد بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود. باید درست کردن ساختار را یاد بگیرید. باید اول بدانید ساختار چه هست تا درست کردن آنرا یاد بگیرید. حضرت علی میگوید هر چه در جهان بیرون می بینید انسان ها آنها را در درونشان دارند. انسان ها وقتی چیزی را اختراع میکنند از درونشان می سازند برای مثال کامپیوتر شبیه به مغز انسان است ویا مثلاً در بیرون اتحادیه تاکسیران ها را داریم و هدف این اتحادیه گرفتن حق و حقوق تاکسیران ها هست در درون ما هم ذرات نفسی که خواسته ی آنها خشم است دور هم جمع شده اند و ساختاری به نام خشم تشکیل داده اند. اعتیاد، طمع و یا کمک به دیگران یک ساختار است. ما می گوییم هر ساختاری را که می خواهید بسازید با با تفکر شروع کنید. انرژی شما در طول روز توسط این ساختارها خرج می شود و یا ایجاد می شود. هر کدام از ما انسان ها در روز انرژی محدودی داریم و وقتی به کاری مشغول می شویم در حال خرج کردن انرژی می شویم. وقتی حسادت می کنیم ساختار حسادت دارد از ما انرژی خرج می کند در مقابل ساختارهای مثبت برای ما انرژی ایجاد می کند یعنی وقتی شما می شتابید برای کمک به دیگران پر از انرژی می شوید بایزید بسطامی میگفت تعجب می کنم که اینجا پر از در و گوهر است ولی کسی توجهی نمی کند این در و گوهر همان انسان های نیازمند کمک هستند. بنابراین این ساختار خیلی مهم است و با تفکر می توانید آنها را بسازید. بنابراین هدف ما از این کلاس ایجاد ساختاردرمان اعتیاد است اگر این ساختاررا ایجاد کنید مثال بذری است که می کارید و بعد باید از آن مراقبت کنید و آبیاری اش کنید تا انشالله تبدیل به درخت درمان اعتیاد شود. نگهداری کردن کار شماست کار من نیست من به شما فقط مطالبی را انتقال می دهم که بتوانید نگه داری کنید. یک سری از بچه ها میگویند ببخشید من خراب کرده ام به من که آسیب نمی زنید به خودتان می زنید. شما زمانتان از دست می رود زمان برای ما حکم طلا را دارد و وقتی زمان تمام شود سه تا بعد را از ما می گیرند و می میرید و از این جهان قطع خواهید شد و آن زمان باید ببینید در چه وضعیتی این جهان را ترک می کنید. حتما کیفیت حال کسی که خرابی دارد با آن کسی که درست مسیر درمان خودش را طی می کند تفاوت دارد، این عدالت خداوند است. پس تفکر را یاد بگیرید ببینید برای چه می خواهید اعتیاد را درمان کنید و یا برای چه می خواهید مصرف کنید. به من می گویند که می خواهیم بزنیم که حالمان خوب باشد من می گویم بنده ی خدا حال خوب را در یک بازه ی کوتاه مدت نبین به نظر من کاری کن که حالت در تمام زندگی خوب باشد بدون نیاز به مصرف هر نوع ماده ای. دلیل برای مصرف مواد نیست اگر تفکر کنید به این چیزها می رسید. انسان ها متاسفانه با تفکر کردن بیگانه اند دنیای ما طوری طراحی شده که هر چی نیاز داریم سریع در اختیارمان قرار بدهد ولی در مورد اعتیاد چاره ای نداریم باید تفکر کنیم.   پرسش و پاسخ : لازمه تفکر چیست؟ لازمه ی تفکر این است که اهمیت آن را بفهمیم ما در این دنیا همه چیز را از روی عادت انجام می دهیم برای همین است که نمیتوانیم تغییر کنیم. کسانی که اینجا می آیند تغییر میکنند و اطرافیان آنها نیز متوجه می شوند و به آنها این نکته را گوش زد می کنند که شما چقدر تغییر کرده اید چقدر آرام تر شده اید چقدر حالتان بهتر شده است، بیرون از اینجا تغییر کردن به همین راحتی نیست تغییر کردن مقادیر زیادی دانایی می خواهد باید این را متوجه بشوید که برای ایجاد ساختار باید تفکرتان درست شود. این را که ببینید شروع می کنید به بازسازی خودتان. در این نقطه، تغییراصلی تازه شروع می شود ناگهان می بینید که در درونتان قضاوت ،حسادت ، طمع و همه اینها هست. شروع می کنید به اصلاح این موارد و با اصلاح این ها انرژی تان بیشتر می شود و انرژی زیاد مساوی است با حال خوب و نشئگی. دلیل اینکه مصرف مواد هم حال ما را خوب میکند به خاطر افزایش انرژی است. ساختارها اگر در انسان متعادل باشد انرژی زیادی را در اختیار انسان قرار می دهید بزرگان هم به همین دلیل می گویند که ما مستیم و مست شراب عشقیم. برای همین است که آنها زیاد در گیر مشکلات نمی شوند ما امیدواریم که درمان اعتیاد باعث شود که افراد اهمیت تفکر را بفهمند. آنهایی که بعد از درمان می روند و سفر دوم را ادامه نمی دهند این ها تفکر را نفهمیده اند. برای همین است که می گوید همسفر از بندی که آزاد شده ای تو را سرمست نگرداند تازه باید ریشه این چیزها را پیدا کنی. هر چیزی که انسان اهمیت آن را بفهمد می رود و انجامش می دهد. برای مثال آدمها پولشان را بیشتر برای چیزهایی که قابل لمس است خرج می کنند ولی پولشان را برای کلاس های جهانبینی یا کلاس زبان خرج نمی کنند و یا اگر به آنها بگویی برو پیش روانشناس می گوید مگر دیوانه ام و این به دلیل هم این است که اهمیتش را نمی دانند. انسان ها دوست دارند در مقابل پولی که می دهند یک چیزمادی بدست اورند و متوجه دانایی و این چیز ها نیستند. سوال: آیا برای تفکر باید ابتدا انرژی داشته باشیم یا با تفکر کردن باید انرژی بدست بیاوریم؟ ببینید برای تفکر کردن ما نیاز به انرژی داریم. یک آدمی که خمار است اصلاً نمی تواند تفکر کند چون انرژی ندارد. اما درمسیر درمان کم کم با افزایش انرژی تفکر کردن را یاد می گیریم و یا همسفران با جهان بینی انرژی شان بهتر می شود. قبل از تفکر حتماً به مقداری انرژی نیاز داریم و تفکری که انجام می دهیم نتیجه اش به صورت انرژی به ما بر می گردد یا آن را از دست می دهیم. یک معادله ای آقای امین دژاکام دارند در جزوه ی جهان بینی که می گوید نیرو ضربدر مسیر حرکت مساوی انرژی بدست آمده یا از دست رفته. بیبنید منظور من از تفکر فکر کردن نیست. در تفکر حرکت شکل می گیرد. فکر کردن باعث از دست دادن انرژی می شود. تفکر یعنی اینکه من الان حالم خوب نیست چه کار باید بکنم. اگر نتیجه این شود که باید کلاس هایم را مرتب بروم و دارویم را درست بخورم این