Uncategorized

وادی هشتم

امواج چون گردباد بر زمین فرود می­آیند و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت می­برند و این، جز فرمان حاصل نمی­گردد.

پس با شما که پیمان می­ بندید، در اندیشۀ آن باشید که از زمین برخواسته و به آن مکانی که فرمان است رهسپار شوید.

در سکون هیچ چیز به وجود نمی­آید و زایشی نیست؛ همه چیز در حرکت شکل می­گیرد و سپس ساختارها پدیدار و موجودات خلق و سفر در حلقه­ های آفرینش آغاز و ادامه­دار می­گردد.

در این سیر برای انسان، تفکرات؛ معمار ساختارها و زبانِ سخن­گوی و تعیین­ کنندۀ مسیر حرکت او می­باشد.

روزی در آسمانها در مقابل خلق جدید یا انسان که توسط قدرت مطلق به انجام رسیده بود، یکی از فرشتگان یا فرماندهان رده بالا که مورد لطف قدرت مطلق قرار داشت سر به شورش گذاشت و از فرمان سرپیچی کرد، شاید هم قدرت مطلق اینچنین مقدر کرده بود.

بهرحال این فرشته یا فرمانده چنین تصور می­کرد که او هم می­تواند با قدرتی که از طرف قدرت مطلق به او داده شده، برای خودش فرمانروایی کند.

خواستِ قدرت مطلق بر طرد او از درگاه خویش قرار گرفت، ولی او مهلت خواست تا قدرتش را حفظ کند.

قدرت مطلق تا روز موعود به او مهلت داد و سپس او را طرد کرد.

او گروهی را با خود هم­آواز کرد و کینۀ آدم را به دل گرفت، پس از آن اعلام کرد که من با تمامی قدرت خود، انسان را از مسیرش منحرف خواهم نمود و کاری خواهم کرد تا انسان از فرامین قدرت مطلق سرپیچی کند؛ چون می­دانست انسان موجودی است که با اختیار کامل خلق شده است، یعنی حق انتخاب یا گزینشِ راه خود را دارد.

به عبارتی هم می­تواند مسیر تقوا، ارزش­ها، عشق، محبت، دوستی و صداقت را طی نماید و هم می­تواند مسیر فسق، فجور، قتل، جنایت، حسادت، کینه، نفرت، دشمنی، خونریزی و فساد را بپیماید.

در این شرایط ادموند و هلیا در بهشت قرار گرفته بودند.

دیری نپائید که توطئۀ شیطان در مورد آنها کارگر افتاد و دسیسۀ او کار خودش را کرد و ادموند و هلیا نیز از فرمان سرپیچی کردند.

قدرت مطلق از آنها توضیح خواست، آنها عذرخواهی کردند و گفتند: اشتباه کردیم، جبران می­کنیم!

قدرت مطلق عذرخواهی آنان را پذیرفت؛ ولی گفت: بایستی عملاً ثابت کنید، بنابراین قدرت مطلق تمامی فرزندان ادموند و هلیا را که در آسمان­ها بودند گردآورد و گفت:

با شما پیمان می­بندم، آیا من پروردگار شما هستم؟ به عبارت دیگر؛ آیا تصدیق می­کنید که من قدرت مطلق و یگانه فرمانروای شما هستم؟

 آیا فرمان­های مرا اجرا خواهید کرد؟

همۀ ما گفتیم: بلی، شما قدرت مطلق و یگانه فرمانروای ما هستید.

پیمان، بسته شد!

قدرت مطلق گفت: بروید به زمین که؛

با حرکت، راه نمایان خواهد شد!

ولی من به شما هشدار می­دهم که شیطان، دشمن آشکار شماست.

بروید تا در عمل و حرکت، مشخص گردد کدام یک از شما بر پیمان خود استوار است.

 کدام یک از شما راه شیطان که ظاهری بس فریبنده و باطنی بس وحشت­آفرین دارد را می­پیماید و کدام یک از شما راه راستین و نور را طی طریق می­کند.

در پایان، جایگاه شما مشخص خواهد شد و اگر درست حرکت کنید؛ می­توانید به نقطه­ای برسید که امروز آغاز کرده­اید و یا به عبارت دیگر، دوباره به مکانی برسید که از آنجا انشعاب یافته­اید و به نزد پروردگار خود با شادی و سربلندی، بازگشت نمائید.

گرچه نقطه­ای که برای این سفرِ پر ماجرا آغاز می­نمائید و نقطه­ای که باز، پس از گذشتن از سختی­ها، رنج­ها و عشق­ها باز هم به آن می­رسید، هر دو یکی هستند؛ ولی بایستی بدانید که با هم تفاوت فاحش دارند، زیرا درک، آگاهی، معرفت و آموزش­ها در نقطه و یا در شما باقی می­ماند و می­توان از آن، تمامی فضاهای شلوغ و ناشناخته را که امروز بر آن واقف نیستید، کنترل نمائید.

بروید که با حرکت، راه نمایان می­شود.

این وادی و این جمله که با حرکت راه نمایان می­شود، یک قانون است؛ مثل قوانین ریاضیات، و این همان قانون در صراط مستقیم است که عارف و شاعر بزرگ، عطار چه زیبا سروده است:

گر مرد رهی میان خون باید رفت            از  پـای  فتاده  سرنگون  باید  رفت

تو پای به راه  درنِه و هیچ  مپرس           خود راه بگویدت که چون باید رفت

البته لازم به ذکر است که بدون مقدمه و مطالعه هم، نمی­توانیم فرمان حرکت بدهیم؛ چون با حرکت راه نمایان می­شود.

برای مثال؛ چگونه می­توانیم برای عبور از منطقه­ای کوهستانی و یخ بندان، بدون نقشه و تجهیزات، حرکت کنیم و سالم به مقصد برسیم.

خوشبختانه ما اکنون در وادی هشتم هستیم و هفت وادی را در خورجین خود داریم مثل؛ با تفکر ساختارها آغاز می­گردد و یا در مسائل حیاتی، مسئولیت دادن به خداوند، یعنی سلب مسئولیت از خویش، و یا فرمان عقل و یا رمز و راز کشف حقیقت!

این وادی می­گوید:

وقتی می­خواهیم حرکت کنیم، با جمع­آوری اطلاعاتِ کافی و دانستن مسیر راه، لازم نیست تمام جزئیات را در نظر بگیریم، مثلاً اینکه این جاده چند تا پیچ دارد؛ چون گاهی عملاً اطلاع یافتن از تمامی جزئیات، امکان­پذیر نیست و بعضی وقتها هم آن چیزی که ما در ابتدا تصور می­کنیم ممکن است در عمل و در ادامه، به هزار و یک شکل و گونۀ مختلف دیگر خود را نشان دهد که در بررسی­های اولیه، محاسبه نشده بود.

بنابراین وادی هشتم می­گوید:

در این شرایط؛ نترس، پروا مکن، حرکت کن، قطعاً در حرکت، راه و یا مسیر، نمایان خواهد شد.

برای مثال، وقتی که ما مشکلی داریم اگر بخواهیم در خانه بنشینیم و فقط فکر کنیم، هرگز مشکل ما حل نخواهد شد؛ اما اگر پس از فکر کردن، وارد مرحلۀ عمل شویم و حرکت کنیم، راه به تدریج مشخص می­گردد و در مسیرِ راه ممکن است دوستان و آشنایان و دیگران نیز در حل مشکل، ما را یاری نمایند.

حال چند نکتۀ مهم را که بایستی در حرکت مورد توجه قرار دهیم، به اتفاق بررسی می­کنیم:

۱. در هنگام حرکت بایستی خواستۀ فرد یا هدف او کاملاً مشخص باشد، چون گاهی در حرکت کردنها ما خودمان هم نمی­دانیم که به طور قطع چه   می­خواهیم.

برای مثال آیا می­خواهیم ادامۀ تحصیل بدهیم یا خیر؟ آیا شخصی را دوست داریم یا خیر؟ آیا می­خواهیم ازدواج کنیم یا خیر؟ آیا می­خواهیم جدا شویم یا خیر؟ آیا می­خواهیم پس انداز کنیم یا خیر؟ و یا اینکه می­خواهیم خانه بخریم یا خیر؟ و هزاران خواستۀ دیگر که چگونگی و هدف آنها مشخص نیست!

۲.  پس از آنکه خواسته یا هدف مشخص گردید، بایستی فرد با تمام وجودش بخواهد که خواستۀ او برآورده شود و مثل انسان تشنه­ای که به دنبال آب در تلاش است، دائماً به خواسته­اش توجه کند و بر روی آن متمرکز باشد.

ناگفته نماند که بعضی از خواسته­ها بایستی در طولانی مدت به نتیجه برسند، درست مثل درختی که بذر آن را می­کاریم تا پس از چندین سال رسیدگی و آبیاری به تولید محصول برسد.

۳. در مسیر حرکت، گاهی با چندین راه برخورد می­کنیم که مجموعۀ این راه­ها را می­توان به دو راه عمدۀ ارزشی و ضدارزشی، یا الهی و شیطانی تقسیم کرد و هر فرد بر اساس خردمندی و یا کم خردی خویش، یک مسیر را انتخاب می­کند و به راه خودش ادامه می­دهد و یا اینکه مانند آهویی که در میانۀ راه، علف سر سبزی را در مسیر انحرافی جادۀ اصلی مشاهده می­کند و بدون تفکر، مسیرش را کج می­کند و از صراط مستقیم دور و دور و دورتر می­شود و در نهایت به نقطه­ای می­رسد که دوست ندارد و یا در تفکرش نمی­گنجید و یا اصلاً جزو خواسته­هایش نبوده است، راه و مسیر اصلی را به فراموشی می­سپاریم.

