درمان اعتیاد مستلزم کسب آگاهی لازم نسبت به ابعاد مختلف موجود انسانی که تحت عنوان صور آشکار و پنهان یاد میشود خواهد بود. همچنین در این میان فرد بیمار مصرفکننده باید نسبت به مواد مخدر و ماهیت حقیقی اعتیاد معرفت و شناخت کافی را در خود ایجاد کند؛ زیرا ما به تجربه دریافتیم که بدون شناخت بر مبنای حقیقت نسبت بهصورت مسئله بیماریها، مشکلات و رنج ها که اعتیاد نیز از همینگونه است هرگز قادر به حل، درمان و یا بازسازی آن موضوع نخواهیم بود.
حال یک سؤال مطرح میشود چگونه است که فردی از راهها و روشهای مختلف اقدام به درمان و یا ترک اعتیاد میکند ولی هر بار با شکست مواجه میشود و نتیجهای باثبات و پایدار برای او رقم نمیخورد تا بتواند همانند دیگر انسانها به زندگی طبیعی خود ادامه دهد و بهاصطلاح با داشتن حالی خوش و شرایطی متعادل، عاری از هرگونه ناامیدی، افسردگی و احساسات نابهنجار حیات خود را طی نماید؟
همانطور که پیشتر مطرح کردیم از مهمترین دلایل آن عدم شناخت فرد نسبت به خویشتن و بیماری اعتیاد است که این مهم در درمان اعتیاد نقش بسزایی دارد. برای مثال شما دچار یک بیماری شدهاید و هماکنون میخواهید به سمت مطب یک پزشک حرکت کنید. شما آدرس پزشک را میدانید اما هنوز از مختصات جغرافیایی محل سکونت خود اطلاعی ندارید. آیا در این شرایط میتوانید پزشک را بیابید؟ قطعاً جواب شما خیر است؛ زیرا ما هنوز نمیدانیم دقیقاً در چه شرایطی قرار داریم و تلاش نافرجام ما برای خروج از اعتیاد خود دلیل محکمی بر این موضوع است.
فرد بیمار مصرفکننده ابتدا باید بداند که خود نسبت به بیماری خود و درمان آن هیچ اطلاع صحیح و کاملی ندارد و برای جمعآوری اطلاعات و کسب آگاهی به سراغ افرادی برود که مسیر صحیح درمان اعتیاد را طی کردهاند و دانش لازم نسبت به این موضوع را دارند. دقیقاً مانند یک شاگرد مکانیکی که برای یادگیری این حرفه باید به سراغ استاد برود آنهم استادی که کاردان و کار بلد باشد. زمانی که کسی میخواهد موضوعی را یاد بگیرد حتماً باید از کسی که آن مسئله را خود حل کرده است راهنمایی لازم را دریافت کند در غیر این صورت به دام افراد سودجو خواهد افتاد. پس انتخاب یک راهنمای کارآزموده که از مسیری صحیح و آزمایششده ما را از شرایط تاریک اعتیاد نجات دهد امری ضروری است. فرد بیمار ابتدا باید نتایج مسیری که برای درمان اعتیاد به او پیشنهاد میکنند را بسنجد و بعد از تصمیمگیری و اطمینان حاصل کردن از آن راه و روش شروع به حرکت کند و در حین حرکت کاملاً ازهرجهت پیرو پزشک و راهنمای خود باشد؛ زیرا پزشک و راهنما این مسیرها بارها و بارها طی کرده و میتواند شما را با کمترین میزان خسارت، صحیح و سالم به مقصد برساند.
پس نتیجه میگیریم برای خروج از تاریکیها، بیماریها، مشکلات و سختیها حتماً نیازمند آموزش دیدن تحت نظر یک پزشک و راهنمای کار بلد هستیم که اعتیاد نیز از این قاعده بهطور حتم پیروی میکند.