به شما انرژی می دهد اما اگر نتیجه اش این بشود که من دیگر نمی توانم و همه چیز برای من تمام شده باعث از دست دادن انرژی می شود. تمام ساختارهای درون ما در حال داد و ستد انرژی هستند انسان ها همه به دنبال این هستند که انرژی شان را بالا نگه دارند. سوال : تفاوت تفکر در درون و بیرون چیست، اولویت با کدام است. اول خودمان را بشناسیم تا محیط را یا بالعکس، آیا باید ریشه را در درون پیداکرد؟ هر دوی اینها اولویت دارد ولی ریشه همه ی چیزها در درون است. من اگر در خیابان راه می روم و یک آجر ناگهان به سرم بخورد در درون خودم می گردم، شما مرکز جهان خودتان هستید. شمایید که تعیین می کنید همه چیز را. شما اگر که در زندگی دچار مشکلاتی هستید یک مسئله ای در درون هست، برای مثال اگر من در زمان مصرف دارم در خیابان راه می روم و یکی به من می گوید عملی و من با آن فرد دست به یقه می شوم اما اگر حالا که درمان شده ام یکی به من بگوید عملی دیگر چیزی نمی گویم چون آن گره در درونم رفع شده است اگر آن در درونم باشد ناراحت می شوم. آهن است و آهنربا یعنی اگرکسی به من بگوید دزد شاید من تکان نخورم چون من چیزی در درونم نیست و دنبال دزدی کردن نیستم اما شاید اگر بگوید دروغگو ناگهان بهم بریزم چون یک ساختاری در درونم هست. همه چیز درون است، بیرون آیینه ای است که ما را می برد به درون، هر چیزی که در بیرون شما را آزار می دهد یک گره ای در درون شما دارد. سوال : رابطه ی تفکر با القا چگونه هست؟ ببینید هستی از نظر القا کاملاً فعال است و دائم ما درمعرض القاهای محیطی قرار داریم اگرمحیط به ما غلبه کند تحت تاثیر آن قرار می گیریم اما اگر تفکر و دانایی ما قوی تر باشد ما القا را رد میکنیم و محیط را تحت تاثیر قرار می دهیم و آسیبی نمی بینیم. کسی که دو هفته است درمان خود را شروع کرده اگر برود کنار یک مصرف کننده بشیند ممکن است او هم مصرف کند اما اگر منی که هشت سال از رهایی می گذرد این کار را بکنم اتفاقی نمی افتد. ما دائم در حال القاء کردن به دیگران و تاثیر از محیطیم. القا دو نوع است مثبت و منفی، القا مثبت همان الهام است. بیشتر القاهای ناگهانی منفی است. القاهای الهی در بلند مدت انجام می شود و زمان می برد تا در درونتان ایجاد شود.فرد چه بخواهد چه نخواهد آنچه در درونش دارد به شما القا می کند. اگر من عشق داشته باشم به شما عشق القا می کنم و اگرنفرت در درونم باشد به شما نفرت القا می کنم. یک تحقیقی در روانشناسی انجام شده که نشان می دهد نگاه کردن اخبار باعث زیاد شدن استرس، بیماری های قلب و عروقی و .. می شود و بی نهایت چیز بدی است. این ها را از زندگی تان حذف کنید اگر به تلویزیون عادت کرده اید فیلم های دریا و جنگل همراه با موسیقی های بدون کلام و درست بگذارید پخش شود انرژی محیط خانه تان تغییر خواهد کرد. من دو ساختار مافیایی بسیار مهم را شناسایی کرده ام یکی شرکت ها دارویی یکی اخبار، کلاً دنیا پر از مافیاست.
ادامه مطلب...