حال اگر کمی فکر کنیم، به راحتی می­توانیم نکات دیگری نیز برای قوانین حرکت پیدا کنیم و به نگارش درآوریم؛ ولی اگر خواسته و یا هدف ما رسیدن به سلامتی، صلح، آرامش، آسایش و عشق و محبت باشد، بایستی در ابتدا حساب خودمان را تسویه و به صفر نزدیک کنیم، یعنی جبران خسارت نمائیم نسبت به خودمان، خانواده، جامعه و ... :

الف: جبران خسارت از خودمان:

ممکن است که ما دانسته و یا ندانسته به جسم خود و روان خود، تخریب­هائی را وارد کرده باشیم؛ بایستی در وحلۀ اول خودمان را ببخشیم و در جبران خسارت و ترمیم و بازسازی جسم و روان خودمان اقدام نمائیم.

کافی است به عنوان ناظر در گوشه­ای قرار بگیریم و خود را نظاره کنیم و خوب نگاه کنیم. خوب نگاه کن!

در اینصورت بزودی درخواهیم یافت و خواهیم دید که آیا تاکنون صدماتی را به جسم و روان و شخصیت خود وارد کرده­ایم یا خیر؟

اگر جواب آری است، بایستی در جبران آن کوشا باشیم.

 ب: جبران خسارت از خانواده:

به راستی در خانواده، نقش پدر چیست؟ نقش مادر چیست؟ نقش فرزندان چیست؟

در اکثر فرهنگها معمولاً مسئولیت امور خارج از خانه بر عهدۀ پدر و مسئولیت داخل خانه بر عهدۀ مادر بوده است و همچنین مسئولیت حفظ و نگهداری و پرورش فرزندان نیز بر عهدۀ پدر و مادر به صورت مشترک قرار گرفته است.

و امّا چیزی که کاملاً روشن و مشخص نیست، اینستکه مسئولیت فرزندان نسبت به خانواده و پدر و مادر چیست؟

در گذشته و در زندگی دامداری و کشاورزی، فرزندان نیز مانند پدر و مادر در مزارع کار می­کردند و یا در پرورش حیوانات اهلی، فرزندان، نیرویی بسیار قوی و مؤثر برای خانواده بودند، حال سؤال این است که اکنون و به روزگار ما مسئولیت فرزندان نسبت به خانواده چیست؟

آیا زندگی شهرنشینیِ امروز، فرزندان را به طلبکاران مادرزادِ خانواده­ها تبدیل نکرده است و آیا همیشه مهر، محبت،... و همه چیز بایستی از جانب پدر و مادر بسوی فرزندان سرازیر گردد و آیا آنها هیچگونه تعهد و یا مسئولیتی نسبت به پدر و مادر و خانواده ندارند، اگر دارند لطفاً خودتان بگوئید؟!

البته و قطعاً فرزندان زیادی وجود دارند که همیشه مسئولیت خودشان را بصورت خودکار و با تمام وجود نسبت به خانواده و پدر و مادر انجام می­دهند؛ ولی بحث ما در اینجاست که اگر از گروهی هستیم که به خانواده خسارت وارد کرده­ایم و قبول داریم که تخریب به وجود آورده­ایم، می­بایست آنرا جبران کنیم!

ج: جبران خسارت از جامعه:

ما همیشه از جامعۀ خود انتظاراتی داریم و این کاملاً طبیعی است؛ ولی آیا نبایستی تفکر کنیم که جامعه از ما چه انتظاراتی دارد؟

برای نمونه اگر جامعه برای من هزینه پرداخت کرده است و من تحصیلات زیادی کرده­ام و تخصصی را فرا گرفته­ام، آیا من اجازه دارم خودم را نابود کنم؟ حال به نکات به ظاهر پیش پا افتاده که در یک جامعه می­تواند بسیار مهم باشد، توجه می­کنیم:

آیا در خیابان و یا جاده، شیشۀ اتومبیل را پایین کشیدن و آشغالها را به بیرون پرتاب کردن، خسارت به جامعه نیست؟ آیا به دامن طبیعت رفتن و زباله­ها را در کوه و صحرا پراکنده کردن، خسارت نیست؟ آیا آشغالها را در جوی آب و یا رودخانه انداختن، خسارت نیست؟

حال ممکن است گفته شود؛ هزاران هکتار از جنگلها را به نابودی کشانده­اند و  کسی چیزی نمی­گوید، حال کمی آشغال ریختن من خسارت محسوب       می­­شود؟!

بله بایستی گفت که ریختن آشغال توسط شما مفهومی جز خسارت زدن ندارد! البته نابودی ده­ها یا صدها یا هزاران هکتار از جنگلها بصورت غیر مجاز، نامی جز دزدی و جنایت و خیانت ندارد و ما نیز این را بایستی بدانیم که خلاف کردن و یا دزدی و یا خیانتِ دیگران، هرگز نمی­تواند سند و یا مجوزی باشد برای وارد کردن خسارات هر چند به ظاهر کوچک ما به جامعه!

حال خود دانیم، اگر فکر می­کنیم که خسارتهایی را به جامعه وارد کرده­ایم و اگر خواستیم که درصدد جبران آن برآئیم بایستی در وحلۀ نخست، از وارد کردن خسارات بعدی به جامعه جلوگیری کنیم و سپس با انجام کارهای ارزشی، جبران کارهای ضدارزشیِ گذشته را بنمائیم.

منبع وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

فایل صوتی در رابطه با نقطه تحمل

وقی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد نقطه تحمل پیدا می شود. کتاب عشق 14 وادی برای رسیدن به خود نویسنده مهندس حسین دژاکام نقطه تحمل مسئله ای است که انسان در طی روزمره با آن سر و کار دارد حال بعضی آگاهانه و هدفمند در حال افزایش نقطه تحمل خود نسبت به مسائل متعدد هستند و بعضی ناآگاهانه یا در واقع بدون تفکر و همانطور که می دانیم بدون تفکر قطعاً به سمت زوال حرکت خواهیم نمود. یک بیمار مصرف کننده برای طی کردن مسیر درمان بیماری خویش حتماً باید از قانون ایجاد نقطه تحمل آگاه باشد تا بتواند نقطه تحمل خود را نسبت به انجام اعمالی مانند حضور در کلاس و یا فرمانبرداری از راهنما و بسیاری از دیگر مطالب بالا ببرد.  
ادامه مطلب...

خلاصه ای از وادی نهم

وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجۀ بالا و بالاتری برسد، نقطۀ تحمل پیدا می­شود.

پیام برای کسانی که به دنیایی تازه قدم نهاده­اند و به خویشِ خویشتن توجه می­نمایند، بر شما واجب و ضروری است که از سخن به نقطۀ عمل حرکت بنمائید و بر زمین و سماء توجه کنید.

با اندیشۀ ژرف خود به رحمت ماوراء ایمان راسخ داشته باشید و بدانید که پاداش شما دست همیاری شما را خواهد داد.

آنگاه بذر نیکو بکار و یا تخم و دانۀ با ارزش، هم قوت کافی و هم سایبانهایتان برافراشته خواهد شد.

پس آن کنید که فرمان است.

فرمان چه می­گوید:

وقتی که انسان خلق شد و از آسمان به زمین رانده شد، موجودی بود که از نظر شعور، بالاتر از هر حیوانی قرار داشت و مجموعۀ رذائل و فضائل، به صورت قوّه در او نهاده شده بود و به او اختیار کامل تفویض شد تا خود را بیازماید؛ درنتیجه او بر سر یک دوراهی قرار گرفت.

یک راه فجور و یک راه تقوا.  یک راه خیر و یک راه دیگر شر.

و برای انجام این مهم؛ قدرت مطلق، دو راهنما یا دو پیامبر برای این موجود یا انسان قرار داد. یک راهنمای درونی که می­توان آن را وجدان یا عقل نامید و  یک راهنمای بیرونی که پیام­آوران قدرت مطلق هستند که آنها را یکی پس از دیگری گسیل نمود و برای انسان ترسیم نمود که هر کدام از این راه­ها چه ویژگی­هایی دارند و پایان آنها به کجا ختم می­گردد و راه رهایی، آزادی و رستگاری کدامین راه است.

بنابراین؛ فرمان­ها، دستورات قدرت مطلق هستند که توسط پیام­آوران، اعلام گردیده­اند.

فرمان چه می­گوید؟:

می­گوید: دزدی نکن، رشوه نخور، غیبت نکن، گمان بد مبر، در امور شخصی دیگران تجسس نکن، کم فروشی نکن، نزول نخور، نزول نگیر، تجاوز نکن، عیب جو و طعنه زن مباش، پیمان شکن مشو، فساد نکن، سؤال کننده را از خود مران، ظلم نکن، ارث دیگران را نخور، یتیمان را نوازش کن، درماندگان را یاری برسان، به فقرا کمک کن، ذکات خود را پرداخت کن و بدان که مال، بهر آسایش عمر است، نه عمر بهر گردآوردن مال و در نهایت دور خَمر را قلم بکش؛ یعنی از آنچه بر روی شخصیت، اندیشه و تفکرِ تو پرده یا حجاب یا پوشش می­کشد و یا در جسم تو تخریب ایجاد می­کند مثل مشروبات الکلی، مواد مخدر و بعضی از قرصهای مخرب و..... برحذر باش که استفاده از آنها عملی شیطانی می­باشد.

و اما نکتۀ قابل توجه در این فرامین که بسیار حساس می­باشد اینستکه؛

راه فسق و فجور و یا ضدارزش­ها راهی است به ظاهر جذاب و دست­یافتنی و انسان تصور می­کند از این راه زودتر به خواسته­های خود می­رسد؛ ولی راه ضدارزش­ها بسان زهری است با طعم شیرین در جامی طلایی که نوشیدن آن انسان را به طرف نابودی و بیماری سوق می­دهد و راه صراط مستقیم؛ بسان آب زلالی است در کوزه­ای گلی که نوشیدن آن، مایۀ حیات است و رفع تشنگی.