در ابتدای مطلب قبل در رابطه بااهمیت کسب آگاهی در رابطه با صور پنهان و آشکار انسان صحبت نمودیم اما این دو مقوله نیاز به توضیحی بیشتری دارد که در ادامه به شرح آن میپردازیم. صور آشکار انسان بهطور خلاصه شامل جسم انسان و یا فیزیولوژی و یا کالبد فیزیکی و هر آنچه ما میتوانیم از خودمان با پنج حواس بینایی، بویایی، شنوایی، لامسه و چشایی دریافت کنیم میشود؛ اما صور پنهان که از میزان اهمیت بالایی برخوردار است. صور پنهان درواقع همان چیزی است که در ادیان و کتب گوناگون تحت عنوان روح، نفس، روان و غیره از آن یاد کردهاند. درواقع آن چیزی که ماهیت حقیقی موجود را تشکیل میدهد صور پنهان او است که ازنظر همگان حتی خود آدمی نیز پنهان است و افراد معدودی هستند که به این بخش از وجود خویشتن توجه میکنند. یکی دیگر از مواردی که زیرمجموعه صور پنهان است، احساسات و افکار و باورهاست. اگر امروز از شما سؤال کنیم که باورها و افکار شما در چه بخشی از یک انسان قرار دارد یا میگویید نمیدانم و یا نهایتاً خواهید گفت مغز و یا حافظه. به عقیده ما افکار باورها و احساسات افراد نه در مغز است و نه اصلاً در کالبد فیزیکی یا جسم انسان قرار دارد بلکه در ارتعاشی دیگر که آن را صور پنهان مینامیم قرار دارد. برای درک بهتر این موضوع رادیویی را تصور کنید که گیرنده آن روی موج رادیو نمایش تنظیم است. حال اگر این رادیو بخواهد امواج دیگری را دریافت کنند باید موج خود را تغییر دهد. صور پنهان دقیقاً همان موج دیگر است و رادیو نمایش همان صور آشکار به همین دلیل ما شاید نتوانیم ادراک کاملی از این مسئله داشته باشیم اما میتوانیم اثرات آن را احساس کنیم مانند زمانی که شما به یک موضوع غمانگیز و یا خوشحالکننده فکر میکنید و می گویید غمگین شدم و یا خوشحال شدم این احساس غم و یا شادی درواقع از یک فکر آغاز شده است. البته این موضوع را نیز باید مطرح که چه صور پنهان و چه آشکار رویهم تأثیر میگذارند و هر آنچه در صور پنهان رخ میدهد در آشکار نیز به همان میزان تأثیر میگذارد و یا بالعکس اگر جسم دچار مشکل شود روح، نفس، روان و یا هر اسمی که رویش میگذارید آنهم دچار مشکل میشود.
از گفتههایمان در رابطه با صور پنهان و آشکار به این نتیجه میرسیم که اعتیاد بیماری است که هم مرتبط با افکار و اندیشه انسان است زیرا تمام خلقوخو و احساسات فرد بیمار مصرفکننده را از تعادل طبیعی خارج میکند و هم یک مسئله جسمی است زیرا تخریب اولیه در قسمت جسم فرد صورت گرفته بهگونهای که براثر مصرف مواد مخدر در طی زمان ذرهذره سیستمهای تولیدکننده مواد شیمیایی بدن و بعضی از دیگر از سیستمهای حیاتی جسم برای ادامه زندگی او از فعالیت دست کشیدهاند و دیگر توان تولید ندارند به همین بیمار دائم نیازمند مصرف مواد مخدر است که در بین عموم و حتی میان خود مصرفکنندگان به آن وسوسه میگویند. چیزی که در بین اکثریت جامعه وسوسه نامیده میشود از دیدگاه ما نیاز جسم است مانند غذا خوردن آیا انسان میتواند غذا خوردن را برای همیشه کنار بگذارد؟ مصرف مواد مخدر برای بیمار اعتیاد بهمثابه نیاز به غذا خوردن برای کسب انرژی و زنده ماندن جسم است و یا حتی فراتر از آن زیر از هر فرد مصرفکنندهای که وارد حالت خماری شده باشد بپرسید بین غذا و مواد مخدر کدام را انتخاب میکند قطعاً مواد مخدر انتخاب خواهد کرد زیرا همانطور که گفتیم مصرف مواد مخدر سیستمهای حیاتی جسم را از کار انداخته و برای کارکرد دوباره جسم، فرد به قطع یقین نیازمند مصرف مواد مخدر است.
درباره درمان جسم با استفاده از دارو و زمانبندی مناسب این امر صورت میگیرد اما بخش صور پنهان فرد و یا افکار و اندیشه انسان، باورها، احساسات و صفات انسان با حضور مرتب و متداوم بیمار در کلاسها رفتهرفته تغییر خواهد کرد و به نقطهای خواهد رسید که همانند دیگر انسانها از تعادل روانی برای اداره امور زندگی خویش برخوردار خواهد شد. درنتیجه تخریب اعتیاد بهطور هم زمان هم در جسم و هم در افکار آدمی صورت میگیرد و برای درمان آن باید هم سیستمهای ازکارافتاده جسم دوباره راهاندازی شود و هم افکار و احساسات او به تعادل برسید. در قسمت تغییر افکار و صفات فرد مصرفکننده شرکت در کلاسها و عمل کردن بر مبنای آموزشهایی که میبیند نقش اساسی را بازی میکند پس همانطور که قبلاً هم گفتیم خروج از اعتیاد بدون فراگیری دانش لازم در رابطه با انسان و ماهیت این بیماری غیرممکن است.