کارگاه آموزشی یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ماه

 سیزدهمین جلسه از دور پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر محمد و نگهبانی مسافر کامران و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه وادی سوم و تاثیر آن روی من روز یکشنبه مورخ ۳۱ /۲ /۱۴۰۲ رآس ساعت ۱۸ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه می گوید باید دانست که هیچ موجودی به اندازه‌ی خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی کند یعنی هیچ کس به اندازه خود ما به ما فکر نمی کند. ما اگر یک جا بشینیم و انتظار داشته باشیم که یک سری افراد دیگر به ما کمک کنند و خودمان هیچ فکری نکنیم هیچ راهی برای ما باز نخواهد شد. انسان اگر خود جستجو نکند حتی اگر با تمام کاوشگران ماهر نیز همنشین باشد به موضوع واقعی نمی رسد و ما باید یاد بگیریم خودمان جستجو کنیم. وادی تفکر برای این است که خودمان فکر کنیم و جستجو کنیم و مطالب را بخوانیم و این وادی راه را به ما نشان می دهد و این که چطور راه را پیدا کنیم و در مسیر درمان خودمان این ما هستیم که باید کلاس بیایم و سی دی بنویسیم و گوش کنیم چون خود ما مسئول اینها هستیم. وقتی ما در مسیر ضد ارزشها هستیم یا غمگین و افسرده هستیم این خود ما هستیم که آسیب می بینیم و هیچ کس غیر از خود ما آسیب نخواهد دید و باید از ضد ارزشها دوری و به سمت ارزشها حرکت کنیم تا به آرامش و حال خوب برسیم. پس در زمینه ی درمان اعتیاد این خیلی مهم است که ما خودمان فکر کنیم برنامه ریزی کنیم و راه را پیدا کنیم و باید راه را در درون خودمان پیدا کنیم و باید تفکر کنیم مسیر را پیدا کنیم.
خیلی ممنونم که به صحبت های من گوش کنید.
ادامه مطلب...

کارگاه آموزشی یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ماه

دهمین جلسه از دور پنجم کارگاه های آموزشی عمومی کلینیک شفای سبز به استادی مسافر احمد و نگهبانی مسافر کامران ودبیری مسافر محسن با دستور جلسه هفته راهنما روز یکشنبه مورخ ۱۰ /۲ /۱۴۰۲ راس ساعت ۱۸ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد
به نظر من راهنمایی در کنگره ۶۰ یک تفکر است و این تفکر بر مبنای عشق و عقل و ایمان است.اینکه یک شخصی میاد از جان خودش و وقت خودش که خیلی با ارزش است می گذرد تا به سایر هم نوعان خودش کمک کند این انسان از تفکری بر خوردار است که پشتش عشق و عقل و ایمان است. کسی که در کنگره خدمت می کند و حقوقی دریافت نمی کند چیزی پیدا کرده که خیلی مهمتر از مادیات است.در اینجا راهنما از وقت و انرژی خودش می گذارد تا ما به درمان برسیم و ما را از چاه اعتیاد بیرون می کشد و این خیلی ارزشمند است. مسئله قدر دانی و سپاس گذاری در کنگره خیلی مهم است و جناب مهندس هم روی این مسئله خیلی تآکید دارد و دلیلش هم این است که وارد تاریکی نشویم و قدر خدمتی که راهنما به ما می کند را بدانیم و اگر این فرصت یعنی قدر دانی از راهنما را فراموش کنیم قطعا وارد تاریکی می شویم. ولی اگر قدر دانی را یاد بگیریم می توانیم به طرف نور حرکت کنیم. یکی از اصلی ترین لازمه های حرکت به سمت نور مسئله قدر دانی و سپاس گذاری است.هفته راهنما به همه راهنمایان و رهجویان مبارک.
از اینکه به صحبت های من گوش کردید سپاسگزارم.
ادامه مطلب...