برای بعضی از ما که امروز کم و بیش در ضدارزشها غوطه­ور هستیم، بسیار دشوار و شاید محال باشد که بخواهیم یکباره از تمامی ضدارزشها خارج شویم. البته منظور ما این نیست که ما فاسد هستیم؛ ولی ممکن است گاهی رشوه بگیریم یا بدهیم، غیبت کنیم، کم فروشی کنیم، دروغهایی بگوییم یا هر کسی از ما سؤال کند، سر بالا جوابش را بدهیم و یا اگر شرایط مناسب بود ارثی را چپاول کنیم و یا مالی را که به امانت دست ما سپرده شده است، اگر مدرکی نبود، در آن خیانت کنیم.

بنابراین برای پرهیز از ضدارزشها بایستی نقطۀ تحمل خود را به آرامی بالا ببریم.

مسئله­ای که بایستی به آن توجه داشته باشیم، این است که مسائل ضدارزشی را بایستی با هم و به آرامی حل کنیم و انجام این مهم به صورت تک شاخه­ای یا تک موردی امکان پذیر نمی­باشد.

برای مثال؛ امکان ندارد ما مسئلۀ دروغ را حل کنیم، ولی بتوانیم به کم فروشی خود ادامه بدهیم و یا راست گفتار باشیم ولی به غیبت کردن خود ادامه بدهیم.

راه ضدارزشها یا فسق و فجور به کلی بایستی عوض شود؛ چون ضدارزشها مثل درختی است که کلیۀ میوه­های آن تلخ و زهرآگین است و ما قادر نیستیم فقط میوه­های یک شاخه را اصلاح کنیم، اگر کل درخت اصلاح شود، میوه­های تمامی شاخه­های آن شیرین خواهد شد.

و اما نقطۀ تحمل:

وقتی که نیرویی از کم آغاز می­شود و به تدریج ازدیاد پیدا می­کند و به درجۀ بالا و بالاتری می­رسد، نقطۀ تحمل پیدا می­شود.

هر چیزی که در هستی وجود دارد، دارای نقطۀ تحملی می­باشد و اگر از نقطۀ تحمل خودش عبور کند دچار دگرگونی می­شود و از نظام یا سیستم خودش خارج می­گردد که معمولاً این تغییر سیستم، گاهی با تخریب و یا آشوب مواجه می­گردد.

برای نمونه اگر یک ظرف شیشه­ای را زیر فشاری بیش از تحملش قرار دهیم، قطعاً ظرف خواهد شکست و از سیستم قبلی خود خارج خواهد شد و یا اینکه فلزات هر کدام دارای یک نقطۀ ذوب هستند و اگر آنها را بیش از نقطۀ تحملشان حرارت دهیم در یک نقطه از سیستم خود عبور خواهند کرد و به صورت مذاب درخواهند آمد و همینطور در مورد نباتات و حیوانات.

و اما انسان موجودی است که می­تواند با اختیار و تمرین، نقطۀ تحمل خودش را تغییر بدهد که دامنۀ آن بسیار وسیع و کاملاً متفاوت می­باشد.

برای مثال؛ هر شخصی برای پذیرش موضوعات متفاوت، ظرفیتهای گوناگونی دارد و اگر خارج از این ظرفیت به اشخاص، فشار روحی و روانی وارد کنیم از کنترل خارج می­گردند و به قول خودمان به سیم آخر می­زنند.

این موضوع را می­توانیم در دعواها و مشاجرات شدید و در رد و بدل شدن الفاظ ناشایست با صدای بلند بین دو یا چند نفر، مشاهده نمائیم.

برای نمونه ما می­توانیم به عنوان یک دوست، یک صاحب کار، یک مربی،    یک پدر، یک فرزند و یا یک همسر، تا حدودی رفتارها و سخنان ناشایست خود را بر دیگران تحمیل کنیم و طرف مقابل هم بسته به ظرفیتش ما را تحمل کند؛ ولی بایستی همیشه مراقب باشیم که اگر این رفتارها و سخنان نامناسب ما بیش از نقطۀ تحمل شخص باشد، شخص از کنترل خارج می­گردد و نشان آن اینستکه بلافاصله گوشهایش سرخ می­شود، رنگ چهره­اش تغییر می­کند، ضربان قلبش بالا می­رود و بدنش شروع به لرزیدن می­کند.

در این هنگام بدون اراده؛ تمامی سدهای احترام، بزرگی، کوچکی، استادی، شاگردی، عاشقی و معشوقی شکسته خواهد شد و احتمال بروز هرگونه واقعۀ ناگواری وجود خواهد داشت، زیرا از نقطۀ تحمل شخص عبور کرده­ایم و او را از سیستم و نظام طبیعی خودش خارج کرده و در آستانۀ آشوب قرار داده­ایم.

بنابراین همیشه بایستی مواظب باشیم تا با رفتارهای ناهنجار خود، اشخاص را وارد آستانۀ آشوب نکنیم.

در اینجا نتیجه می­گیریم که؛ کلیۀ هتک­حرمتها، جدایی­ها، ناکامی­ها، ضرب و شتم­ها، قتل­ها و جنایتها، حرکت به سمت ضدارزشها، کفر و عنادها و سرپیچی از قوانینِ انسانی و اجتماعی، با قرار گرفتن در آستانۀ آشوب و یا عبور از آن انجام می­گیرد و بایستی آنها را بشناسیم و شدیداً از آنها پرهیز کنیم.

ممکن است گاهی اوقات سخنان ما برای خودمان مانند باد هوا باشد و زیاد برایمان مهم نباشد که چه می­گوئیم، ولی همین سخنان می­تواند باعث نابودی و ویرانی و یا سازندگی وآبادانی دیگران گردد.

بسیار اتفاق افتاده که یک سخن باعث تحول فردی و سخن دیگر باعث نابودی و یا خودکشی انسانی گردیده است!

پس باید بسیار مراقب سخن گفتن خود باشیم.

برمی­گردیم به نقطۀ تحمل؛

همانطوری که می­دانیم، نقطۀ تحمل انسانها در بعضی موارد با هم متفاوت    می­باشد.

برای مثال، یک انسان فقط می­تواند ده ثانیه نفس خود را حبس کند و انسان دیگری ۵۰۰ ثانیه و یا یک انسان می­تواند ۵۰ متر بطور پیوسته بدود و انسان دیگر ۵۰۰۰ متر.

این مسئله در موارد بسیارِ دیگر همچون سرما، گرما، گرسنگی، تشنگی و یا در اتفاقات ناگوار و یا حوادث و مسائل روحی و روانی برای هر یک از انسانها متفاوت است.

و اما موضوعی که مورد کاوش و بررسی ما می­باشد اینستکه؛ نقطۀ تحمل در انسان، در اکثر موارد کسب کردنی می­باشد که در اثر استمرار و تکرار در طول زمان، می­توان آن را تغییر داد.

بنابراین نقطۀ تحمل را می­توان در دو جهت مثبت و منفی، گسترش داد.

البته بالا رفتن نقطۀ تحمل در مسائل منفی یا کارهای ضدارزشی مثل؛ مصرف مشروبات الکلی، مصرف موادمخدر، خوردن داروهای روان گردان بدون تجویز پزشک، دروغ گفتن، غیبت کردن و حسادت، به راحتی و آسانی انجام می­گیرد و شخص لازم نیست فشاری را تحمل کند و همچنین گاهی اوقات بالا رفتن نقطۀ تحمل در مسائل منفی با احساس لذت توأم می­باشد و این اصل، شعبده­بازیِ طراح اصلی یا معمار بزرگ است.

در نظر بگیریم شخصی روزانه ۳ عدد قرص روان­گردان و یا مسکن مصرف می­کند، او به راحتی می­تواند پس از گذشت دو سال، مصرف خودش را به ۳۰ عدد قرص برساند و یا فردی سرقت را از یک تخم مرغ آغاز می­کند و پس از گذشت دو سال می­تواند به شتر دزدی هم برسد.

بنابراین بالا رفتن نقطۀ تحمل در مسائل ضدارزشی و مخرّب، کاری است هم آسان و هم لذتبخش؛ ولی متعاقب آن، مشکلات و تخریبهای فراوانی را بوجود خواهد آورد.

نکتۀ قابل توجه در این است که برای بالا بردن نقطۀ تحمل در مسائل منفی، ما نه به آموزش آنچنانی نیاز داریم و نه به تفکر و نه به تجربه؛ ولی برای رسیدن به نقطۀ تحملِ بالا در مسائل مثبت و سودمند، همچون ورزش کردن، آموختن هنر و ادبیات، فراگیری زبانهای خارجه، و یا در مصرف نکردن سیگار و یا دروغ نگفتن و یا کاهش سایر مسائل ضدارزشی، ما شدیداً به آموزش، تفکر و تجربه نیازمندیم.

ما در صورتی می­توانیم ضدارزشها را کاهش دهیم که دانائی ما بالا رفته باشد؛ ولی بایستی بدانیم که اگر از روی جهل و ناآگاهی، یک مسئله را هزار بار هم تجربه کنیم مشکل است که بتوانیم از آن، نتیجۀ مطلوبی بگیریم و ممکن است با هر بار تکرارِ آن موضوع، پله­ای را بسازیم که برای فرورفتن در اعماق تاریکی­ها ما را هدایت نماید و در اعماق تاریکی­ها منکر همه چیز شویم.

حال در نظر بگیریم فردی کلیۀ اعمال ضدارزشی را به انجام رسانیده و از خانه و خانواده و جامعۀ خود طرد شده است و در بیغوله­ها زندگی می­کند و به نقاط تحمل منفیِ بسیار زیادی همراه با تجربه دست پیدا کرده است؛ ولی با نگاهِ سراسر جهل و نادانی، این مسائل را به گونه­ای دیگر تفسیر می­کند و ممکن است به زمین و آسمان هم ناسزا بگوید و کل خلقت و هستی را مقصر بداند و هیچگاه به خودش نگاه نکند که مسبب اصلی، خودش است.

و یا انسانهایی که از شدت حسادت، حماقت، تنفر، کینه، انتقام­جوئی و غیبت، در حال انفجار هستند و به نقاط تحمل منفی بسیار زیادی دست پیدا کرده­اند و هیچگاه آرام نمی­گیرند.