گوشه ای از سخنان احسان رنجبر (تایپ محاوره ای)

امروز دستور جلسه وادی دهم است که می‌گوید صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است. چی جاری است؟ همه چی جاری است همه چی در حرکت است آن‌طور نماند این‌طور هم نخواهد ماند همه‌چیز در حال گذشتن است. دیروز داشتم یک مطلبی می‌خواندم در مورد چند تا از کمپانی‌های بزرگ نوشته مثلاً یک شرکتی مثل والت دیزنی ورشکست بوده بعداً تغییر کرده و یا مثلاً یک نفر نوشته بود یک آدم خیلی ثروتمندی ورشکست بوده و بعداً این‌طوری شده است یک نویسنده‌ای بود که زیر پل می‌خوابیده در لس‌آنجلس بعداً یک نویسنده‌ی مشهور شده داشتم فکر می‌کردم که واقعاً معلوم نیست چه خبر است امروز همه چیز به‌هم‌ریخته است ناگهان فردا همه‌چیز درست می‌شود یا همه چی درست است ناگهان همه چیز به هم می‌ریزد این همان متن وادی ده است وادی ده هم امید است هم ترس. شما می‌توانید صفت‌های خوبتان را تبدیل به صفت‌های بد کنید و یا صفت‌های بدتان را تبدیل به صفت‌های خوب کنید. خب صفت چی هست چه صفت‌هایی در درون خودتان می‌توانید شناسایی کنید یا همه‌اش را در انسان دیگر شناسایی می‌کنید؟ این‌ها همه مسائلی که اینجا مطرح می‌کنیم برای خودتان است برای شخص دیگری نیست برای این است که بروید خودتان را کنکاش کنید کاری به بغل‌دستی نداشته باشید بغل‌دستی در دنیای خودش است هرکسی مسئول اعمال و رفتار خودش است صفت چی هست؟ ما دو جور صفت را به‌صورت کلی برای هر چیزی می‌توانیم در نظر بگیریم یک سری صفت‌ها مرتبط است با ذات منطبق است بر فطرت و یک سری صفت‌ها، صفت‌هایی است که اتفاق می‌افتد و می‌تواند باشد و یا نباشد مثلاً شکر چه صفتی دارد که نمی‌توانیم از آن بگیریم؟ شیرینی، شیرینی شکر صفتی است بر ذات شکر قابل تغییر نیست اگر تغییر کند دیگر شکر نیست یک‌چیز دیگر است در مورد انسان هم همین‌طور یک سری صفت‌ها در ذات ماست یک سری صفت‌ها قابل تغییر است، مثلاً انسان موجودی ناسپاس است این در ذات ماست ما همیشه ناسپاسیم هر کاری هم بکنیم بازهم ناسپاسیم مگر اینکه از انسان خارج شویم تبدیل بشویم به یک‌چیز دیگر. اما صحبت ما در رابطه با اعتیاد است و اتفاق‌هایی که همراهِ با اعتیاد می‌آید، اعتیاد جزو آن صفت‌هایی است که قابل تغییر است اتفاق افتاده است رخ‌داده است و ما می‌توانیم اعتیاد را تغییر بدهیم برخلاف چیزی که همه جای دنیا اعتیاد را مانند بیماری فشارخون می‌دانند می‌گویند باید کنترلش کنیم ما معتقد هستیم که اعتیاد کاملاً قابل‌درمان است و این صفت می‌تواند تغییر کند صفت‌های ما، صفت‌های مضموم یعنی آن صفت‌های بد، صفت‌هایی است که می‌تواند در افراط‌وتفریط باشد هر چیزی در افراط‌وتفریط باشد می‌تواند صفت مضموم و بدی باشد یعنی چه داری می‌گویی، یعنی محبت هم می‌تواند بد باشد، دقیقاً محبت هم می‌تواند بد باشد شما به یک سری انسان‌ها اگر زیادی محبت کنی آن انسان را شما خرابش کرده‌اید. هیچ‌چیزی نباید در افراط‌وتفریط باشد هرگونه افراط‌وتفریط برای ما مشکل‌ساز است صفتی که در افراط‌وتفریط برای ما قرار گیرد ما را اذیت می‌کند ولی صفت‌هایی که در تعادل باشد باعث می‌شود که حال ما بهتر شود پس صفت‌های ما کاملاً قابل تغییر است اگر من امروز آدم دروغ‌گویی هستم دلیل ندارد تا آخر دروغ‌گو باشم اگر من امروز اعتیاد دارم دلیلی ندارد تا ابد اعتیاد داشته باشم در این دنیا فرصت داریم که صفت‌ها را تغییر بدهیم خب چه صفت‌هایی را می‌توانید در درون خودتان شناسایی کنید؟ تک‌تک صفت‌هایی که می‌توانید ببینید از شما انرژی می‌گیرند صفت‌ها همه‌اش ساختارند در درون شما و انرژی مصرف می‌کنند اگر یک آدمی صفت حسادت در درون خودش داشته باشد یک بخش از روزش را صرف حسادت به دیگران می‌کند حسادت به خودش که نمی‌شود به دیگران کار دارد باید انرژی بسوزاند و انرژی‌اش از بین می‌رود اگر یک نفر صفت ناامیدی در خودش داشته باشد یک‌بخشی از روزش را باید انرژی‌اش را بگذارد و با این ناامیدی بجنگد. ناامید شده‌اید تابه‌حال، می‌دانید ناامیدی چیست؟ ناامیدی یعنی اینکه تمام شد ناامیدی همان چیزی است که به افسردگی می‌رسد در کشور ما ماشاالله بالای هشتاد درصد مردم افسرده هستند چرا؟ چون ناامیدند چرا ناامیدند؟ چون اعتقادی ندارند. مگر می‌شود کسی اعتقاد داشته باشد و ناامید باشد از چی باید ناامید باشد اصلاً چیزی وجود ندارد که بخواهی از آن ناامید شوی تک‌تک صفت‌ها انرژی مصرف می‌کنند حتی صفت مثبت عشق ورزیدن به دیگران هم انرژی مصرف می‌کند اما نکته اینجاست که آن صفت‌هایی که در راستای قوانین این دنیا هستند انرژی که مصرف می‌کنند بلافاصله بهتر و با کیفت تری را به شما پس می‌دهند حالتان به‌اصطلاح بهتر می‌شود اما صفت‌هایی که مضموم‌اند از این خبرها نیست فقط انرژی‌تان را می‌گیرد حالا شماها که خوب هستید به نسبت آدم‌ها را که بیرون نگاه می‌کنم دلم می‌سوزد چه خبر است کجا تند تند این‌جوری همه، در حال تقلا و فکر هستند چرا چه شده است بگویید ما هم در جریان باشیم چه اتفاقی افتاده است. اصلاً معلوم نیست چه خبر است بیشتر انسان‌ها مبارزه‌ی جهان ذهنشان را شکست خورده‌اند تمام‌شده رفته دارند در یک دنیایی زندگی می‌کنند پر از ترس و ناامیدی و نگرانی به‌اصطلاح داخل جهنم‌اند صفت گیرنده و فرستنده است هر چیزی که جذب می‌کنی هر چیزی که در درون خودت داری بدون شک به اطرافت ارسال می‌کنی اگر در درونت کینه نفرت ترس ناامیدی قضاوت و حسادت داری همه‌اش را به اطرافت انتقال داری می‌دهی اگر در درونت امید عشق شجاعت بخشندگی داری آن‌وقت این را در حال انتقال هستی آقای مهندس در این سی دی یک مثالی زده بود خیلی به دل من نشت انگار ما در یک ساحلیم یک کشتی می‌خواهد بیاید ما را ببرد یک جای دیگر که کار داریم بعد ما در ساحل ایستاده‌ایم و گوش‌ماهی جمع می‌کنیم با شن و ماسه برای خودمان خانه ساختیم کشتی می‌آید و می‌رود اصلاً ما معلوم نیست داریم چه‌کار می‌کنیم واقعاً زندگی ما در دنیا این‌طوری است فقط در حال جمع‌آوری هستیم یک پول جمع می‌کند یکی نفرت جمع می‌کند یک حسادت جمع می‌کند یکی طمع جمع می‌کند خوش به حال‌آنکه عشق جمع می‌کند بخشش جمع می‌کند. ما صفت‌هایمان را می‌توانیم تغییر بدهیم و هر موج گیرنده قطعاً فرستنده هم می‌شود شما اگر صفت بخشش داشته باشید مطمئن باشید که بخشش جمع می‌کنید و بخشش می‌فرستید اگر امیدواری داشته باشید شما همه‌اش امیدوارید و بعد می‌بینید در زندگی‌تان اتفاق‌ها جالبی می‌افتد شما حتماً شنیده‌اید در این کتاب‌هایی که تحت عنوان موفقیت و این‌ها می‌فروشند می‌گوید باور کن که