خلاصه سی دی لنگر کشتی

در مدیریت ما با دو نوع شرایط مواجه هستیم. مدیریت بر سیستم متعادل و پایدار یا مدیریت بر سیستم آشفته و ناپایدار که در زندگی مدیریت بحران نام دارد. همان‌طور که همه ما می‌دانیم زندگی به‌طور طبیعی پر چالش و ناپایدار است. افراد در کنگره در سفر اول، شرایط نامتعادل و نابسامانی دارند و سیستم بحرانی است. کسی که وارد می‌شود از لحاظ روحی روانی و سلامتی در شرایط آشفته و بحرانی قرار دارد. مدیریت بحران یک هنر است و تمام متون و نوشتارها و آموزش‌های کنگره برای این است که شخص از سیستم‌ بحران خارج شود. هرچند که خود شخص دررسیدن به تعادل و شخصیت پایدار نقش اساسی دارد. در بعد حیات مادی و در کره زمین این‌گونه است که انسان‌ها با بحران‌هایی مواجه هستند. انسان مانند پرنده‌ای است که بر کشتی سوار است و پرنده مثل روح انسان و کشتی جسم اوست. وقتی پرنده بر کشتی سوار است دنیا را از روزنه کشتی می‌بیند. گاهی در حال حرکت و پویاست و در حال سازندگی است، گاهی هم راکد است. وقتی انسان در بحران اعتیاد گرفتار می‌شود خوب می‌داند که باید جایش را تغییر دهد اما گاهی در میان شدت امواج گرفتار می‌شود و در شرایطی که طوفان همچنان ادامه دارد باید به نیروهای درون خود رجوع کند و از آن‌ها قوت بگیرد‌ چگونه؟ با استفاده از تفکر و تصو، با دیدگاه مثبت بگوید من قدرت‌های زیادی در درونم دارم. تمام قوت و قدرت خود را به کار می‌گیرم و بر این مشکل پیروز می‌شوم تا آخرین ذره وجودم تلاش می‌کنم. چیزی که ما را متحول می‌کند در درون ماست. حرف، صوت و کلام مثبت می‌تواند ما را متحول کند و تنها چیزی که ما را مصمم می‌کند، قدرت گرفتن از درون است. با نگاه مثبت می‌توان تغییر کرد. بی‌نیازی، کینه و نفرت نداشتن و در لحظه حال بودن نشان از قدرت گرفتن درون ماست، باید ازآنچه توسط خداوند حق‌تعالی در وجود آدمی نهاده شده است در جای خود مورداستفاده قرار دهیم و معلمی باشیم برای آیندگان. در مورد مسئله اعتیاد هم همین‌طور از انرژی درون می‌توان قوت و قدرت گرفت و حریف اعتیاد شد، به خود بگوییم من اعتیاد را زمین می‌زنم و از بحران خارج می‌شوم. بایستی خوب جوانب امر را در نظر آورد که چگونه از نیروهای خفته درون سود جست و بهتر است وسعت عمل به وجود آوریم در چهارچوب‌های گذشته اسیر نمانیم. برای کشتی یا همان جسم نوعی دیگر باشیم و آگاهی و رفتارها را تغییر دهیم تا نوعی دیگر شویم با تغییرات بنیادی از درون نه با حرف. در ابتدای کار تغییرات مشکل است. اولین حرکت این است که لنگر را بکشیم چون کشتی اگر در جا بماند طوفان خوردش می‌کند، پس باید در جهت ساختن حرکت کند. شروع حرکت در بیکران و آغازی تازه برای جان بخشیدن می‌شود. انسان زمانی که به مرحله پختگی و آمادگی برسد و حرکت کند صدای پای استاد را می‌شنود، خداوند استاد را سر راهتان قرار می‌دهد وامداد الهی آغاز می‌شود. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (آیه ۸ سوره شمس) کمک‌هایی خواهد شد. حرکت‌هایی تازه برای جان بخشیدن، پیش رفتن و برای حیات بهتر. خداوند کار خود را انجام می‌دهد. گذرگاه زندگی مانند مثلثی سیاه است (اولین چیزی که از خط به سطح می‌آید) اتوبان نیست. فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَوَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ (آیه ۱۱ و ۱۲ سوره بلد) و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست؟ اما از تمامی این کشاکش می‌توان عبور کرد و به آنچه غیرممکن می‌نماید امکان بخشید. برای همه ما غیرممکن بود از اعتیاد خارج شویم اما این مثلث را کشیدیم و از آن عبور کردیم و می‌دانیم که هر چه بر سر ما آمده، خودمان در آن نقش کلیدی داشتیم. مثل گذشتن از خواسته‌های مشروع یا مأخوذ به آداب شدن، بدون آنکه بدانیم آن حق ماست. این‌ها باعث اختلال در سیستم زندگی ما می‌شوند که گاهی قابل جبران نیستند. ما هر چه باید به شما می‌گفتیم، گفتیم. بقیه‌اش دست خودتان است که کدام جهت را موردنظر قرار دهید. معنای جنگ بدون کشته و خونریزی را می‌دانید. یعنی که اصلاً جنگی نیست. یعنی می‌خواهید سفر را تمام کنید و به‌خوبی برسید، هیچ مشکلی نداشته باشید و خماری نکشید معنی ندارد. جنگ یک حرکت است که باید تلفات آن را بپذیریم. مثل‌اینکه بگوییم می‌خواهیم توی آب برویم خیس هم نشویم. البته وقتی تهور مطرح باشد محاسبات صحنه به هم می‌ریزد و کاملاً به گونه دیگری می‌شود، ممکن است زخمی نشود و کشته نشود. کسی که تهور دارد پیه همه‌چیز را به تنش می‌زند و باشهامت پیش می‌رود تا به هدف برسد. چه با تهور و چه بی تهور ممکن است به ناآرامی و خستگی برسد ولی در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن یعنی سلب مسئولیت از خویش است. اگر قرار است همه مشکلات ما را خداوند حل کند پس ما اینجا چه‌کاره‌ایم؟ چگونه خداوند به انسان اختیار تفویض کرده؟ تکلیف معلوم نیست، چه کسی باید به‌فرمان عقل یا شو شود برسد! خداوند که هست، ما را خلق کرده تا به تفکر و اندیشه برسیم تا به‌عنوان یک موجود در هستی حرکت کنیم و مسائل را حل کنیم، چراکه هرکدام سلول اطلاعات و آگاهی یا یکی از مهره‌های خداوند هستیم. باید به قدرت و پتانسیل بالایی برسیم و به کارهای خود بپردازیم در هر بعدی که باشیم انجام کار از ضروریات است، حتی در بهشت هم که تمثیل است نمی‌توان بیکار نشست. بالاخره حوصله آدم سر می‌رود. این بیکار نشستن یک فکر افیونی است. انجام کار در بعدی از حیات ضروری است، اگر انجام کار نباشد انسان به پوچی می‌رسد. خداوند برای خلق انسان آن‌قدر بی‌نقص عمل کرده است که هر چه خداوند گفته به انجام رسیده است. ما که ذره‌ای از وجود باری‌تعالی هستیم باید به همان اندازه در تفکر و عمل دقیق عمل کنیم، هر چه می‌گوییم به آن جامه عمل بپوشانیم تا هم خود و هم خداوند از ما راضی باشد. منبع وبسایت کنگره 60
ادامه مطلب...