این اشخاص، همیشه همه را مقصر می­دانند بجز خودشان!

اینان برای رسیدن به آرامش بایستی تغییر جهت دهند تا با آموزش و تجربه و تفکر صحیح بتوانند در جهت مثبت حرکت کنند و به آرامی از اعمال ضدارزشی بازگشت نمایند و نقطۀ تحمل خودشان را در مقابل مسائل منفی کاهش دهند.

حال بالارفتن نقطۀ تحمل را در مورد یک مسئلۀ مثبت بررسی می­کنیم؛

فردی معمولی اقدام به دویدن می­کند، خیلی طبیعی است که پس از طی مسافت حدود ۵۰ تا ۱۰۰ متر، ضربان قلبش به شدت بالا ­رود و به نفس نفس بیفتد و قادر به ادامۀ دویدن نباشد.

بنابراین نقطۀ تحمل این فرد در دویدن فقط ۵۰ متر است، ولی ما می­دانیم که این شخص قادر خواهد بود نقطۀ تحمل خودش را از ۵۰ متر به ۵۰۰۰ متر برساند، مشروط به این که هر روز، دویدن را تمرین کند و به آرامی مسافت را زیاد نماید تا پس از گذشتن مثلاً یک سال به توانایی دویدن ۵۰۰۰ متر برسد، پس برای بالا بردن نقطۀ تحمل، دو نکته، ضروری به نظر می­رسد:

الف : تکرار منظم موضوع مورد نظر.

ب : در نظر گرفتن و رعایت طول زمان یا گذشت زمان.

پس برای بالا بردن نقطۀ تحمل در دویدن:

الف : شخص بایستی هر روز بطور منظم بدود.

ب : در طول زمان، مرتباً مسافت دویدن را زیاد کند.

حال به موضوع دیگری در مورد نقطۀ تحمل می­پردازیم؛

ما همیشه در اکثر اوقات از مشکلات فرار می­کنیم و مشکلات را لعنت خداوند می­دانیم، در صورتی که شاید گاهی اوقات مشکلات، رحمت باشند.

به دیگر سخن؛ انسان برای کسب نقطۀ تحمل، بایستی با ممزوج دو نیرو و بکارگیری پتانسیل­های مکمل به بالاترین نقطۀ تحمل خود برسد.

طبق گفتۀ قدما جهان بر پایۀ اضداد بنا شده است و چهار عنصر مخالف: باد، خاک، آب و آتش، هستی را به وجود آورده­اند و همین طور گفته شده که انسان هر چیزی را بر مبنای ضدش می­شناسد.

تاریکی در مقابل روشنایی، سفیدی در مقابل سیاهی، اندوه در مقابل شادی، نیروی الهی در مقابل نیروی اهریمنی و.... .

 بنابراین به یک دیدگاه بسیار بالا توجه کنید، بسیار بالا!:

نیروهای اهریمنی یا تخریبی و بازدارنده؛ با تمامی خصوصیات منفی خودشان، نقش نیروهای مکمل یعنی تکمیل کننده را در هستی بر عهده دارند و شاید هستی بدون آنها نتواند به مسیر تکامل خود ادامه بدهد.

برای مثال اگر میکروب را نمی­شناختیم، نمی­توانستیم در علم پزشکی به دانش بالایی دسترسی پیدا کنیم.

به دیگر سخن نیروهای منفی که بسیار مخرب هستند و روزگار ما را سیاه  کرده­اند و سیاهتر هم می­کنند؛ در حقیقت به جهت ساخته شدن ما طراحی  شده­اند و ما هستیم که بایستی در مقابل آنها ایستادگی کنیم و با علم و دانش، تفکر و استقامت، آنها را از سر راه خود کنار بزنیم.

برای نمونه؛ اگر در طبیعت، حیوانات درنده­ای مثل شیر، ببر، پلنگ و گرگ وجود نداشتند، چه اتفاقی رخ می­داد؟! ممکن است بعضیها بگویند خداوند چرا آنها را علف خوار خلق نکرده است؟ یا چرا باید شیر، گورخر نازنین و یا گوزن رعنا و یا گاومیش زیبا را از هم بدرد؟

قدر مسلم اگر کمی تفکر کنیم درخواهیم یافت که اگر این حیواناتِ درنده وجود نداشتند، گورخرهای نازنین و گوزنهای رعنا و گاومیش­های زیبا، آنقدر        می­خوردند و می­خوابیدند که حتی قادر به راه رفتن هم نبودند و گرفتار انواع و اقسام بیماریها می­شدند و هیچگاه اتحاد خود را حفظ نمی­کردند و از پرخوری و تنبلی، دیگر قادر به کوچ و عبور از گذرگاههای سخت نبودند!

 آیا مشاهده کرده­اید در هنگام اقدامِ شیر درنده برای شکار، گوزن زیبا با چه سرعتی فرار می­کند؟ چه عاملی باعث ایجاد این چابکی و سلامتی و قدرت بدنی گوزن زیبا گردیده است؟

آیا چیزی به غیر از ترس از چنگال و دندانهای تیز و برندۀ شیر درنده و خونخوار است که آنها را مجبور کرده است همیشه هشیار و بیدار باشند.

بنابراین با کمی تفکر درخواهیم یافت؛ وجود حیوانات درنده و خونخوار، باعث گردیده است که ما با گله­هایی نیرومند و قوی و چابک از حیوانات علف خوار که همیشه آمادگی خود را برای هرگونه گریز و یا تغییر مکان حفظ نموده­اند مواجه گردیم و با نسلی از حیوانات سالم و پر انرژی روبرو باشیم.

آنهایی هم که از آمادگی لازم برخوردار نیستند و نتوانسته­اند خود را قوی نمایند، طعمۀ درندگان خونخوار می­شوند و این عین عدالت است؛ چون عدالت، یعنی تعادل، یعنی هر چیزی در جایگاه خودش باشد.

به دیگر سخن؛ وجود حیوانات درنده باعث می­گردد که نقطۀ تحمل بعضی از حیوانات به میزان قابل توجه­ای افزایش یابد.

نتیجه­ای که از مطرح شدن قوانین فوق برای بالا بردن نقطۀ تحمل می­توانیم بگیریم اینستکه؛

ما بایستی از سد رنج­ها، سختی­ها و یا نیروهای تخریبی و بازدارنده عبور کنیم و برای رسیدن به شجاعت بایستی از ترس، برای رسیدن به ایمان بایستی از کفر، برای رسیدن به سواد بایستی از بی­سوادی، برای رسیدن به نور بایستی از تاریکی و برای رسیدن به عشق بایستی از نفرت عبور کنیم و این کاریست هم سخت و هم سهل!

بله، برای بالا بردن نقطۀ تحمل بایستی از مرزهای متفاوتی عبور کرد و با سختی­های گوناگون، دست و پنجه نرم کرد.

در مورد بعضی از مشکلات روزمره که ما آنها را لعنت خدا می­دانیم، اگر روزی آن مشکلات را حل کنیم و از آنها عبور نمائیم و برگردیم و دوباره پشت سرمان آنها را مشاهده و بررسی کنیم، شاید دریابیم که لعنت­ها برای ما رحمت خداوند   بوده­اند و چون ضرورت آنها را درک نمی­کردیم، آنها را لعنت می­دانستیم.

مانند همان شیر درنده برای گلۀ گوزنها.

البته ناگفته نماند؛ اگر تمرین نکنیم و فکر نکنیم و استقامت به خرج ندهیم، در زیر پنجه­ها و دندانهای تیز نیروهای تخریبی، قطعه قطعه خواهیم شد.

پس آن کنیم که فرمان است!

فرمان چه می­گوید:

فرمان می­گوید؛ انسان چیزی را به دست نمی­آورد مگر با سعی و تلاش خودش.

فرمان می­گوید؛ معمولاً هر مصیبتی به انسان وارد می­شود، خودش با دستهای خودش، آن را برای خودش فراهم نموده است.

فرمان می­گوید؛ انسان با حیوانات درنده متفاوت است، چون از عقل و شعور و اختیار برخوردار است.

در انسان ویژگیهایی وجود دارد که او را از سایر حیوانات متمایز می­کند؛ مثل کمک به همنوع، از خودگذشتگی، شرافت، معرفت، انسانیت، محبت، جوانمردی و... .

براستی جوانمردی چه صفت نیکو و پرارزشی است که مانند دژی مستحکم از انسان در مقابل تمامی زشتی­ها و پلیدی­ها محافظت می­کند و اینچنین است که برای انسانهای صالح؛ جوانمردی، بسیار لذتبخش و گوارا می­باشد.

و اما نکتۀ دیگر:

اگر حس ما انسانها قوی شود؛ ولی تحمل آن را نداشته باشیم، در ما انفجار رخ می­دهد و ما نیک می­دانیم انفجار در اکثر اوقات با تخریب همراه است.

برای نمونه اگر در یک لحظه، حس بویائی و یا شنوائی ما صد یا هزار برابر قویتر شود چه اتفاقی رخ خواهد داد؟

ممکن است در لحظۀ اول بگوئیم این خیلی خوب است و یک امتیاز است؛ ولی حقیقت چیز دیگری است و حقیقت آن است که این موضوع، ادامۀ زندگی را برای ما کاملاً دشوار و سخت و غیرقابل تحمل خواهد کرد.

و یا در نظر بگیریم، اشخاصی می­خواهند با رفتن به کلاسهای گوناگون، ظرف مدت خیلی­ کوتاهی، حس­های خودشان را قدرتمند کنند تا برای خودشان کسی شوند؛ به اسرار آگاه گردند، روی آب راه بروند، روحشان را در آسمان به پرواز درآورند، انرژی­های کیهانی را تصاحب نمایند، مریض­ها را شفا دهند و جن­ها را به تسخیر درآورند!