تو داری و خواهی داشت ولی مسئله اینجاست که شما نمی‌توانید باور کنید بیشتر آدم‌ها فکر می‌کنند بدبخت هستند من الآن به شما بگویم امروزتان را مرور کنید همه‌تان شروع می‌کنید اتفاق‌های بدتان را می‌گویید تابه‌حال شده به یکی بگویید اتفاق‌های امروزت را تعریف کن بگوید صبح سرحال از خواب بیدار شدم خدا را شکر سرحالم، پدر را دیدم مثلاً چشم دارم مثلاً می‌توانم ببینم من الآن به شما بگویم که کل زندگی‌ات را زندگی کردی شما می‌گویی چه زندگی‌ای شروع می‌کنی برای من از بدبختی‌هایت می‌گویی این چه است؟ یک صفت است در درون ما. یک‌عمر با آن زندگی کرده‌ایم این همان دشمنی است که خودت هستی، خودت بر علیه خودت هستی، خودت در حال بد کردن حال خودت هستی، عجیب است آدم‌ها شکنجه کردن خودشان را دوست دارند کیف می‌کنند خودشان را دارند اذیت می‌کنند می‌نشیند در ذهنش خودش را شکنجه می‌کند که چه شود چه می‌خواهید به دست بیاورید؟ ما یک‌جورهایی معتادیم به شکنجه کردن خودمان کل انسان‌ها خوششان می‌آید، خوشمان می‌آید به چیزهایی فکر کنیم که دوست نداریم اتفاق بیفتد ولی طوری به آن چیز فکر می‌کنیم که انگار اتفاق افتاده است من دوست ندارم حالم بد باشد ولی صبح تا شب دارم به این فکر می‌کنم اگر حالم بد شد چه می‌شود؟ من دوست دارم دارویم را قطع کنم سر و حال بشوم صبح تا شب به این فکر می‌کنم که اگر دارویم قطع شد و سرحال نشدم چه؟ من دوست ندارم بیکار باشم صبح تا شب به این فکر می‌کنم حالا که همه بیکارند منم هم بیکارند چه می‌شود؟ دشمن خودمان هستیم! این‌ها همان چیزی است که شیطانی از وجود خودم بر علیه خودم دارد می‌جنگد و بسیار قدرتمند است چون خودم هستم وقتی این خود برود کنار تازه می‌توانیم ببینم می‌توانیم امید را ببینیم می‌توانیم چیزهای جدید را ببینیم می‌توانیم چیزهای جدید را پیدا بکنیم ولی خب تا این کنار برود حجم عظیمی از آموزش نیاز است کنکاش کردن درون خودمان نیاز است به این راحتی‌ها نیست ولی خوش به حال کسی که در این مسیر حرکت کند. شما می‌توانید همین‌جا که هستید حالتان خوبِ خوب باشد فارغ از هر اتفاقی که افتاده است و یا می‌تواند حالتان بدِ بد باشد چرا ما یاد گرفته‌ایم همه‌اش غر بزنیم به همه چی؟ صفت ماست این هم دوباره صفت ماست خوش به حال کسی که این‌ها را ببیند و حرکت کند به سمت تغییر این‌ها. شما اگر صفتت آرام باشد خوشبخت باشد آرامش داشته باشد هیچ احدالناسی نمی‌تواند اذیتتان کند هیچ اتفاقی نمی‌تواند اذیتتان کند چون از درون شماست چیزی که از درون شماست را هیچ‌کسی نمی‌تواند از شما بگیرد این بحث جهان‌بینی ماست که بحث خودشناسی است، می‌گویند هر که خود را شناخت خدای خود را هم شناخت شما خودت را بشناس ببین خدا را پیدا می‌کنی یا نه. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید سپاسگزارم.   گوشه ای از سخنان احسان رنجبر تایپ شده به صورت محاوره
ادامه مطلب...

نمونه ضبط شده از جلسات کلینیک

در جلسات کلینیک شفای سبز تدریس کتابهای آقای مهندس دژاکام در محیطی آرام توسط احسان رنجبر روانشناس و رهایافته اعتیاد انجام میشود.   سه جلسه اول حضور در جلسات به صورت رایگان است. نمونه ای از جلسات را برای شما دوستان پست کردیم. امیدوارم که مفید واقع شود.  
ادامه مطلب...

پشتیبانی