خلاصه سی دی منیت

نیت در تمام سطوح مختلف وجود دارد. 

منیت چگونه شروع به رشد می‌کند ؟ چطور متولد می‌شود ؟ در چه زمینه‌هایی تخریب به وجود می‌آورد و چه بلایی سر صور پنهان انسان می‌آورد ؟  منیت  احساسی است ناشی از اینکه که شخص جایگاه خود را بالا تر از آنچه هست تصور می‌کند . نقطه شروع خیلی مسئله مهمی است و شرط اصلی برای منیت این است که شخص در هستی شروع به حرکت  کند ؛ موفقیت‌هایی در زمینه کار , مقام , علم به دست آورد و بتواند در آن زمینه بدرخشد ، توانایی‌هایی را به دست آورد و استعدادها را در خود شکوفا کند در آن موقع شرط لازم برای منیت را دارد وگرنه کسی که توانایی ندارد نمی‌تواند منیت داشته باشد. کسی که ریاضی را خوب متوجه می‌شود در علم ریاضی ، کسی که خوب ساز می زند در ساززدن و کسی که هنر خوب پول در آوردن را بلد است در زمینه کسب‌وکار دچار منیت می‌شود .

چگونه منیت متولد می‌شود؟ موقعی که در یک جمعی کاری انجام می‌دهیم که دیگران نمی‌توانند انجام دهند و یا در مسابقه طوری مسابقه می‌دهیم که از همه بازیکنان بهتر بازی می‌کنیم و یا در بین حاضرین بهتر از همه صحبت می‌کنیم به طوری که جمع تحت تأثیر قرار می‌گیرند ، مورد تشویق دیگران قرار می‌گیریم و از این تشویق انرژی در درون ما به وجود می‌آید  و لذت خاصی به ما دست می‌دهد .  به صورت ناخودآگاهمی گردیم که چطور این لذت در ما به وجود آمده و شروع به مقایسه کردن خودمان با دیگران می‌کنیم .  تا این لحظه اتفاقی نیفتاده است .اصل قضیه اینجاست .اگر دانایی و ظرفیت کم باشد پاسخ به این سؤالات و نتیجه این است که تو از بقیه خیلی جلوتر هستی بیشتر از دیگران می‌فهمی , درک و شعور و فهم تو بالاتر است ماهیت و ساختار تو با دیگران فرق می‌کند.