این اشخاص نمی­دانند که با تحریک حواس، جایگاه حواس و ادراکات خود را ندانسته تغییر می­دهند و چون نقطۀ تحمل و اطلاعات و آگاهی آنها در این قبیل مسائل بسیار پائین است، به سرعت گرفتار پریشانی، سردرگمی، بیماریهای جسمی و روانی، دیوانگی و غیره می­شوند و در نهایت، جایگاه آنها خوردن انواع قرصهای آرام بخش  و یا روان گردان، تنهایی و یا تیمارستان خواهد بود.

بنابراین به طور کلی اگر انسان بخواهد در هر جایگاهی قرار بگیرد؛ اول بایستی نقطۀ تحمل خود را با آن جایگاه برابر نماید، در غیر این صورت برای خودش و دیگران مشکل ایجاد خواهد کرد.

حال می­توانیم نمونه­های زیادی را مطرح کنیم مثل مقام، منصب، پول، احترام، محبوبیت، قهرمانی، علم، عشق، محبت و... .

حتی در مورد پذیرش مسئولیتِ یک آبدارخانه، که اگر فرد تحمل نداشته باشد قطعاً دچار مشکل خواهد شد؛ بنابراین نقطۀ تحمل، در همه جا مطرح است.

تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف         مگر  اسباب بزرگی همه آماده کنی

ادامه مطلب...

صورت مسئله اعتیاد

در رابطه با صورت مسئله اعتیاد و راهکارهای آن برای درمان این بیماری مقالات و مطالب بسیاری تهیه شده و می شود اما باید همه آن ها را در ورطه ی عمل و تجربه ارزیابی کرد و در واقع نتایج آن راهکارها را هم از لحاظ کمیت و هم از لحاظ کیفیت مورد بررسی قرار داد، ناگفته نماند این را هم باید در نظر گرفت که راه حل باید به گونه ای باشد که برای تمام انسان ها قابل انجام  و بتواند آن ها در کمال صحت و سلامت به نتیجه لازم برساند. در این موضوع سه دیدگاه اصلی وجود دارد: عده ای از محققین، دانشمندان و پزشکان معتقد هستند اعتیاد صرفاً یک عادت است. عادت هم به طور خلاصه به معنای مجموعه رفتارها و اعمالی است که انسان برای رسیدن به یک هدف واحد و یا ساختن چیزی انجام می دهد. اعتیاد مانند پیاز است و یک بیماری لایه لایه است. اگر به لایه ظاهری آن بخواهیم نگاهی اجمالی کنیم بله بنظر عادت می رسد اما آیا مگر به غیر از این است که مجموع اعمال و رفتار ما در مغر یک مسیر شیمیایی ایجاد می کند و با گذشت زمان رفته رفته فرد برای اینکه در زندگی تعادل خود را حفظ کند باید آن کار را تکرار کند تا آن مسیر شیمیایی مجدد طی شود و اگر چنین نباشد تمام سلول های جسم می خواهند که فرد دوباره آن عمل را انجام دهد حال یا برای کسب لذت و یا برای رفع رنج و یا هر چه که اسمش را می گذاریم. به هرحال با این تفاسیر حتی در ساده ترین عادت ها مانند قمار کردن که عملی نامشروع است هم تأثیراتی در قسمت بیوشیمی جسم و سیستم عصبی می گذارد و این را هم باید بیان کرد که سیستم عصبی هر موجود حیاتی ترین دستگاه برای ادامه زندگی او می باشد. پس اگر کمی موشکافانه و علمی این قضیه را بررسی کنیم خواهیم دید این موضوع که اعتیاد صرفاً یک عادت است کاملاً غلط و نادرست است زیرا ساده ترین عادتها هم همانطور که گفتیم در جسم ما تاثیر می گذارند. حال بعضی از عادات هستند که می توان با دست کشیدن از آن ها  آرام آرام و با در نظر گرفتن زمان، به جسم فرصت داد تا اصلاح شوند مانند: فیلم دیدن روزمره یا گوش دادن به موسیقی و یا هرگونه عادت دیگری. البته اعمال و رفتارهای روزمره ما به طور مستقیم ارتباط با افکار و باورهای ما نسبت به خودمان و جهانی که در آن زندگی می کنیم دارد چیزی که ما از آن تحت عنوان جهان بینی و یا نگرش افراد به زندگی یاد می کنیم. در پایان در رابطه با اینکه آیا اعتیاد نیز زیر مجموع  عادت هایی مانند گوش دادن به موسیقی می شود یا خیر و آیا می توانیم آن را ترک کنیم باید گفت خیر. زیرا موارد نام برده به صورت غیر مستقیم روی جسم تاثیر می گذارند اما مصرف مواد مخدر به طور کاملاً مستقیم به بدن ما آسیب می زند و سیستم های حیاتی آن را از کار انداخته و تنها در صورت مصرف مواد مخدر سلول ها می توانند به کار خود ادامه دهند آن هم نه به مانند دوران قبل از مصرف. اما نوع نگاهِ دیگری نیز در رابطه با ماهیت این بیماری است که عده ای آن را صرفاً یک بیماری جسمی تصور می کنند و  در نظر دارند که با در نظر گرفتن مدت زمان کوتاهی فرد را با مصرف دارو های متفاوت به درمان برسانند که خود این افراد به دو دسته  تقسیم می شود. افرادی  سودجو و منفعت طلب که هدفشان صرفاً کاسبی کردن و پر کردن جیب خودشان است و اصلاً به اینکه چه بلایی به سر آن بیمار مصرف کننده ای که از سر ناچاری و برای درمان به آن ها پناه برده نمی کنند و داروهایی تحت عنوان قرص ترک اعتیاد یا قرص گیاهی  و یا شربت گیاهی را ارائه می دهند که تخریب دو چندانی را روی فرد بیمار مصرف کننده می گذارد. در مقابل نیز افرادی  هستند که می خواهند با یک دارو به افراد مصرف کننده خواهان درمان کمک کنند اما به طور کلی تاکنون هیچ اندازه  و زمان مشخصی برای چگونگی مصرف دارو و طریقه آن ارائه ندادند. این گونه افراد که  اعتیاد را صرفاً یک بیماری جسمی می دانند و از اندازه ها و زمان های مشخص استفاده نمی کنند تاکنون بنده به عنوان یک مصرف کننده که از اعتیاد خارج شده ام و هم اکنون به عنوان کمک راهنمای درمان اعتیاد در کلینیک شفای سبز مشغول به فعالیت هستم مصرف کننده ای را ندیدم که زیر نظر این افراد و با چنین روش هایی که اندازه و زمان آن نامشخص است به درمان رسیده باشند البته این نکته حائیز اهمیت است که همیشه استثنا در هر موضوع وجود دارد اما یادمان باشد ما به دنبال راهکاری هستیم که برای همه انسان ها قابل انجام باشد. رویکرد دیگری که در زمینه اعتیاد به آن وارد می شود این است که اعتیاد هم یک بیماری جسمی و هم یک بیماری روانی است که ما نیز با این دیدگاه نقطه نظرات مشترکی داریم. البته در همین ابتدا بگویم همه گروه ها و افرادی که همانند ما اعتقاد داشته اند که اعتیاد یک بیماری هم جسمی و هم روانی است نتوانسته اند تا یک راهکار واحد و موثر برای درمان آن ارائه دهند. کنگره 60 و کلینیک شفای سبز امروز کاملاً به این موضوع واقف است که بیمار مصرف کننده به طور همزمان باید جسم و روان خود را تحت معالجه قرار دهد تا بتواند به سلامت از جهان اعتیاد خارج شود. برای درمان جسم از طریق دارو در مدت زمان 10 الی 13 ماه و برای درمان روان که شامل صفات، باورها و افکار بیمار می شود نیز همین مدت زمان کافی است. گرچه ما به اکثر بیماران توصیه می کنیم که تا یکسال بعد از قطع دارو همچنان شرکت خود در کلاس ها را ادامه می دهند زیرا فردی که تازه به درمان رسیده برای اینکه بخواهد به تعادل برسد نیازمند دانش کافی است که این امر تا بی نهایت ادامه دارد نه تنها برای افراد مصرف کننده بلکه برای تمام جوامع. زیرا آموزش هایی که کنگره 60 به بیماران اعتیاد می دهد مجموعه ای از قوانین مرتبط با هستی و انسان است که در پرتو آن انسان ها می توانند در صلح و آرامش زندگی کنند. ریشه ای ترین علت مصرف مواد مخدر و یا هرگونه ستمی که انسان در حق خودش می کند از عدم شناخت نسبت به خود و جهان هستی است. در کلینیک شفای سبز نیز کلاس های جهان بینی برای درمان اعتیاد به صورت خصوصی و عمومی برگزار می شود که شما از طریق لینک زیر می تواند برای اطلاع بیشتر و یا ثبت نام اقدام کنید. برای اطلاع بیشتر  و یا ثبت نام کلیک نمایید. خب تا اینجا متوجه شدیم که اعتیاد یک بیمار جسم و روانی است. اما کمی دقیق تر این موضوع را برای شما بیان می کنم. مصرف مواد مخدر به مرور زمان سیستم هایی را در جسم انسان از کار می اندازد که این سیستم ها وظیفه تنظیم تمام حالت ها، رفتارها، احساسات و حتی سطح انرژی افراد را به عهده دارد به همین دلیل به آن ها سیستم های حیاتی می گوییم زیرا زمانی که این سیستم درست کار نکند فرد حتی فشار ناشی از جاذبه را بر جسم خود نمی تواند تحمل کند و دچار درد خواهد شد یا راحت تر به شما بگویم که در جسم ما مواد شبه افیونی تولید می شود که به مرور زمان با مصرف مواد مخدر جایگزین شده و دیگر جسم این مواد را تولید نمی کند و دائم در انتظار است تا شما با مصرف مواد مخدر آن را تامین کنید این را نیز باید گفت که مواد شبه افیونی ای که جسم تولید می کند بسیار و بسیار قوی تر از مواد مخدر است. دلیل اصلی که مصرف کنندگان پس از قطع مواد میل به مصرف دارند این است که در روش های متداول جسم به درمان نمی رسد در نتیجه برای ادامه زندگی این افراد مجبور به مصرف مواد هستند گرچه خود چنین حالت و احساسی را وسوسه می نامند با اینکه از دیدگاه کنگره 60 وسوسه یک نیاز مبرم جسمی است و تا زمانی فرد نتواند آن را برطرف کند حتی توان غذا خوردن را نیز نخواهد داشت. اما قسمت روان که تا حدودی توضیح دادیم و برای اینکه مطلب را طولانی تر نکنم توضیح خلاصه ای میدهم تا کاملاً متوجه اهمیت آن شویم. اعتیاد در حین اینکه یک بیماری جسمی است اما ابتدا از یک تفکر و باور شروع می شود باور به اینکه "من همیشه باید حالم خوب باشد" حال اینکه این نوع نگاه صحیح است یا خیر بایستی در زمانی دیگر راجع به آن صحبت کرد اما انسانی که در زندگی دائم به دنبال این باشد که بخواهد حالش خوب باشد و این حال خوب را هم به وسیله ابزار بیرونی فراهم کند قطعا دچار مشکلات بسیاری خواهد شد زیرا اکثر انسان ها می خواهند به واسطه سریع ترین اعمال به خواسته های خود برسند و یا در واقع به حال خوش برسند زیرا هر خواسته و هدفی که ما دنبال می کنیم برای رسیدن به آرامش و خوشبختی است اما گاهی به بهایی که برای آن می پردازیم دقت نمی کنیم و یا ذره ای تفکر نمی کنیم شاید نیروهای شیطانی یا انسان های نادان و سودجو در ذهن ما با معکوس کردن برخی مفاهیم و تن کردن لباسی سبز و خرم به صحرایی سوزان و تاریک می خواهند ما را از مسیر تکاملی خودمان و یا دست پیدا کردن به حقیقت آرامش، خوشبختی و یا حال خوش دور کنند. عمیق ترین تاریکی که انسان می تواند در جهان ماده گرفتارش شود بیماری اعتیاد است. زیرا قدرت تفکر، اختیار و بسیاری از توانایی ها و آنچه که بزرگان به آن گوهر جان و یا گوهر درونی می گویند را از انسان می گیرد و او را به اسارت خویش در می آورد. در کل برای خروج از اعتیاد ما نیازمند به کسب دانش لازم و تغییر نگاه هستیم که بدون چنین مهمی درمان آن و رسیدن به تعادل غیر ممکن است. برای اینکه این مطلب کوتاه شود سعی می کنم در پست های بعدی کمی بیشتر و جزئی تر، اندک دانشی که در حوزه روان آدمی کسب کرده ام را با شما عزیزان به اشتراک بگذارم. مطالب گفته شده در این پست برگرفته از منابع آموزشی کنگره 60 و جهان پژشکی می شود.
ادامه مطلب...