وقتی این نتیجه استخراج شد از همین جا منیت شروع می‌شود ولی اگر دانایی بالا باشد از قیاس خود با دیگران این نتیجه را نمی‌گیرد . چون شخص دانا می‌داند که انسان جهات گوناگونی دارد و با مقایسه یک پارامتر و آن هم در یک زمان کوتاه چنین نتیجه‌ای نمی‌توان گرفت ؛ مثلاً دو ماشین در کنار هم را باهم مقایسه کنیم که چون سپر این ماشین تمیز تر از ماشین دیگر است پس این ماشین خیلی بهتر است . درحالی‌که ماشین صدها قطعه دیگر هم دارد و می‌توان گفت که انسان صدها هزار برابر ماشین قطعه و پارامتر دارد. پس موقعی که دانایی اندک باشد ما با قیاس در مورد توانایی  خودمان به این نتیجه می‌رسیم که ماهیت و ساختار بهتری داریم .این در ما باور ذهنی به وجود می‌آورد و  مسیر ما را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد . به چه صورت ؟ به این صورت که ما جایگاه خودمان را در هستی گم می‌کنیم و نمی‌دانیم که در چه جایگاهی هستیم .

وقتی جایگاهمان را گم کردیم خیلی اتفاقات می‌افتد ؛ مثلاً در شهر کرمان هستیم فکر می‌کنیم در تبریز هستیم ،در نقشه نگاه می‌کنیم و محاسبات را بر اساس شهر تبریز انجام می‌دهیم درحالی‌که تمام حرکات و محاسبات اشتباه است . تازه این قسمت ساده کار است . مسئله دیگر توقع احترام  رتبه ۵ یا  یک دکتر را داریم و فکر می‌کنیم که دکتر هستیم در صورتی که رتبه ۲ و سیکل هستیم . همین باعث می‌شود در درون ما خشم و تنفر به وجود آید و به هم بریزیم . مفهومی به نام تنافر یا جدایی( دور و  فاصله‌دار ) .

تنافر : دو خطی که در فضا هیچ ارتباطی به هم نداشته باشند این دو خط از هم متنافر هستند. 

اولین محصولی که منیت در انسان به وجود می‌آورد جدای اینکه در هستی جایگاه خود را از دست می‌دهد تنفر است .

حالا ببینیم چه چیزهایی با تنفر همگام هست ؟

وقتی احترامی که در خور آن هستیم به ما می‌شود به هم می‌ریزیم چون توقع احترام بیشتری را داریم ؛در صورتی که اگر ما بدانیم کجا هستیم چنانچه دیگران هم  جایگاه ما را نادیده بگیرند ممکن است ناراحت شویم ولی دچار تنفر نمی‌شویم . حالت‌هایی مثل خشونت ، کینه ، حسادت ، مکر و ... همه از منیت متولد می‌شود و همه زیرشاخه این پارامتر قرار می‌گیرند یعنی همه چیزهایی که تنفر در آن مشترک است .

موقعی که ما جایگاه خودمان را در هستی از دست دادیم ؛علاوه بر اینکه محاسبات ما غلط می‌شود ،سرگردان می‌شویم ،دچار تنفر می‌شویم ،امکان ارتباط درست خودمان یا تبادل انرژی درست  با طبیعت را نیز از دست می‌دهیم یعنی از خیلی از خوراک‌ها و چیزهایی که باید دریافت کنیم محروم می‌شویم . وقتی به ما احترام نگذارند ناراحت می‌شویم و به هم می‌ریزیم ، می‌آییم یک حصار یا دیواری دور خودمان درست می‌کنیم که کسی نتواند به ما آسیبی برساند . بنابراین ما می‌مانیم در حصاری بسته و  از دریافت امواجی که هستی به عنوان خوراک به سمت ما می‌فرستد محروم می‌شویم.

کسی  که دچار  منیت می‌شود در این دو حالت نوسان می‌کند . یا خودش را جمع می‌کند و از عواطف و احساسات محروم می‌شود و یا اینکه به حریم دیگران وارد می‌شود.

 چون جایگاه خودش را بالا تر از دیگران می‌بیند این اجازه را به خودش می‌دهد که وارد حریم دیگران شود . مثلاً یکی که پسر خاله هست فکر می‌کند که حکم  پدر بچه را دارد و به خودش این اجازه را می‌دهد که زیر گوش بچه بزند در صورتی پدرش چنین کاری را نمی‌کند .  منیت  بیش‌ترین تأثیر را  روی چاکرای سوم ( خورشیدی ) می‌گذارد . و اگر چنین وضعیتی به وجود آید ما حالت سرگردانی پیدا می‌کنیم یعنی اتصال را با هستی از دست می‌دهیم به طور کلی  تمام ما انسان‌ها و موجودات برای اینکه بتوانیم کارهایمان را انجام دهیم و انگیزه برای حرکت داشته باشیم به انرژی نیاز داریم . حالا این انرژی را باید یا به نحوی از دیگران بدزدیم و به دست بیاوریم ( وارد حریم دیگران شویم و با شکستن حریم دیگران انرژی را به دست آوریم )یا اینکه به مرحله تولید و جوشش برسیم . از این دو حالت خارج نمی‌شود.

وقتی ما انرژی خودمان را از دیگران تأمین کنیم اگر به ما احترام نگذارند ، تعریف ، پشتیبانی و تأییدمان نکنند به ما بر می‌خورد و ناراحت می‌شویم ولی اگر موجود خودجوشی باشیم و بتوانیم شادی را از درون خودمان تجربه کنیم آن وقت تمام این مسائل برطرف می‌شود و دیگر نیازی نداریم که انرژی و احترام را از دیگران بدزدیم یا آن را  از بیرون به نحوی به دست آوریم . اگر ما نتوانیم این مسئله را حل کنیم و نتوانیم به مرحله تولید برسیم همیشه درگیر این چرخه‌ها هستیم. همیشه حسادت می‌کنیم و انرژی را از کینه ، تنفر ، رقابت ، مقایسه به دست می‌آوریم چون راهی به جز این برای به دست آوردن انرژی نداریم .

منبع وبسایت کنگره 60

ادامه مطلب...