مضرات و فواید سیگار و درمان آن

اگر جسمِ انسان را به یک شهرکِ صنعتی تشبیه کنیم. کارخانه ای در آن وجود دارد به نام مغز که وظایفِ مهمی را به عهده دارد و قلب طَپنده این شهرکِ صنعتی است. در کارخانه ی مغز آزمایشگاه های متفاوتی وجود دارد که در آن موادِ شیمیایی برای تولیداتِ کارخانه را ساخته و فرآوری می کنند. این موادِ شیمیایی در واقع همان موادِ اولیه ای هستند که یک کارخانه برای تولیدِ محصول ِخودش نیاز دارد. افرادی که در این آزمایشگاه ها کار می کنند سلول های عصبی یا نورون نامیده می شوند. هر کدام از این افراد دانشِ ساختِ نوعی موادِ شیمیایی را فرا گرفته اند و هر کدام در آزمایشگاهِ مخصوصِ به خود مشغولِ به فعالیت هستند. یکی از این آزمایشگاه ها در کارخانهِ مغز، آزمایشگاهِ ساختِ ماده ای به نام استیلِ کولین است. استیلِ کولین بر نحوه عملکرد قلب، عضلات ماهیچه ای (عضلاتی که ما به صورت ارادی از آن استفاده می کنیم مانند عضلات دست و پا و...)، خواب، حافظه، یادگیری، میزان اشتها و حالت های روانی مانند آرامش، استرس و ... تإثیر بسزایی دارد. در جسمِ ما قسمت هایی وجود دارد که مانندِ کارخانه های دیگری هستند که برخی مواد اولیه و یا همان مواد شیمیایی را از کارخانه مغز گرفته تا از آن برای تولیدِ محصولات خود استفاده کنند. وظیفه این کارخانه ها دریافت این مواد و تزریق آن ها به ماشین آلاتِ صنعتی بخشِ خود است. استیل ِکولین نیز که پیشتر توضیح دادیم از این دسته مواد شیمیایی است. همانطور که گفتیم استیلِ کولین مانند موادِ اولیه برای تولیدِ محصولات یک کارخانه است و طبیعتاً این موادِ اولیه باید از طریق ماشین آلات تبدیل به محصولِ نهایی بشوند. این ماشین های صنعتی همان گیرنده های موجود  در بخش های مختلفِ جسم است که وظیفه دریافت استیلِ کولین را به عهده دارند. گیرنده های استیلِ کولین دو نوع هستند که مبحث، اینجا در رابطه با گیرنده های نیکوتینی است. این گیرنده ها هم استیل کولین را دریافت کرده و هم نیکوتین موجود در مواد خارجی مانند خوارکی ها و سیگار، قلیان است را جذب می کنند. به مرور زمان بر اثر مصرف میزان مشخصی از نیکوتین به صورت مداوم مانند مقدار نیکوتین موجود در سیگار و یا قلیان، سلول ها و یا افرادی که در آزمایشگاه تولید استیلِ کولین مغز فعالیت می کنند، تولیدات آن ها به حداقل می رسد و گیرنده های این مواد دائم در انتظار رسیدن موادِ اولیه از بیرون جسم که از طریق سیگار و قلیان تأمین می شود هستند. یعنی نیکوتین به مرور زمان جایگزینِ مواد شیمیایی جسم می شود و جسم دیگر از تولیدات خود دست می کشد. در نتیجه در صورتِ نرسیدنِ نیکوتین به گیرنده های جسم کارکرد شیمیاییِ بدن دچار اختلال می شود و فرد به اصطلاح واردِ حالتی به نام نسخی می شود. نسخی حالتی است شبیه به سندروم خماری، که مصرف کنندگان مواد مخدر در صورت عدمِ مصرفِ ماده مصرفیِ خود از آن رنج می برند. وقتی فرد وارد چنین حالتی شد احساساتی از قبیل ترس، نگرانی، استرس، خشم و ... را تجربه می کند حتی میزان و ساعت خواب بیمار و اشتها و رفتارهای فیزیولوژیکی او را تحت تاثیر قرار می دهد. در واقع آنچه که فرد از مصرف سیگار به دست می آورد لذت نیس بلکه رفع رنج ناشی از عدمِ تعادلِ سیستم هایِ حیاتیِ جسم است. گرچه به مرور زمان فرد حتی با مصرفِ سیگار و یا قلیان هیچوقت دیگر آن حالتِ طبیعی قبل از مصرف را بدست نخواهد آورد و فکر می کند با افزایشِ مصرف میزان نیکوتین خود شاید بتواند این حالت طبیعیِ زمانِ قبل از مصرف بازگردد اما این کار مانندِ فرو رفتن از چاله به چاه است. اکثر افراد در مواجه با سیگار به دفاع از آن می پردازند و انسان هایی با سن هایِ بالا را مثال می زنند و می گویند این ها 50 یا 60 سال سیگار مصرف کرده اند و تا سن 80 تا 90 سالگی هم عمر کردند. بله کاملاً درست است اما شاید بهتر باشد بیشتر بررسی کنیم و به عمقِ زندگی آن افراد و انواع مشکلات و بیماری های جسمی که در ظاهر  بدن آن ها چندان مشخص نیست  و بر اثر مصرفِ سیگار، قلیان و انواعِ دخانیاتِ به وجود آمده است پی ببریم. اکثراً افراد مسنی که نیکوتین را از طریقِ سیگار و قلیان مصرف می کنند دچار سکته می شوند و یا حتی در بسیار از موارد اگر نیکوتین را به صورت ناگهانی قطع کنند دچار سکته می شوند و اگر هم قطع نکنند باز هم سکته مثلِ سایه آن ها را تعقیب می کند. به قول معروف نه راه پس دارند و نه راه پیش. عزیزانی که این مطلب را مطالعه می کنید خود بندهِ نیز از مصرف کنندگانِ شدیدِ سیگار و قلیان و انواع دخانیات و مواد مخدر بوده ام و تمام این مسائل را تجربه،لمس و مشاهده کرده ام و به طور حتم می گویم که سیگار در نهایت شما را خواهد کشت اما قاتلی است بسیار خاموش و از نظرها پوشیده. سیگار در طی درازمدت آسیب هایش نمایان می شود جایی که دیگر کار از کار گذشته است. هر کسی که سیگار و دخانیات را برای من و شما زیبا جلوه می دهد مطمئن باشید در پی خیرخواهی شما نیست بلکه تنها در طلبِ منافع شخصیِ خویش است و بر ما واجب است که کمی بر این کلاه بسیار بزرگ که سرمان گذاشته اند و امروزه برای بسیاری از افراد و گروه ها یک ژست اندیشمندانه پیدا کرده است، تفکر نماییم. علاوه بر تمام آسیب هایِ جسمانی که سیگار به افراد می زند، سرمایه و پول آن ها را نیز به دود تبدیل می کند. اگر می خواهید میزانِ مبلغی که روزانه، ماهانه و یا سالانه صرفِ سیگار می کنید را محاسبه کنید می توانید از اپلیکیشن هایی مانند  Flamy  و Smok Free استفاده کنید تا به شما یاد آور شود که چه مبلغ هنگفتی را به جیبِ مافیایِ دخانیات واریز می کنید به جای اینکه صرفِ هزینه هایِ دیگر زندگی خویش کنید. جالب است این نکته را نیز یادآور شوم که میزانِ مرگ و میر بر اثر مصرفِ سیگار، قلیان و انواع دخانیات بیشتر از موادمخدر است. در واقع به عقیدهِ ما اعتیاد به نیکوتین هیچ تفاوتی با اعتیاد به موادِ مخدر ندارد و هر دو آنها تولیداتِ شیمیاییِ جسم که فرد برای ادامه حیات لازم دارند را از تعادل خارج کرده و یا مانع از تولیدِ آن ها می شود. به همین دلیل است که فردِ بیمار ِمصرف کننده نیکوتین حتماً باید قبل از ساده ترین فعالیت روزانه خود مانند غذا خوردن و یا آشامیدن یک لیوانِ چای، سیگار خود را بکشد زیرا زمانی که سیستم های نام برده از تعادل خارج شوند فرد حتی نمی تواند چنین فعالیت های روزمره را به درستی انجام دهد. از طرفی سیگار در اندیشه افراد باورهایی ایجاد می کند مانند اینکه زمانی که باران می بارد باید سیگار کشید و یا در یک منظرهِ زیبایِ طبیعت سیگار بسیار دلچسب است. این گونه افکار و باورها نیز نقشِ موثری در مصرفِ سیگار و دخانیات دارند. شاید بگویید سیگار مزایایی هم دارد اما من هم بایستی در جواب بگویم بله قطعاً  که در جهان ما هیچ چیز مطلق نیست و می تواند به نسبت شامل فواید و مضراتی باشد اما باید میزانِ آن را  با ترازوی تفکر و تعقل اندازه گیری کرد و دید که کدام طرف سنگینی می کند؟ در رابطه با سیگار اگر سه سال پیش زمانی که هنوز مصرف کننده دخانیات بودم از من سوال می کردید می گفتم سیگار فوایدش بیشتر از مضراتش است اما امروز که اعتیاد من به سیگار درمان شده است با اطمینانِ کامل به شما می گویم که کفه مضرات سیگار به سنگینی یک وزنه صدتنی است و کفه فواید به مانند یک پَرِکاه. این را زمانی عمیقاً متوجه خواهید شد که از جهان مصرف سیگار و دخانیات خارج شوید. اگر می خواهید برای اطلاع از نحوهِ درمانِ سیگار در کلینیک شفای سبز مطلع شوید و از آسیب زدن به جسم و جانِ خود  جلوگیری کنید روی این لینک کلیک نمایید و درمانِ خود را آغاز کنید.     (لازم به ذکر است مدلی که برای نحوهِ عملکرد و تولید استیلِ کولین و موادِ شیمیایی در بالا مطرح شد ممکن است از لحاظ علمی دارای نقص و یا ایراداتی باشد و شاید متخصصین و پزشکان محترمِ حوزه مغز و اعصاب بتوانند به شکل بهتر و عملی تر آن را مطرح کنند اما هدف بنده از این متن صرفاً آشناییِ اکثر انسان ها با فواید و مضرات مصرف نیکوتین است آن هم به گونه ای که برای تمام افراد جامعه قابل فهم و ادراک باشد.)
ادامه مطلب...