الهام از رمضان

رمضان یعنی سوختن، یعنی روز سخت گرم شدن و رمضان تجدید حیات در حیات است آنگاه که فرمان خدا وند اجرا می شود.
رمضان ۱۴۱۷ هجری برابر با بهمن ماه سال ۱۳۷۵ شمسی و فوریه ۱۹۹۶ میلادی مهندس حسین دژاکام که در آن زمان مصرف کننده ی مواد مخدر بودند نا امیدانه از ترک یا درمان اعتیاد خود تصمیم گرفتند که روزه بگیرند.
آقای مهندس در آن زمان روزانه ۵گرم تریاک به صورت خوراکی در وعده های نامنظم استفاده می کردند با شروع ماه مبارک رمضان وروزه گرفتن باعث شد که در ۲وعده و به طور منظم و ثابت مواد خود را مصرف کنند در سحر وافطار.
بعد از تثبیت ۲وعده از وعده‌های روزانه واحساس رضایت از این امر باعث شد که دیگر وعده‌های مصرفی خود را هم تثبیت و منظم کنند و این اقدام جرقه ای از موفقیت ونور شمعی در تاریکی عظیم بود که کور سویی از امید را در دل او به وجود آورد تا این راه را ادامه دهد.
ایشان تصمیمی برای ترک یا درمان نداشتند زیرا از روش های متداول آن زمان نه تنها نتیجه ای عایدشان نشده بود بلکه او را در وضعیت بد تری قرار داده بود به همین دلیل ایمانی به ترک ودرمان نداشت.
وقتی حرکت ادامه پیدا کرد متوجه شدند راهی که آغاز نموده اند می توانند با جدیت دنبال کنند و تصمیم گرفتند تجربیات روزانه  و لحظه ای خود را در این روش به رشته ی  تحریر در آورند وآن ها را در کتابی بنام عبور از منطقه ی ۶۰درجه زیر صفر نوشتند .
بعد از ۱۱ماه از این آغاز مبارک سرانجام در ۱۵ اذر ماه ۷۶ درست پس از ۱۱ ماه آقای مهندس موفق شدند تا بطور کامل مصرف تریاک را قطع کنند وبه درمان و هایی برسند.
مهندس حسین دژاکام، مهندس برق در رشته ی الکترونیک از دانشگاه علم و صنعت و متخصص عیب یابی دستگاه های پیجیده ی مخابراتی بودند
محقق، کنجکاو و جست و جو گر  بودن ایشان از یک سو و تجربه ی شکست های پی در پی درمان اعتیاد وتفکرات بسیار از سوی دیگر باعث شد که پازل ایشان تکمیل شود وبه عنوان اولین انسان واولین بار در تاریخ، اعتياد را به طور کامل وقطعی درمان کنند.
آنچه امروز از موجودیت کنگره ۶۰ می بینیم همه و همه دستاوردهای آن حرکت بود که در ماه مبارک رمضان شکل گرفت.
رمضان بستری است که کنگره ۶۰ در آن متولد شد و رمضان نوری است که راه را مشخص کرد و به همین دلیل، این ماه در کنگره۶۰ بسیار عزیز است و یک جشن محسوب می شود.
متد DS t ارتباط تنگاتنگ و شباهت بسیار با روزه دارد در ماه مبارک رمضان ما در ساعاتی از شبانه روز از خوردن واشامیدن خودداری می کنیم ودر ساعتی از خوراکی ها استفاده می کنیم.
در متد DS t نیز داروی O T در سه وعده از شبانه روز به مقدار مساوی یعنی به صورت DS tمصرف می شود وشخص نمی تواند بیش از این یا کمتر از این دارو مصرف کند.
در ماه مبارک رمضان ما سعی می کنیم از ضد ارزش ها چه در کلام وچه در رفتار، فکر واندیشه پرهیز نماییم. در متد   DS t  نیز شخصی که تحت درمان وآموزش کنگره۶۰ قرار گرفته است هم در کلام، رفتار واندیشه باید از افکار منفی پرهیز نماید.
متد  DS t در صور آشکار، احیا کننده ی سیستم ایکس می باشد.
متد،،  DS t به نوعی پرورش و تربیت نفس نیز هست و این متد کل سیستم های حیاتی ما را در ۱۱ماه سفر چکاب می کند وعیوب وبیماری های ما را بر طرف می کند در کنگره ۶۰ هم بسیار دیده ایم افرادی که همزمان با درمان اعتیاد بیماری های دیگر نیز داشته اند که درمان شده است  از جمله نا زایی، سرع، نارسایی کلیه وکبد و......
این ها نمونه ها وشباهت هایی از متد DSt  و روزه در ما مبارک رمضان است.
پس در کنگره ۶۰ روزه و رمضان جایگاه ویژه ای دارد ومتد DS t الهام گرفته از ماه مبارک رمضان می باشد و آموزش‌ها ی کنگره۶۰ مارا به‌این نتیجه می رساند که همه ی ما بایستی روزه بگیریم.
(در این ماه هر گونه خوردن و آشامیدن و مصرف دخانیات در ملأعام در کنگره۶۰ ممنوع می باشد)
امیدوارم که همه ی ما بتوانیم ذره ای از بر کات و فضیلت‌های ماه مبارک رمضان را حس ودرک کنیم انشالله
ادامه مطلب...

وادی اول

با تفكر؛ ساختارها آغاز مي‌گردد. بدون تفكر، آنچه هست رو به زوال مي‌رود.‏

در اين وادي، بهتر است بدانيم چگونه همه چيز، پيدا مي‌شود و يا چگونه همه چيز، خلق مي‌شود.

براي پيدا شدن يا به ‌وجود آمدن و يا خلق شدن؛ اولين قدم، يك فكر و يا يك انديشه است و اين انديشه، آغاز خلق است.‏

بنابراين؛ همۀ انسانها براي پيدا شدن، لازم است تفكر نمايند و نيروي القاء و احياء و تحرك هم موجود ‏مي‌باشد.

به عبارتي؛ همه چيز، اول مثل صفحۀ سفيد نقاشي است؛ سپس ذره ذره تصوير پديدار مي‌گردد و ‏از معني آن، هم زشت و هم زيبا، و هم خوب و بد پديدار مي‌شود.‏

‏‹‹ پس اول بايد تفكر نمود! ››‏

حالا برمي‌گرديم سر اصل موضوع:‏

‏ممکن است ما سالها درگير مشکلات و مسائلی شده­ايم که اين درگيري، چه دانسته اتفاق افتاده باشد و چه ندانسته، به ‏هرحال فرقي نمي‌كند. چيزي كه مهم است اینستکه ما مي‌خواهيم مسائل و مشکلات خود را حل کنیم و از شرّ غول بي­شاخ و دمِ مشکلات كه زندگي ما را به ‏طرف نابودي یا ناآرامی سوق داده است و يا سوق مي‌دهد، رها شويم. ‏