کلاس های خصوصی درمان اعتیاد به مواد مخدر و نیکوتین (سیگار و قلیان)

درمان خصوصی اعتیاد به مواد مخدر و نیکوتین

کلاس های خصوصی کلینک شفای سبز مناسب برای افرادی که تمایل به شرکت در جلسات درمان گروهی را ندارند. در این کلاس ها مطالب با عمق بیشتری آموزش داده خواهد شد. بنا به خواست افراد این کلاس ها می تواند به صورت تک نفره و یا ۲ الی ۴ نفره برگزار گردد. برای شرکت در کلاس های خصوصی درمان اعتیاد و اطلاع از نحوه ثبت نام می توانید به کلینیک شفای سبز مراجعه کرده و یا با شماره ۰۹۳۹۵۴۶۹۴۳۲ تماس بگیرید.

کلاس های خصوصی جهان بینی

این کلاس ها مناسب افرادی که است که در مراحل پایانی درمان خود هستند و یا درمان آن ها به کلی تمام شده است. در این کلاس ها مطالب پیشرفته و با عمق بیشتری آموزش داده خواهد شد.حداقل ظرفیت برای برگزاری این کلاس ۲ و حداکثر ۴ نفر می باشد. برای شرکت در کلاس های خصوصی جهان بینی و اطلاع از نحوه ثبت نام می توانید به کلینیک شفای سبز مراجعه کرده و یا با شماره ۰۹۳۹۵۴۶۹۴۳۲ تماس بگیرید.
ادامه مطلب...

وادی هفتم

در وادی یکم تا چهارم بر روی تفکر متمرکز شدیم و در وادی پنجم دانستیم که بایستی افکار و اندیشه­های خود را از قوّه به فعل درآوریم و در وادی ششم، فرمانروائی عقل را به رسمیت شناختیم.

اکنون در مرحله­ای قرار داریم که عقل بایستی با نیروهای خود، بعضی از مجهولات را کشف نماید تا راه درست را به ما نشان بدهد؛ پس در این وادی بحث را بر روی پیدا کردن راه ادامه می­دهیم تا به اهمیت آن بیشتر پی ببریم، زیرا این مسئله، فوق العاده مهم است.

چه انسانها و دوستان زیادی از ما قربانی شدند، فقط به دلیل این که راه را پیدا نکردند و یا راه را اشتباه رفتند. چه بسیارند انسانهایی که قربانی شدند و زندگی آنها متلاشی شد، فقط برای این که راه را پیدا نکردند.

بعضی از آنها از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و انسانهای مصمم و با اراده­ای هم بودند؛ اما در اثر انتخابِ راه غلط، وسایل نابودی خود و دیگران را فراهم نمودند. حتی برخی که راه حل نهائی را برای حل مشکل خود پیدا نکردند دست به خودکشی زدند.

ما نمی­توانیم بگوئیم که آنها بی­اراده بودند، چرا که ارادۀ فوق العاده قوی هم داشتند؛ اما جسم آنها، روان آنها و تفکر آنها به دلیل پیدا نکردن راهِ حل برای مشکلشان، از تعادل طبیعی خارج شده بود.

همیشه پیدا کردن راهِ صحیح برای حل مشکلات، در تمام زندگی نقش مؤثری دارد. چه انسانهای زیادی وارد دسته­های گوناگون شده و به خیال خود راه درستی انتخاب کرده بودند و به فکر خود به مَرغزار می­رفتند، درحالیکه سر از مسلخ درآوردند و نابود شدند و زمانی فهمیدند که کار از کار گذشته بود.

بنابراین یافتن راه؛ یکی از مهمترین و اصلی ترین مسئله­ها می­باشد، پس می­گوئیم :

رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری، آنچه برداشت می­ نماید.

حال بهتر است با وجود آنکه معنای کلی عنوان این وادی را می­دانیم، باز هم معنای لغوی واژگان آن را بنویسیم:

  1. راز = مطلب پوشیده و پنهان، سِرّ
  2. رمز = راز نهفته، علامت مخصوص که از آن چیزی یا مطلبی درک شود. امر یا مطلب غیر مفهوم که برای حل آن، کلید لازم باشد.
  3.  کشف = آشکار ساختن، پیدا کردن
  4. حقیقت = حق، اصل و منتهای هر چیز، راستی، درستی.

بنابراین برای کشف حقیقت و یا برای آشکار ساختن اصل هر موضوع یا حقیقتی که پنهان است، ما نیازمندیم تا رمز و راز آن را بگشائیم، که در اینجا رمزِ آن می­شود؛ پیدا کردن راه یا مسیر حرکت، و راز آن؛ یعنی آنچه برداشت می­نماید یا طی کردن و پیمودن راه یا مسیر حرکت تا رسیدن به حقیقت.

به عبارت دیگر برای باز کردن قفل هر دری یا صندوقی، اوّل بایستی کلید آنرا پیدا کرد و دوّم بایستی با کلید، اقدام به باز نمودن قفل نمود.

حال که صحبت قفل و کلید شد در نظر داشته باشیم؛ همیشه قفل سازان، بسیار و کلیدسازان، اندک هستند.

برای روشن شدن موضوع، باز هم از مثالی استفاده می­کنیم؛ اگر ما در تهران باشیم و بخواهیم با اتومبیل خود به تبریز برویم، اولین کار این است که بایستی بهترین راه را پیدا کنیم و سپس حرکت کنیم و برای ما خیلی روشن است که پس از حرکت، تا زمانیکه فاصلۀ تهران - تبریز را طی نکرده باشیم هرگز به حقیقت که در اینجا همان اصلِ موضوع یا تبریز است، نخواهیم رسید.

اکنون اگر ما به صورت سرانگشتی به انسانها نگاه کنیم، گروهی از آنها هستند که برای انجام کارهای خودشان این قانون یعنی وادی هفتم را در نظر می­گیرند و گروهی هم هستند که اصلاً به آن توجه نمی­کنند، پس بیائیم انسانها را به صورت فرضی به دو گروه تقسیم کنیم و با کمی تفکر، نگاه کنیم که ما در کدامین گروه قرار داریم:

اولین گروه، کم خردان هستند.

اگر ما در این گروه قرار داشته باشیم نشانۀ آن اینستکه همیشه و اول، حرف می­زنیم و بعداً فکر می­کنیم و یا برای انجام هر کاری، اول بدون تفکر و بررسی، آن کار را انجام می­دهیم و سپس وقتی که به مشکل برخورد کردیم به دنبال بررسی و راه حل می­گردیم؛ بنابراین همیشه در حال ایجاد مشکل برای خود و دیگران هستیم و مرتباً بایستی به این و آن بگوئیم؛ نفهمیدم، متوجه نشدم، منظوری نداشتم، تقصیر خودم نبود، خیال می­کردم، معذرت می­خواهم!