ممكن است قيافۀ ما پژمرده شده باشد و در زندگيِ ما هرج و مرج به ‌وجود آمده باشد؛ در اين مقطع، كافي ‏است ما فكر كنيم كه در كجاي كار قرار گرفته­ايم و به كجا مي‌خواهيم برويم.‏

در اين وادي ما اصلاً نمي‌خواهيم تصميم بگيريم كه امروز و یا فردا تمامی مشکلات و یا مسائل خود را حل کنیم؛ زیرا بارها اين اقدام را ‏انجام داده و با شكست مواجه شده­ايم و البته ممکن است در شرایطی هم، از متخصصین و یا دیگران هم كمك گرفته باشیم، ولی ‏آنها هم نتوانسته­اند به ما كمكي نمايند.‏

در اين مقطع ما فكر مي‌كنيم که؛

آیا می­خواهیم فكر كنيم؟ به چه موضوعی باید فکر کنیم؟ چگونه بايد فكر كنيم؟ به چه چيزهائي نبايد فكر كنيم؟ ‏

شايد تصور كنيم كه ما هميشه فكر مي‌كنيم؛ اما وجود مشکلات و زیاد شدن آنها نشان مي‌دهد که ما درست فكر نكرده­ايم و ‏زندگي خود را بدون تفكر و يا با تفكر غلط، ادامه داده و هر چه داشته‌ايم چه مادي و چه معنوي از دست داده و ‏يا در حال از دست دادن آنها هستیم و یا حتی ممکن است چیزی را از دست نداده باشیم، ولی می­بینیم که از آرامش لازم برخوردار نیستیم و این موضوع باعث گردیده که به طرف زوال، در حركت باشیم.‏

ما بايستي در اين وادي، نقشۀ حملۀ خود را برای برطرف کردن مشکلات و حل مسائل، ترسیم نمائیم؛

البته نقشه­اي بسيار دقيق و حساب شده، كه راه به عقب نداشته باشد.

در اين وادي نمي‌خواهيم نقشه‌اي عظيم ‏ترسيم کنیم؛ اگر ما در اين مقطع بتوانيم نقشه­اي بكشيم كه قابل­ اجرا باشد و مشكلاتِ خودمان را به آرامي ‏حل كنيم، بهتر به نتيجه خواهيم رسيد.

ما در اين تفكر، بايد به صورت واقع بينانه به مشکلات خود نگاه كنيم؛ اگر به اين ‏تفكرِ صحيح برسيم، درخواهيم يافت که اراده به تنهایی، قادر به حل تمامی مشکلات ما نخواهد بود.

براي مثال؛ ما نمي‌توانيم با ارادة تنها از ‏يك درخت خيلي بلند بالا برويم   و يا با ارادۀ تنها نمي‌توانيم از روي طناب در يك ارتفاع زياد ‏عبوركنيم؛ ولی اين را مي‌دانيم كه ما قادر هستیم از درخت بالا برويم و یا کار دیگری را به صورت معقول به انجام برسانیم، مشروط به اینکه یاد بگیریم که چگونه چند کار را با هم و به طور هماهنگ اجرا نمائیم.

برای مثال؛ برای انجام هر یک از کارهای فوق، بایستی قدرت بدنی لازم را فراهم نمائیم، فوت و فن آن را بیاموزیم، هدف و انگیزۀ لازم را داشته باشیم و تمرین لازم را نیز انجام بدهیم.

البته در اين مرحله، ما و بعضي از ما ممكن است نتوانند درست فكر كنند و تصميم بگيرند. مي‌توانيم اگر ‏فكرمان به‌ جائي نرسيد، از نظرِ مشورتيِ افرادِ با تجربه استفاده كنيم؛ ولي تصميم­گيري نهائي بر عهدۀ خودمان ‏مي‌باشد، به عبارت ديگر: مشورت مي‌كنيم؛ ولي تصميم را خودمان مي­بايست بگيريم تا اعتماد به ‏نفس لازم در ما بوجود بيايد.‏

البته اين را نيز بايستي در نظر داشته باشيم كه خلقت؛ سازمان و تشكيلاتي است كه همه چيز در آن، با ‏نهايت دقت، برنامه­ريزي شده و در هر لحظه كنترل مي‌شود و يك نيروي مافوق بر آن نظارت دارد. اين نيروي ‏مافوق به صورت خودكار؛ اگر انسان به ‌طرف فسق و فجور برود، او را در فرو رفتن به اعماق تاريكي­ها ‏ياري مي‌دهد و اگر انسان به‌ طرف تقوي و ارزشها حركت كند، او را در جهت روشنائی­ها مورد حمايت و ياري ‏قرار خواهد داد.‏

ممكن است بعضي از ما اكنون به اين سخن ايمان نداشته باشيم؛ ولي اگر چشم دلِ خود را باز كنيم، به ‏آرامي آن نيروي مافوق را حس خواهيم نمود و اگر بخواهيم و حس آن ‌را بوجود بياوريم و طلب كنيم؛ اين ‏نيروي مافوق در درمان بیماریها و رهاييِ ما از بند مشکلات، مي­تواند نقش بسيار بزرگي را ايفا كند.

اين بستگي به ما دارد كه بخواهيم يا ‏نخواهيم!

چنانچه نخواهيم؛ باز آن نيرو به ما ياري خواهد رساند، چون ما به‌ طرف ارزشها حركت مي‌كنيم و ‏تنها فرقي كه بين خواستن و نخواستنِ ما وجود دارد، آن حس يا قوّت قلبي است كه خودمان در خودمان ‏به‌ وجود مي­آوريم كه مي‌تواند  تكيه­گاه مناسبي باشد وگرنه آن نيرو به صورت خودكار، كارش را انجام ‏مي‌دهد و براي او؛ زبان، مذهب، نژاد و رنگِ پوست فرقي ندارد؛ چون پاكترين انسانها، نزديكترين ‏افراد به آن نیرو هستند.‏

ادامه مطلب...

ساعت کاری کلینیک در روزهای تعطیل

با سلام و عرض ادب. عید نوروز و فرا رسیدن سال 1402 را به همه عزیزان تبریک عرض می کنیم. فعالیت های کلینیک در ایام عید از شنبه پنجم فرودین ماه آغاز خواهد شد. ساعت مراجعه به کلینیک از ساعت 9 الی 4:30 خواهد بود.
ادامه مطلب...

جشن دومین سال رهایی مسافر محراب

ششمین جلسه از دور پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کلینک شفای سبز به استادی مسافر احسان ونگهبانی مسافر کامران ودبیری مسافر محسن با دستور جلسه تولد دومین سال رهایی مسافر محراب روز یکشنبه مورخ ۱۴ /۱۲ /۱۴۰۱ رآس ساعت ۱۸ آغاز به کار کرد. خلاصه سخنان استاد : تولد دومین سال رهایی محراب را به همه تبریک میگم. به نظر من به این راحتی نیست که انسان متوجه شود که مشکلات اصلیش از اعتیاد است. اعتیاد همیشه با شماست چه زیر پل خوابیده باشید چه در قصری بزرگ و روی تخت خوابیده باشید اعتیاد همیشه با شماست. اعتیاد خود به خود از بین نمی رود،عامل می خواهد فعالیت می خواهد وتلاش می خواهد.یک سریها زود متوجه می شوند ویک سریها زمان می برد تا متوجه بشوند ویک سریها هم اصلا متوجه نمی شوند. هدف ما در مرحله اول خروج از اعتیاد است. اعتیاد خود به خود از بین نمی رود و باید برای از بین بردنش تلاش کنیم.اعتیاد فقط قطع مواد نیست بعضی از شاگردها فقط به قطع مواد می رسند واین اصلا خوب نیست و دوباره مصرف کننده می شوند. آنهایی که درمان می شوند و به تعادل نزدیک میشوند و حرکت می کنند تنها کسانی هستند که باقی می مانند. شرایط زندگی عوض میشود گهی زین به پشتو گهی پشت به زین می آید و می رود ولی شما نمی توانید عوض شوید و تنها جبر زندگی همین است. شما نمی توانید کس دیگری باشید مگر اینکه تلاش کنید و باید از خودتان تعقیر را شروع کنید. زمان و زندگی و حیات می گذرد و ما باید تلاش کنیم تا خودمان را از اعتیاد نجات دهیم و سعی کنید مسائلی که مربوط به شما هست آن را حل کنید و با تلاش و کوشش حرکت کنید.
ادامه مطلب...

پشتیبانی