بعضی وقتها هم تصور می­کنیم بهترین راه، کوتاهترین و ارزان­ترین راه است و به خیال خام خود، می­خواهیم کسی پیدا شود و با یک قرص یا یک وِرد و یا یک طلسم و یا یک انرژی کیهانی و یا با نقشۀ گنج، مشکل ما و یا بیماری ما و یا شکست عشقی ما را حل کند و در نظر نمی­گیریم که؛

کَل اگر طبیب بودی، سَر خود دوا نمودی.

مثلاً شخصی که نان ندارد بخورد، ما از او نقشۀ گنج می­خریم و یا فردی که سر تا پایش مملو از بیماریهای جورواجور است می­خواهد با انرژی، بیماری ما را درمان کند. به راستی چرا چنین است؟

برای اینکه ما قبل از پیدا کردن راه و تعیین مسیر، حرکت می­کنیم و در اکثر اوقات از بیراهه سر درمی­ آوریم.

گروه دوّم، خردمندان هستند.

اگر ما در این گروه قرار داشته باشیم، یکی از نشانه­های آن این است که همیشه قبل از لب گشودن برای سخن گفتن، اوّل فکر می­کنیم؛ چون می­دانیم سخن گفتن، خود به نوعی تعیین مسیر است و یا برای انجام کار، اول با تفکر تمامی اوضاع و شرایط آن را از تمامی جهات بررسی می­کنیم و سود و زیان انجام آن کار را مورد ارزیابی قرار می­دهیم و سپس اقدام به عمل می­نمائیم.

فرد خردمند می­داند که بهترین و ماندگارترین گنج، گنج درون خودش است که بایستی آن را کشف نماید و اوقات خود را در بیغوله­ها برای پیدا کردن گنجِ زیر خاک تلف نمی­کند، خصوصاً در مکانهایی که این کار، غیر قانونی است.

اگر ما در گروه خردمندان قرار داشته باشیم، به آرامی درخواهیم یافت که جهان و جهانها مملو از انواع و اقسام انرژی است و همینطور بانکهای جهان مملوّ از شمش و سکه­های طلا، جواهرات و پولهای جورواجور و رنگ و وارنگ است و چون نیک می­دانیم ذره­ای از این پولها و جواهرات و طلاها را هرگز به صورت مجانی به کسی نخواهند داد، پس این خوش خیالی خواهد بود که انتظار داشته باشیم این انرژیهای ناشناخته را هم مجانی در اختیار ما قرار بدهند.

به اعتقاد فرد خردمند، این حرکتها و از ناشناخته­های مرموز، یاری جستن­ها مانند پنیری است که در تله موش قرار گرفته و باعث می­گردد شخص با دستان خودش درب خانه یا شهر وجودی و یا جسم خود را باز نماید و به انواع و اقسام انرژیهای مثبت و منفی، اجازۀ ورود به کالبد خودش را بدهد و باعث گردد پس از مدتی بسان دیوانگان، مانند صخرۀ گلی در هم فرو ریزد.

خردمند می­داند؛ امروز ممکن است استادانی مجرب و کارآزموده و آگاه به انرژیها و یا آگاه به کائنات وجود داشته باشند، ولی این افراد بسیار کمیاب و نادر هستند، آنقدر کمیاب که شاید ما به ندرت در طول زندگی خودمان قادر به دیدن آنها باشیم، بنابراین هیچگاه بدون مطالعه و به سرعت، پای در این راه نخواهد ­گذارد.

پس خردمند برای یافتن هر راهی، اول تفکر و بررسی می­کند تا صراط مستقیم را پیدا کند و صراط مستقیم یا راه مستقیم، راهی است که انسان را به مقصد راستین می­رساند.

حال خواه مقصد، بهشت برین باشد یا رسیدن به یک هدفِ معقول و یا کشف یک حقیقت.

خردمند می­داند که تمامی پیامبران و متفکرین و اندیشمندان، همه و همیشه  می­خواستند صراط مستقیم را به انسان نشان بدهند، یعنی همان یافتن راه؛ تا انسان به مقصد نیکوئی که همانا صلح، آرامش، آسایش، درستی و محبت است رهسپار گردد.

حال ممکن است پرسش شود، نشانۀ راه مستقیم چیست؟

با وجود اینکه همیشه یافتن راه و یا پیدا کردن صراط مستقیم، با اهمیت است؛ ولی رسیدن به مقصود و یا هدف، موضوع دیگری است، پس در وحلۀ نخست بایستی بدانیم که این راه ما را با سلامتی به مقصد ویا هدف می­رساند و یا خیر؟

بنابراین یکی از نشانه­های صراط مستقیم، رسیدن به هدف و مقصد با وضعیت مناسب می­باشد، پس بایستی خوب بنگریم افرادی که قبل از ما از این راه   رفته­اند؛ چگونه به مقصد رسیده­اند، آیا به مقصد رسیده­اند و یا از ناکجاآباد سر درآورده­اند و یا چند درصد از آنها سالم به مقصد رسیده­اند؟

البته ممکن است مقصد، فنا باشد و یا بقا.

اگر در صراط مستقیم باشد، فنا هم بقاست، اما به گونه­ای دیگر!

و بعضی راه­ها وجود دارد که فقط بایستی توسط پیشگامان و مکتشفین پیدا و گشوده شود که قانون دیگری دارد.

بهرحال در هر لحظه از زندگی، اتفاقاتی برای ما رخ می­دهد که حتی بعضی از آنها بسیار ساده و پیش پاافتاده می­باشند و ما بایستی نسبت به آنها عکس­العمل نشان بدهیم، البته چه بخواهیم و چه نخواهیم. در ضمن گاهی عکس­العمل نشان ندادن هم خود، عکس­العمل می­باشد.

بُروز عکس­العمل ما نسبت به این اتفاقات گوئی راهی است که ما یافته­ایم و پای در درون آن می­گذاریم تا به مقصد برسیم حال ممکن است مقصد؛ نقطۀ خوب همراه با شادی و محبت و صلح و آرامش و آسایش باشد و ممکن است مقصد؛ نقطه­ای طوفانی همراه با زمین لرزۀ توأم با گرد و غبار و فروریختن آوار بر سرمان باشد. مثل یک برخورد و در گیریِ کوچک در منزل یا محل کار و یا کوچه و خیابان و یا پارک!

منبع وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

خلاصه سی دی جسم

در سی دی جسم جناب مهندس به مسئله سلول‌های بنیادی ا شاره میکند که سلول های بنیادی سلول های هستند که مرتب خودشان را ترمیم و تعویض می کنند و اینکه فردی۵۰ یا۶۰ سال عمر می کند و ومشکلی برای او پیش نمی اید .این ها به خاطر سلولهای بنیادی است چون مرتب بازسازی و ترمیم می شوند .در تمام قسمت های بدن این اتفاق رخ می‌دهد و سلول ها که تخریب شده‌اند را بازسازی و تعویض می کنند . آقای مهندس اشاره می کند علاوه براینکه درمان اعتیاد با روش dst همین روش در حال حاضر روی انواع سرطان ها مانور میدهد. و می بینیم که بیماری صرع که در دنیا هنوز روش برای درمان آن وجود ندارد افراد بسیاری با این روش به در ما ن رسیده اند .ونکته دیگری که جناب مهندس درسی دی جسم به آن ا شاره می کنند مسئله سلامتی و تندرستی است که ما باید به سلامتی جسم خود اهمیت بدهیم. برای اینکه جسم سالمی داشته باشیم یکسری نکات و قوانین را باید رعایت کنیم. اگر یک سری مواد غذایی به بدن نرسد دچار انواع و اقسام بیماری ها می شویم بدن ما از خاک تشکیل شده یعنی تمام عناصری که در بدن ما وجود دارد در خاک وجود دارد همانند کلسیم منیزیم پتاسیم آهن .هر کدام از این مواد معدنی که در بدن کم باشدبدن ما دچار اختلال می شود .برای مثال اگر ویتامین b۶در بدن ما کم باشد کلسترول دررگ ها ر رسوب می‌کند اگر پتاسیم و منیزیم بدن فرد متعادل باشد دچار سکته نمی شود چون منیزم رگهارا پاکسازی می کند .پس ما باید از انواع ویتامین ها استفاده کنیم. یا همین تخم مرغ که می گویند کلسترول بالا میبرد باعث چربی سوزی میشود . جناب مهندس در سی دی اشاره می کنند به اینکه اگر ما دچار انواع سکته می شویم به خاطر این است که از مواد غذایی تازه و سالم استفاده نمیکنیم .و یکی از مهمترین عاملهای سکته را سیگار اعلام کردند که باید آدامس نیکوتین را جایگزین سیگار کنیم. و اینکه سعی کنیم کمتر از غذاهای فست فود استفاده کنیم مثلا برای تهیه قورمه سبزی همان روزی که می خواهیم غذا درست کنیم به مقدار نیاز تهیه کنیم و لازم نیست سبزی را برای چندین ماه فریزر کنیم چون این کار باعث می شود تمامی ویتامین های آن از بین برود وتفاله ای بیش نیست. حتی المقدور از نوشیدن هایی مثل نوشابه استفاده نکنیم چون بر اساس تحقیقاتی که انجام دادند در آمریکا خانم هایی که بیش از دولیوان در روز نوشابه میخوردند ۹۳٪ تا ۹۷٪ازرگهای انها رسوب کرده بود و همچنین سعی کنیم از لبنیاتی که خودمان درست میکنیم استفاده کنیم نه اینکه لبنیات بازاری که در آن مواد افزودنی دارند و همینطور از مغزیجات مخصوصاً مغز فندق گردوکه قلب را قوی میکند و برای سلامتی قلب مفید است.. سعی کنیم میوه ها را در فصل خودشان استفاده کنیم و به ورزش و سلامتی خود اهمیت بدهیم. منبع وبسایت کنگره 60
ادامه مطلب...

پشتیبانی